انتشار خبر مرگ نیمرودی، خاطرات تلخ مأموریت ۱۳ ساله این جاسوس مرموز رژیم صهیونیستی را در کشورمان زندهکرد؛ از دزدی آثار باستانی گرفته تا پایهگذاری شبکه اطلاعاتی- امنیتی در ایران و غرب آسیا.
«یاکوف نیمرودی» که در ایران به «یعقوب نیمرودی» شناخته میشود، اولین جاسوس و فرستاده نظامی رژیم صهیونیستی به کشورمان در دوره پهلوی دوم بود.
دیروز دوشنبه ۳۰ مردادماه خبر مرگ این جاسوس ۹۷ ساله انتشار یافت که بعد از مدتها درگیری با بیماری درگذشته است. این خبر را روزنامه عبری «هاآرتس» انتشار داد و از او به عنوان «مرد ما در تهران» نام برد؛ موضوعی که از عمق خرابکاری و جاسوسیهای وی در ایران و اهمیت آن برای رژیم صهیونیستی نشان دارد.
از تولد تا اعزام به ایران
نیمرودی اول ژوئن ۱۹۲۶ در خانوادهای یهودی و عراقیالاصل در بیتالمقدس به دنیا آمد. خانوادهاش پیش از تولد او از کردستان عراق به بیتالمقدس مهاجرت کردهبودند. نیمرودی در اوایل جوانی توسط «اسحاق ناوون» به استخدام اولین سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موسوم به «شای» قبل از تشکیل رژیم جعلی اسرائیل درآمد.
اسحاق ناوون بعدها به مقام منشی خصوصی «بنگوریون» و سپس ریاست رژیم دست یافت. نیمرودی در ادامه توانست به سرعت به عضویت سازمان تروریستی «هاگانا» در سالهای ۱۹۴۰ – ۱۹۴۷ م درآید و در فعالیتهای تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشارکت داشت. او به سرعت در شبکه امنیتی رژیم صهیونیستی پلکان ترقی را پیمود و یکی از افسران بلندپایه آن شد.
طبق اسناد موجود، نیمرودی برای نخستینبار در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۳۴ از طریق مرز ترکیه وارد ایران و بهطور رسمی متصدی معاونت «آژانس یهود» در تهران شد؛ مأموریتی که تا سال ۱۳۴۸ ادامه یافت.
وی در فرم اقامتش خود را کارمند پیشین آژانس یهود در اسرائیل معرفی کرده ولی در واقع همانطور که در خاطرات ارتشبد فردوست بهطور مشروح بیان شده، نیمرودی هدایت شبکه موساد را در ایران به عهده داشت. او محوریترین چهره فروش سلاح و تجهیزات نظامی کشورهای غربی به ویژه آمریکا به حکومت پهلوی بود.
بزرگترین سارق میراث ملی ایرانیان
یکی از زوایای پنهان روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوره پهلوی و در واقع یکی از نتایج حضور جدی صهیونیستها در ایران، تاراج ملی کشورمان بود که در موزه رژیم، مجموعه آثار ایرانی به نمایش گذاشته شدهاست؛ آثاری شامل ظروف سرامیک، برنز، ظروف مذهبی، آلات جنگی، ظروف نقره و طلا، از دوره هخامنشی و ساسانی و نیز آثار زیادی از دوره اسلامی.
روزنامه «داوار» چاپ اسرائیل در شماره ۱۵ آذر ۱۳۴۲ خود در گزارشی مستند فاش کرد: «… اسرائیل به صورت یکی از مراکز بینالمللی خرید و فروش آثار باستانی ایران درآمدهاست به همین علت تجار خارجی عقیده دارند کهآثار باستانی ایران را میتوان به قیمت مناسب در اسرائیل خریداری کرد. در دو سال اخیر حدود ۲۰۰۰ ظرف سفالی املش (تمدنی در غرب مازندران) به اسرائیل آورده شده و موزههای بزرگ فرانسه، انگلستان و آمریکا و موزههای بسیار دیگر، مساعی فراوانی برای جمعآوری این آثار به کار بستهاند…»
همچنین در گزارشی که از نمایندگی ایران در تلآویو در سال ۱۳۴۴ در مورد کلکسیون ایرانی موجود در موزه رژیم ارسال شده، آمدهاست که «کلکسیون مربوط به هنر ایرانی در موزه اسرائیل در نوع خود یکی از مهمترین کلکسیونهای جهان است. به عقیده کارشناسان، ارزش آن سه میلیون دلار است. در این کلکسیون آثاری وجود دارد که بهایی برای آنها نمیتوان تعیین کرد زیرا در جهان منحصر به فرد هستند… در ظرف دو سال، کلکسیونی که در اورشلیم متمرکز شد، شامل آثاری ۳۰۰۰ ساله از دوران ماقبل تاریخ تا قرن شانزدهم بود…»
یکی از افرادی که نقش مهمی در انتقال آثار باستانی ایران به سرزمینهای اشغالی داشت شخصی به نام «ایوب ربانو» بود که وی طی ۴۵ سال تقریباً در تمام نقاط ایران دست به عملیات حفاری زده و بزرگترین مجموعه آثار باستانی کشورمان را به تلآویو انتقال دادهبود.
نیمرودی هم مانند ربانو، چنین مأموریتی داشت و تا آخرین ماههای سلطنت پهلوی با حمایت موساد محمولههای «سری» خود را از مرزهای ایران عبور میداد. طبق اسناد موجود بخش عظیمی از این محمولهها آثار باستانی و اشیا عتیقهای بوده که توسط نیمرودی و سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی از ایران به سرقت میرفت.
در بخشی از کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» نیز که به زندگی نیمرودی در سرزمینهای اشغالی اختصاص یافته به وضوح میتوان این غارت آثار باستانی و ملی ایران را دید.
در این بخش آمدهاست که «یعقوب نیمرودی مأموریت خود را در ایران به پایان رسانید، ولی باکتری ایرانی به او سرایت کرد. خانه او در ساریون با قالیها و نقاشیها و سایر آثار هنری [ایرانی] دقیقاً شبیه خانهای است که در ایران در آن سکونت داشت…گنج واقعی در خانه آقای نیمرودی کلکسیون آثار باستانی و به ویژه ظروف سفالینی از املش متعلق به ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد همچنین آثار باستانی دوره اسلامی (۷۰۰ سال قبل) وجود دارد. بدون شک خانه نیمرودی یک مرکز فرهنگی و هنر اصیل ایرانی محسوب میشود که آثار آن طی سالها تلاش خریداری شده [!]»
مأموریت پایهگذاری شبکههای اطلاعاتی- امنیتی صهیونیستی
تجارت سلاح و سرقت آثار باستانی ایران یک طرف قضیه است اما مأموریت مهمتر وی به ایجاد شبکههای اطلاعاتی- امنیتی صهیونیستی در ایران و دیگر کشورهای منطقه برمیگشت.
بسیاری او را یک صهیونیست متعصب و کارکشته امنیتی میدانستند که یکی از مرموزترین چهرههای اطلاعاتی-امنیتی نقشآفرین در تاریخ ایران و حتی منطقه غرب آسیا بود. خاستگاه خانوادگی او و پیشینه فعالیتهایش در شکلگیری نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی و گسترش شبکه اطلاعاتی آنها در ایران، عراق و سایر کشورهای منطقه خلیج فارس و غرب آسیا گواه این ادعاست.
نیمرودی سال ۲۰۰۳ بخشی از خاطرات خود را در دو جلد تحت عنوان «امید و شکست» به زبان عبری در اراضی اشغالی منتشر کرد؛ کتابی که برای افکار عمومی ساکنان اراضی اشغالی نوشته شده و نیمرودی در سراسر کتاب، اقدامات خود را در خدمت به رژیم صهیونیستی دانسته است.
نیمرودی در جوانی، عضو شبکه عربی «پالماخ» (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس رژیم جعلی اسرائیل) بود. بنابراین وی در حوادث خونینی که منجر به اعلام رسمی تأسیس رژیم غاصب اسرائیل شد، نقش قابلتوجهی ایفا کرد؛ نقش که او را برای انجام مأموریتهای خرابکارانه خارجی آماده ساخت.
بنابراین او در سالهای بعد و در جریان تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به کشورهای عربی، هدایت شبکههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم را بر عهده گرفت.
در همین زمینه یکی از اساتید دانشگاه حیفا در اراضی اشغالی مینویسد: «در اوایل دهه ۱۹۵۰، هنگامی که نیمرودی به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یک فرمانده [دیگر] جوان و درحال ترقی ارتش برخورد کرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطه عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»]به سال ۱۹۵۵ و هنگامی پدیدار شد که او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران کار خود را، در این شهر گذراند…»
همان طور که نیمرودی در سراسر کتاب خود از خدمت به رژیم صهیونیستی سخن به میان آورده، تردیدی وجود ندارد که او تا پایان عمر مأموریتها و پروژههای ضد ایران و علیه دیگر کشورهای منطقه را پیش بردهباشد.
این واقعیت را میتوان در گزارش اعترافی که چندی پیش روزنامه «معاریو» از روزنامههای مطرح رژیم صهیونیستی انتشار داد، دریافت. این روزنامه پس از دریافت خبر کنارهگیری نیمرودی از ارتش و تمایل وی برای راهاندازی پروژه آب شیرین کن در نقاط مختلف ایران در دوره بازنشستگی، نوشت: «سرهنگ نیمرودی مدت ۱۳ سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت کرده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از اینکه از ارتش کنارهگیری کند یا خیر به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیجفارس و شیخنشینها خواهد بود.»
همان طور که اداره کل هفتم ساواک نیز در همین زمینه ۲۶ اسفند ۱۳۴۸ نامهای به اداره کل ششم نوشته و در آن فعالیت تجاری جدید نیمرودی را پوششی برای فعالیتهای اطلاعاتی او ارزیابی کردهاست؛ فعالیتی اطلاعاتی و امنیتی که نه تنها در ایران بلکه در کشورهای مجاور به ویژه حوزه خلیج فارس را در بر میگرفت.