چرا سریال‌های سیما دیگر جذاب نیست؟

این سریال ۶۰ قسمتی هر چقدر پیش رفت بیننده را ناامید و خسته‌ کرد. مخاطب دائما منتظر یک اتفاق جدید در داستان بود، اما هیچ چرخشی در سریال رخ نمی‌داد و اینگونه بسیاری از مخاطبان عطای تماشای آن را به لقای

 سال ۱۴۰۱ دوران فعالیت مدیران جدیدی در رسانه ملی آغاز شد و بسیاری از مدیران شبکه‌ها تغییر کردند که در بین آنها چند چهره نیز تازه وارد بودند. برای مثال میثم مرادی، حامد بامروت نژاد، علی عبدالعالی، حسین شاه‌مرادی، محمدحسین کشکولی و صادق باطنی از جمله همین مدیران بودند که پیش‌تر سابقه‌ای در سازمان صداوسیما در جایگاه مدیریتی نداشتند و در نهایت با رویکرد جوانگرایی سکاندار مدیریت در بخش‌های مختلف رسانه ملی شدند.

این سریال ۶۰ قسمتی هر چقدر پیش رفت بیننده را ناامید و خسته‌ کرد. مخاطب دائما منتظر یک اتفاق جدید در داستان بود، اما هیچ چرخشی در سریال رخ نمی‌داد و اینگونه بسیاری از مخاطبان عطای تماشای آن را به لقایش بخشیدند!از این رو انتظار می‌رفت تا بعد از رکود تولیدات رسانه ملی در چند سال اخیر با حضور تیم جدید مدیریتی در «سازمان صداوسیما» امید به بهبود شرایط و به حداقل رسیدن شکاف بین مخاطبان و تولیدات تلویزیون را زنده شود؛ اما واقعیت آن است که اینگونه نشد و همچنان پس از گذشت بیش از دوسال کمتر نشانی از تحول را می‌توان در خروجی آنتن تلویزیون به ویژه در عرصه سریال‌سازی یافت.

واقعیت این است که مدیران جدید تلویزیون برای رهایی از بحران ریزش مخاطب آنقدر که به فکر برنامه‌ریزی برای ساخت برنامه‌های ترکیبی بودند و توانستند برنامه‌هایی چون «محفل»، «سیدخندان» و مسابقات جذابی چون «قهرمان» را تولید کنند، چاره‌ و تدبیری برای تولید و عرضه آثار نمایشی جذاب نداشتند.

این در حالی است که برنامه‌های ترکیبی همچون یک سریال، نمی‌توانند کارکردی مدام در پخش داشته باشند. اینگونه از تولیدات اساسا متن اصلی تلویزیون نیستند و آنچه می‌تواند گنجینه‌ای دائمی برای یک رسانه تصویری باشد، تولید و پمپاژ قصه در قاب جادو است.

ساخت ۱۳۰۰ سریال با تنها ۱۰۰ مجموعه ماندگار

رضا درستکار، منتقد و کارشناس رسانه در گفت‌وگویی بیان کرده است: «دوستان ما متوجه نیستند فضای مجازی و ماهواره و اشکال متعدد ارتباط گرفتن با رسانه، به مخاطب قدرت انتخاب داده و زمان کوتاهی برای اثبات خود به این مخاطب است که اگر از آن استفاده نکنید، تمام می‌شود.»

وی ادامه داد: «بی‌پولی، بی‌اعتمادی و ملی نبودن، عمده‌ترین مشکلاتی است که تلویزیون این روزها به آن مبتلاست. البته سال‌های پیش هم این موارد و انتقادات، گفته‌ شده، اما مدیران با لجاجت به رفتار خود ادامه داده‌اند و این شیوه استمرار یافته در نتیجه هر روز این مشکلات در حوزه‌های سانسور و بی‌محتوا کردن مفاهیم ادامه یافته است.»

صداوسیما تا امروز حدود ۱۳۰۰ سریال تلویزیونی تولید و پخش کرده، اما از میان این فهرست، کمتر از ۱۰۰ سریال به‌عنوان آثار ماندگار و پرمخاطب شناخته می‌شوند که اغلب آنها تولیدات دهه ۷۰ و ۸۰ هستند و در دهه ۹۰ و دو سال طی شده از دهه ۱۴۰۰ اغلب مجموعه‎‌های تلویزیونی به دلیل کیفیت بسیار پایین با انتقادات مردمی مواجه شده‌اند.

سریال‌های ضعیف همیشه و همه جای دنیا پیدا می‌شوند و بهترین تیم‌های سازنده هم ممکن است کارهای ضعیفی در کارنامه‌شان داشته باشند. اما در چند سال اخیر تعداد سریال‌های بسیار ضعیف صداوسیما بیش‌تر از آن بود که بتوانیم آن را به پای اتفاق بگذاریم؛ ظاهرا مشکلی جدی در رویکرد این رسانه به موضوع سریال‌سازی وجود دارد که اگر فکری به حال آن نشود این مسیر رو به قهقرا ادامه پیدا خواهد کرد.

خاله‌بازی به جای ژانر امنیتی

حتی ژانر امنیتی که با ساخت آثار جذابی چون «خانه امن» و «سرجوخه» باب آن در تلویزیون گشوده شده بود در سال گذشته شاهد سریال‌های خوبی در این ژانر سریال‌های امنیتی مثل «شهباز» و «تمام رخ»، بیش‌تر از اینکه قصه‌هایی معماگونه و جذاب باشند، خاله‌بازی‌هایی سرد و بی‌جاذبه هستند که ساختار همه آن‌ها شبیه هم است.

ضعف در فیلم‌نامه و پیروی کردن قصه‌ها از کلیشه‌های مرسوم، خط سیر سریال‌ها را قابل حدس کرده است. شخصیت‌پردازی ضعیف، بازی‌های تصنعی و استفاده از بازیگرهای تکراری هم سریال‌های ایرانی را کم مخاطب می‌کند. طراحی گریم و لباس از مهم‌ترین عوامل باورپذیری یک نقش، به‌شدت در سریال‌های ایرانی مورد غفلت است. همچنین طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن هم اغلب تکراری، به‌دور از خلاقیت و توجه به جزئیات است.

جالب است که کارشناسان اعتقاد دارند که اغلب این مشکلات ارتباطی به بودجه ندارد و بیش‌تر ناشی از کم‌کاری تیم‌های تولید است که بدلیل نداشتن مهارت و توانایی لازم نتوانسته‌اند در این سال‌ها سریال‌هایِ «خیابان خلوت کن» روی آنتن بفرستند.

شیدا اسلامی، کارشناس رسانه راهکارهای پیشنهادی خود برای ارتقای برنامه‌های مناسبتی سیما را این گونه مطرح می‌کند: «پیشرفت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری در حوزه برنامه‌سازی در سال‌های اخیر بر روند کار برنامه‌سازان معارفی تلویزیون هم تاثیر گذاشته است؛ اما آنچه راه‌ رفتن بر لبه تیغ طرح موضوعات مذهبی در جهان امروز را آسان می‌کند توجه به حوزه مغزافزار است. مغزافزار پویا و کارآمد است که می‌تواند هم از جنبه هنری و ساختار و سروشکل برنامه، آن را غنا ببخشد و هم رویکردها و شیوه بیان محتوا را هدایت کند. مغزافزار مناسب با ویژگی‌های مستلزم مطلوبیت آن، «زمانه‌شناسی» و «مخاطب‌شناسی» را هم در دل خود دارد. بر این اساس برای بهبود برنامه‌های رمضانی، به ‌نظرم ابتدا توجه به آثار نمایشی در نظر گرفته‌شده برای این ایام است که باید مورد توجه قرار گیرد.»

مسعود نوابی، کارگردان‌ آثار پرمخاطبی چون «دردسر والدین»، «مسافر زمان» و «آهوی ماه نهم» معتقد است: «یکی از اساسی‌ترین مشکلات ساخت و تولید سریال در ایران به فیلمنامه مربوط می‌شود. شما هر چقدر هم در فرم تولید آثار قوی باشید، اگر محتوا قابل قبول نباشد امکان تولید کار باکیفیت ندارید. محتوای باکیفیت هم زمانی تولید می‌شود که برای نویسندگان ارزش قائل باشیم و نویسندگان دغدغه معاش نداشته باشند.»

بهار امسال و سریال‌هایی که ساخته شد

علاوه بر پخش سریال‌های ملودرام و خانوادگی کسل‌کننده و ضعیفی چون «تب و تاب» و سریال‌های سیاه و تلخی چون «نیکان» تلویزیون همچون چندسال اخیر در ژانر طنز و کمدی نیز کارنامه قابل قبولی ندارد و حتی می‌توان گفت ضعیف‌ترین آثار نمایشی تلویزیون در این سال‌ها سریال‌هایی بوده است که عنوان طنز را یدک کشیده‌اند، اما دریغ از نشاندن لبخند بر لبان مخاطب! چه رسد به انتقادات تند و تیز اجتماعی، فرهنگی و سیاسی. مثلا همین سریال «چشم‌بندی» که اکنون فصل دوم آن روی آنتن است، نتوانسته‌ مخاطب را راضی نگه دارد و حتی در فصل دوم نسبت به فصل نخست از افت کمی و کیفی هم رنج می‌برد.

سریال‌های نوروزی سیما هم کارکرد اصلی خود را از دست داده‌اند. تقارن ماه مبارک رمضان و عید نوروز باعث شد تا سریال‌های نوروزی و رمضانی هم مشترکاً پخش شوند؛ سریال‌هایی که دیگر مناسبتی نبوده و پخش تعدادی از آنها تا چندی پیش ادامه داشت.

محمدرضا شاه حسینی، کارشناس رسانه در این باره می‌گوید: «برنامه‌های مناسبتی سیما چند سالی است که کارکرد اصلی خودشان در مناسبت‌هایی چون عید نوروز و ماه مبارک رمضان را از دست داده‌اند. سریال‌های امسال هیچ ربطی به ماه رمضان نداشتند. مضاف بر اینکه کیفیت سریال‌سازی در شبکه‌های سیما به شدت افت کرده است. آمار اعلامی سیما مبنی بر اینکه پرمخاطب‌ترین سریال ماه رمضان فقط ۲۶ درصد بیننده دارد، گویای این وضعیت است.»

خسته‌مان کردی «گیلدخت»!

«گیلدخت» یکی دیگر از سریال‌های امسال تلویزیون بود که بخش عمده آن در سال گذشته روی آنتن رفت. «گیلدخت» گرچه از همان شروع کار با موضوع کلیشه‌ای عشق دختر پولدار و پسر رعیت شروع شد، اما فضای سرسبز شمال کشور و پرداختن به جامعه ارباب رعیتی سبب شد تا مخاطب در انتظار یک سریال جذاب چون سریال خاطره‌انگیز «پس از باران» باشد، اما این سریال ۶۰ قسمتی هر چقدر پیش رفت بیننده را ناامید و خسته‌ کرد. مخاطب دائما منتظر یک اتفاق جدید در داستان بود، اما هیچ چرخشی در سریال رخ نمی‌داد و اینگونه بسیاری از مخاطبان عطای تماشای آن را به لقایش بخشیدند!

چرا سریال‌های سیما دیگر جذاب نیست؟

 

مجید آسودگان، نویسنده سریال در سخنانی درباره اینکه چقدر انتقادات به سریال را درست می‌داند، تصریح کرد: «خود من هم انتقاداتی به کار دارم. با اینکه در پروژه حضور داشتم اما با آدم‌های مختلفی آن را دیدم و نقدهایی هم دارم. درباره طولانی بودن قبول دارم برخی جاها ریتم افتاد، اما این اتفاق در همه سریال‌های طولانی کمی طبیعی است. برخی به من برمی‌گردد و برخی به مشکلات به اجرا. الان بعد از ۶۰ قسمت که بخواهیم تحلیل کنیم، گاف‌های بزرگی نبود. آمار ۳۵ میلیون که آقای شفیعی داد خیلی زیاد است و به نظرم اتفاق خوبی است.»

 

چرا سریال‌های سیما دیگر جذاب نیست؟

مجید اسماعیلی کارگردان «گیلدخت» نیز گفت: «من قبول ندارم باگ‌های داستان خیلی بزرگ بود. ما ۴۶ قسمت فیلمنامه داریم و در پخش به ۶۰ قسمت تبدیل شد. از طرفی به یک عیب تبدیل شد. واقعاً در بارندگی و سختی‌هایی که داشتیم در ۵۰۰ جلسه یک صحنه هم اگر نقطه ضعف بوده است، پیش می‌آید. بازیگر نقش اسماعیل یک بار از اسب افتاد و مهره کمر او آسیب دید. ما یکی از بازیگران را بعد از افتادن از اسب مدتی نداشتیم و شاید باعث شد در داستان هم قصه تغییراتی داشته باشد.»

وی اضافه کرد: «من اصلاً نمی‌گویم گیلدخت ایراد ندارد، ولی می‌گویم هیچکس برای سریال کم نگذاشت. ما در دوره کرونا کار می‌کردیم. شاید ۴۵ روز فقط کار را تعطیل کردیم. یک آتش سوزی مهیب داشتیم که بخشی از لوکیشن ما از دست رفت. به انتقادها واقف هستیم، اما همه خودمان را گذاشتیم. ما از بدلکار خیلی کم استفاده کردیم. گلنار خودش سوار بر اسب به تاخت می‌رود.»

 

منصور براهیمی نویسنده «آتش و باد»، پیش‌ترگفته بود: «من در این سال‌ها چه در تدریس و چه در نوشته‌هایم بر دو نکته تأکید داشته‌ام. اولین موضوع، قصه‌گو بودن اثر است. ایرانی‌ها از دوران کهن یک ملت قصه‌گو بوده‌اند و فرهنگ چندهزارساله خود را در بستر همین قصه‌ها به آیندگان منتقل کرده‌اند. ما شاهنامه را داریم که در دنیا نظیر ندارد. اتفاقاً در فرهنگ ایلیاتی‌ها، شاهنامه‌خوانی جایگاه ویژه‌ای دارد که در محتوا و عنوان‌بندی «آتش و باد» هم به آن اشاره می‌شود.

این که سینمای ما در سال‌های اخیر رنگ و لعاب غیرداستانی و غیرخطی گرفته را نمی‌پسندم. آثار نمایشی سینما و تلویزیون باید قصه‌گویی باشد. ما تولیدات سینمایی و تلویزیونی که در بستر دشت و صحرا و بیابان میگذرد و در آن روستائیان و عشایر محوریت دارند را کنار گذاشته‌ایم؛ در حالی که این فضاها و داستان‌هایی که در دل مناسبات اجتماعی و تاریخی آن مستتر است یک معدن بکر و سرشار است.»

 

جواد قامتی بازیگر این سریال نیز درباره تجربه نقش آفرینی خود به خبرنگار فارس گفته است: «مخاطبان دوست دارند ریشه‌های هویتی خودشان را بازخوانی کنند. یکی از دلایل جذابیت اغلب کارهای تاریخی با موضوعات مختلف همین قضیه است. این بازگشت به گذشته و غبارزدایی از تاریخ اجتماعی، همیشه برای مردم جذابیت دارد؛ «آتش و باد» هم از این قاعده مستثنی نیست. به ویژه این که بخشی از داستان این مجموعه در دل حوادث واقعی تاریخی می‌گذرد.»

با این همه، کارشناسان رسانه معتقدند سوزاندن یک «سریال استراتژیک» به شگردهای گوناگون از نخستین اشتباهات بزرگ «رسانه ملی» در روزهای ابتدایی سال ۱۴۰۲ هجری‌ شمسی محسوب می‌شود. سریالی که از یک سو با تغییر نام از «جشن سربرون» به «آتش و باد» دچار بحران هویت شد و از سوی دیگر با سپرده شدن پخش آن به شبکه غیرمرتبط از دامنه و سطح مخاطب‌پذیری اثر کاسته و در نهایت در بدترین ساعت پخش ممکن درست بعد از افطار به انزوا کشیده شد.

سیمافیلم؛ از کیف انگلیسی تا بچه‌مهندس!

با نگاه به سریال‌های ساخته شده در مرکز سیمافیلم که در گذشته آثار فاخری چون سریال امام علی (ع)، مختارنامه، معمای شاه، در چشم باد، تنهاترین سردار، کیف انگلیسی و یوسف پیامبر را در کارنامه خود دارد، نتیجه چندان متفاوت نخواهد بود و سریال‌های جدید این مجموعه نیز در سال‌های اخیر چندان موفق نبوده‌اند؛ زیرخاکی، از سرنوشت، بچه مهندس، پایتخت و نون خ که جزو مجموعه‌های چند قسمتی تلویزیون محسوب می‌شوند، همگی دچار افت کیفی شده‌اند؛ تا جایی که می‌توان آخرین فصل هرکدام از این سریال‎‌ها را ضعیف‌ترین آن‌ها به حساب آورد. سریال‌هایی که بعضاً به برندی برای تلویزیون تبدیل شده بودند، اما در قسمت نهایی به هیچ وجه نتوانستند رضایت مخاطبان را جلب کنند.

عملکرد ضعیف سیمافیلم در یک دهه گذشته در حالی ست که مهدی نقویان، رئیس سیمافیلم در واکنش به منتقدانی که می‌گویند از سریال‌های تلویزیون خبری نیست، می‌گوید: «همچنان از نظر کمّی تلویزیون از پلتفرم‌ها، مؤسسات تولیدکننده و خیلی از نهادهای دیگر جلوتر است، اما وقتی انتظار دارید رسانه ملّی دچار تغییرات بشود و به این موضوعات در تولیدات سریال‌ها پرداخته شود، احتیاج به زمان دارد. قاعدتاً آنتن را دچار اختلالی می‌کند که ما در یک سال گذشته دیده‌ایم. اما می‌خواهم این نوید را هم بدهم و نمی‌خواهم ناامید کنم. موتور سریال‌سازی در تلویزیون دوباره روشن شده و الان که ۸ سریال در تولید داریم تا آخر تابستان به ۲۰ عدد می‌رسد و ان‌شاءالله این عدد را حفظ خواهیم کرد.»

اینکه شبکه‌های اصلی چون شبکه ۵ و شبکه ۲ به جای پخش تکراری و یا سریال‌های کره‌ای چون «بیمارستان» و «تزویر» سریال‌های ایرانی را روی آنتن بفرستند اتفاق خوبی است اما موفقیت رسانه ملی در عرصه سریال‌سازی تنها منوط به تعداد آنها نیست و شاخصه کیفیت و پرمخاطب بودن سریال‌ها اهمیتی بیش‌تری دارد و باید دید سیما فیلم بعنوان یک نهاد تخصصی سریال‌سازی در تلویزیون می‌تواند به روزهای اوج خود در سریال سازی بازگردد یا خیر!

چند جمله دیگر

مشکل برنامه‌سازی و سریال‌سازی، بی‌توجهی به پژوهش و تحقیق و رسیدن به یک فیلمنامه قدرتمند است؛ در رویکردهای تحولی رسانه ملّی و تأکید رئیس سازمان و معاون سیما، محتوا بیش از بقیه زرق و برق‌ها جایگاه دارد و در واقع نکته‌ای که در سِیر تحولی رسانه‌ملی بارها پیمان جبلی و برخی از دیگر مدیران رادیو و تلویزیون به آن اشاره کرده‌اند حرکت به سمت محتواست.

همچنین منتقدان معتقدند:‌ «نگاهی به تولیدات داستانی صداوسیما در دهه ۹۰ نشان می‌دهد که اغلب این آثار صرفا از روی رفع تکلیف و تکمیل کنداکتور تلویزیون تولید شده‌اند و پیامدهای چنین رویکردی را این روزها در استقبال بیش‌تر مخاطبان به آثار شبکه نمایش خانگی شاهدیم. فقدان چارچوب، قصه و فیلمنامه مناسب، خط داستانی و دیالوگ‌های کلیشه‌ای، پیش پاافتاده و دم‌دستی، بازی‌های مصنوعی و مشکلات فنی ساده مجموعه‌ای از عوامل آشکار است که این روزها در عمده سریال‌های تلویزیون می‌توان مشاهده کرد.»

حسین رنجبر، مدرّس رسانه و منتقد سینما نیز با اشاره به این که تأکید بر لزوم رفع نقاط ضعف تلویزیون در امر سریال سازی می‌گوید: «هر چقدر که برنامه‌سازان و سریال سازان به سوژه‌ها و قصه‌های مردمی نزدیک شده و در عین حال مراقب باشند که کیفیت کارشان افت پیدا نکند، به همان میزان بر شمار مخاطبان رسانه ملی نیز افزوده می‌شود البته به این شرط که مدیران سازمان صداوسیما نیز حقیقتاً حمایت‌های لازم را از سریال‌سازان به عمل آورند.»

در پایان باید گفت مدیران جدید رسانه ملی برای پیش تولید و ساخت سریال‌های جذاب و ارزشمند فرصت کافی داشته‌اند و امروز دیگر با پشت سرگذاشتن آزمون و خطا مخاطبان اصلی رسانه ملی منتظر به ثمر نشستن تحول هستند که وعده آن داده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید