وقتی کوچکترین تصمیم پیرامون بنزین میتواند التهاب جامعه و دردسر مردم را بههمراه داشته باشد، چرا باید در سادهترین و بیتفاوتترین حالت ممکن، تغییرات مدنظر اعمال شوند؟ از زمان اعلام یکباره محدودیتهای سوختگیری در جایگاهها، تنها شلوغی، صفهای طویل، آشفتگی و مردمی مشاهده میشوند که از هجوم سنگین افراد و اتلاف وقتشان در صفوف طولانی پمپبنزینهاست بهستوه آمدهاند.
محدودیتهای اخیر در سوختگیری و مقدار بنزین دریافتی، در حالی ایجاد شده که کوچکترین اطلاعرسانی لازم در این خصوص صورت نگرفته بود، در شرایطی که حقوق شهروندی و همچنین اصول اولیه و بدیهیات حکمرانی ایجاب میکند که مردم در جریان آنچه که به زندگی روزمرهشان مرتبط است، قرار گیرند.
اما از آنجایی که جامعه به مسئله بنزین حساسیت زیادی دارد و هر سطحی از تغییرات پیرامون آن را به مثابه افزایش قیمتها مینگرد، تصمیم گرفته شد که دولت بی سر و صدا به سمت ایجاد محدودیت گام بردارد و نتایج این سیاست را بهعینه شاهدیم؛ هم مردم به دردسر افتادهاند و هم مراکز سوختگیری از تجمع سنگین و تردد بیش از ظرفیت خودروها رنج میبرد.
این تغییر در حالی است که از چند ماه قبل هم تصمیم گرفته شد برای ترغیب به استفاده از کارتهای شخصی سوخت، کارت جایگاهداران به تعداد بسیار پایینی برسد و مشاهدات ماههای گذشته از این حکایت داشت که کاهش تعداد کارت جایگاهداران زمان سوختگیری خودروها را افزایش داده.
حال در شرایطی که هم کارت جایگاهداران بهصورت تعمدی کم شده و هم محدودیت مقدار سوختگیری ایجاد شده، مردم چقدر باید برای یک بنزینزدن ساده خودروی خود در صفوف پرشمار و سنگین معطل شوند؟ آیا صحیح است که وقتی زیرساختهای لازم برای اعمال تغییرات وجود ندارد، مردم را به دردسر انداخت؟
شکی نیست که هم ترغیب به استفاده از کارتهای شخصی سوخت ضروری است و هم رصد میزان سوختگیری خودروها اما زمانی میتوان این اهداف را دنبال کرد که از زیرساختهای لازم و ضروری برخوردار بود.
وقتی در یک منطقه معضل کمبود جایگاههای سوخت وجود دارد، چگونه باید انتظار داشت که این محدودیتها شرایط را دچار تغییر نکند و افراد را به صورت دستههای پرشمار روانه پمپبنزینها نکند؟
وقتی میتوان چنین برنامهها و ایدههایی را پیاده کرد که حداقل تعداد پمپبنزینهای فعال در مناطق مختلف قابلتوجه باشد اما وقتی اینگونه نیست، طرحهایی اینچنینی به ضد خود بدل میشوند؛ ایدههایی که چه بسا در شرایط عادی منافع آن بسیار باشد اما وقتی آسیبشناسی نشده و در بستر مناسبی مطرح نگردد، تنها عایدیاش دردسر مردم و نارضایتی از دستگاهها و نهادهای اجرایی است.