اختلال اطلاعات تهدید بزرگ دنیای کنونی

محققان با رد عبارات بیش از حد ساده مانند «اخبار جعلی» و «پسا حقیقت»، به جای آن پیشنهاد می‌کنند که ما با لحظه‌ای از «اختلال اطلاعاتی» روبرو هستیم. برای پیمایش در این چشم‌انداز، می‌توانیم بین «اطلاعات غلط» و «اطلاعات نادرست» تمایز قائل شویم. «اطلاعات غلط» را می‌توان به عنوان ادعا‌های نادرست واقعی درک کرد که اغلب بر اثر تصادف یا سوء تفاهم تولید و منتشر می‌شوند و تولید کننده یا منتشر کننده آن‌ها  قصد ایجاد آسیب ندارند.
به مشکل انتشار اطلاعات غلط و نادرست و نقش دنیای دیجیتال در این زمینه می‌پردازد. به گفته وی سهولت انتشار اطلاعات جعلی در وب سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی و تاثیر پذیری مردم از آن یکی از تهدید‌های اصلی جوامع امروزی محسوب می‌شود. به گفته وی اطلاعات درست در مقابل اطلاعات جعلی پول و ارز شهروندی محسوب می‌شود که پیش شرط مشارکت سیاسی درست مردم در یک نظام مردم سالار است.

نقش اخبار جعلی در تضعیف پایه‌های دموکراسی

 جدا کردن حیات دموکراسی از شور و نشاط اطلاعاتی که به آن دامن می‌زند، دشوار است. محققانی مانند «مایکل ایکس»[۲]، «دلی کارپینی»[۳] و «اسکات کیتر»[۴] در کار برجسته خود در مورد دانش سیاسی در آمریکا، این موضوع را مطرح کردند که اطلاعات خوب «پول شهروندی» است، که پیش شرط لازم برای مشارکت سیاسی معنادار محسوب می‌شود. نگرانی آن‌ها که در دهه ۱۹۹۰ بیان شد، این بود که علیرغم این فرض هنجاری مبنی بر اینکه اطلاعات برای دموکراسی حیاتی است، اکثر آمریکایی‌ها همیشه اطلاعات ضعیفی داشته‌اند. مانند سرمایه مالی، درک واقعی به طور نامتناسبی بین مردم توزیع شده است. اخیراً، این دغدغه درباره نابرابری اطلاعات به نگرانی حادتری در مورد کیفیت اطلاعات تبدیل شده است – از ادعا‌های واهی (و استراتژیک) درباره «اخبار جعلی» تا ترس گسترده مبنی بر اینکه اطلاعات نادرست پایه‌های دموکراتیک را تضعیف می‌کند.

وظیفه شهروند «پیگیری اخبار» بود، در حالی که مطبوعات به عنوان دروازه‌بان و مدیریت فضای نمایندگی مورد اعتماد بودند. برای مثال، ادعای دیرینه نیویورک تایمز را در نظر بگیرید که «همه اخباری را که مناسب چاپ هستند» ارائه می‌کند

دست و پنجه نرم کردن با اطلاعات ضرورتاً در نظر گرفتن واسطه نمایش آن است. فرضیات ما در مورد نقش دموکراتیک اطلاعات در عصر مطبوعات شکل گرفت، زمانی که گردش اسناد چاپی ابزار اطلاعات عمومی بود و روزنامه‌ها فن آوری مرکزی شهروندی بودند. این منطق مدرنیستی در اواسط قرن بیستم به اوج خود می‌رسد، لحظه‌ای از اجماع فرضی که کارکرد روزنامه نگاری مبتنی بر چاپ، ارائه یک گزارش عینی از زندگی عمومی بود که می‌توانست به عنوان منبعی برای تصمیم گیری منطقی شهروندان عمل کند. وظیفه شهروند «پیگیری اخبار» بود؛ در حالی که مطبوعات به عنوان دروازه‌بان و مدیریت فضای نمایندگی مورد اعتماد بودند. برای مثال، ادعای دیرینه نیویورک تایمز را در نظر بگیرید که «همه اخباری را که مناسب چاپ هستند» ارائه می‌کند. در حالی که تلاش نهادی برای تعیین اینکه چه اطلاعاتی «مناسب» برای چاپ است، همیشه تمرینی در امتیاز و محرومیت بوده است، اما ظاهراً برای تسهیل عملکرد دموکراسی، محیط اطلاعاتی را نیز تنظیم می‌کند.

تجاری سازی روزنامه نگاری

آن پیکربندی خاص از هنجار‌ها و شیوه‌های اطلاعاتی، که من و دیگران از آن به عنوان «مدرنیته عالی» یاد کرده‌ایم، دوام نیاورد، و در واقع نمی‌توانست هم دوام بیاورد. چاپ تا حد زیادی جای خود را به تلویزیون به‌عنوان ابزار اصلی اطلاعات داد، برخی استدلال می‌کنند که تلویزیون بر مصرف منفعلانه سرگرمی به جای مشارکت فعال دموکراتیک تأکید می‌کند. با تشدید مشکل، روزنامه‌نگاری فراگیر به طور فزاینده‌ای تجاری شد و از یک منبع دموکراتیک به یک کالای اقتصادی تبدیل شد که بیشتر برای فروش تبلیغات طراحی شده بود تا ارائه اطلاعات قابل اعتماد. تجاری سازی اخبار با افزایش بی اعتمادی فرهنگی به روزنامه نگاری سنتی و بی اعتمادی به تولید سازمانی اطلاعات معتبر همراه بوده است. هر دوی این نیرو‌ها – اقتصادی و فرهنگی – به ویژه صنعت روزنامه‌های محلی را ویران کرده‌اند و منجر به فروپاشی بیش از ۲۵ درصد از کل روزنامه‌های محلی و گسترش شدید آنچه محققان دانشگاه کارولینای شمالی آن را «بیابان‌های خبری»[۵] می‌نامند، شده است؛ جوامع روستایی و شهری که فاقد «نوعی اخبار و اطلاعات معتبر و جامع هستند که دموکراسی را در سطح مردم تغذیه می‌کند»

اطلاعات نادرست به هیچ وجه اختراع عصر اینترنت نیست، اما سهولت انتشار آن به صورت آنلاین بسیاری را نگران کرده است که «اطلاعات غلط دیجیتالی گسترده» به «یکی از تهدید‌های اصلی برای جامعه ما» تبدیل شده است

به جای روزنامه صبح و اخبار شبانه – آن آرمان‌های روزنامه‌نگاری مربوط به دوران قبل – محیط اطلاعاتی به شکل نامحدودی گسترش یافته است. کانال‌های کابلی بیست و چهار ساعته اطلاعات را دوباره به نمایش حزبی تبدیل می‌کنند، در حالی که وب‌سایت‌های بی‌حدوحصر از شکل اخبار تقلید می‌کنند و بازنمایی واقعیت را نه در در خدمت شهروندان آگاه، بلکه برنامه‌های سیاسی و اقتصادی پشت پرده ارائه می‌کنند. همه این‌ها به نوبه خود، از طریق انبوه رسانه‌های اجتماعی پخش می‌شوند، جایی که با ادعا‌های حقیقت بی‌پایان که تعیین منشأ و مقاصد آن‌ها دشوار و گاهی غیرممکن است، آمیخته می‌شود. نتیجه یک مه غیر قابل نفوذ از واقعیت، افسانه، تخیل و توهم است. اطلاعات نادرست به هیچ وجه اختراع عصر اینترنت نیست، اما سهولت انتشار آن به صورت آنلاین بسیاری را نگران کرده است که «اطلاعات غلط دیجیتالی گسترده» به «یکی از تهدید‌های اصلی برای جامعه ما» تبدیل شده است.

از اطلاعات غلط تا اطلاعات نادرست

در اینجا، مقداری وضوح تعریف می‌تواند کمک کند. محققان با رد عبارات بیش از حد ساده مانند «اخبار جعلی»[۶] و «پسا حقیقت»[۷]، به جای آن پیشنهاد می‌کنند که ما با لحظه‌ای از «اختلال اطلاعاتی»[۸] روبرو هستیم. برای پیمایش در این چشم‌انداز، می‌توانیم بین «اطلاعات غلط»[۹] و «اطلاعات نادرست»[۱۰] تمایز قائل شویم. «اطلاعات غلط» را می‌توان به عنوان ادعا‌های نادرست واقعی درک کرد که اغلب بر اثر تصادف یا سوء تفاهم تولید و منتشر می‌شوند و تولید کننده یا منتشر کننده آن‌ها قصد ایجاد آسیب ندارند. در مقابل، «اطلاعات نادرست» با قصد و نیت و با هدف دستکاری ذهن مخاطب و سوء استفاده منتشر می‌شود. در حالی که هر دو مشکل ساز هستند، اطلاعات نادرست موذیانه‌تر است و از نظر دامنه استراتژیک، نه تنها برای پیشبرد منافع حزبی، بلکه اغلب برای تضعیف ایمان به عملکرد لیبرال دموکراسی در نظر گرفته می‌شود. به نوبه خود، محققان نه تنها نگران قرار گرفتن افراد در معرض اطلاعات غلط و نادرست، بلکه نگران عمق اعتماد افراد به باور‌های نادرست خود و کاربرد‌هایی که آن‌ها از آن سوءتفاهمات قاطعانه استفاده می‌کنند، هستند. از این منظر، رای‌دهندگان «با اعتماد به‌نفس نادرست» مشکلی بسیار بزرگ‌تر از رای‌دهندگان ناآگاه هستند.

تحقیقات برخی از مزایای تجربی را نشان می‌دهد، اما همچنین این مشکل را نشان می‌هد که بررسی واقعیت می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد، و باور‌های نادرست با اطمینان را سخت‌تر کند

بنابراین، قابل درک است که کار‌های زیادی برای مداخله در چرخه‌های اختلال اطلاعات، به ویژه در سمت عرضه، در حال انجام است. به عنوان مثال وب سایت «FactCheck.org» متعلق به «مرکز سیاست عمومی آننبرگ»[۱۱] چند سالی است که به دنبال مقابله با نادرستی در سخنان سیاسی بوده است، همزمان تعدادی از سازمان‌های روزنامه نگاری به طور معمول تلاش می‌کنند اطلاعات نادرست و حامیان آن را پاسخگو نگه دارند. با این حال، تحقیق در مورد اثربخشی حقیقت‌سنجی نتایج متناقضی را نشان می‌دهد. تحقیقات برخی از مزایای تجربی را نشان می‌دهد، اما همچنین این مشکل را نشان می‌هد که بررسی واقعیت می‌تواند نتیجه معکوس داشته باشد، و باور‌های نادرست با اطمینان را سخت‌تر کند. در زمینه رسانه‌های اجتماعی، پلتفرم‌هایی مانند فیس‌بوک در تلاش برای طراحی فرآیند‌های الگوریتمی تعدیل محتوا، پرچم‌گذاری و حذف اطلاعات نادرست و همچنین میانجی‌گری محتوا، تاکید و ترویج اطلاعات معتبر هستند. هنوز هیچ توافقی در مورد بهترین شیوه‌های راستی آزمایی اطلاعات و جلوگیری از انتشار اطلاعات جعلی در رسانه‌های اجتماعی وجود ندارد. برخی از محققان پیشنهاد می‌کنند که راستی‌آزمایی با منبع جمعی در امتداد خطوط ویکی‌پدیا، یا سیستم رأی بالا و پایین «ردیت»[۱۲]، می‌تواند راه‌حلی جزئی ارائه دهد، اگرچه پژوهشگران بر این باور هستند که مداخله مؤثر در زمینه مقابله با انتشار اطلاعات جعلی به طیف وسیعی از استراتژی‌ها نیاز دارد.

چنین راه حل‌های در سمت عرضه مهم هستند، اما نمی‌توانند مشکل باقی مانده در سمت تقاضا را برطرف کنند: واقعیت این است که بسیاری از مردم به دنبال اطلاعاتی هستند که بدون توجه به نادرستی آن، احساس خود آن‌ها را تأیید می‌کند و از آن لذت می‌برند. تمرکز محدود بر واقعیت، روابط میان اطلاعات، احساسات و هویت را نادیده می‌گیرد، و این نکته را نادیده می‌گیرد که توجه به اطلاعات غلط و نادرست و انتشار آن به همان اندازه و احتمالاً بیشتر از آن که محصول ساده لوحی یا آسیب پذیری فکری فرد باشد، نتیجه لذت، اعتقاد و وابستگی جمعی است.

بنابراین؛ راه‌حل‌ها برای درمان اختلال اطلاعاتی معاصر ما باید بسیار عمیق‌تر باشد. نمی‌توان ساعت را به عقب برگرداند، اما رسیدگی به این مشکل به چیزی بیش از نظارت بهتر در جریان انتشار اطلاعات نیاز دارد. در غیاب احیای مجدد عمیق آموزش مدنی، دفاع شدید از نهاد‌های دموکراسی و احیای «حوزه مدنی»، نظم اطلاعاتی جدید دور از دسترس باقی خواهد ماند.

دیدگاهتان را بنویسید