در شرایطی که گفته میشود جنگ اوکراین تله آمریکا برای درگیر کردن روسیه در یک جنگ فرسایشی بوده و همچنین آمریکا در تلاش بوده تا چین را نیز درگیر جنگ با تایوان کند، منطقی نیست که دولتمردان آمریکای خواهان درگیر شدن در یک جنگ بینتیجه با ایران باشند و بنابراین بهترین راه برای آنها تعامل دیپلماتیک با ایران بر سر پرونده هستهای خواهد بود.
رژیم صهیونیستی همواره به دنبال تنش زایی بین ایران و ایالات متحده امریکا بوده و مخالفت خود را در مورد هرگونه توافق با ایران ابراز کرده است؛ این مسئله هم مربوط به امروز و دیروز نیست و در چند دخه اخیر این رژیم به طور مشخص این رویکرد را در قبال توافق هستهای ایران دنبال کرده است. به نظر میرسد لفاظیهای مقامات صهیونیست در قبال «دستیابی به هرگونه توافق با ایران» نیز باید در همین راستا ارزیابی شود.
اما با کمی تفکر در مورد راهبرد دولتمردان آمریکایی و ارزیابی اظهارات و عملکردشان در ماههای اخیر میتوان به این نتیجه رسید که آنها به هیچ وجه خواستار افزایش تنش با ایران نبوده و اتفاقا تلاش میکنند از طریق دیپلماتیک پرونده هستهای ایران را به سرانجام برسانند. دولت بایدن از همان روزهای آغازین خود به صراحت اعلام کرده که مهمترین پرونده سیاست خارجی دولت او «مهار چین» است. اما پس از جنگ اوکراین بخش زیادی از تمرکز آمریکا در حوزه سیاست خارجی به مدیریت صحنه این جنگ اختصاص یافت.
بنابراین با نگاه واقعبینانه میتوان متوجه شد که مسئله پرونده هستهای ایران در چند اولویت اول سیاست خارجی آمریکا قرار ندارد و از همین رو هرگونه تشدید تنش که ایالات متحده آمریکا را مجبور به تمرکز بیشتر بر این موضوع کند، مطلوب دولتمردان آمریکایی نیست. در شرایطی که برخی تحلیلگران اذعان میکنند که جنگ اوکراین تله آمریکاییها برای درگیر کردن روسیه – به عنوان یکی از قدرتهای جهانی رقیب آمریکا – در یک جنگ فرسایشی بوده و همچنین آمریکا تلاش کرده تا چین را نیز در مسئله تایوان درگیر یک جنگ کند، به هیچ وجه منطقی نیست که تصمیمسازان آمریکایی خواهان درگیر شدن در یک جنگ بینتیجه باشند؛ لذا بهترین راه برای آنها تعامل دیپلماتیک با ایران خواهد بود.
حال این سوال مطرح میشود که چرا رژیم صهیونیستی در تلاش است تنش در مورد پرونده هستهای ایران را افزایش دهد؟ دلیل اصلی این امر در مطالب ابتدایی این یادداشت توضیح داده شد اما دلایل دیگری نیز برای اقدامات صهیونیستها میتوان ذکر کرد. یکی از مهمترین آنها بهم خوردن محاسبات این رژیم در خصوص تحولات منطقه خاورمیانه پس از عادی سازی روابط بین ایران و برخی کشورهای عرب منطقه به ویژه عربستان سعودی است. علاوه بر این، روند عادی سازی و آشتی بین کشورهای منطقه که با بازگشت سوریه به اتحادیه عرب و بهبود روابط دمشق با سایر پایتختهای عربی تداوم یافت، عرصه را برای تلآویو در منطقه تنگتر کرد.
صهیونیستها که انتظار داشتند «پیمان ابراهیم» وضعیت آنها را در بین کشورهای منطقه بهبود ببخشد و حتی به دنبال عادیسازی روابط با ریاض بودند، به یکباره شاهد وارونه شدن شرایط و به کابوس تبدیل شدن رویاهایشان بودند. از طرف دیگر، پس از روی کار آمدن یک کابینه تندرو در اسرائیل، اوضاع داخلی در این کشور متشنج شد و اعتراضات داخلی گستردهای در سرزمینهای اشغالی شکل گرفت که همچنان نیز تداوم دارد. احتمالا نتانیاهو و اعضای کابینهاش تلاش میکنند تا با منحرف کردن افکار عمومی به سمت پرونده هستهای به عنوان یک پرونده خارجی، راهی برای کاهش فشار داخلی پیدا کنند.
علاوه بر این، با گمانهزنیهایی که در هفتههای اخیر در مورد احتمال دستیابی به یک توافق با ایران با میانجیگری برخی کشورهای منطقه مطرح شده است، میتوان متوجه اظهار نظرهای صهیونیستها شد. شاید واکنش نتانیاهو مبنی بر «الزام آور نبودن هرگونه توافق با ایران برای اسرائیل» را هم در همین راستا باید تحلیل کرد. اظهارات نتانیاهو در تماس تلفنی با بلنکین – وزیر امور خارجه آمریکا – در شرایطی مطرح شده که رسانههای اسرائیلی مدعی احتمال حصول توافق بین ایران و آمریکا ظرف چند هفته آینده هستند.
فارغ از اینکه توافقی بین ایران و آمریکا حاصل شود یا نشود، دست و پا زدنهای مقامات این رژیم برای تضعیف هرگونه تلاش به منظور کاهش تنش با ایران ادامه خواهد داشت. اما واقعیت این است که آمریکاییها با در نظر گرفتن منافع ملی خود از هرگونه افزایش تنش با جمهوری اسلامی ایران پرهیز میکنند.
مجید فرخی