قله‌ها در نزدیکی ماست

انقلاب اسلامی یک تحول اساسی پدید آورد و ایران و ایرانی را وارد چرخه تولید قدرت کرد این تولید قدرت طی چهل سال، ایران را به نقطه‌ای رساند که هم اینک بیست و دومین قدرت دنیا خوانده می‌شود.

«به قله‌ها نزدیک شده‌ایم» این فرازی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی ـ دامت برکاته ـ در دیدار اخیر با فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. عبارت روشن است، ابهامی در آن نیست و از زبان شخصیتی بیان شده است که مردم او را در طول ۴۴ سال گذشته در موقعیت «دیده‌بان» دیده‌اند. شخصیتی که هیچ چیز برای «خود» نخواسته است اما برای آنچه درباره ایران و ایرانی و برای اسلام و مسلمین و برای محرومان تدبیر نموده از همه وجود خود مایه گذاشته و لحظه‌ای در تحقق آن درنگ نکرده است. او «خبردهنده و اقدام‌کننده صادق»ی است که از یک‌سو ایران و ایرانی را از انواعی از موقعیت‌های بسیار خطرناکی که دولت‌ها و ملت‌هایی را نابود یا تسلیم کرده، به «سلامت» عبور داده و از سوی دیگر در موضوعات مختلف، ایران و ایرانی را به جایگاه بلندی که قابل انکار نیست، رسانده است. حالا چنین شخصیت صادق و در صحنه‌ای می‌گوید از شیب تند عبور کرده‌ و به قله‌ها نزدیک شده‌ایم.

درخصوص این موضوع نکته‌هایی وجود دارد:

۱ـ ما در حیات سیاسی خود در همین ۶۰ و ۸۰ سال اخیر، دو دوره را تجربه کرده‌ایم دوره‌ای در حاکمیت دولتی با مشخصات پیش از انقلاب اسلامی که ایرانیانی در سنین یادشده آن را به چشم خود دیده‌اند و نیازی به روایت این و آن ندارند و دوره‌ای در حاکمیت جمهوری اسلامی که باز این نسل و نسل‌های پس از آن به چشم خود دیده‌اند و برای درک آن به روایت غیرمستقیم نیاز ندارند. حالا بگذریم از اینکه دشمنان در وارونه‌نمایی این دو دوره هر کاری کرده و می‌کنند. اما برای فهم آنچه در این دو دوره بر ایران گذشته، «متن مردم» حضور داشته‌اند.

در دوره پیش از انقلاب اسلامی، کشور به دست گروهی اداره می‌شد که اساساً اعتقادی به ایران و ایرانی معاصر نداشتند. آنان حتی وقتی می‌خواستند تفریح کنند، تفریح‌شان را در کاخ‌های خارج از کشور می‌کردند. روزی که محمدرضا خاک ایران را برای بار آخر ترک می‌کرد، به صراحت گفت به استراحت نیاز دارم و لذا به خارج از کشور می‌روم. اینها پشت تریبون می‌گفتند ایران چیزی ندارد. بنابراین واضح بود که اساساً به قله‌ای برای ایران فکر نمی‌کردند تا برای آن حرکتی انجام دهند. اگر از «به‌سوی تمدن بزرگ» یا «مأموریت برای وطنم» هم حرف می‌زدند، در واقع ادا درمی‌آوردند که اگر غیر از این بود، در طول ۵۳ سال برای ایران و ایرانی قدمی برمی‌داشتند. بزرگ‌ترین تجسم رژیم پهلوی «جنبه نظامی» آن بود که در خرید تسلیحات و رژه‌های باشکوه خلاصه می‌شد اما کمی بعد که ایران و ایرانی با جنگی مواجه گردید، از حداکثر دو ماه توان جنگ سخن به میان آمد! و البته ارتش که با انقلاب اسلامی، «مردمی» شد، خلأهای زیاد آن دوران را جبران کرد. برای تصویر حقارت آن دوران نیاز نیست راه دوری برویم؛ خاطرات «حسین فردوست» و خاطرات «اسدالله علم» که از نزدیک‌ترین‌ها به شاه طی ۳۷ سال بودند کفایت می‌کند. پس اصلاً قله‌ای وجود نداشت و اعتقادی به آن هم در میان نبود.

انقلاب اسلامی یک تحول اساسی پدید آورد و ایران و ایرانی را وارد چرخه تولید قدرت کرد این تولید قدرت طی چهل سال، ایران را به نقطه‌ای رساند که در طول دهه اخیر بین هجدهمین تا بیست و چهارمین ـ و هم اینک بیست و دومین ـ قدرت دنیا خوانده می‌شود خود این خوانش یعنی حرکت کشور از هشتاد و چهارمین در رژیم گذشته به بیست و دومین در جمهوری اسلامی، وجود قله و حرکت مستمر به سمت آن و نزدیک شدن به بالاترین نقطه قله را گواهی می‌کند و این یک گواهی خودپردازانه نیست، اسناد و اظهارات معتبر بین‌المللی هم وجود دارد و کیست که نداند، اعتراف به قدرت ایران، هوادارانه صورت نمی‌گیرد.

۲ـ بعضی بااشاره به مشکلات و موانع، درباره قرار داشتن ایران در قله ابراز تردید کرده‌اند. اگر وجود مشکلات از عدم موفقیت حکایت می‌کند، لاجرم باید قبول کنیم کشورها برای رسیدن به موفقیت به مجاهدت نیاز ندارند و نتیجه در تن‌آسایی است در حالی که می‌دانیم آن‌ که از دامنه به قله نزدیک شده از دل تحمل سختی‌ها و استقامت‌ها عبور کرده و برای تتمه هم باید از دل سختی‌ها عبور کند. آن‌ که در نزدیکی قله به خواب می‌رود، البته استراحت می‌کند اما درجا می‌زند و حتی عقب می‌ماند. حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه‌السلام در حکمت ۳۵۱ نهج‌البلاغه فرموده‌اند «عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّةِ تَکُونُ الْفَرْجَةُ وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یَکُونُ الرَّخَاءُ» چون سختی‌ها به نهایت رسد، گشایش پدید آید و آن هنگام که حلقه‌های بلا تنگ گردد، آسایش فرا رسد.

ارزش و اعتبار و عزت به قله رسیدن در عبور از میان سنگ‌های تیز و خارهای برنده و نیش جانوران موذی و حرکت در بلندی‌های نفس‌گیر و شیب‌های آسیب‌رسان است و گر نه اگر کسی با بالگرد مسیری را طی کند و در قله‌ای فرود آید، افتخاری ندارد و هیچ ملتی هم با چنین روش متقلبانه‌ای تحسین نشده است. در این‌جا علامت استقامت و حرکت به سمت قله، پاهای زخمی و تن خسته است بله اگر صرفاً به جسم زخمی چنین فردی نگاه کنیم، دچار رقت می‌شویم اما اگر در آن حال نگاهی به راه طی شده و نگاهی به قله بیندازیم، تن زخمی صعودکننده را پرچم پیروزی او می‌دانیم.

وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد، دشمنان بلافاصله وارد عمل شدند تا مردم را از ورود به راهی که به قله ختم می‌شود بازدارند. خود این تلاش پیگیرانه دشمن نشان می‌دهد قله‌ای وجود دارد و ارزش و قیمت آن هم بسیار بالاست. رهبر کبیر انقلاب اسلامی و خلف صالح او امام خامنه‌ای به موازات تلاش دشمنان برای بازداشتن و بازگرداندن ملت ایران، بر حرکت تندتر به سمت جلو رهنمون شده‌اند و نگذاشته‌اند دام‌ها و آتش‌های فتنه‌جویان مانع عبورملت ایران شوند. در این میان یک سؤال اساسی وجود دارد آیا دستاورد قابل قبولی داشته‌ایم یا فقط با مشکلات درگیر بوده‌ایم؟ یکی از دستاوردهای مهم این است که همان دشمن با همان شدت قبل به دشمنی ادامه می‌دهد ولی دیگر به همان میزان قادر به آسیب زدن نیست. به این مثال توجه کنید «جک استراو» وزیر خارجه سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ انگلیس که در همان سال‌ها به طور تناوبی رئیس‌هیئت اروپایی و در مذاکرات هسته‌ای با ایران سخنگوی تروئیکای اروپایی هم بود، در کتاب خاطرات خود نوشته است «من در توالت هواپیما به تلفن وزیر خارجه ایران پاسخ دادم و در حالی که با اصرار او برای حفظ ۱۲ سانتریفیوژ مواجه بودم، به او گفتم اجازه یک مورد هم ندارید». امروز نه یک وزیر خارجه، بلکه رؤسای دولت‌های غربی از ایران می‌خواهند به غنی‌سازی ۶۰ درصد بسنده کند و ضمناً اجازه دهد دوربین‌های آژانس کار خود را انجام دهند در عین حال با پاسخ منفی و شروط ایران مواجه هستند. خب ایران مسیر یک سانتریفیوژ تا آبشاری از سانتریفیوژهای نسل ۶ و ۸ را عبور کرده‌ و برای هر واحد آن سختی هم کشیده و به دلیل مهم بودن این دستاورد هنوز هم تحت فشارهای دوران «جک‌ استراو» قرار دارد اما بالاخره امروز قادر است همه نیازهای انرژی، پزشکی، کشاورزی، صنعتی و… هسته‌ای خود را تأمین نماید و حتی آن را تجاری‌سازی کند و البته با هزینه‌هایی هم توأم باشد.

۳ـ یک نکته مهم و محوری این است که سختی‌هایی که ایران در حوزه اقتصادی با آن مواجه می‌باشد، عمدتاً ماهیت ساختاری و عملکردی دارد. نشانه آن هم این است که ایران قبل از وارد شدن در مسیر کنونی، با مشکلاتی از همین جنس درگیر بوده است. کافی است به آمارهای تغذیه، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، آموزش عالی،‌اشتغال و بیکاری هزینه‌های ارتباطات و حمل‌ونقل و در یک کلمه

«قدرت خرید مردم» و «امید به زندگی» در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نظر بیندازیم تا ببینیم یک جمعیت حداکثر ۳۵ میلیونی با حدود ۵/۵ میلیون بشکه صادرات نفت با چه وضعی مواجه بوده است.

حرکت ایران به سمت قله ـ با وجود کاهش صادرات و بروز دشمنی‌های متراکم علیه آن ـ بسیاری از مشکلات زمان قبل از انقلاب را برطرف کرده است. در اکثر زمینه‌هایی که برشمرده شد، انقلاب یک تحول اساسی در ایران به وجود آورده است. شاخص‌های کنونی که سبب اذعان بین‌المللی به برتری ایران در منطقه غرب آسیا شده، از این مسیر مثبت گردیده است. این شاخص‌ها چگونه از حضیض به اوج آمدند؟ اگر قله و حرکت به سمت آن نبود، ایران در همان حضیض باقی می‌ماند و دشمنی‌ها وضع آن را بدتر هم می‌کرد. بله بسیاری از ضعف‌ها هم هنوز وجود دارند و دشمنی‌ها هم در جریان است. حرکت به سمت قله این دو را هم در نهایت رفع می‌کند. کما اینکه ایران در رفع ضعف‌ها و تولید قدرت از اکثر کشورهایی که می‌شناسیم، جلوتر است و این نشان می‌دهد آن که قله را نگاه می‌کند، سریع‌تر و سالم‌تر مسیر را به سمت نقطه موفقیت طی می‌نماید.

سعدالله زارعی

دیدگاهتان را بنویسید