بحث ما در این جستار این نیست که بگوییم طالبان کیستند و برای چه و چرا و با کدام اهداف روی صحنه آمدند؟ بلکه توجه اصلی ما در این بخش تلاش برای روشن سازی ابعاد تاریک یک دیکتاتوری خشن، بی رحم و اتوکراتیک است که رهبر سایه ی آن، با آن که معلوم نیست کیست، حکم می راند، دستور می دهد و برای جامعه سی میلیونی افغانستان، خط و مش ترسیم می کند. هیبت الله نام نهاد، ممکن است وجود داشته باشد، اما این که چگونه و در کجا زیست می کند، اطلاع دقیقی در دست نیست. هیبت الله یک رمز استخباراتی است و حدس و گمانه های زیادی در خصوص وی تا حال وجود داشته است.
بحران هوش مصنوعی در حال حاضر، از مهم ترین دغدغه های بشر در جهت آینده نا مطمئن حساب می شود. هوش مصنوعی که خالق آن انسان امروز است و اهداف سرمایه دار منشانه و امپریالیستی را با آن دنبال می کند، دشمن درجه یک آن نیز حساب می شود، چون هوش مصنوعی به متقضای سیستم پیشرفته آن و طمع انسان از کار کرد آن، جایگزینی را برای حاکمیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی انسان های آینده خواهد بود.
در تازه ترین مورد پهپادی که توسط هوش مصنوعی اداره می شد، بعداز پرواز بر اپراتور خود حمله ور شد و وی را کشت. این اتفاق که در امریکا رخ داده، ناقوس خطر را برای حکمیت بلامنازع انسان در امور دنیوی نشان می دهد.
اما قبل از اینکه این هوش مصنوعی بر جغرافیای افغانستان، سایه اندازد و اثرات ناگوار خود را بر مردم بیچاره ومستعضف ما تحمیل کند، ملاهیبت الله، اولین نماینده هوش مصنوعی در قالب ربات است که به حاکمیت سیاسی می پردازد. چون نه کسی وی را دیده ونه هم از وی خاطره ای دارد. وی بی وقفه به صدور حکم و حاکمیت سیاسی می پردازد و بیش از سی میلیون انسان را اداره می کند.
رُبات ماشینی است که معمولاً قابل برنامهریزی توسط رایانه بوده و قادر به انجام خودکار شماری از اعمال پیچیدهاست. همچنین بر پایه تعریفی از بریتانیکا ربات دستگاهی است که به صورت خودکار عمل میکند، جایگزین تلاش انسانی میشود و ممکن است در ظاهر شبیه انسانها نباشد. به نظر می رسد طالبان پیشتر از دیگران به ابداع این هوش اقدام کرده اند. حتی قبل از سال 2000 که حتی نامی از هوش مصنوعی نبود، ملاعمر رهبر طالبان با خصوصیت ناپیدای آن، در صحنه سیاسی افغانستان ظاهر شد و پنج سال مکمل بر حاکمیت بر مردم ادامه داد. به این حساب ملاعمر و ملا هیبت الله از جنس رهبرانی هستند که سریع تر، مطمئن تر و وفادارتر از هوش مصنوعی در قالب ربات، کار می کنند و پاس سازندگان خود را دارند.
ممکن طالبان اولین گروهی باشند که سال هاست در میدان جنگ و خشونت افغانستان مطرح هستند، یک طرف نزاع هستند، قدرت خشم و غضب بالای مردم این جغرافیا، حساب می شوند، اما رهبر ندارند. عجیب است که جنبشی به این حد ایدئولوژی زده، سختگیر، مطیع رهبر و پابند قواعد خاص سازمانی به سبک جنبش های تندرو امروز، رهبر را ندیده، اطاعت بدون و قید و شرط می کند.
طالبان در ابتدای ظهور این گروه، رهبری داشتند به نام ملا عمر که جز اندکی نظر به روایات، وی را ندیده بود. کسی توفیق نیافت تا چهره آن مرد یک چشم و بی سواد را که در اوج جنگ با شوروی سابق، سرگردان به سنگرهای کور و بدون درک، این طرف و آن طرف دویده بود، ببیند. این مردکی بود که یک جنبش بزرگ از افراط گرایان قبیله سالار، مردان متعصب و بدون شناخت از تاریخ، فرهنگ، قداست و راهنمایی دین را پیروی کورکورانه می کردند؟ ملاعمر ظاهرا رهبر این گروه توانست از ابتدای ظهور آن در سال 1994 الی 2011 این گروه را رهبری کند؛ اما چهره خود را برای احدی نمایان نسازد. این کار در جنبش هایی که خشونت و جنگ را راهکار عملی تسخیر و قبضه قدرت برای ایده ی خاصی، بر می گزینند، نادر و عجیب به نظر می رسد. چون در دنیای امروز، رهبران با کاریزما، قدرت بسیج و توان سخن و افاده مطالب، قادر می شوند، توده های بیخبر را به دنبال خود بکشانند و به سمتی سوق دهند. اما قضیه رهبر طالبان، چنین نبود. او با وجود زندگی خفیه، معجزه کرد و هزاران جوان پشتون بی خبر را در یک پروژه استخباراتی به دنبال آرمانی روانه ساخت که امروز پس از سه سال از تاسیس آن، هنوز هم این تفکر افراط گرایانه و قرائت عجیب از دین، نفس می کشد و خون می ریزد.
به هر تقدیر این مرد یک چشم پنج سال تمام بر 25 میلیون انسان بیچاره و خسته از جنگ و خشونت، حکم امیر المومنینی داد، فرمان صادر کرد، افغانستان را با بی پیشینه ترین روش حکومتداری، امارت اسلامی خطاب کرد و هزاران مرد بی خبر و روستایی را به اطاعت از خود واداشت. وی بعداز ساقط شدن امارت طالبی برای یک دهه دیگر در پاکستان، خفیه زندگی کرد و آن دم نیز کسی موفق به دیدار سیمای پنهان و خشونت زای وی نشد.
پس از پخش شایعه در مورد مرگ وی، پیروان دیگر وی مانند ملا منصور نیز با عین روش بر مسند امیر المومنینی تکیه زدند و خون هزاران انسان را بر گردن گرفتند. ملا منصور نیز در سال 2016 در نتیجه بازی از صحنه این دیکتاتوری سایه حذف شد و حالا مردی به نام هیبت الله، این مقام سایه را ظاهرا بر دوش می کشد.
بحث ما در این جستار این نیست که بگوییم طالبان کی بودند و برای چه و چرا و با کدام اهداف روی صحنه آمدند؟ بلکه توجه اصلی ما در این بخش تلاش برای روشن سازی ابعاد تاریک یک دیکتاتوری خشن، بی رحم و اتوکراتیک است که رهبر سایه ی آن، با آن که معلوم نیست کیست، حکم می راند، دستور می دهد و برای جامعه سی میلیونی افغانستان، خط و مش ترسیم می کند.
هیبت الله نام نهاد، ممکن است وجود داشته باشد، اما این که چگونه و در کجا زیست می کند، اطلاع دقیقی در دست نیست. هیبت الله یک رمز استخباراتی است و حدس و گمانه های زیادی در خصوص وی تا حال وجود داشته است. وی با استقرار دیکتاتوری سیاه طالبانی، رهبر بلامنازع گروه طالبان است که به شدت از شکاف و اختلاف سلیقه ای، فکری و عملکردی رنج می برد. وی به شدت از استان قندهار بر گروه طالبان حکم می راند و دستورات وی حکم واجب دارند.
هیبت الله خیالی توانسته برای اولین بار در تاریخ افغانستان اما پس از ملاعمر دیکتاتوری سایه را ایجاد کند و با استقرار نظام پلیسی، اختناق آفرین و به شدت سرکوب گر، سی میلیون انسان را در سایه ترس و خوف از گرسنگی، بی عزتی، هتک حرمت، مرگ و شکنجه نگه دارد. هیبت الله این مرد خیالی، چهره ندارد، صداهای منسوب به وی منتشر می شوند که تایید صحت وسقم آنها دشوار است، رویت سیمای وی ناممکن و دیدار دیگران با وی مجاز نیست. این مرد با ایجاد دیکتاتوری توام با هوش مصنوعی در پی چست؟ چرا به سان دیگر رهبران، کسی نتوانسته است وی را ببیند، مصاحبه کند، تصویری از او داشته باشد و نظرش را بداند. حتی در هنگام انجام مناسک مذهبی مانند نمازهای جمعه و عیدین، هیبت الله خیالی به واسطه بلندگوها ظاهر می شود و کسی وی را نمی بیند. به نظر می رسد که این هیبت الله خیالی، رهبر بی چهره است و در قالب هوش مصنوعی، کار سیاسی می کند.
در حالیکه از رهبران نقاب دار، در تاریخ بشری نمونه های زیادی وجود داشته، اما نقاب بی رهبر و رهبری که مجهز به اجزای یک هوش مصنوعی است برای اولین بار است که در افغانستان، تجربه می شود. افغانستان توانسته در این عرصه، جلوتر از دیگران عمل کند.
عبدالناصر نورزاد