اقتصاد ما ماننده جسمی است که به هر دلیل دچار بیماری و کمبود منابع سرمایهای شده، مانند بیماری که ریهاش خوب کار نمیکند و برای اینکه او را زنده نگه دارند، باید به او دستگاه اکسیژن وصل کنند. سرمایه خارجی برای یک اقتصاد مثل همین شرایط است. مهمترین عوامل جذب سرمایه گذاری خارجی؛ تسهیل گری نظام اداری و ثبات اقتصادی است. باید سرمایه گذار خارجی را در حوزه های مورد نیاز به سرمایه گذاری هدایت کنیم و مراقب پوشش های فرهنگی، امنیتی و سیاسی آنها باشیم.
به نقل از روابط عمومی دانشگاه امام صادق علیه السلام، دکتر صادقی شاهدانی؛ رئیس دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام در مصاحبه ای با روابط عمومی این دانشگاه به تبیین نقش سرمایه گذاری خارجی در رشد اقتصادی پرداخت. در ادامه این مصاحبه را از نظر می گذرانید.
س: سرمایهگذاری خارجی تا چه میزان میتواند به رونق اقتصادی کشور کمک بکند؟
ما برای اینکه ببینیم سرمایهگذاری خارجی میتواند تأثیری داشته باشد، باید ببینیم چه لوازمی را نیاز است در فرایند تولید ملیمان فراهم کنیم و آیا این لوازم فراهم هستند یا خیر؟ در تولید ملی یک سری ظرفیتهای خالی داریم؛ مانند ظرفیتهای نفتی، ظرفیتهای گازی، ظرفیتهای طبیعی مانند دریا و شبیه اینها که برای به نتیجه رسیدن تولید ملی میتوانیم از آنها استفاده کنیم. وقتی میخواهید این ظرفیتها را استحصال کنید، باید سرمایهگذاری کنید تا “fixed capital formation” اتفاق بیفتد و تشکیل سرمایه ثابت رخ دهد.
یکی از عواملی که در فرایند تولید اثر دارد و بهعنوان یک عامل مهم قلمداد میشود، دارایی سرمایه است که در اقتصاد به ماشینآلات، تجهیزات، فناوری، نرمافزار و… تعبیر میشود. حال اگر در فرایند تولید بخواهید امکانات دریا، امکانات معدنی، امکانات گازی، نفتی و… را استحصال کنید، باید تشکیل سرمایه ثابت صورت بگیرد؛ در حالی که بدون وجود سرمایه ثابت، تولید ملی اتفاق نمیافتد؛ چون در ذخایر مشترک باید تجهیزاتی را نصب کنید تا بتوانید آن میدان را استخراج کنید. آن میدان با بیل و کلنگ و… استخراج نمیشود. معادن بزرگ را هم با بیل و کلنگ نمیتوان استخراج کرد؛ بلکه باید تجهیزات و ماشینآلات موردنیاز را داشته باشید.
س: آیا ما وقتی میخواهیم از این منابع در جهت تقویت تولید ملی استفاده کنیم–که رهبری هم خیلی تأکید کردهاند که تولید ملی را شکوفا کنیم- آیا ظرفیت داخل برای ایجاد این نهاده وایجاد آن فراهم است یا خیر؟
وقتی بررسی میکنیم میبینیم چنین نیست. مثلاً سالیانه بهصورت عدد غیردقیق، ۶۰ میلیارد دلار نیاز داریم برای اینکه تولید ملی به یک مسیر قابلقبولی هدایت شود. اما این پول را نداریم و منابع ارزی موجود باید صرف مایحتاج اساسیمان بشود؛ بنابراین چیزی از آن منابع بیرونی نمیماند که صرف خرید ماشینآلات، تجهیزات، فناوری و سایر نهادههای سرمایهای بکنیم. لذا از جهت منابع سرمایهگذاری کمبود داریم. یکی از راههایی که پیشنهاد میشود، این است که سراغ منابع بیرونی برویم. به همین جهت، گفته میشود سرمایهگذاری خارجی بکنید؛ یعنی سرمایهای که یک شرکت یا نهاد مالی از بیرون میآورد و ما هم از آن استفاده میکنیم تا بتوانیم تولید ملیمان را بارور و احیا نماییم.
ما با سرمایهگذاری خارجی رابطه خوبی نداریم. ما جسمی داریم که به هر دلیل دچار بیماری و کمبود منابع سرمایهای شده است. مانند بیماری که ریهاش خوب کار نمیکند و برای اینکه او را زنده نگه دارند، باید به او دستگاه اکسیژن وصل کنند. سرمایه خارجی برای یک اقتصاد مثل همین شرایط است.
ولی اگر بتوانیم از سرمایه خارجی استفاده نکنیم، بهتر است؛ چون استقلال کشور بیشتر حفظ میشود. اما معمولاً مشاهده میکنیم کشورهایی که روبهرشد هستند، از این ظرفیت استفاده کردهاند. مثلاً یک میلیارد دلار میآورند و بعد از سه سال آن را پس میدهند. ما هم اگر تولید ملیمان به مرحله شکوفایی برسد، سرمایه داخل کفایت نمیکند و باید سراغ سرمایه بیرونی برویم.
حال کشور ما هنوز به آن مرحلهای نرسیده که مانند ریه بیمار عارضهدار شده باشد؛ بلکه میتوانیم به نحوی به حیاتمان ادامه دهیم. منتها این ادامه دادن مقداری اقتصاد ما را دچار چالش میکند ولی مثلاً اشتغال لازم را نمیتواند ایجاد کند. یا اینکه توسعه فناوری را نمیتواند انجام دهد تا جبران استهلاک نماید. بنابراین، اینگونه نیست که اگر سرمایه خارجی نباشد، اقتصاد نمیتواند ادامه دهد؛ بلکه بهصورت مناسب نمیتواند ادامه بدهد. ما هم دنبال این هستیم که اقتصاد را بتوانیم درست اداره کنیم. پس باید سراغ برخی شرایط مصنوعی برویم. به عبارتی، این یک اضطرار است که باید به آن تن داد. البته فرصتهای قابلتوجهی نیز داریم؛ مانند دریا، معدن، انرژی و… که برای استفاده از آنها باید از همان منابع استفاده شود.
س: پس از انقلاب اسلامی، در چه دورانی بیشترین جذب سرمایهگذاری خارجی اتفاق افتاده است؟ آیا تجربه موفقی در طی این چند سال بوده و تأثیری بر رشد اقتصاد جمهوری اسلامی ایران داشته است؟
در دوران دولت آقای هاشمی [از سرمایهگذاری خارجی] استفاده میکردیم. [آن زمان] نیازمند این بودیم که حرکتهای اقتصادی داشته باشیم و ظرفیتسازی کنیم، ولی منابع [مالی] نداشتیم و از منابع بیرونی استفاده کردیم. البته نه در قالب سرمایهگذاری خارجی، بلکه در قالب استفاده از منابع بیرونی. راههای دیگری هم وجود دارد. برای مثال، راهی که استفاده میشد، این بود که وام بگیریم و مجدداً پرداخت کنیم. آیا میشد این منابع را از دنیای بیرون فراهم کنیم؟ به نظر میرسید اینگونه نباشد. جنگ خیلی از ظرفیتهای ما را تحتالشعاع قرار داده بود و باید ظرفیتهایمان را بازسازی میکردیم؛ بنابراین مجبور شدیم که از سرمایه بیرونی استفاده کنیم. اگر این کار را نمیکردیم، بازسازیهایی که باید اتفاق میافتاد، انجام نمیشد. اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، باید بگوییم: اینگونه نبود که نیاز به سرمایه بیرونی نباشد ولی استفاده کردند؛ بلکه جنگ آسیبهایی زده بود و برای جبران آسیبهای جنگ باید از منابع بیرونی استفاده میکردیم.
در دوران مختلف هم به این نتیجه رسیدهایم که نیازمند سرمایهگذاری هستیم. ظرفیت داخل کفاف تأمین منابع سرمایهگذاری را نمیدهد. مثلاً ممکن است ۱۰ میلیارد دلار از منابع داخلی را به سمت سرمایه ببریم، ولی باید ۳۰-۴۰ میلیارد دیگر هم بیاوریم. پس نیازمند این هستیم که جریان سرمایهگذاریمان را تقویت کنیم تا شرایط جامعه به لحاظ اقتصادی بهبود پیدا کند. در حال حاضر نیز تقریباً موقعیتهای قابلتوجهی را داریم که نیازمند ورود سرمایه است تا در کنار نیروی کار، مواد اولیه و سایر نهادههای تولید قرار گیرد و همان هدفی که در برنامههای توسعه -بهخصوص برنامه توسعه ششم و هفتم- تعریف شده است، بتواند محقق شود. شاید یکی از دلایل عمده اینکه رشد اقتصادی برنامه ششم تحقق پیدا نکرده، این است که سرمایه مورد نیاز در فرایندهای تولیدی قرار نگرفته است. در برنامه هفتم هم -به نظر میرسد- همینطور باشد. تحقق رشد اقتصادی ۸ درصدی حتماً به سرمایه بیرونی نیاز دارد.
اما در مورد سرمایه بیرونی دیدگاههای بسیار متفاوتی وجود دارد؛ برخی میگویند سرمایه بیرونی را میتوانیم از طریق ایرانیان خارج از کشور به داخل کشور بیاوریم. اگر بتوانیم از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور برای جبران کمبود منابع سرمایهگذاری استفاده کنیم، بسیار شایسته است؛ لیکن بعضی اوقات این افراد انگیزهای ندارند که سرمایه خود را به داخل کشور بیاورند. بعضی از آمارها میگوید ایرانیان خارج از کشور دارایی مالی قابلتوجهی -حتی تا ۳ هزار میلیارد دلار- دارند. اگر ۱۰ درصد این مبلغ هم وارد کشور شود، عدد قابلتوجهی است. پس بهترین گزینه این است که از سرمایه ایرانیان خارج از کشور استفاده کنیم.
اگر نتوانستیم، از سرمایه غیرایرانیان استفاده کنیم که نام بخشی از آن، سرمایهگذاری خارجی است. البته این نکته را هم باید مدنظر قرار داد که اگر بنا باشد سرمایه خارجی وارد شود، باید در رابطه با مدیریت آن هم ملاحظات خودمان را داشته باشیم؛ یعنی اینکه کجا میآید و چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؛ آیا بازدهی مناسبی دارد یا خیر؟ چون وقتی سرمایه خارجی میآید، باید در جایی هزینه شود که بازدهی مناسبی داشته باشد تا بتواند بازپرداخت آن را انجام دهد. در مجموع، به نظر میرسد ما در این شرایط و شرایط سالیان آینده، نیازمند این هستیم که کمبود منابع سرمایهگذاری خودمان را از فضای بیرونی جبران کنیم.
س: مهمترین عوامل دافعه سرمایهگذاری خارجی در ایران چیست و چرا برخی شرکتها با امید سرمایهگذاری میآیند و بعد از چند سال بازمیگردند؟
عوامل متعددی در عدم تحقق سرمایهگذاری خارجی در داخل کشور دخیل است. یکی از این عوامل، ثبات اقتصادی است. یکی از عوامل دیگر این است که ایرانیان در رابطه با این سرمایهگذاری نکته منفی در ذهنشان نباشد. بسیار سخت است که سرمایه ایرانیان به بیرون برود و انتظار داشته باشیم ایشان بدون سرمایه به داخل کشور بازگردند. برای مثال، شنیدهاید که بسیاری از ایرانیان سرمایه خودشان را به ترکیه میبرند. پس باید برای فرار سرمایه فکری بکنیم. اگر کشوری دچار فرار سرمایه باشد، وقتی [سرمایهگذار خارجی] بخواهد سرمایه خود را به آن وارد کند، به این نگاه میکند که عدهای از ایرانیان سرمایههای خودشان را از آن [کشور] میبرند. لذا چه دلیلی دارد که [یک خارجی] سرمایه خود را به ایران بیاورد؟ بدین جهت، دچار تزلزل میشوند.
[عامل دیگر] ثبات اداری در تصمیمگیری [است]. اگر ثبات اداری در تصمیمگیری نباشد، سرمایهگذار خارجی ممکن است انگیزهای پیدا نکند. یا اگر تسهیلگری نکنیم و سرمایهگذار خارجی در پیچوخمهای اداری معطل شود، ذهنیتش تغییر پیدا میکند. پس یکی از عومالی که بهعنوان اصل لازم در سرمایهگذاری خارجی باید مورد توجه قرار گیرد، یک نظام اداری پویا، توانمند و تسهیلگر است. اگر [نظام] سنگانداز باشد، طبیعی است که یک نکته منفی برای سرمایهگذار خارجی محسوب میشود. مثلاً اگر کاری که باید در عرض ۱۰ روز تصمیمگیری شود، ۶ ماه طول بکشد؛ سرمایهگذار خارجی [با خود] میگوید: چرا در چنین کشوری سرمایهگذاری کنم؟ بنابراین، سهولت کسبوکار برای سرمایهگذار خارجی موضوع مهمی است که امیدواریم بتوانیم آن را ایجاد نماییم.
[در این راستا، باید] ذهنیت مثبت وجود داشته و نظام اداری کارا باشد. اگر نظام اداری کارا نباشد، سرمایهگذار خارجی با دیدن آن به سراغش نمیآید. سرمایهگذار خارجی بر اساس همین وعدههای [پوچ] به این میرسد که شرایط اقتصادی چگونه است. [عامل دیگر نیز] ثبات سیاستگذاری اقتصادی [است]؛ یعنی اگر قوانینی وجود دارد، هر دقیقه عوض نشود. [در ایران] امروز قانونی تصویب میشود و ۱۰ روز بعد قانون دیگر [جایگزین میگردد]. بیثباتی سیاستگذاری از عواملی است که روی سرمایهگذار خارجی اثر دارد و باعث میشود [به ایران] نیایند. نکته دیگر هم این است که باید ببینیم کجا میخواهیم آن منابع را هزینه نماییم. اگر جایی باشد که امکان بازپرداخت نداشته باشد، مشکل ایجاد میشود.
س: تحریمها تا چه میزان بر عدم جذب سرمایهگذاری خارجی مؤثر بوده است؟
نمیتوان گفت تحریم اثری نداشته است؛ ولی بیشتر از آنچه تحریمها بر نیامدن سرمایه به سمت داخل اثر داشته، رفتار ما نسبت به سرمایهگذاری خارجی، رفتار ما در حیطه اقتصادی، بیثباتی سیاستگذاری و نظام اداری اثر گذاشته است. اگر کشوری بودیم که از هر جهت قاعدهمند عمل میکرد و پایبند به سیاستهای اعلامی خود میماند، سرمایهگذار خارجی شرایط مناسبی را برای سودآوری میدید و [به ایران] میآمد. اما وقتی بیثباتی سیاستی را مشاهده میکند، انگیزهاش بهشدت تضعیف میشود.
س: روند تعاملات اقتصادی و دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه را در جهت جذب سرمایه گذاری خارجی چه طور ارزیابی میکنید؟
ما در حیطه سیاست خارجی باید بیش از این فعال باشیم. وزارت خارجه نیز علاوه بر اینکه مسائل سیاسی را دنبال میکند، باید در کنار آن [همچون] یک وزارت تجارت باشد. در دنیا وزارتخانههایی مانند وزارت خارجه بُعد اقتصادیشان نسبتاً پررنگ است. اگر ما در نوع تعاملمان در حیطه دیپلماسی سیاسی تجدیدنظر کنیم و دیپلماسی اقتصادی را محور کار خودمان قرار دهیم، به نظر میرسد این شرایط بتواند نتایج خوبی را به دنبال داشته باشد. البته وزارت خارجهای که در رابطه با دیپلماسی اقتصادی خسته به نظر برسد، طبیعی است که نتیجه مطلوب را به ارمغان نیاورد؛ بنابراین، باید ساختار نیروی انسانی وزارت خارجهمان را دچار تحول کنیم. حضور کسانی که دانش اقتصادی دارند و میتوانند نقش دیپلمات را بر عهده بگیرند، در عملکرد وزارت خارجه بسیار مؤثر است. اگرچه تصمیماتی نیز در این زمینه گرفته شده است؛ اما خیلی کُند عمل میکنند.
س: سرمایهگذار خارجی وقتی وارد کشور میشود، شاید این فکر در اذهان باشد که صرفاً به جهت کسب منفعت مالی نیاید و اهداف دیگری هم داشته باشد؛ مثلاً اهداف فرهنگی یا سیاسی را پیاده کند. آیا این از مضرات و معایب سرمایهگذاری خارجی هست یا خیر؟
عنوان و پرونده سرمایهگذاری خارجی در دنیا روشن است. گاهی سرمایهگذاران خارجی یک حالت پوششی نیز دارند. برای مثال، یک شرکت تجاری است؛ اما پوشش امنیتی دارد و ما باید بتوانیم اینها را از هم تفکیک نماییم. همه کسانی که بهعنوان سرمایهگذار خارجی دارند ایفای نقش میکنند، ممکن است این پوششها را نداشته باشند. پس از بین اینها باید افرادی را انتخاب کنیم که نخواهند پوشش امنیتی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کنند. تنها پوششی که باید مبنای کارشان باشد، پوشش اقتصادی است؛ یعنی آمدهاند که منافع اقتصادیشان را دنبال کنند. در این صورت، نگرانی کاملاً برطرف میشود. اما اگر چشم و گوش بسته یک سرمایهگذار را بیاوریم که پوشش فرهنگی نیز دارد، این نگرانکننده است.
س: در پایان، چه توصیهای در زمینه اقتصاد خارجی برای اقتصاد ایران دارید؟
اولاً بدانیم سرمایهگذاری خارجی را برای چه حیطهای باید دعوت کنیم. حیطههایی را به این سمت ببریم که واقعاً در آنها فواید شایانس را ارزیابی میکنیم و بازدهیهای بالایی دارند. ثانیاً وقتی سرمایهگذار خارجی میآید، معاملهای که با سرمایهگذار داخلی انجام دادهایم، روی او پیاده نکنیم. مثلاً گاهی برخوردهای بدی با سرمایهگذار داخلی داریم، ولی در رابطه با سرمایهگذار خارجی نباید برخورد غیرمنطقی انجام دهیم. همچنین، باید تسهیلگری کنیم و بهواسطه زدوبندها و پیچوخمهای اداری او را معطل نکنیم. نهایتاً اینکه عنصر اطمینانبخشی و اعتمادبخشی را باید محور کارمان قرار دهیم. [به عبارتی]، اینطور جا بیفتد که نه به او اجاره میدهیم سرمان کلاه بگذارد و نه اینکه سرش کلاه بگذاریم. رابطه طرفینی مبتنی بر تفکر اقتصادی است و در آن صورت سرمایهگذار خارجی هم میداند چگونه و با چه اهدافی بیاید و بهراحتی کار خود را انجام دهد و برود. [طبیعتا] سرمایهگذار نمیخواهد برای همیشه بماند! لذا این ملاحظات است که جلباعتماد میکند. اما آنجایی هم که [سرمایهگذاران خارجی] میخواهند پوششی ایجاد کنند، باید به آنها تذکر بدهیم که صرفا در حیطه اقتصادی فعالیت کند.
ما برای اینکه ببینیم سرمایهگذاری خارجی میتواند تأثیری داشته باشد، باید ببینیم چه لوازمی را نیاز است در فرایند تولید ملیمان فراهم کنیم و آیا این لوازم فراهم هستند یا خیر؟ در تولید ملی یک سری ظرفیتهای خالی داریم؛ مانند ظرفیتهای نفتی، ظرفیتهای گازی، ظرفیتهای طبیعی مانند دریا و شبیه اینها که برای به نتیجه رسیدن تولید ملی میتوانیم از آنها استفاده کنیم. وقتی میخواهید این ظرفیتها را استحصال کنید، باید سرمایهگذاری کنید تا “fixed capital formation” اتفاق بیفتد و تشکیل سرمایه ثابت رخ دهد.
یکی از عواملی که در فرایند تولید اثر دارد و بهعنوان یک عامل مهم قلمداد میشود، دارایی سرمایه است که در اقتصاد به ماشینآلات، تجهیزات، فناوری، نرمافزار و… تعبیر میشود. حال اگر در فرایند تولید بخواهید امکانات دریا، امکانات معدنی، امکانات گازی، نفتی و… را استحصال کنید، باید تشکیل سرمایه ثابت صورت بگیرد؛ در حالی که بدون وجود سرمایه ثابت، تولید ملی اتفاق نمیافتد؛ چون در ذخایر مشترک باید تجهیزاتی را نصب کنید تا بتوانید آن میدان را استخراج کنید. آن میدان با بیل و کلنگ و… استخراج نمیشود. معادن بزرگ را هم با بیل و کلنگ نمیتوان استخراج کرد؛ بلکه باید تجهیزات و ماشینآلات موردنیاز را داشته باشید.
س: آیا ما وقتی میخواهیم از این منابع در جهت تقویت تولید ملی استفاده کنیم–که رهبری هم خیلی تأکید کردهاند که تولید ملی را شکوفا کنیم- آیا ظرفیت داخل برای ایجاد این نهاده وایجاد آن فراهم است یا خیر؟
وقتی بررسی میکنیم میبینیم چنین نیست. مثلاً سالیانه بهصورت عدد غیردقیق، ۶۰ میلیارد دلار نیاز داریم برای اینکه تولید ملی به یک مسیر قابلقبولی هدایت شود. اما این پول را نداریم و منابع ارزی موجود باید صرف مایحتاج اساسیمان بشود؛ بنابراین چیزی از آن منابع بیرونی نمیماند که صرف خرید ماشینآلات، تجهیزات، فناوری و سایر نهادههای سرمایهای بکنیم. لذا از جهت منابع سرمایهگذاری کمبود داریم. یکی از راههایی که پیشنهاد میشود، این است که سراغ منابع بیرونی برویم. به همین جهت، گفته میشود سرمایهگذاری خارجی بکنید؛ یعنی سرمایهای که یک شرکت یا نهاد مالی از بیرون میآورد و ما هم از آن استفاده میکنیم تا بتوانیم تولید ملیمان را بارور و احیا نماییم.
ما با سرمایهگذاری خارجی رابطه خوبی نداریم. ما جسمی داریم که به هر دلیل دچار بیماری و کمبود منابع سرمایهای شده است. مانند بیماری که ریهاش خوب کار نمیکند و برای اینکه او را زنده نگه دارند، باید به او دستگاه اکسیژن وصل کنند. سرمایه خارجی برای یک اقتصاد مثل همین شرایط است.
ولی اگر بتوانیم از سرمایه خارجی استفاده نکنیم، بهتر است؛ چون استقلال کشور بیشتر حفظ میشود. اما معمولاً مشاهده میکنیم کشورهایی که روبهرشد هستند، از این ظرفیت استفاده کردهاند. مثلاً یک میلیارد دلار میآورند و بعد از سه سال آن را پس میدهند. ما هم اگر تولید ملیمان به مرحله شکوفایی برسد، سرمایه داخل کفایت نمیکند و باید سراغ سرمایه بیرونی برویم.
حال کشور ما هنوز به آن مرحلهای نرسیده که مانند ریه بیمار عارضهدار شده باشد؛ بلکه میتوانیم به نحوی به حیاتمان ادامه دهیم. منتها این ادامه دادن مقداری اقتصاد ما را دچار چالش میکند ولی مثلاً اشتغال لازم را نمیتواند ایجاد کند. یا اینکه توسعه فناوری را نمیتواند انجام دهد تا جبران استهلاک نماید. بنابراین، اینگونه نیست که اگر سرمایه خارجی نباشد، اقتصاد نمیتواند ادامه دهد؛ بلکه بهصورت مناسب نمیتواند ادامه بدهد. ما هم دنبال این هستیم که اقتصاد را بتوانیم درست اداره کنیم. پس باید سراغ برخی شرایط مصنوعی برویم. به عبارتی، این یک اضطرار است که باید به آن تن داد. البته فرصتهای قابلتوجهی نیز داریم؛ مانند دریا، معدن، انرژی و… که برای استفاده از آنها باید از همان منابع استفاده شود.
س: پس از انقلاب اسلامی، در چه دورانی بیشترین جذب سرمایهگذاری خارجی اتفاق افتاده است؟ آیا تجربه موفقی در طی این چند سال بوده و تأثیری بر رشد اقتصاد جمهوری اسلامی ایران داشته است؟
در دوران دولت آقای هاشمی [از سرمایهگذاری خارجی] استفاده میکردیم. [آن زمان] نیازمند این بودیم که حرکتهای اقتصادی داشته باشیم و ظرفیتسازی کنیم، ولی منابع [مالی] نداشتیم و از منابع بیرونی استفاده کردیم. البته نه در قالب سرمایهگذاری خارجی، بلکه در قالب استفاده از منابع بیرونی. راههای دیگری هم وجود دارد. برای مثال، راهی که استفاده میشد، این بود که وام بگیریم و مجدداً پرداخت کنیم. آیا میشد این منابع را از دنیای بیرون فراهم کنیم؟ به نظر میرسید اینگونه نباشد. جنگ خیلی از ظرفیتهای ما را تحتالشعاع قرار داده بود و باید ظرفیتهایمان را بازسازی میکردیم؛ بنابراین مجبور شدیم که از سرمایه بیرونی استفاده کنیم. اگر این کار را نمیکردیم، بازسازیهایی که باید اتفاق میافتاد، انجام نمیشد. اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، باید بگوییم: اینگونه نبود که نیاز به سرمایه بیرونی نباشد ولی استفاده کردند؛ بلکه جنگ آسیبهایی زده بود و برای جبران آسیبهای جنگ باید از منابع بیرونی استفاده میکردیم.
در دوران مختلف هم به این نتیجه رسیدهایم که نیازمند سرمایهگذاری هستیم. ظرفیت داخل کفاف تأمین منابع سرمایهگذاری را نمیدهد. مثلاً ممکن است ۱۰ میلیارد دلار از منابع داخلی را به سمت سرمایه ببریم، ولی باید ۳۰-۴۰ میلیارد دیگر هم بیاوریم. پس نیازمند این هستیم که جریان سرمایهگذاریمان را تقویت کنیم تا شرایط جامعه به لحاظ اقتصادی بهبود پیدا کند. در حال حاضر نیز تقریباً موقعیتهای قابلتوجهی را داریم که نیازمند ورود سرمایه است تا در کنار نیروی کار، مواد اولیه و سایر نهادههای تولید قرار گیرد و همان هدفی که در برنامههای توسعه -بهخصوص برنامه توسعه ششم و هفتم- تعریف شده است، بتواند محقق شود. شاید یکی از دلایل عمده اینکه رشد اقتصادی برنامه ششم تحقق پیدا نکرده، این است که سرمایه مورد نیاز در فرایندهای تولیدی قرار نگرفته است. در برنامه هفتم هم -به نظر میرسد- همینطور باشد. تحقق رشد اقتصادی ۸ درصدی حتماً به سرمایه بیرونی نیاز دارد.
اما در مورد سرمایه بیرونی دیدگاههای بسیار متفاوتی وجود دارد؛ برخی میگویند سرمایه بیرونی را میتوانیم از طریق ایرانیان خارج از کشور به داخل کشور بیاوریم. اگر بتوانیم از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور برای جبران کمبود منابع سرمایهگذاری استفاده کنیم، بسیار شایسته است؛ لیکن بعضی اوقات این افراد انگیزهای ندارند که سرمایه خود را به داخل کشور بیاورند. بعضی از آمارها میگوید ایرانیان خارج از کشور دارایی مالی قابلتوجهی -حتی تا ۳ هزار میلیارد دلار- دارند. اگر ۱۰ درصد این مبلغ هم وارد کشور شود، عدد قابلتوجهی است. پس بهترین گزینه این است که از سرمایه ایرانیان خارج از کشور استفاده کنیم.
اگر نتوانستیم، از سرمایه غیرایرانیان استفاده کنیم که نام بخشی از آن، سرمایهگذاری خارجی است. البته این نکته را هم باید مدنظر قرار داد که اگر بنا باشد سرمایه خارجی وارد شود، باید در رابطه با مدیریت آن هم ملاحظات خودمان را داشته باشیم؛ یعنی اینکه کجا میآید و چگونه مورد استفاده قرار میگیرد؛ آیا بازدهی مناسبی دارد یا خیر؟ چون وقتی سرمایه خارجی میآید، باید در جایی هزینه شود که بازدهی مناسبی داشته باشد تا بتواند بازپرداخت آن را انجام دهد. در مجموع، به نظر میرسد ما در این شرایط و شرایط سالیان آینده، نیازمند این هستیم که کمبود منابع سرمایهگذاری خودمان را از فضای بیرونی جبران کنیم.
س: مهمترین عوامل دافعه سرمایهگذاری خارجی در ایران چیست و چرا برخی شرکتها با امید سرمایهگذاری میآیند و بعد از چند سال بازمیگردند؟
عوامل متعددی در عدم تحقق سرمایهگذاری خارجی در داخل کشور دخیل است. یکی از این عوامل، ثبات اقتصادی است. یکی از عوامل دیگر این است که ایرانیان در رابطه با این سرمایهگذاری نکته منفی در ذهنشان نباشد. بسیار سخت است که سرمایه ایرانیان به بیرون برود و انتظار داشته باشیم ایشان بدون سرمایه به داخل کشور بازگردند. برای مثال، شنیدهاید که بسیاری از ایرانیان سرمایه خودشان را به ترکیه میبرند. پس باید برای فرار سرمایه فکری بکنیم. اگر کشوری دچار فرار سرمایه باشد، وقتی [سرمایهگذار خارجی] بخواهد سرمایه خود را به آن وارد کند، به این نگاه میکند که عدهای از ایرانیان سرمایههای خودشان را از آن [کشور] میبرند. لذا چه دلیلی دارد که [یک خارجی] سرمایه خود را به ایران بیاورد؟ بدین جهت، دچار تزلزل میشوند.
[عامل دیگر] ثبات اداری در تصمیمگیری [است]. اگر ثبات اداری در تصمیمگیری نباشد، سرمایهگذار خارجی ممکن است انگیزهای پیدا نکند. یا اگر تسهیلگری نکنیم و سرمایهگذار خارجی در پیچوخمهای اداری معطل شود، ذهنیتش تغییر پیدا میکند. پس یکی از عومالی که بهعنوان اصل لازم در سرمایهگذاری خارجی باید مورد توجه قرار گیرد، یک نظام اداری پویا، توانمند و تسهیلگر است. اگر [نظام] سنگانداز باشد، طبیعی است که یک نکته منفی برای سرمایهگذار خارجی محسوب میشود. مثلاً اگر کاری که باید در عرض ۱۰ روز تصمیمگیری شود، ۶ ماه طول بکشد؛ سرمایهگذار خارجی [با خود] میگوید: چرا در چنین کشوری سرمایهگذاری کنم؟ بنابراین، سهولت کسبوکار برای سرمایهگذار خارجی موضوع مهمی است که امیدواریم بتوانیم آن را ایجاد نماییم.
[در این راستا، باید] ذهنیت مثبت وجود داشته و نظام اداری کارا باشد. اگر نظام اداری کارا نباشد، سرمایهگذار خارجی با دیدن آن به سراغش نمیآید. سرمایهگذار خارجی بر اساس همین وعدههای [پوچ] به این میرسد که شرایط اقتصادی چگونه است. [عامل دیگر نیز] ثبات سیاستگذاری اقتصادی [است]؛ یعنی اگر قوانینی وجود دارد، هر دقیقه عوض نشود. [در ایران] امروز قانونی تصویب میشود و ۱۰ روز بعد قانون دیگر [جایگزین میگردد]. بیثباتی سیاستگذاری از عواملی است که روی سرمایهگذار خارجی اثر دارد و باعث میشود [به ایران] نیایند. نکته دیگر هم این است که باید ببینیم کجا میخواهیم آن منابع را هزینه نماییم. اگر جایی باشد که امکان بازپرداخت نداشته باشد، مشکل ایجاد میشود.
س: تحریمها تا چه میزان بر عدم جذب سرمایهگذاری خارجی مؤثر بوده است؟
نمیتوان گفت تحریم اثری نداشته است؛ ولی بیشتر از آنچه تحریمها بر نیامدن سرمایه به سمت داخل اثر داشته، رفتار ما نسبت به سرمایهگذاری خارجی، رفتار ما در حیطه اقتصادی، بیثباتی سیاستگذاری و نظام اداری اثر گذاشته است. اگر کشوری بودیم که از هر جهت قاعدهمند عمل میکرد و پایبند به سیاستهای اعلامی خود میماند، سرمایهگذار خارجی شرایط مناسبی را برای سودآوری میدید و [به ایران] میآمد. اما وقتی بیثباتی سیاستی را مشاهده میکند، انگیزهاش بهشدت تضعیف میشود.
س: روند تعاملات اقتصادی و دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه را در جهت جذب سرمایه گذاری خارجی چه طور ارزیابی میکنید؟
ما در حیطه سیاست خارجی باید بیش از این فعال باشیم. وزارت خارجه نیز علاوه بر اینکه مسائل سیاسی را دنبال میکند، باید در کنار آن [همچون] یک وزارت تجارت باشد. در دنیا وزارتخانههایی مانند وزارت خارجه بُعد اقتصادیشان نسبتاً پررنگ است. اگر ما در نوع تعاملمان در حیطه دیپلماسی سیاسی تجدیدنظر کنیم و دیپلماسی اقتصادی را محور کار خودمان قرار دهیم، به نظر میرسد این شرایط بتواند نتایج خوبی را به دنبال داشته باشد. البته وزارت خارجهای که در رابطه با دیپلماسی اقتصادی خسته به نظر برسد، طبیعی است که نتیجه مطلوب را به ارمغان نیاورد؛ بنابراین، باید ساختار نیروی انسانی وزارت خارجهمان را دچار تحول کنیم. حضور کسانی که دانش اقتصادی دارند و میتوانند نقش دیپلمات را بر عهده بگیرند، در عملکرد وزارت خارجه بسیار مؤثر است. اگرچه تصمیماتی نیز در این زمینه گرفته شده است؛ اما خیلی کُند عمل میکنند.
س: سرمایهگذار خارجی وقتی وارد کشور میشود، شاید این فکر در اذهان باشد که صرفاً به جهت کسب منفعت مالی نیاید و اهداف دیگری هم داشته باشد؛ مثلاً اهداف فرهنگی یا سیاسی را پیاده کند. آیا این از مضرات و معایب سرمایهگذاری خارجی هست یا خیر؟
عنوان و پرونده سرمایهگذاری خارجی در دنیا روشن است. گاهی سرمایهگذاران خارجی یک حالت پوششی نیز دارند. برای مثال، یک شرکت تجاری است؛ اما پوشش امنیتی دارد و ما باید بتوانیم اینها را از هم تفکیک نماییم. همه کسانی که بهعنوان سرمایهگذار خارجی دارند ایفای نقش میکنند، ممکن است این پوششها را نداشته باشند. پس از بین اینها باید افرادی را انتخاب کنیم که نخواهند پوشش امنیتی، سیاسی و فرهنگی ایجاد کنند. تنها پوششی که باید مبنای کارشان باشد، پوشش اقتصادی است؛ یعنی آمدهاند که منافع اقتصادیشان را دنبال کنند. در این صورت، نگرانی کاملاً برطرف میشود. اما اگر چشم و گوش بسته یک سرمایهگذار را بیاوریم که پوشش فرهنگی نیز دارد، این نگرانکننده است.
س: در پایان، چه توصیهای در زمینه اقتصاد خارجی برای اقتصاد ایران دارید؟
اولاً بدانیم سرمایهگذاری خارجی را برای چه حیطهای باید دعوت کنیم. حیطههایی را به این سمت ببریم که واقعاً در آنها فواید شایانس را ارزیابی میکنیم و بازدهیهای بالایی دارند. ثانیاً وقتی سرمایهگذار خارجی میآید، معاملهای که با سرمایهگذار داخلی انجام دادهایم، روی او پیاده نکنیم. مثلاً گاهی برخوردهای بدی با سرمایهگذار داخلی داریم، ولی در رابطه با سرمایهگذار خارجی نباید برخورد غیرمنطقی انجام دهیم. همچنین، باید تسهیلگری کنیم و بهواسطه زدوبندها و پیچوخمهای اداری او را معطل نکنیم. نهایتاً اینکه عنصر اطمینانبخشی و اعتمادبخشی را باید محور کارمان قرار دهیم. [به عبارتی]، اینطور جا بیفتد که نه به او اجاره میدهیم سرمان کلاه بگذارد و نه اینکه سرش کلاه بگذاریم. رابطه طرفینی مبتنی بر تفکر اقتصادی است و در آن صورت سرمایهگذار خارجی هم میداند چگونه و با چه اهدافی بیاید و بهراحتی کار خود را انجام دهد و برود. [طبیعتا] سرمایهگذار نمیخواهد برای همیشه بماند! لذا این ملاحظات است که جلباعتماد میکند. اما آنجایی هم که [سرمایهگذاران خارجی] میخواهند پوششی ایجاد کنند، باید به آنها تذکر بدهیم که صرفا در حیطه اقتصادی فعالیت کند.