در ساعات اولیه ماجرای ۲۱ خرداد ایذه، یک نکته بیشتر به چشم آمد؛ سرعت بالای بازتاب خبر کشتهشدن پویا مولاییراد در رسانههای معاند؛ آن هم با یک روایت ناقص و البته جهتدار.
«کشتهشدن پسرعموی مادر کیان پیرفلک در تیراندازی نیروهای انتظامی و امنیتی»؛ این اولین خبر از مراسم پرحاشیه سالگرد تولد کیان پیرفلک بود که در گستره وسیع، منتشر و البته واجد وجوهی پنهان بود؛ در این خبر، بخشی از ماجرا آن هم به صورت جهتداری روایت شده که هدفش تصویرسازی و ساختن چهرهای دژخمیانه از نیروهای انتظامی بود؛ بدون پرداختن به تمامی ماجرا و اقدام تروریستی که پسر عموی مادر کیان پیرفلک مرتکب و منجر به شهادت یکی از نیروهای پلیس شده بود.
در سمت دیگر ماجرا و پس از گذشت چند ساعت از این واقعه، هر قدر اخبار تلویزیون را که مرور کردیم، نشانی از پرداخت دقیق به این حادثه و حتی اولویتدادن به انتشار آن هم نبود. حتی در اخبار ۲۰/۳۰ که نسبت به دیگر بخشهای خبری رسانهملی، معمولاً چابکتر عمل میکرد هم این واقعه به عنوان آخرین خبر، اطلاعرسانی و جزئیات ماجرا از زبان مسئولین انتظامی استان بیان شد.
مقایسه این دو رفتار رسانهای، حاکی از آن است که برای سکانداران رسانهملی، اهمیت روایت چندان مشخص نیست. گویا آنان با سردرگمی مواجهند و از شناخت سوژههایی که در ذهن جامعه علامتسوال ایجاد میکند، غافلند.
این تصور میرود که صداوسیما برای انتشار خبر و روایت ماجرا، سبکوسنگین کرده و پس از آنکه افکار عمومی درگیر جریانسازیها و سمپاشی رسانههای برونمرزی شد، وارد گود شده و سعی در کنکاش و تفحص ماجرا دارد که بسیار دیر و البته روشی ناکارآمد است.
در عصری که سرعت روایت از تحولات و وقایع در رسانه به کمترین زمان ممکن رسیده نمیتوان با اغماض، تعلل و خط قرمزهای بیش از حد ترسیمشده، به نبرد با بنگاههای خبرپراکن پرشماری رفت که منفعت خود را در کلنگیکردن اذهان مردم ایران میبینند.
هر چند قابل انکار نیست که توسعه تکنولوژیهای ارتباطی و ظهور شبکههای اجتماعی، انحصار روایتگری توسط رسانههای رسمی را در هم شکسته اما در همین شرایط هم، تریبونهای رسمی داخل کشور باید دست برتر را در روایت اولیه وقایع و رویدادها داشته باشند که شرایط کنونی، خلاف این مسئله را نشان میدهد و خروجی آن چیزی جز بی اعتباری و مرجعیتزدایی از رسانهها نبوده.
از یاد نبریم؛ روایت نکنیم، روایت میکنند.