صد و پنجاه سال پیش، یک فیزیکدان آلمانی مفهوم اِنتروپی (Entropy) را از قانون دوم ترمودینامیک استخراج کرد. از آن زمان، اِنتروپی به این ایده اطلاق می شود است که همه چیز در جهان در نهایت از نظم به بی نظمی، از ساختار به بی شکلی، و از پیش بینی پذیری به عدم قطعیت می رود. اِنتروپی لحاظ کردن و پایش این تغییر است. این مفهوم همچنین مناسب ترین توصیف از روندهای فعلی در ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک کشورها در نظام بین الملل است. امروزه با گسترش فناوری و همچنین با رقابت های پیچیده قدرت های بزرگ، اِنتروپی های سیاسی و ژئوپلیتیکی در تضعیف و حتی فروپاشی نظام های خرد و کلان سیاسی نقش دارد.
برای پی برد به اینکه کانون بعدی بحران در نظام بین الملل کجا خواهد بود متغیرهایی وجود دارد. یکی از این متغیرهای مغفول، اِنتروپی است که در ابعاد و ارکان مختلف و نیز در عناصر قدرت یک کشور یا یک خرده سیستم از نظام بین الملل عارض می شود.
یک جست وجو در پایگاه داده اسکوپوس نشان می دهد که مطالعات ریسک ژئوپولتیک (GPR) شتاب گرفته و در حال محبوب شدن است و انتشارات در این زمینه از سال 2016 افزایش یافته و از مطالعات مالی، انرژی و علوم اجتماعی بیشتر شده است، بویژه که نرخ سرمایه گذاری با میزان ریسک ژئوپولتیک رابطه معکوس دارد. ریسک ژئوپولیتیک (GPR) عنصر حیاتی برای بازارهای مالی و انتخاب های سرمایه گذاری است. یکی از متغیرهای ارزیابی ریسک ژئوپولتیک، اِنتروپی یک حوزه جغرافیایی است.
صد و پنجاه سال پیش، یک فیزیکدان آلمانی مفهوم اِنتروپی (Entropy) را از قانون دوم ترمودینامیک استخراج کرد. از آن زمان، اِنتروپی به این ایده اطلاق می شود است که همه چیز در جهان در نهایت از نظم به بی نظمی، از ساختار به بی شکلی، و از پیش بینی پذیری به عدم قطعیت می رود. اِنتروپی لحاظ کردن و پایش این تغییر است. این مفهوم همچنین مناسب ترین توصیف از روندهای فعلی در ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک کشورها در نظام بین الملل است.
امروزه با گسترش فناوری و همچنین با رقابت های پیچیده قدرت های بزرگ، اِنتروپی های سیاسی و ژئوپلیتیکی در تضعیف و حتی فروپاشی نظام های خرد و کلان سیاسی نقش دارد.
کانون منطقی تبیین فرضیه ما این است که ثبات استراتژیک نظم قدیم در مراحل مختلف زوال خود است و تصور پیش بینی پذیر بودن روندها، کاملاً مخدوش شده است و پیش فرض های ایستا دیگر عمل نمی کند. به عنوان مثال از دلایل ناکارامدی نهادهای بین المللی بیش از حد استاتیک بودن آنهاست. این سازمان ها اساساً ایجاد شده اند که هر کدام دسته ای و زمینه ای از موضوعات را حل کنند که این موضوعات خود ذاتاً پویا و متغیر هستند. امروزه حتی چه بسا روندهای بین المللی در حال معکوس شدن هستند مانند اتحادیه اروپا که ابتدا همگرایی و سپس واگرایی را تجربه می کند و نیز روسیه و ترکیه، که دیگر برای پیوستن به اروپا تلاش نمی کنند. همچنین خاورمیانه دیگر کانون اقتصاد جهانی نیست و بلکه کانون نگرانی بین المللی است. مهمتر اینکه آسیا، یعنی خانه سه قدرت چین، روسیه و هند، و قدرت های بسیار زبردست در رقابت مانند کره جنوبی، پس از قرن ها به کانون اقتصاد جهانی بازگشته است و دیگر کشورهای آسیایی مانند هند مهد پذیرش سرمایه گذاری مستقیم خارجی (FDI) شده اند، یا یک بازیگر مهم در صدور فناوری مانند چین و کره جنوبی هستند، که کشور اخیر در حال جمع آوری گسترده ایده نخبگان حوزه های مختلف برای طراحی هوشمند جوامع و شهرهای آینده است.
در این بین متغیر اِنتروپی نشان می دهد که انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا به تبع متغیر مداخله گر سیاست های ایالات متحده آمریکا به صورت فزاینده در حال واگرایی است. برعکس برخی تحلیل های گمراه کننده، در رویارویی احتمالی آتی در شرق آسیا، آمریکا یک طرف درگیری نخواهد بود. به طور کلی آمریکا در تکامل اخیر خود، که ریشه در سنت آنگلوساکسون دارد، آموخته است که با جیب و دست دیگران با رقبای خود پیکار کند یا به صورت دو یا چند جانبه آنها را به دست یکدیگر مهار کند. درست همانند ایجاد بحران اوکراین، آمریکا به عنوان محرک و متغیر مداخله گر، خواهان رویارویی دو قدرت مدعی در شرق آسیا با طرفیت چین است تا همانند نظم امنیتی موازنه و مهار دو جانبه ایران و عراق و یا روسیه و اروپا در آوردگاه اوکراین – که از قضا موفقیت آمیز هم بود – بتواند رشد قدرت و تمرکز ثروت دو غول اقتصادی و یا نظامی را در شرق آسیا بدست یکدیگر خنثی کند.
سرعت رشد ژاپن به طور آشکار آرام شده، کره جنوبی از حیث سیاسی و نظامی دچار تنگناست و بیخ گوش هر دو کشور مذکور، صدای موتور جت ها و موشک های متخاصم از چین و کره شمالی در دریای زرد صدا می کند و احتمال قرمز شدن این دریا وجود دارد. امروزه نقشه و نمودارها و اندیکاتورها مختص بازارهای مالی نیست بلکه چرخه متوالی رویدادهای بین المللی را هم نشان می دهد. با افزایش دیالکتیک ژئوپولتیک در این منطقه، بحران بزرگ بعدی در نظام بین الملل در این نقطه از جهان خواهد بود؛ خواه بین کره شمالی و کره جنوبی – ژاپن باشد یا بین چین و تایوان.
هر بحران نیاز به یک انرژی متعارض یا متخاصم متراکم شده دارد. در حال حاضر در منطقه جنوب شرق آسیا این انرژی بر اساس راهبردهای آمریکا که به صورت پارادوکسیکال متعهد به دفاع از دوستان و متحدان خود است در حال تراکم است ولی هنوز اشباع نشده است. همچنین هر بحران در حوزه ای رخ می دهد که منافع گسترده و چشمگیری برای قدرت های بزرگ وجود داشته باشد که طمع آن قدرت های ذینفع را برانگیزد و آنها را به تقابل بکشاند که در حال حاضر بر اساس سنت امپریالیستی آمریکا این نقطه هم اکنون شرق آسیا تشخیص داده می شود، یعنی جایی که با روسیه و کره شمالی و مهمتر از همه با چین تعارض منافع دارد. امروز اوکراین و فردا ژاپن، کره جنوبی یا تایوان؛ یعنی سه کشوری که از لحاظ بنیان های امنیت ملی به صورت غیر منطقی، نامفهوم و بیش از حد علیه کشورهای منطقه بومی خود تحریک شده و با آمریکا به ماه عسل رفته اند. نه ژاپن آنقدر برونگرا و مبارزه طلب است و نه کره جنوبی سرنوشتی جدا از کره شمالی و نه تایوان آینده ای مستقل از چین خواهد داشت.
این خرده سیستم از نظام بین الملل، مملو از تشدید رقابت ها و رویارویی های مصنوعی بالقوه انفجاری است. احتمال درگیری مسلحانه فاجعهبار بین قدرتهای بزرگ در این منطقه قابل پیش بینی است که میتواند چندین دهه پیشرفت اجتماعی و اقتصادی را از بین ببرد و دوباره کانون قدرت اقتصادی و مالی و موتور محرکه اقتصاد جهانی به مغرب زمین کوچ کند. با تعمیم داده هایی که هوش مصنوعی با بررسی داده های بزرگ برای پیش بینی تهاجم نظامی کره شمالی استفاده می کند می توان دید که چگونه حتی پروفایل شرکت ها، بازارهای دیجیتال و بیت کوین با فرکانس های کم و بیش، از ریسک ژئوپولتیک متاثر می شوند و یا پیش بینی جنبش در کشورهای اسلامی، حمله تروریستی یا جنگ، می تواند همگرایی دو شاخص GPR و بازار سرمایه را موجب شود چنانکه همگرایی بحران اوکراین و بیتکوین نیز رخ داد و موجب افت تاریخی بیتکوین شد.
این یافته ها نباید ما را مغرور کند زیرا همگرایی شاخص های اِنتروپی و ریسک ژئوپولتیک همه جا یکسان عمل نمی کند مثلاً رابطه ریسک ژئوپولتیک و افزایش هزینه دفاعی در چین و هند مثبت است اما در روسیه و اسرائیل منفی است زیرا هزینه دفاعی در دو کشور اخیر تابعی از نظام سیاسی داخلی است. یا اثر ریسک ژئوپولتیک بر نفت و سایر بازارهای مانند اوراق بهادار متفاوت است.