اندونزی مساحت خیلی زیادی ندارد، اما کل این کشور مجموعهای از جزیرههای پراکنده است که اگر از شرقیترین آنها بخواهید به غربیترینشان بروید، باید مسافتی بسیار بیشتر از طول آمریکا را طی کنید. این پراکندگی جغرافیایی را اضافه کنید به تنوع عجیبوغریب قومی این کشور، سابقۀ ناآرامیهای سیاسی، جنگهای داخلی، دیکتاتوریهای نظامی و جمعیت انبوه و فقیر. احتمالاً باورش سخت باشد که کشوری با این مختصات بتواند به توسعه و رشد اقتصادی مستمر برسد. معجزۀ اندونزی همین است.
نوآ اسمیت، وبلاگ نوآ اسمیت— مدتی است سلسلهمطالبی دربارۀ توسعۀ اقتصادی مینویسم. در ۲۰ سال اخیر، کشورهای فقیرتر -نه فقط چین، بلکه بسیاری از کشورها- شتاب چشمگیری گرفتهاند تا به کشورهای ثروتمندتر برسند. از داستانهای موفقی که تاکنون شرح دادهام میتوان به بنگلادش، جمهوری دومینیکن و لهستان اشاره کرد. اما امروز میخواهم دربارۀ کشوری صحبت کنم که از بقیۀ کشورها بیشتر مرا تحت تأثیر قرار میدهد: اندونزی.
رشد اندونزی خوب بوده، اما چشمگیر نبوده است. در مقایسه با همسایگانش در جنوب شرق آسیا، هم از لحاظ نرخ رشد -رشد ۱۶۰درصدی از سال ۱۹۹۰- و هم از لحاظ سرانۀ تولید ناخالص داخلی جایگاهی کمابیش معمولی داشته است. اندونزی، با درآمدی حدودِ ۱۱ هزار دلار برای هر نفر، کاملاً در ردۀ کشورهایی قرار میگیرد که درآمد متوسطی دارند.
سرانۀ تولید ناخالص داخلی بر اساس دلار ثابت بینالملل
پس چرا به نظر من اندونزی داستان رشد حیرتآوری دارد؟ خب، دلایل متعددی دارد. در وهلۀ اول، از جهاتی اوضاع برای اندونزی اصلاً مساعد نبوده است.
جغرافیای ناهموار، تاریخ پُردردسر
اولاً، از لحاظ جغرافیایی، اندونزی پهناور و چندپارچه است. مساحت آن فقط حدودِ یکپنجم ایالاتمتحده است، اما منطقۀ وسیعی را در بر میگیرد.
مناطق قرمز روی این نقشه اندونزی را نشان میدهد.
این مسئله اساساً رفتوآمد مردم را در سراسر کشور با مشکل مواجه میکند. بهعلاوه، تفاوتهایی در تقاضای کالاهای عمومی پدید میآید که دولتها را زمینگیر میکند.
عاملی از آن مهمتر که بر مورد دوم اثر میگذارد اندازه و تنوع جمعیتِ اندونزی است. اندونزی، با ۲۷۴ میلیون نفر جمعیت، چهارمین کشور پُرجمعیت دنیاست (ایالاتمتحده با ۳۳۰ میلیون نفر جمعیت در رتبۀ سوم قرار دارد). و مجموعۀ گیجکنندهای از گروههای قومی -بنا بر آمار رسمی ۱۳۴۰ گروه- این جمعیت زیاد را تشکیل میدهند.
گروههای قومی در اندونزی
جمعیت زیاد مزایا و معایب خودش را دارد (برای دیدن فهرستی فوقالعاده با پیوندهای تحقیقاتی اینجا کلیک کنید). اما در دولتهای پسااستعماری، جمعیت گسترده و متنوع به احتمال زیاد موجبِ سوءعملکرد میشود. همانطور که آلِسینا و همکاران (۲۰۰۶) توضیح دادهاند، امپراتوریهای اروپایی درون مرزهای سراسر خودسرانهشان اغلب دستهای از گروههای قومی را جمع میکردند و دولتهای «کاذب» تشکیل میدادند، و این رَویه به منازعاتِ قومی میانجامید که رشد این کشورها را مختل میکرد (دستکم برای مدتی). اندونزی تا حدی چنین موقعیتی دارد -بخش اعظم آن قبلاً جزء امپراتوریهای مختلف جاوایی بوده است (جاوه پرجمعیتترین جزیرۀ مجمعالجزایر است)، اما دولت مدرن را استعمارگران هلندی تأسیس کردهاند.
همانطور که از این تاریخ انتظار میرود، اندونزی اغلب در باتلاق منازعاتِ قومی گرفتار بوده است و این غائله هنوز هم تا حدی جریان دارد. درحالحاضر، منازعۀ پاپوآ -جنگ داخلی خفیفی بین دولت و جریانهای جداییخواه- از همه شدیدتر است.
تاریخ پسااستعماری اندونزی خشونتبار و آشفته است. در دهۀ ۱۹۶۰، ارتش با حمایت سیآیاِی آمریکا پانصد هزار نفر را به اتهام کمونیستبودن قلعوقمع کرد. در سال ۱۹۹۸، شورشهای گستردهای علیه گروههای قومی چینی پا گرفت که به سرنگونی دیکتاتور وقت انجامید.
با توجه به چالشهای طبیعی اندونزی و تاریخ خونبار و پُرهرجومرج آن، بسیار شگفتآور است که حالا یکی از آزادترین و دمکراتیکترین کشورهای منطقه است و در رتبهبندی خانۀ آزادی1 از مالزی، فیلیپین یا سنگاپور بالاتر است. از زمان سقوط دیکتاتور سوهارتو در ۱۹۹۸، اندونزی چهار دورۀ انتقال مسالمتآمیز قدرت را پشت سر گذاشته است (البته یکی از دورهها با استیضاح رئیسجمهوری همراه بود که سعی داشت پارلمان را منحل کند). با گذر زمان، حقوق اقلیتها بهبود پیدا کرده است. با اینکه حدود ۸۷ درصد کشور را مسلمانان تشکیل میدهند که برخی از آنها به تروریسم گرایش داشتند، اما در سالهای اخیر بیشتر این گرایشها از بین رفتهاند و عموماً اندونزی را الگویی برای اسلام صلحجویانه میدانند.
افزایش ثبات و آزادی همیشه تحسینبرانگیز است، اما در زمانهای که اقتدارگرایی و تساهلناپذیری در دنیا قویتر میشود، تحسین بیشتری را برمیانگیزد. اندونزی، در دنیایی که پیوسته در تاریکی فرومیرود، خلاف جریان آب شنا کرده است و جهش اندونزی بهسوی دمکراسی، بر مبنای برخی شواهد، تأثیر مثبتی بر رشد اقتصادیاش داشته است.
اما نکتۀ شگفتآور دیگر دربارۀ اندونزی این است که، در عین حال که رشد اقتصادی بلندمدت خود را حفظ کرده، الگوی اولیۀ توسعۀ خود را تغییر داده است -و حالا احتمالاً برای بار دوم قرار است الگوهای خود را تغییر دهد.
صنعتیسازی، صنعتزدایی، صنعتیسازی مجدد
وقتی میخواهم الگوی توسعۀ کشوری را پیدا کنم، اولین کاری که میکنم مراجعه به اطلس پیچیدگی اقتصادی2 و بررسی صادرات آن کشور است -این اطلس در اصل معیاری است برای تشخیص حوزۀ تخصصی صادرات کشور. بهطور کلی، کشورهای توسعهیافته دو دستهاند -صادرکنندگان منابع طبیعی و صادرکنندگان صنعتی. کشورهای دستۀ اول معمولاً با انواع مشکلات دستوپنجه نرم میکند -سوءعملکرد سیاسی، افزایش سرسامآور نرخ ارز، آسیبپذیری در برابر نوسانات قیمت منابع و غیره. به این وضعیت میگویند «نفرین منابع». صادرکنندگان صنعتی معمولاً در آغاز کار آه در بساط ندارند، زیرا چیز زیادی ندارند که بفروشند، اما تا زمانی که سیاستهای درست خود را ادامه دهند، به احتمال زیاد رشد باثباتتری را تجربه خواهند کرد؛ در آخر، معمولاً نسبت به صادرکنندگان منابع طبیعی ثروت بیشتری به جیب میزنند.
وقتی اندونزی را بررسی میکنیم، بهطور کلی بهنظر میرسد جزء صادرکنندگان منابع طبیعی باشد:
صادرات اندونزی (۲۰۲۰)؛ صادرات کل: ۱۷۸ میلیارد دلار
بیشترین صادرات اندونزی با قطع درختان و حفاری صخرههای بیشمار انجام میشود.
اما نکتۀ مخصوصاً حیرتآور دربارۀ اندونزی این است که همیشه اینگونه نبوده است. قبلاً در سال ۲۰۰۳، درحالیکه سوختهای فسیلی هنوز در صدر فهرست صادرات بودند، محصولات الکترونیکی و پوشاک در مقام ۲ و ۳ قرار داشتند. صنایع درختبُری و معدنکاری، که در سال ۲۰۲۰ بزرگترین صنایع بودند، در سال ۲۰۰۳ در انتهای فهرست قرار داشتند.
صادرات اندونزی (۲۰۰۳)؛ صادرات کل: ۷۶.۴ میلیارد دلار
بنابراین، بهنظر میرسد اندونزی در دو دهۀ گذشته روندِ صنعتزدایی را طی کرده است. و اگر تولید را درصدِ کل تولید ناخالص داخلی تعریف کنیم، این نمودار حاصل میشود:
تولید، ارزش افزوده (٪ از تولید ناخالص داخلی) – اندونزی
اینجا چه اتفاقی افتاده؟ چرا اندونزی اول دست به تولید زد و بعد از آن دست کشید؟ در اینجا میتوانید مرور مفیدی را از گزارشی مرتبط بخوانید که آسویکاهیونو و دیگران نوشتهاند، و در اینجا میتوانید مرور دیگری را از پوسپیتاواتی بخوانید.
صنعتیسازی در دهۀ ۱۹۶۰ آغاز شد. دیکتاتوری نظامی به نام سوهارتو بعد از شورشها و کشتارهای ۱۹۶۶-۱۹۶۵ به قدرت رسید. در اواخر دهۀ ۶۰، سوهارتو، مثل بیشتر نوگرایانِ اقتدارگرا در آسیا، تلاش کرد با ترویج رشد سریع اقتصادی مشروعیت سیاسی ایجاد کند. سوهارتو، با تشویق جمعی از اقتصاددانان آموزشدیده در برکلی، در زیرساخت و آموزش سرمایهگذاری کرد، اقتصاد کلان را ثبات بخشید و تجارت آزاد و کارآفرینی را ترویج کرد.
در ابتدا، سیاستهای سوهارتو عمدتاً بهنفع بخش کشاورزی بود، اما در اواخر دهۀ ۷۰، تولید اندونزی جهش پیدا کرد. اگرچه اندونزی نقش کلیدی خود را برای شرکتهای دولتی حفظ کرد -بهخصوص در منابع طبیعی و صنایع سادۀ اولیه- اما سرمایهگذاری خارجی در تولید رشد قابلتوجهی پیدا کرد (توجه داشته باشید که این رَویه برای نظریههای ها جون چانگ چالشبرانگیز است. او سرمایهگذاری مستقیم خارجی را دردسرساز میداند). در دهۀ ۱۹۸۰، اندونزی در صنایع تولیدی سبکی که نیروی کار زیادی را طلب میکنند -مثل پوشاک، پارچه، دستگاههای الکترونیکی و غیره- و کشورها باید در اوایل دورۀ صنعتیسازی آنها را اجرا کنند به قوهای محرکه تبدیل شد. جنجال عمومی آمریکا در اوایل ۱۹۹۰ را بر سر «بیگارخانههای» 3 برند نایکی به یاد دارید؟4 پای اندونزی در میان بود!
سپس بهدنبال بحران مالی ۱۹۹۷ آسیا همهچیز به بنبست خورد. ضربۀ سختی به اندونزی وارد شد و، درنهایت، آشفتگی ناشی از آن به برکناری دیکتاتور سوهارتو انجامید. دمکراسیِ اندونزی پا گرفت، اما صنعتیسازیاش متوقف شد. آسویکاهیونو و همکاران بهطور خاص یادآور میشوند که، پیش از بحران، معمولاً شرکتهای تولیدی کوچک میتوانستند به شرکتهای بزرگ تبدیل شوند، اما پس از سالهای ۱۹۹۸-۱۹۹۷ این روند رشد متوقف شد:
بنابراین بهنظر میرسد بحران و پیامدهای بلافصل آن نقطۀ عطفی در روند پویایی شرکتها بوده است. تا زمان بحران، بنگاههای کوچکتر کماکان پویایی مشهود در دورۀ پیش از بحران را داشتند. اما پس از بحران سرعت رشد و سهم بنگاههای کوچک در هر دو سری کاهش یافت.
نویسندگان محدودیتهای مالی را مقصر میدانند که، با توجه به تأثیر شدید بحران بر نظام بانکی کشور، توضیح معقولی است. اما از اوایل دهۀ ۲۰۰۰، عامل دیگری وجود داشت که آسویکاهیونو و همکاران بهطور خلاصه به آن اشاره میکنند -ظهور چین. اگر شرکتی چندملیتی بودید و میخواستید در سال ۱۹۹۱ کفش ارزان تولید کنید، به اندونزی میرفتید، اما اگر در سال ۲۰۰۳ چنین قصدی داشتید، به چین میرفتید. اواسط و اواخر دهۀ ۲۰۰۰، سرمایهگذاری مستقیم خارجی در اندونزی بهبود یافت و حتی شتاب گرفت، اما حالا بخش اعظم آن به صنایع استخراجکنندۀ منابع طبیعی سرازیر شده بود. عامل سوم احتمالاً همان چیزی است که اقتصاددانان «بیماری هلندی»5 مینامند -در دهۀ ۲۰۰۰، افزایش قیمت کالاها موجب شد فروش منابع طبیعی بهجای محصولات تولیدی برای کارآفرینان اندونزیایی سودآورتر شود.
به عبارت دیگر، اندونزی از تولید کفش و کامپیوتر به قطع و حفر درختان و صخرهها روی آورد. آسویکاهیونو و همکاران وضعیت پس از بحران و دمکراتیزاسیون را اینگونه جمعبندی میکند:
کشاورزی رشد مثبت را از سر گرفت که نشاندهندۀ مزایای منابع طبیعی متنوع اندونزی در زمینۀ قیمت بالای کالاها بود … اما تولید منحصربهفرد است، زیرا تنها بخش عمدهای است که هم در رشد تولید و هم در کشش تولید6 سیر نزولی شدیدی را تجربه میکند.
اما اینجا نکتۀ حیرتانگیزی وجود دارد. پس از پایان قرن، علیرغم صنعتزدایی مداوم، اندونزی تقریباً با همان سرعت قبلی به رشد خود ادامه داد! در اینجا روند تولید ناخالص داخلی بلندمدت را میبینید که از پایگاه دادۀ انگوس مدیسون گرفته شده است:
سرانۀ تولید ناخالص داخلی، ۱۹۵۰ تا ۲۰۱۸ – این دادهها با اختلافات هزینۀ زندگی در کشورها، و تورمشان تطبیق داده شدهاند. این دادهها بر اساس دلار ثابت بینالملل سال ۲۰۱۱ سنجیده شدهاند.
در این نمودار، بحران مالی آسیا را میتوان بهراحتی مشاهده کرد. اما آیا میتوانید سقوط تولید را بهعنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی و بازگشت به صنایع منابع طبیعی تشخیص دهید؟ من که نمیتوانم. اندونزی بدون ایجاد هرگونه اختلال الگوی توسعۀ خود را تغییر داد، و این کار را در حالی انجام داد که قیمت جهانی کالا در آن دوره گرفتار نوسانی افسارگسیخته بود.
صادرکنندگان کالا به این نوع رشد ثابت و یکنواخت عادت ندارد. توضیحِ اینکه چگونه ضربههای شدید به شرایط تجارت عملاً تغییری در تولید ناخالص داخلی ایجاد نمیکند برای مدلهای اقتصادی چالشبرانگیز است. چگونه میتوان آن را توضیح داد؟
خب، شهرنشینی یکی از پاسخهای احتمالی است. با اینکه در پایان قرن روند مهاجرت اندونزیاییها به شهرها کمی کند شد، اما با سرعت قابلملاحظهای تداوم یافت. پاسخ احتمالی دیگر تراکم شهری است -اساساً علیرغم تفاوتهای عمدۀ صنایع و مدلهای توسعه، جمعیت کشورهای منطقه رشد ثابتی داشتهاند:
تغییرِ سرانۀ تولید ناخالص داخلی برحسب دلار ثابت بینالملل
بنابراین، رشد دوبارۀ اندونزی در دهههای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۰ میتواند شرحِ موفقیت نئولیبرال باشد. لیبرالیزاسیون تجارت -که بعد از سقوط سوهارتو با حمایت صندوق بینالمللی پول ادامه یافت- به این معنی بود که اندونزی همیشه چیزی برای فروش به همسایگان در چنته خواهد داشت، حتی اگر مزیت نسبی آن از تولید به درختبُری و معدنکاری تغییر جهت دهد.
اما به دلایل متعدد، اقتصادی که عمدتاً بر درختبُری و معدنکاری متکی باشد در بلندمدت نتایج خوبی نخواهد داشت: اولاً، بهجز چند دولت کوچک نفتی، هیچ کشوری از این راه به مقام کشورهای توسعهیافته نرسیده است؛ ثانیاً، درختها و صخرههایی که دسترسی به آنها راحت است بالاخره تمام میشوند؛ ثالثاً، قطع درختان و حفر صخرهها برای محیطزیست بسیار زیانبار است و احتمالاً خشم عمومی را در پی خواهد داشت.
بنابراین، اندونزی باید به تولید بازگردد و صنعتیسازی را، که پس از ۱۹۹۷ متوقف شده بود، از سر بگیرد. کاهش تولید بهعنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی متوقف شده است. در نمودار بالا میتوانید صعودی جزئی را در سال ۲۰۲۰ مشاهده کنید، و آمارهای اولیه نشان میدهند این روند صعودی در سال ۲۰۲۱ با افزایش سرمایهگذاری در این بخش تسریع شده است. البته همهگیری کرونا همهچیز را مختل کرده است، بنابراین تا زمانی که وضعیت عادی شود، مدتی طول میکشد. اما قبل از کووید، به دلایلی بهنظر میرسید که اندونزی از جنگ تجاری ایالاتمتحده و چین سود میبرد، زیرا تولیدکنندگان دامنۀ فعالیتشان را تا چین بسط دادند. و احتمال دارد «دوستسپاری»7 (که به آن «تجارت اتحادی»8 هم میگویند -البته اندونزی متحد رسمیِ ایالاتمتحده نیست- انگیزۀ انتقال سرمایهگذاری بیشتر از چین به اندونزی باشد. فراتر از این فشارهای سیاسی، درآمدهای تولیدی چین نیز بهشدت افزایش یافته است، تا جایی که، نسبت به دهۀ ۲۰۰۰، کمتر کسی میتواند در صنایعِ نیازمند به نیروی کارِ زیاد با چین رقابت کند.
بنابراین، اگر اندونزی بهترین استفاده را از موقعیت ببرد، احتمالاً به دوران اوج تولید در دهۀ ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ باز خواهد گشت. این گزارش طولانی توسط بانک توسعۀ آسیایی و سازمان برنامهریزی توسعۀ ملی اندونزی در سال ۲۰۱۹ حاوی فهرست بلندبالایی از پیشنهادهای سیاستی برای احیای بخش تولید است. بیشترِ توصیهها دربارۀ کمک به تولیدکنندگان کوچکتر هستند تا مثل قبل پا بگیرند و اندونزی را دوباره وارد زنجیرۀ ارزش تولید جهانی کنند.
با توجه به تاریخ استثنایی اندونزی، من نسبت به موفقیت این برنامه خوشبینم. اندونزی حالا هم تا حدی صنعتی و دمکراتیک شده است و، علیرغم صنعتزدایی چشمگیر، رشد ثابت خود را حفظ کرده است. و رشد کلی جنوب شرق آسیا، بهویژه با مهاجرت روزافزون از چین، برای تولیدِ منطقه شرایط بسیار مطلوبی را ایجاد کرده است. اگر کشوری آنقدر توانمند و منعطف باشد که بتواند صنعتزدایی را کنار بزند، آن کشور بیشک اندونزی است.