هنگامی که اوپنهایمر با ترومن در کاخ سفید ملاقات کرده بود به او گفت:”آقای رئیس جمهور، احساس می کنم دست هایم خونین شده است”. این جمله باعث عصبانیت ترومن شد. او بعدا اوپنهایمر را یک دانشمند که “بچه ای گریان” است توصیف کرده بود.
پروژه دو میلیارد دلار هزینه داشت و سه سال تحقیق بر روی آن صورت گرفت، اما هیچ کس نمیدانست آیا اولین بمب هستهای حتی کار خواهد کرد یا خیر. “جی رابرت اوپنهایمر” خالق آن در جولای ۱۹۴۵ میلادی در یک پناهگاه در ۳۲ کیلومتری محل آزمایش بمب هستهای در صحرای نیومکزیکو نشسته بود و صرفا میتوانست تماشا کرده و دعا کند. “جی رابرت اوپنهایمر” اولین بمب هستهای را ساخته بود. بهترین سناریو این بود که انفجار ۲۵ کیلوتنی یک ابر قارچی را در ارتفاعی ۱۱ کیلومتری به آسمان بفرستد همان گونه که توسط تیم متخصصان تحت رهبری اوپنهایمر محاسبه شده بود. بدترین سناریو میتوانست منجر به واکنشهای زنجیرهای شده که کل سیاره زمین را نابود میکرد.
اکنون آن لحظه تغییر جهان در فیلم پر ستاره اوپنهایمر توسط کارگردان بریتانیایی “کریستوفر نولان” که بیشتر به خاطر ساخت “شوالیه تاریکی” (The Dark Knight) در سال ۲۰۰۸ میلادی و “تلقین” (Inception) در سال ۲۰۱۰ میلاید شناخته شده بازسازی شده است. ستارگانی، چون کیلین مورفی، مت دیمون، امیلی بلانت، فلورانس پیو و گری اولدمن در آن فیلم به ایفای نقش میپردازند.
اوپنهایمر پس از نظارت بر توسعه بمب اتمی که در پایان جنگ جهانی دوم حدود ۲۲۰۰۰۰ نفر را در ژاپن کشته بود علیه مسابقه تسلیحاتی امریکا با روسیه صحبت کرد. این موضوع از او شخصیتی تفرقه انگیز و مورد اختلاف ساخت. با این وجود، از دید نولان کارگردان فیلم تازه ساخته شده تاثیر اوپنهایمر بر نوع بشر بی نظیر بوده است. او میگوید: “دوست داشته باشید یا نداشته باشید جی رابرت اوپنهایمر مهمترین فردی بوده که تا به حال زندگی کرده است. او دنیایی را که ما در آن زندگی میکنیم چه خوب و چه بد متحول ساخت”.
“جولیوس رابرت اوپنهایمر” که در خانوادهای از مهاجران آلمانی یهودی در شهر نیویورک متولد شد در خانههای مجللی بزرگ شد که نقاشیهای پیکاسو و ونسان ون گوگ روی دیوارهای آن آویزان شده بود رشد یافت. هوش باورنکردنی اوپنهایمر که شامل صحبت کردن به شش زبان بود او را ابتدا به دانشگاه هاروارد و سپس به انشگاه کمبریج در بریتانیا برد. با این وجود، جنبه تاریکی نیز در شخصیت او وجود داشت. فرانسیس فرگوسن یکی از دوستان اش ادعا کرده بود که اوپنهایمر سعی کرده بود با تزریق یک ماده شیمیایی مرگبار به سیب یک استاد دانشگاه کمبریح را مسموم کند. فرگوسن هم چنین مدعی شده بود که اوپنهایمر در یک لحظه از شدت عصبانیت بی دلیل تلاش کرده بود او را خفه کند.
اوپنهایمر در سال ۱۹۲۶ میلادی به دانشگاه گوتینگن در آلمان نقل مکان کرد تا در مورد رشته نوپای مکانیک کوانتومی اطلاعات بیش تری کسب کند، اما یک سال بعد به ایالات متحده بازگشت. او هم چنین علاقه زیادی به زنان داشت از جمله به زنانی که با همکاران اش ازدواج کرده بودند. اوپنهایمر نخست همسر دوست اش “لینوس پاولینگ” پیشگام شیمی کوانتوم را برای یک قرار عاشقانه دعوت کرده بود که او آن را رد کرده بود. سپس توجه اش به “جین فرانسیس تاتلاک” شاگرد او معطوف شد. رابطه طوفانی بین آنان در سال ۱۹۳۹ پایان یافت و او رابطهای را با “کیتی پوئنینگ” آغاز کرد. اوپنهایمر زمانی باعث باردار شدن کیتی شده بود که او با شوهر سوم اش “استوارت هریسون” زندگی میکرد. هریسون به مانعی در برابر رابطه آنان تبدیل نشد و اوپنهایمر توانست پیش از تولد فرزندشان پیتر در سال ۱۹۴۱ با کیتی ازدواج کند. این وضعیت آشفته باعث شد تا کیتی ترجیح دهد به جای تبدیل به یک مادر فدارکار مشروبات الکلی و قرص مصرف کند. بلانت که در فیلم تازه نقش کیتی را ایفا میکند میگوید: “او مطئما زن خانه دار خوبی نبود. او به فکر این بود چه زمانی مشروب بنوشد و چه زمانی فرزندش را به دیگران بسپارد”.
مشکل دیگر این بود که کیتی مانند بسیاری از دوستان دانشگاهی اوپنهایمر عضو سابق حزب کمونیست بود. این بدان معنا بود که او به احتمال زیاد به منظور ایفای نقش در پروژه منهتن برای ساخت بمب هستهای انتخاب نمیشد. سرویسهای مخفی ایالات متحده که او را تحت تعقیب قرار داده بودند از آن میترسیدند که این دانشمند چپگرا اطلاعاتی را به روسیه کمونیست تخویل دهد حتی در صورتی که آن زمان روسیه متحدی کلیدی برای امریکا در جنگ علیه آلمان نازی بود. ژنرال “لسلی گرووز” که بر آن پروژه نظارت میکرد میدانست که اوپنهایمر درخشانترین ذهن آمریکاست. با توجه به آن که آلمان در مسابقه تسلیحات هستهای دو سال جلوتر بود او تصمیم گرفت این تهدید امنیتی بالقوه را مدیر پروژه فوق سری Y در سال ۱۹۴۳ کند. مرکز انجام پروژه در آزمایش لس آلاموس در صحرای نیومکزیکو بود. لس آلاموس منطقهای مستقل بود و دانشمندان به همراه همسران و فرزندان شان در آنجا به دور از چشمان کنجکاو افکار عمومی به سر میبردند. اوپنهایمر با این انگیزه به پروژه پیوست که اطمینان حاصل کند هیتلر اولین فردی نخواهد بود که به سلاح هستهای دست خواهد یافت. اوپنهایمر پیشتر برای نجات مردم به خصوص یهودیان از اروپای اشغال شده توسط نازیها کمک مالی ارائه کرده بود.
معضل واقعی زمانی رخ داد که هیتلر در آوریل ۱۹۴۵ خودکشی کرد و یک ماه پس از آن آلمان تسلیم شد. برخی از اعضای تیم اوپنهایمر احساس کردند که دیگر نیازی به ساخت سلاح کشتار جمعی وجود ندارد. هری ترومن رئیس جمهور وقت امریکا، اما با این ایده مخالفت کرد. او میخواست از بمب اتمی در ژاپن استفاده کند کشوری که هنوز در اقیانوس آرام با متفقین در حال جنگ بود. “ادوارد تلر” دانشمندی که به ساخت بمب هیدروژنی بسیار کشندهتر ادامه داد اعتراف کرده بود:” چیزهایی که ما روی آن کار میکنیم به قدری وحشتناک هستند که هیچ مقدار اعتراض یا دست و پا زدن با سیاست روح مان را نجات نمیدهد”.
تنها سه هفته پس از اولین انفجار موفقیت آمیز یک بمب هستهای در لس آلاموس، ترومن دستور داد در تاریخ ۶ آگوسن ۱۹۴۵ میلادی از یک بمب به نام “پسر کوچک” در شهر هیروشیما استفاده شود. ژاپنیها تنها پس از آن تسلیم شدند که بمب دوم به نام “پسر چاق” سه روز بعد در ناکازاکی فرود آمد. ارتش ایالات متحده استدلال کرد که آن عملیات با کوتاه کردن زمان جنگ جان انسانها را نجات داد.
اوپنهایمر که در ابتدا موفقیت خود را جشن گرفت نسبت به تاثیر وحشتناک این تسلیحات اتمی بر غیرنظامیان بیگناه احساس گناه کرد. هنگامی که اوپنهایمر با ترومن در کاخ سفید ملاقات کرده بود به او گفت:”آقای رئیس جمهور، احساس میکنم دست هایم خونین شده است”.
این جمله باعث عصبانیت ترومن شد. او بعدا اوپنهایمر را یک دانشمند که “بچهای گریان” است توصیف کرده بود. ترومن با اطمینان به اوپنهایمر گفت که روسیه سلاح هستهای خود را تولید نخواهد کرد. با این وجود، ترومن اشتباه کرده بود و روسها اولین بمب موفق خود را در سال ۱۹۴۹ میلادی منفجر کردند. در آن زمان انگشت سرزنش برای دستیابی روسیه به دانش ساخت بمب هستهای به سوی اوپنهایمر نشانه رفته بود. او گاهی گفته بود که متحدان روسی آمریکا باید بخشی از پروژه منهتن باشند. در واقع، “کلاوس فوکس” فیزیکدان پناهنده آلمانی که اقدامات اش توسط بریتانیا به ایالات متحده گزارش شده بود اطلاعاتی را از لس آلاموس به کمونیستها میداد. اعتراضات مداوم اوپنهایمر به اشاعه تسلیحات هستهای دشمنان اش را بر آن داشت تا علیه او توطئه کنند. او در سال ۱۹۵۴ به دلایل امنیتی از کمیسیون انرژی اتمی ایالات متحده برکنار شد و در سال ۱۹۶۷ در سن ۶۲ سالگی بر اثر سرطان گلو درگذشت.
بیش از پنج دهه بعد هنوز بحث در مورد این که آیا اوپنهایمر کار درستی انجام داد که سلاحی را ساخت که میتواند بشریت را از بین ببرد یا خیر ادامه دارد. با تهدید “ولادیمیر پوتین” رئیسجمهور روسیه به استفاده از تسلیحات هستهای پس از تهاجم سال گذشته روسیه به اوکراین احتمال بروز زمستان هستهای دوباره بر روی سیاره زمین سایه افکن شده است. با این وجود، برخی استدلال میکنند که خطر نابودی تضمین شده دوجانبه در صورت کاربرد سلاح هستهای باعث شده کشورها از جنگ دوری کرده و از آن تسلیحات استفاده نکنند.