با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
طی هفتههای گذشته دو نشست متوالی درباره آینده افغانستان میان همسایگان این کشور در مسکو و تهران برگزار شد. نشست اول در ۲۸ مهر با حضور نمایندگان کشورهای روسیه، چین، پاکستان، ایران، هند، پاکستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان و همچنین هیئتی بلندپایه از طالبان برگزار شد. در نشست تهران در ۵ آبان وزیران خارجه ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و پاکستان حضوری و وزیران خارجه چین و روسیه به صورت مجازی شرکت کردند. این دو نشست نشان داد نهفقط میان قدرتهای بزرگ و مؤثر جهان، بلکه میان قدرتهای منطقهای و همسایگان افغانستان نیز اجماع نظر درباره چگونگی فرآیند گذار از حکومت موقت به یک دولت باثبات، وجود ندارد. این یادداشت به بررسی اشتراکات و افتراقات مواضع همسایگان در این خصوص و میزان واگرایی و همگرایی آنان نسبت به اهداف و اولویتهای امروز افغانستان میپردازد.
نشستهای همسایگان
نشست اول به میزبانی روسیه تحت عنوان «فرمت مشورتی مسکو درباره افغانستان» برگزار شد. شرکتکنندگان درباره این نشست به توافق ویژهای نرسیدند اما در بیانیهای بر کمکهای فوری بشر دوستانه و اقتصادی برای بازسازی افغانستان تاکید کردند. در این بیانیه پایانی که از سوی وزارت خارجه روسیه صادر شده، شرکتکنندگان خواستار برگزاری نشست بینالمللی دیگری درباره افغانستان شدند. در این بیانیه کوتاه آمده است که «با در نظر گرفتن شرایط دشوار اجتماعی و اقتصادی و بشردوستانه در افغانستان، آمادگی خود را برای هماهنگی تلاشها برای کمک به بازسازی این کشور پس از درگیریها اعلام کردند». همچنین در بیانیه منتشر شده توسط روسیه پیشنهاد شده که یک کنفرانس جامع با حضور کشورهای کمککننده به افغانستان با هدف حلوفصل اوضاع نابسامان اقتصادی این کشور نیز در آینده نزدیک دایر شود[۱]. مهمترین اولویت روسیه، امنیت و ثبات سیاسی در افغانستان است. مسکو تمایل به بسط قدرت طالبان به هدف جلوگیری از فعالیت دیگر گروههای شبهنظامی از جمله گروههای تکفیری مانند داعش و بهویژه اعضای چچنتبار آن دارد[۲]. لاوروف بر ضرورت ثبات سیاسی و جلوگیری از قاچاق مواد مخدر تأکید داشت، گرچه به لزوم تشکیل دولت فراگیر در بلندمدت نیز اشاره کرد[۳]. به همین دلیل در بیانیه پایانی از امارت اسلامی طالبان تحت عنوان «دولت موقت» یاد شد. مسألهای که اجماع نظر عموم شرکتکنندگان را به همراه نداشت.
یکی از تعارضها میان همسایگان افغانستان، اختلافنظر آنان در خصوص مصادیق شناسایی گروههای شبهنظامی فعال در افغانستان به عنوان تروریست است
در نشست تهران ولی عبارتی که بیشترین بسامد را داشت، «دولت فراگیر» بود. ايران از ابتدا موضع رسمي خود را مبنی بر تشكيل دولت فراگير در افغانستان اعلام كرده بود و حتي پس از تشكيل كابينه طالبان كه مشخصا از بخشی از اقوام، گروههاي مذهبي و زنان نمايندگي نميكرد، بر اين موضع اصولي خود اصرار ورزيد. در نشست تهران نیز روسیه، ایران و کشورهای آسیای مرکزی به ضرورت دولت فراگیر تأکید داشتند، چین به تداوم رویکرد دیپلماتیک با طالبان اشاره داشت و پاکستان سعی نمود تا حکومت فعلی را نمادی از دولت فراگیر نشان دهد[۴]. اما تمایز مهم با نشست مسکو این است که طالبان نمایندهای در نشست تهران ندارد. عدم حضور طالبان را میتوان نشأتگرفته از این دانست که برخلاف ادعاهای این گروه، شیعیان همچنان و حتی شدیدتر از قبل، هدف حملات تروریستی گروههای تکفیری مانند داعش قرار میگیرند و سکوت یا بیمسئولیتی طالبان در این خصوص برای تهران پذیرفتنی نمیباشد. علاوه بر اینکه طالبان نهتنها تلاشی برای تشکیل دولت فراگیر در افغانستان انجام نداده بلکه گروههای مخالف را با شدت بیشتری حذف کرده و حتی درون این گروه نیز جناح رادیکالتر یعنی شبکه حقانی به مناصب کلیدی دست یافته است. همچنین نکته دیگر، نارضایتی تهران از بیانیه پایانی نشست مسکو بود که در آن از این گروه تحت عنوان «دولت موقت» یاد شد. حال آنکه ایران نهتنها تصمیمی برای شناسایی رسمی حکومت جدید در افغانستان ندارد، بلکه به گفته حکمتیار، در برابر اتخاذ چنین تصمیمی، مخالفت ورزیده است.
اختلافنظر درباره مصادیق تروریسم
امنیت و ثبات در افغانستان و مقابله با تروریسم، مهمترین وجه اشتراک همسایگان افغانستان درباره آینده این کشور است. هیچیک از کشورهای هممرز و همچنین روسیه که متأثر از رخدادهای امنیتی آسیای مرکزی است، تمایلی به نفوذ گروههای تروریستی به درون کشورشان و بروز ناامنی و خرابکاری در آن ندارند. اما نکته اینکه یکی از تعارضها میان همسایگان افغانستان، اختلافنظر آنان در خصوص مصادیق شناسایی گروههای شبهنظامی فعال در افغانستان به عنوان تروریست است. گرچه در رابطه با داعش اجماع نظر نسبی وجود دارد ولی درباره القاعده و شبکه حقانی چنین نیست. گروه اول به طور غیررسمی، حمایتهایی از سوی سازمان اطلاعاتی پاکستان داشته و گروه دوم، تقریباً نیروی نیابتی اسلامآباد در افغانستان میباشد. سابقه حملات شبکه حقانی به شیعیان، قوم هزاره و همچنین روابطش با نهضت اسلامی ازبکستان سبب شده تا ایران، تاجیکستان و ازبکستان موضع موافقی نسبت به قدرتگیری حقانی در کابل نداشته باشند. ترکمستان، روسیه و چین در این خصوص موضع بیطرفانهتری دارند. در عین حال به جز پاکستان، دیگر بازیگران ترجیح میدهند گروه طالبان را مسئول اصلی وضعیت افغانستان برشمرده و حقانی را با توجه به نوع رابطه با طالبان، مهار کنند. فعالیت برخی گروههای تکفیری مانند لشگر طیبه و جیش محمد(ص) نیز که از خاک افغانستان برای حملات در مناطق کشمیر و جاموکشمیر بهره میبرند، مورد اتفاق نظر نیست و حداقل اینکه فضای فرقهگرایی و شیعهستیزی را نیز در افغانستان تداوم میبخشد و این مورد قبول ایران و دولتهای آسیای میانه نمیباشد. ولی پاکستان و در مرتبه بعدی چین، نظر مخالف جدی نسبت به آن ندارند.
یک مسأله، اختلافنظر درباره آن چیزی است که تحت عنوان دولت فراگیر از آن یاد میشود. اینکه دولت فراگیر شامل چه قومیتها و مذاهبی باشد و اینکه کدام ملاحظات حقوقبشری بهویژه درباره زنان رعایت شود
ابهام درباره دولت فراگیر
در نشست تهران، شاید به استثنای پاکستان که موضعی همدل با امارت اسلامی داشت، دیگر دولتها بر ضرورت شکلگیری دولت فراگیر تأکید داشتند. ولی دو مسأله را میتوان مانع جدی در این زمینه دانست. یک مسأله، اختلافنظر درباره آن چیزی است که تحت عنوان دولت فراگیر از آن یاد میشود. اینکه دولت فراگیر شامل چه قومیتها و مذاهبی باشد و اینکه کدام ملاحظات حقوقبشری بهویژه درباره زنان رعایت شود، امری نیست که نسبت به آن، میان همسایگان مختلف افغانستان، اجماع نظر وجود داشته باشد. ایران، ازبکستان و تاجیکستان بیشترین تأکید را بر همهشمولی کابینه نسبت به اقوام متنوع پشتون، تاجیک، ازبک و هزاره دارند. در عین حال که ایران خود را مدافع حقوق شیعیان این کشور نیز قلمداد میکند. ولی مواضع چین و روسیه تا حدی مبهم و صرفاً تأکیدی بر مفاهیم حقوقبشری است. مسأله دوم اینکه تا چه حد این بازیگران بر شکلگیری دولت فراگیر اصرار دارند و به طور قاطعانه آن را از طالبان مطالبه میکنند. به نظر میرسد اولویت ثبات سیاسی و امنیتی برای چین و روسیه، مهمتر از رعایت حقوق اقوام و مذاهب متنوع افغانستان باشد.
واگراییها و همگراییها
جلوگیری از بروز دوباره جنگ داخلی در افغانستان، عامل مهمی است که همسایگان افغانستان را گرد یک میز گرد آورده و به گفتگو با طالبان اقناع کرد. زیرا همگی واقف هستند که زمین آشوبناک افغانستان، مستعد وقوع ناآرامی و هرجومرج فراوانی است. ایران نیز به همین دلیل با وجود روابط مساعد پیشین با ائتلاف شمال و حتی سکونت قبلی احمد مسعود در ایران، تلاش برای صلح و میانجیگری را بر حمایت نظامی از «مقاومت پنجشیر» ترجیح داد. ولی این زمینه مشترک، لزوماً به رفتارهای مشترک منجر نشده است. زیرا افغانستان زمین بازی نیابتی برخی دولتها علیه یکدیگر بوده است. پاکستان علیه هند، عربستان علیه ایران دو نمونه بارز آن است. علاوه بر اینکه در دوره اشغالگری ایالات متحده نیز، بسیاری از این گروههای شبهنظامی در فضای ناشی از ترغیب طالبان به مقابله با این اشغالگری، رشد و نمو یافته، تجهیز و تسلیح شدند و اکنون برخورد با آنان، هزینه بیشتری نسبت به قبل از اشغال آمریکا دارد.
جلوگیری از بروز دوباره جنگ داخلی در افغانستان، عامل مهمی است که همسایگان افغانستان را گرد یک میز گرد آورده و به گفتگو با طالبان اقناع کرد
اینکه با این تفسیر، چه آیندهای در انتظار افغانستان خواهد بود، پرسشی بحثبرانگیز است. بیشک حتی با شناسایی رسمی طالبان توسط همسایگان، مسأله ثبات ساختار سیاسی افغانستان حل نمیشود، ولی در صورتی که همسایگان افغانستان حاضر به پذیرش حکومت جدید نباشند، در پذیرش آن از سوی دیگر بازیگران تردید بیشتری وجود خواهد داشت. طالبان از یکسو به اطمینان نسبی دست یافته که همسایگان افغانستان قصد ورود نظامی به منازعات داخلی این کشور را ندارند و به همین دلیل با خیالی آسوده درصدد سرکوب مخالفانش برآمده است. از سوی دیگر برای تداوم حکومت، به برخی مسیرهای دیپلماتیک و مبادلات تجاری نیاز دارند. به همین دلیل به نظر میرسد سعی خواهد کرد در وهله اول با پشتیبانی پاکستان و سپس جلب رضایت چین و روسیه، به نوعی توازن با همسایگان درباره مطالباتی نظیر امنیت و یا فراگیری دولت، دست یابد. برای مثال اقداماتی مانند حضور تعداد اندکی از دیگر اقوام یا امکان برگزاری مراسمهای دینی پیروان دیگر مذاهب، از جمله این مسائل است. در عین حال که میداند برای رعایت حقوقبشر فشار جدی، از سوی چین و روسیه متحمل نخواهد شد. بنابراین به نظر میرسد طالبان اولاً همه مخالفانش را به حدی ضعیف خواهد کرد که حتی در یک فضای نسبتاً آزاد نیز توان و امکانی برای مقابله با این گروه در فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان نداشته باشند و در گام بعدی، با اعطای برخی حقوقشان، سعی در جلب نظر همسایگان خواهد داشت. چنانچه درباره مصادیق گروههای تروریستی نیز، با برخورد با داعش و مهار نهضت اسلامی ازبکستان و حزب اسلامی ترکستان شرقی، نظر مثبت چین، روسیه و دولتهای آسیای مرکزی و تا حدی ایران را جلب نماید. درباره تحریکطالبان، عمدتاً مسأله به پاکستان واگذار خواهد کرد و درباره شبکه حقانی نیز احتمالاً دیگر دولتها را وادار به پذیرش سهم این گروه در قدرت میکند. احتمال اینکه موضع ایران نسبت به رعایت حقوق اقوام و مذاهب و فراگیری دولت، به مرور به حاشیه رانده شود، افزایش خواهد یافت و این ضرورت دیپلماسی فعالتر و چندجانبهگرایانه ایران برای اِعمال اراده بر طالبان را نشان میدهد.