برگزاری مراسم «شادپیمایی غدیر» پاسخی است به آن انتقادها و آن ضرورت اجتماعی و نشانی است از تحولخواهی شیعی. تحولخواهیای که در چهارچوب فقه و معارف شیعی تلاش میکند پاسخ به اقتضائات و نیازهای زمانه را هم بدهد.
همواره تشیع در معرض این انتقاد بوده که به سوگ اهتمام جدی دارد و از شادی گریزان است. برای سوگ مناسک جمعیاش بسیار است و اما برای شادی مناسکش حداقلی است. فارغ از جوانب معرفتشناسانه و تاریخی پاسخ به این انتقاد، آنچه در شرایط حاضر مهم است این است که ضرورت بازسازی مناسک شیعی شاد همواره در جامعه احساس میشده. برگزاری مراسم «شادپیمایی غدیر» پاسخی است به آن انتقادها و آن ضرورت اجتماعی و نشانی است از تحولخواهی شیعی. تحولخواهیای که در چهارچوب فقه و معارف شیعی تلاش میکند پاسخ به اقتضائات و نیازهای زمانه را هم بدهد. شادپیمایی غدیر را حمل بر پویایی و تحولخواهی خودخواستۀ شیعه باید کرد نه چیز دیگر.
۲. از آنجا که هویت شیعی و هویت ایرانی هر دو به دگرسازی هویتی توجه داشته و اهتمام دارند طبیعی است که خِرَد ایرانی- شیعی در میان اعیاد اسلامی و شیعی، به برجسته کردن شیعیترین عید برای آفرینش منسک شیعی شاد اهتمام داشته باشد. نکتۀ جالب ماجرا این است که این دگرسازی هویتی توأمان با اصرار و احترام است. شیعه هم به غدیر اصرار دارد و هم محترمانه با مخالفین غدیر مواجه میشود آن هم در وضعیتی شادمانه نه ستیزهجویانه.
۳. هویت جمعی و «ما» حاصل زیست و خاطرات مشترک است. عرصۀ عمومی «ما» میسازد و کارویژهاش ساختن جایی برای با هم بودن است. «ما»ی ایرانی حاصل تاریخ شادیها و غمهای مشترک است. هر چقدر مکانهایی شکل بگیرد که بدنها در یک وضعیت مسالمتآمیز به مفاهمه بپردازند و در پی آن به درک مشترک، فهم مشترک، غم مشترک، شادی مشترک و خشم مشترک نزدیک شوند، آنگاه «ما» در جامعه شکل میگیرد. اگر تاریخ تجمع و با هم بودن ایرانیان نگاشته شود پرواضح است که آنچه که ایرانیان را در هزارۀ گذشته و پیش از آن در کنار هم جمع میکرده مکانها و مناسک مذهبی بودهاند. لذا طبعاً هویت جمعی ایرانی «ما»ی قدرتمند و البته مذهبی دارد. جامعهای که مردمانش بیشتر احساس «ما» بودن بکنند آن جامعه، قویتر است و خشونت در آن جامعه معنای خود را از دست میدهد. شادپیمایی غدیر را هم باید به آن تاریخ تجمعهای ایرانیان افزود. شادپیمایی غدیر شکلی از عرصۀ عمومی است و جایی است که «ما» ساخته میشود آن هم در یک وضعیت شادمانه. این رویداد را باید یک سیاست هویتیِ میهنی و مذهبی موفق قلمداد کرد.
۴. تاریخ تشیع مؤید این است که شیعه وقتی دولت نداشته همواره در یک وضعیت غیرطبیعی قرار داشته است و زمانه علیه او عمل کرده و نهتنها از انجام مناسک بازداشته شده که از هویت شیعی خود نیز منع شده و در بیشتر موارد جان را نیز از دست داده. بدون حکومت شیعی چگونه ممکن بود «سوگپیمایی اربعین» به عنوان بزرگترین راهپیمایی تاریخ بشر، راهاندازی و تضمین شود؟ هیچگاه پیش از جمهوری اسلامی چنین رویدادی با چنین مختصات استثنایی رقم نخورده است. رویدادهای مشابه همگی در عصر حکومتهای شیعی رخ دادهاند. در تاریخ شیعیان بدون حکومت، مناسک تمدنی و تعینیشان جایی در وجه پیدای جامعه نداشته است. با لحاظ آنچه گفته شد مردمیبودن در برگزاری مناسک شیعی در برابر حکومتیبودن نیست، بلکه در برابر بروکراتیک شدن است. بله مناسک باید با نظم خودانگیختۀ جامعه شیعی و تضمین و تأیید و حمایت حکومت شیعی برگزار شود. باید تلاش کرد حمایت حکومت تبدیل به تعدی بروکراسی به مدنیت شیعی نشود، که اگر بشود مناسک بینمک و کمرمق میشوند. اما بین بروکراسیِ (سازمان) فرهنگی شهر با حکومت نباید این همانی کرد. بروکراسی که شکلی از سازماندهی «مکانیکی» است پدیدۀ مدرنی است که معایب و مزایایی دارد و حکومتها در عصر حاضر خود را نیازمند به کارگیری آن میدانند، اما نظم خودانگیختۀ شیعی که در مناسک شیعی نمایان میشود نظمی تقریبا «ارگانیکی» دارد. با لحاظ این موارد بروکراتیک شدن یا نشدن مناسک را نباید با واژۀ حکومتیشدن یا نشدن توضیح داد. طرح حکومتیشدن یا نشدن مناسک شیعی در وضعیتی که حکومت شیعی است، بیمعنا است. نسبت برگزاری مناسک شیعی و حکومت شیعی ذاتی است.
۵. سوگپیمایی اربعین و شادپیمایی غدیر دو تعین تمدنی یک فرهنگاند. خودآگاهی تاریخی شیعه امروز در مقام جامعهسازی، دولتسازی و تمدنسازی است. در مقام تبدیل فرهنگ و ارزشهای خود به عینیتهای تمدنی است. در یک کلام در مقام تفصیل است. شیعه پیش از حکومت در مقام اجمال بوده و بعد از تصاحب قدرت در مقام تفصیل. نباید مقام تفصیل را بدعت یا فربهی مناسک نامید. در برابر پاسخ به نیازهای جمعی و ضرورتهای اجتماعی بیشتر صورتبندی ممانعتکنندهای در مقام تحجر و جاماندگی است. البته باید به این مهم التفات داشت که مقام تفصیل همواره نیازمند به دانش فقه شیعه است.
جعفر حسن خانی