وقتی توجه بخشی از جامعه به «نوجوانان» جلب میشود، اغلب آنها را در قامت گروه و یا دستهای فعال تصور میشود که در حال اقدام و کُنش در یک عرصه هستند و کمتر به این موضوع توجه میشود که هر نوجوانان دارای یک رفتار، زمینه و تفکر فردی بوده و ممکن است بیش از آنکه بر محیط اطراف خود تأثیر بگذارد از آن تأثیر پذیرفته باشد. بر همین باور، روانشناسها، نوجوان را متفاوت میبینند و عمدتا به لایههای زیرین فکری و رفتاری نوجوان وارد میشوند. در یک ظهر داغ تابستانی و در یک مرکز روانشناسی کودک و نوجوان به سراغ مصطفی کوچکزائی رفتیم تا با او درباره خلقوخوی فردی نوجوانان نسل امروز به گفتگو بنشینیم. کوچکزائی دکترای تخصصی مشاوره و مشاور خانواده و عضو کارگروه سبک زندگی و گروه سلامت معنوی فرهنگستان علوم پزشکی است. مشروح گفتگو با وی در ادامه آمده است:
گفتگو را با این سوال شروع میکنم که آیا بهکاربردن نام نوجوان ایرانی صحیح است واین کلمه با نوجوانان سایرکشورها تفاوتی دارد؟ چرا که وقتی صحبت از نوجوان میشود، نوجوانی است که به دنیای دیجیتال واردشده است.
کوچکزائی: وقتی ازنوجوان صحبت میکنیم، مختص به کشورها، ادیان و اقوام خاص نیست. این مسئله سن رشدی است و این مفهوم درتمام دنیا وجود دارد. درحوزه روانشناسی، با نظریات رشدی که وجود دارد، غالبا بین سنین ۱۲ تا ۱۸ سالگی را دوره نوجوانی مینامند که این دوره نیز تقسیم بندی خودش را به دنبال دارد؛ بنابراین هرفردی که بین سنین ۱۲ تا ۱۸ سالگی قرارگیرد، نوجوان است. به لحاظ علم عصبشناسی روانی و مسئله سیستم مغزی درنوجوان، سیستم رشد لیمبیک بیشتراز پروتکس مغز است. لیمبیک مسئله تنطیمگری هیجانی است که غالبا درکنارگوش قرارمیگیرد. وقتی این سیستم رشد میکند، نوجوان درحالت هیجانی شدن قرارمیگیرد و رشد کروتکس مغز او کمتراست.
در جوامعی که عقلگرا و به دنبال صحبت کردن هستند، با نوجوان از منطق صحبت میکنند. به نظر شما وقتی سیستم لیمبیک نوجوانی رشد دارد، اگر از منطق صحبت کنید، آیا درکی از منطق شما دارد؟ در ایران چه اتفاقی درحال افتادن است؟ آیا وقتی پدر و مادر با فرزند خود در حال مشاجره هستند، به هیجانات فرزند احترام میگذارد یا به عقلانیت خودشان؟ باید اشاره کنم که قطعا والدین به عقلانیت خود احترام میگذارد و هیجانات فرزند خود را زیرسوال میبرند. ازایام قدیم گفته میشد که «جوانان سرشان باد دارد» چون در زمان گذشته سن رشد مطرح نبود و جوانها افرادی بودند که سن رشدشان از یک دورهای آغاز میشده و تا ۴۰ سالگی ادامه داشت. اینکه منطق خود را چگونه به جوانان برسانیم، مهم است.
ممکن است درباره مسئله تنظیمگری هیجانی که به آن اشاره کردید، بیشتر توضیح دهید.
کوچکزائی: نوجوان همانند بذری است که باید دریک زمین مستعدی بکاریم که آن بذرخروجی خوبی خواهد داشت. مسئلهای که درمکاتب تربیتی کمتربه آن اهمیت داده شده، «محیط» است که به عنوان مفهوم تربیتی قرار دارد.
محیط تربیتی، انسان را در مسیر رشد قرارمیدهد. سیستم آموزش و پرورش غول تربیت نیست، اما مسئول آموزش و باسوادکردن است و ذیل برنامههایش مدعی است که دانش آموز تربیت میشود. مسیر نوجوانی از کودکی ثانویه شروع میشود و تا سن ۱۴ سالگی ادامه دارد، بازه زمانی ۱۱ تا ۱۴ سالگی نیز سن بلوغ است که هورمونها توسط غدد بدن و مغز ترشح میشود و نوجوان درمسیر فعالیتهای فراوانی به لحاظ جسمی و حرکتی قرار میگیرد اما ما با این دوران عقلانی برخوردمیکنیم. چه میزان در مورد این موضوع دقت کردیم که تحرک نوجوانان را افزایش دهیم. وزارت ورزش جوانان هدفش را درمسابقات جهانی و کشوری قرارداده است، اما دربرنامههای اوقات فراغت نوجوانان خلاء به چشم میخورد.
وزارت آموزش و پرورش باید آماری مبنی براینکه چند درصد دانش آموزان افت تحصیلی دارند، ارائه کند. وپاسخگوی این باشد که آیا این آمار مطلوب است؟ اگر آمار افت تحصیلی کشور نسبت به گذشته پایین باشد، نوجوان اهمیتی به درس نمیدهد. نوجوانی که برای مشاوره به ما مراجعه میکند، اعتراض میکند که چرا ادبیات بخوانم و مدرک بگیرم و دوست دارم در فضای مجازی فعالیت داشته باشم که دراین بین با افت تحصیلی مواجه میشویم. آیا فضای خانوادهها برای احترام به مسئله علم و هویت ملی درست است یا خیر؟
دغدغه اصلی ما آسیبهای فرهنگی و اجتماعی برای نوجوانان و جوانان است که از بعدازظهر شروع میشود تا شب. صبح همه خواب هستند و یا برای کار، درس و… برنامه تنظیم کردهاند. دربعدازظهر با جریانی مواجه میشویم که جوان بیکار است. مسئول این بیکاری درنظام جمهوری اسلامی برعهده کدام نهاد نظارتی است. چرا که مسئولان باید پاسخگوی این مهم باشند. امیرالمومنین(ع) میفرماید اگر انسانی بیکار درگوشهای نشسته باشد، مغزش در همه جا پروازمیکند و وقتی افکار و ذهنش به هرجایی پروازکند، نوجوان باآسیبهای فردی و کشور مواجه میشود.
وقتی تلقین اجتماعی منفی رخ دهد، مسئله فردی هم تحت تاثیرقرارمیگیرد، میزان افسردگی افزایش مییابد، میزان پیشرفت اجتماعی و همه ارکانهای فرهنگی کاهش پیدا میکند؛ بنابراین بیجهت نیست که دشمن، زیرساختهای روانی انسان را تاثیر قرارمی دهد و جنگهای شناختی رخ میدهد
دولتمردان گذشته برای کاهش آماربیکاری، به افزایش دانشگاهها پرداختند و به جای اینکه به حوزه شغل توجه کنند به دانشگاه و علم توجه کردند که این مسئله نقطه ضعفی برای نسل بعدی است. نقطه ضعف زمانی پیدا میشود که تدبیری برای کار و شغل نداشتند.
مقام معظم رهبری طی چندین سخن به مسئله امیدواری اشاره کردند. وقتی روح جمعی یک جامعه در زیرساختهای علمی، ثروت اندوزی و اقتصاد به سمت ناامیدی حرکت میکند، موتورمحرکه رشد کشور کند میشود که این مسئله کاملا علمی است و به اصطلاح «تلقین اجتماعی» نام دارد. وقتی تلقین اجتماعی منفی رخ دهد، مسئله فردی هم تحت تاثیرقرارمیگیرد، میزان افسردگی افزایش مییابد، میزان پیشرفت اجتماعی و همه ارکانهای فرهنگی کاهش پیدا میکند؛ بنابراین بیجهت نیست که دشمن، زیرساختهای روانی انسان را تاثیر قرارمی دهد و جنگهای شناختی رخ میدهد.
نوجوان تا ساعت ۴ استراحت میکند و ۴ به بعد دعوای مادر و فرزند سر گوشی و فضای مجازی آغاز میشود. در این دعوا و بازی بین فرزند و والدین، پدر و مادر ضایع میشوند، چون فرزند به حرف والدین گوش نمیدهد و به کار خود ادامه میدهد و جایگاه پدر و مادر نیز خدشهدارمیشود. یعنی بیاحترامی به والدین برای لذتبخشی به فضای مجازی زیاد میشود و به جایی میرسد که آیا ما جای بر پای نظامغربی میگذاریم که قطعا همین است. خانوادهها در جایی در حال رسیدن هستند که وقتی فرزند ۱۸ ساله شد، رهایش میکنند. چون تابآوری والدین کاهش پیدا کرده و همه با موبایل سرگرم هستند و دعوا میکنند.
در ایام کرونا مراکز مشاوره شلوغ شد. چون زوجها طاقت تحمل همدیگر را نداشتند و شاهد اختلافشان بودیم. یکی از ضعفهایی که در زندگی مدرن اتفاق میافتد، فردگرایی است که در دنیای غرب رخ داده و در ایران هم نفوذ پیدا کرده است. در فردگرایی، نوجوان درهردنیایی سیر میکند. نوجوان در فضای اجتماعی و فضای بصری اعم از اینستاگرام، تیک تاک و یوتیوپ سیر میکند. به لحاظ اقتضای رشد انسانها در کودکی، قوه ادراکی، حواس پنجگانه و شعور شکل میگیرد. بچهها در کودکی دچار خطای ادراکی میشوند، مثلا اگر پرده نازکی باشد که باد و سایه درخت باعث تکان خوردن پرده شود، کودک ۶ ساله احساس میکند که غول بزرگی وارد اتاق شده که این مسئله خطای ادراکی است و کودک درکی از آن ندارد. کودک از سن ۵ سالگی وارد درک شناختی میشود و به لحاظ روانشناسی مغز از نظر جسمی به نهایت بلوغ میرسد و رشد میکند و از این مرحلهای فرد شروع به تحلیل و اثبات شخصیت میکند. به طوری که کودکان در این دورههای رشد، برای اثبات و هویت خود لجباز میشوند که این مسئله، شناختی است و در مرحله بعدی که نوجوانی است، مسائل انتزاعی شکل میگیرد. دراین مراحل رشد، یادگیری براساس تجربه و تصویرسازی است. بازی فردی حداکثر تا سن ۳ سالگی است که کودکان با وسایل خود خیالپردازی میکنند. اگر بازی فردی تداوم پیدا کند، مفاهیم فرهنگی و اجتماعی از بین میرود.
جامعهای که تحمل و درک نظرات همدیگر را ندارند، جامعهای است که موجب میشود در آینده با کوچکترین دعوا، اغتشاشات بزرگ به پا شود. دوره نوجوانی تا سن ۱۶ سالگی، دوره تجربه بصری و تصویرسازی است. بصری به معنای فضای مجازی و اپلیکیشنها نیست
در مرحلهای که از سن ۱۶ سالگی آغاز میشود، کودکان مفاهیم انتزاعی همچون مسائل دینی و معنوی را بهتر درک میکنند. جامعه مدنی اسلامی ایران، درنظر دارد که جوان را کافربه بار آورد یا مسلمان؟ اگر ادعا کنیم دوره نوجوانی که دوره مفاهیم انتزاعی است، چطور میتوان مفاهیم معنوی را به نوجوان یاد دهیم. ما در نوجوانی از انواع بازی اعم از بازی فردی، بازی نمادین و بازی با قائده برخورداریم. بازی با قائده یعنی هنجارهای قانونی که کودکان پسر فوتبال بازی میکنند و دختربچهها بازیهای خودشان را انجام میدهند و قائدهها را در آن سن یاد میگیرند. اما اگر بچهها بازیهای فردی را انجام دهند و بازیهای نمادین را انجام ندهند، دیگرحوصله ورود به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ندارند. جمهوری اسلامی برای حذف این بازیها اقدام به تولید اپلیکیشنهای اسلامی کرده که این مسیر اشتباه است. بلکه باید مربیانی در کشور تربیت کنیم که بازیهای نمادین و با قائده را در کشوراجرا کنند. نباید اجازه دهیم کودکان در خانه بمانند. شروع بسیاری از اختلافات ماندن بچهها در خانه است که بازی جمعی را یاد نگرفتند و تحمل همدیگر را ندارند. جامعهای که تحمل و درک نظرات همدیگر را ندارند، جامعهای است که موجب میشود در آینده با کوچکترین دعوا، اغتشاشات بزرگ به پا شود. دوره نوجوانی تا سن ۱۶ سالگی، دوره تجربه بصری و تصویرسازی است. بصری به معنای فضای مجازی و اپلیکیشنها نیست.
تعادل حرکتی در دوران کودکی تا ۵ سالگی است که وقتی به سن بعدی ورود پیدا میکنند، افزایش اعمال حرکتی آغاز میشود. چون فضای خانهها کوچک است و بچهها نمیتوانند اعمال حرکتی داشته باشند. وقتی انقلاب صنعتی شکل میگیرد، واجب است که همه در جنگ اقتصادی کارکنند تا از زندگی خوبی برخوردار باشند؛ و این مسئله را باید در کل کشورتحلیل کنیم. وقتی جریان اقتصادی رخ میدهد زن و مرد روستایی به داشتههای خود راضی نیستند و به دنبال بیشتر بدست آوردن هستند و احساس عقبافتادگی میکنند. یکی از مفاهیمی است که دشمن در جمهوری اسلامی دارد این است که بصورت زیرپوستی در کشور کارخود را انجام میدهد و همه ناراحت هستند. در سن ۴۰ سالگی تا ۶۰ سالگی افرادی که بزرگسال دکمه توقف را میزنند و فکر میکنند که عقب افتادند یا خیر؛ و اگر احساس عقبافتادگی کنند، باعث ناامیدی هرچه بیشتر در مرحله بعد زندگی خود میشوند؛ بنابراین پسران و دختران به والدین خود میگویند که شما زندگی ما را به اینجا کشاندهاید که فرزندان به همراه پدران و مادران احساس عقبماندگی میکنند و پدران و مادران پیر نیز دچارعذاب وجدان میشوند. آیا مقصر اصلی این موضوع که احساس عقبافتادگی در افراد شکل میگیرد، نظام جمهوری اسلامی ایران است؟ یقیناً نمیتوان این تحلیل را بهنظام وصل کرد، بلکه باید عوامل جهانی و دشمنان کشور را بررسی کرد که چگونه زیرپوست جامعه، حس عقبافتادگی پمپاژ میکنند؛ ما توقع داریم صداوسیما به این مسائل دقت مناسبی داشته باشد. وقتی قدرت جریان میگیرد و جمهوری اسلامی به واسطه صداوسیما و… اقدام به تولید سلبریتی میکند و این مسئله ربطی به تهران، سیستان و بلوچستان و… ندارد، جریان عقب افتادگی به وجود میآید.
اینکه گفتم بعدازظهر چرا نوجوان و پدر بیکاراست برای این است که نظام حکمرانی سیاسی باید تدبیر داشته باشد که چرا وقتی نوجوان بیکار میشود، میزان معتادان و مشروبخواران افزیش پیدا میکند. از یکی از رجال قضایی کشور شنیدم که بیشترین آمارجرم و جنایت ما از از سرشب تا آخرشب اتفاق میافتد. آیا زیرساختهای حوزه ورزش ما کفاف نیازهای جامعه جوان را میدهد؟ آیا زیرساخت لذت و خوشیهای معنوی، کفاف جامعه ما را میدهد؟
درحال حاضردرکشور با فرزندان والدین دهههای ۶۰ و ۷۰ مواجه هستیم. رسانههایی که روی روان انسان تاثیرگذارهستند، نسل سوخته را به افراد یادآوری میکنند. طبق تحلیلهای آینده پژوهی، پیشبینی میکنیم که افراد در یک بازه زمانی به جان همدیگر میافتند، البته نه با تفنگ. بلکه زمانی است که افراد بیمار روانی میشوند
محیط یک اصالت تربیتی دارد. وقتی به حرم امام رضا میروید به فکر چه چیزی میافتیم؟ آیا به فکر پایکوبی میافتیم و بالعکس؟ محیط، معنایی و اصالتی دارد. پس محیط مکانی برای تربیت است. رسانههای غرب، جمهوری اسلامی را به چه شکل جلوه دادند؟ این رسانهها، نظام جمهوری اسلامی ایران را محدود و بسته، متاثر، ناامید و عدم آزادی سیاسی و فرهنگی جلوه دادند. فکر کنید در محیطی با گرمای زیاد قرار گرفتهاید و به دنبال فرار از آن محیط هستید. اشاره شد که نوجوان دوره هیجانات است و تصویر یادگیری دارد و تصویرسازی ذهنی دارد که برایش جذاب است. مثلا در محیط خانواده شبکه اینترنشنال روشن است و این شبکه به اراجیف میپردازد و والدین نیز تحتتاثیر آن قرار میگیرند و نوجوان هم نیز به محیطهای ناسالم ورود پیدا میکند. محیط خانه چند معنا دارد: ۱- اگر نوجوان در محیط خانه سرزنش شود، خراب میشود. ۲- اگر نوجوان در محیط خانه کنترل شود، خراب میشود.۳- اگر نوجوان در محیط خانه زیرسوال رود، خراب میشود. آیا محیط خانه تدبیر برای اوقات نوجوان دارد؟
نسل سوخته را چه کسی به جوانان یاد داده است؟ رسانههای اجتماعی مسئله نسل سوخته را تشدید میکنند. درحال حاضردرکشور با فرزندان والدین دهههای ۶۰ و ۷۰ مواجه هستیم. رسانههایی که روی روان انسان تاثیرگذارهستند، نسل سوخته را به افراد یادآوری میکنند. طبق تحلیلهای آینده پژوهی، پیشبینی میکنیم که افراد در یک بازه زمانی به جان همدیگر میافتند، البته نه با تفنگ. بلکه زمانی است که افراد بیمار روانی میشوند. در این زمان حس عقب افتادگی و هر مفهوم دیگری را باید زیر پا له کنیم.
آیا محیط خانه مناسب تربیت کودک است؟ میزان محیط سلامت جسم و محیطهای ورزشی و تربیتی به چه اندازه است؟ نوجوان باید ورزش کند، فریاد بکشد و سرشار از انرژی باشد. وزارت راه و شهرسازی باید خانههایی بسازد که جوان احساس آزادی و اطمینان داشته باشد. یعنی وزارت راه باید خانههایی طراحی کند که وسعت داشته باشد نه اینکه مجوز به ساخت خانههای کوچک بدهد که آسیبهای روانی برای کودکان و نوجوانان و خانوادهها دارد. محیط باید در همه وزارتخانهها مفهوم پیدا کند. محیط بعدی که مطرح میشود، محیط سلامتاجتماعی است. سلامت اجتماعی همان روابط اجتماعی ما است. میزان مشارکتهای اجتماعی مهم است. اگر در درون نوجوان از کودکی هویت فردی بوجود آید، سلامت اجتماعی نیز او را تهدید میکند و به نقطهای میرسد که هدف توجیه میکند. مفاهیم ازخودگذشتگی و ایثار نیز کاهش پیدا میکند. در جامعه رسولالله، یکی از مفاهیمی که حضرت بر روی آن دست گذاشت، مفهوم شهادت و ایثار برای رسیدن به تعالی بود تا فردیت و سلامت اجتماعی شکل بگیرد. محیط سلامت اجتماعی یکی از محیطهایی است که نظام جمهوری اسلامی باید بر روی آن تمرکز کند. محیط سلامت معنوی با مشارکتهای معنوی در کشور در حد مطلوب است. اعتکافهایی که صورت گرفته و راهپیماییهایی همچون عید غدیر که اخیرا اتفاق افتاد، بسیارخوب بود. اما این اتفاقات باید تداومی باشد نه اقتضایی. در نظام جمهوری اسلامی، شهرداری باید به همه ارگانها و سازمانها نامهای مبنی بر قراردادن پرچم ۱۰ متری فرهنگی و معنوی بر روی ساختمانها تا فضای معنوی و اسلامی دیده شود. جمعیت بالایی از شیعه در کشور وجود دارد که ما نمادسازی در کشور نکردیم و این ضعف ما است. الگوسازیهای کشور را با نقد عدهای غرغرو که ادعای مذهبی بودن هم میکردند از بین بردیم در حالی که باید بسیاری از الگوهای معنوی را در جامعه حفظ میکردیم.
حس عقبافتادگی و گرفتار شدن در این حس، باعث تولید ناامیدی و خستگی در فرد میشود. یکی از کارهایی که دشمن انجام میدهد تولید حس عقبافتادگی و گرفتار کردن نوجوانان در این حس است که موجب تولید ناامیدی و طراحی آمال و آرزو در کشورهای دیگر میشود. حس عقبافتادگی که از سوی دشمن ایجاد میشود، نوجوان ما را اذیت میکند و رسانهها باید این جریان معاند را حذف کنند و نوآوریهای جمهوری اسلامی ایران را به نوجوان نشان دهند. سلامت معنوی صرفا آیه خواندن و روایت خوانی نیست که هرچند همه این اعمال جزو واجبات است اما عمل کردن و عملگرایی بسیار مهم است. در دین اسلام بلوغ معنوی دختر از ۹ سالگی و پسر از ۱۴ سالگی آغاز میشود که هر دو مکلف به اجرای اعمال دین و اسلام هستند و تا ۴۰ سالگی که به پختگی معنوی و انتزاعی میرسند که سیستم علمی و هیجانات را باید تشدید کنیم نه عقل و تدبیر. با یکی از دوستان در مورد یک نظریه علمی عقل و قلب در حال تحقیق و بررسی هستیم که هر چه فاصله عقل و قلب زیاد باشد، بیماری روانی زیاد میشود و هرچه فاصله این دو کم باشد، فرد معنویتر و درستتری خواهیم بود. اگرعقل کل باشیم وسواسی میشویم. اگر قلب کل باشیم آدمهای هیجانی میشویم و رفتارهای دوقطبی بروز پیدا میکند. نوجوان در این مرحله از زندگی به سوی عقل میرود و فاصله با قلب روز به روز کمتر میشود. ما باید این محیطها را در خانوادهها بوجودآوریم. فرض کنیم نظام جمهوری اسلامی توانایی حمایت را نداشت. نوجوانان باید مهارتهای اجتماعی و فرهنگی یاد بگیرند و روابط اجتماعی داشته باشند. نوجوانان باید وارد هر محیط معنوی شده که باعث نظام ارزشی معنوی شود. نوجوان باید در محیط علمی و فرهنگی وجود داشته باشد و از ارزشهای سنتی کشور خود آگاهی داشته باشد تا در وجود آن روشنفکری دینی بوجودآید. چرا که این ارزشها میتواند مسیر رشد نوجوان در کشور، خانواده و در سیاست کلان نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.
مهمترین چالشهای نوجوان با خانواده شامل چه مواردی است؟
کوچکزائی: بزرگترین چالش این است که زبان مشترکی بین والدین و فرزندان نوجوانشان وجود ندارد. چرا که والدین عقلی و نوجوان هیجانی فکرمیکند که این مسئله باعث اختلاف شدید بین این افراد میشود. به دلیل تضادی است که در تکنولوژی اعم از کامپیوتر، موبایل و فضای مجازی وجود دارد، نوجوانان مدیریت نمیشوند؛ بنابراین خانوادهها باید آگاهی خود را نسبت به این موارد افزایش دهند.
وقتی نوجوانان مشغول به کاری باشند، به طوراطمینان میگویم که این افراد، انسانهای موفقی میشوند. فضای مجازی به دنبال بردهداری نظام سرمایهداری است. آیا رسانه و سوادرسانهای همه چیز است؟ سلامت اجتماعی، سلامت فردی و سلامت جسمی چه میشود؟
یکی از نهادهایی که نوجوان با آن سرو کاردارد، رسانه است که گفتیم سوادرسانهای به نوجوان یاد میدهیم. به نظر شما این کاری که به عنوان سواد رسانه انجام میدهیم برای نوجوان جوابگوست یا خیر؟
کوچکزائی: رسانه بعدی از زندگی نوجوان است. نوجوان به دلیل اینکه تدبیری ندارد، به سوی رسانه رفته است. دانش آموزان نوجوانی که برای مشاوره به من مراجعه میکنند، به آنها میگویم که پدرها و مادرها از ساعت ۲ بعدازظهربه بعد باید فرزندان خود را مشغول به کاری کنند. وقتی نوجوانان مشغول به کاری باشند، به طوراطمینان میگویم که این افراد، انسانهای موفقی میشوند. فضای مجازی به دنبال بردهداری نظام سرمایهداری است. آیا رسانه و سوادرسانهای همه چیز است؟ سلامت اجتماعی، سلامت فردی و سلامت جسمی چه میشود؟ تکنولوژی یکی از ابزارهایی است که به زندگی معنا و جریان میدهد. شاید آینده جهان به سمت فضای مجازی باشد. آینده جهان نیاز به سلامت اجتماعی، سلامت معنوی و تحرک جسمی دارد که با این موارد عمل انسان را شامل میشود.
یکی از حوزههایی که برآن تاکید کردهایم و شاید این روزها خلاء آن احساس شود، محله و مسجد است. چرا که محله باید برای نوجوان محیطی به عنوان مسولیت پذیری، تحرک و جذب معنویت باشد. به نظرشما چه ویژگیهایی را باید در محله مدیریت کنیم؟ آیا دستگاه سیاستگذاری ما میتواند وقت نوجوان را در محله مدیریت کند؟
کوچکزائی: آیا مدیران محلات، خلاق یا باهوش هستند؟ من زمانی در یکی از مراکز مدیریت سند راهبردی، تراز مسجد را انجام میدادم. جذب نوجوان برای مسجد در نهایت ایجاد گیم نت و باشگاه در کنار مسجد بود. خلاقیت مسئلهای است که باید طی ۴۰ سال آینده وجود داشته باشد. مشکل نخبگان جامعه علمی این است که برخی تولید علم نمیکنند و روتوش میزنند.
یک مفهوم از بین رفته از دوره نوجوانی که با تقوا مخلوط شده، مسئله «دستاورد» است. اگر نوجوان بخواهد دین خود را حفظ کند و کشورش را دست داشته باشد، باید از دستاورد برخوردارباشد. دستاورد یعنی نوجوان از سن ۱۲ سالگی در مسیر رشد استعداد قراربگیرد و به دستاوردهای مهم و بزرگ دست پیدا کند وغرور داشته باشد. اما گفته میشود که در مسجد غرور خوب نیست. البته دستاورد باید به همراه تقوا و تواضع شکل بگیرد. دستاورد، توانمندی فردی است. مسجد محله باید از جیب خود خرج و از نوجوان حمایت کند. درقرآن آمده است که اگر هرانسانی کافر، مسلمان و هر دینی دیگری تلاش کند، قطعا برکات فراوان اعطا به افراد اعطا میشود. ما قبل از اینکه جمهوری اسلامی را تعبیر کنیم، باید سنتها را در حوزههای مختلف ورزش، علم، فرهنگ و… تعبیرکنیم. سپس شاهد آن خواهیم بود که نوجوان در سن ۱۴ سالگی که بحران نوجوانی است، دچار آسیبها نمیشود و هدف دارد.
معاونت زنان و خانواده باید خانوادهها را در این حوزه مستعد و سیاستگذاری برای خانواده تدبیرکند. سیاستگذاری وزارت ورزش و جوانان برای اوقات فراغت و سیاستگذاری وزارت آموزش و پرورش برای ارتقای توانمندیها مهم است. کشورما متقاضی همه حرفهها است. اگر کشورما برمهندسی مکانیک استعدادیابی میکرد، میتوانستیم ماشینهایی فراتر از بنزهم تولید کنیم. آنقدر بر سر مکانیکها زدند که این افراد نمیتوانند خلاق باشند و خلاقیت به خرج نمیدهند. مردم ازمکانیکهای خلاق و توانمند خوششان میآید. اگر استعدادها و خلاقیتها را براساس سیاستهای حکمرانی تدبیرصحیح داشته باشیم، نوجوان ما همیشه موفق است و همسوی نظام جمهوری اسلامی پیش میرود. درصد بالایی از برنامههای صداوسیما و سینمای خانگی تقلیدی است. هر مرحله رشدی بر مرحله رشدی بعدی تاثیرگذاراست. معاونت زنان و خانواده باید به والدین یاد دهد که حق سرزنش نوجوان را ندارد. ما در کشوری زندگی میکنیم که جریانهای فرهنگی و سیاسی دارد. مثلا در دهههای ۶۰ و ۷۰ و… گفته میشود که چه جوانی خوب و سر به راه است؟ گفته میشود که نوجوانی که درسخوان و پشت کنکوری باشد، خوب است. جمهوری اسلامی براساس مافیای پشت کنکور که پولهای هنگفت میگیرند، به جای اینکه به جریانهای توانمندی نوجوان اهمیت دهد به کنکوربودن اهمیت میدهد. از هر پیام بازرگانی در صداوسیما، شاهد تبلیغ موارد آموزش برای کنکورهستیم. دعوای اصلی ما با خانوادهها دراتاق مشاوره بر سر کنکور جوانان است. نوجوان حتما نباید به ادمه تحصیل بپردازد. بلکه میتواند در مسیر دیگری قراربگیرد. اما والدین فرزندان خود را اجبار به کنکور میکنند و این نوجوانان موفق نمیشوند.
ما از چهارساختارخانواده، رسانه، محله با محوریت مسجد و مدرسه صحبت کردیم. به نظر شما از بین این چهارساختار، اولویت کدامیک از این موارد است تا سیاستگذاران برآن تمرکز داشته باشند؟
باید خود را بشناسیم و بواسطه این خودشناسی مردم را آگاه کنیم که در چه مسیری حرکت کنند. باید لایههای زیرین مردم را تحلیل کنیم و تعداد زیادی از سیاستمداران، جامعه شناسان و اساتید گردهم آیند و برآسیبها به طور آفندی و پدافندی کار کنیم
کوچکزائی: این موارد حلقههای بهم وابستهای است که هرکدام شروع خاصی دارند. به نظرم باید نهادی فراتر بوجودآید که این ساختارها را مدیریت کند. نظام جمهوری اسلامی ایران نسبت به مسئله کودک و نوجوان هدف ندارد. ما از برنامه ۴۰ سال آینده نوجوان هیچگونه آگاهی نداریم و نمیدانیم در آینده، لوازم تحریر کودکان در چه سطحی است؟ بنابراین نهادی فراتر به صورت نظارتی و اجرایی میتواند سیاستهایی برای هر کدام به صورت بومی و منطقهای طراحی و تنظیمگری کند. دولت باید نقشه فرهنگی هر روستا، محله و شهر را طراحی کند. نهاد خانواده به صورت کشوری اجرا نمیشود.
شما با توجه به شناختی که از نوجوان دارید، با کدامیک از ادبیات گسست نسلی و امتداد نسلی موافق هستید که به راحتی وارد ایدئولوژی میشوند؟
کوچکزائی: گسست بین نسلی ربطی به نسل ندارد. گسست بین نسلی به لحاظ روانشناسی تعارض بین نسلی است. تعارض موجب ایجاد بیماری روانی میشود. تعارض یعنی یک پا در سنتها قرار گرفته و یک پا در دنیای مدرن. تعارض فقط در بین کودک و نوجوان نیست، بلکه درهمه ابعاد دیده میشود. گسست بین نسلی یک واژه جامعه شناسی بین ادوارتاریخی دههها است که فراتراز این موارد است. گسست بین نسلی، تضاد افکار و ایدئولوژیها است. شکاف گسست بین نسلی، جامعه شناسی معیوب است. برای رفع این تعارض، دشمن قوی کار میکند و خانوادهها را از بین میبرد. باید خود را بشناسیم و بواسطه این خودشناسی مردم را آگاه کنیم که در چه مسیری حرکت کنند. باید لایههای زیرین مردم را تحلیل کنیم و تعداد زیادی از سیاستمداران، جامعه شناسان و اساتید گردهم آیند و برآسیبها به طور آفندی و پدافندی کار کنیم.