درباره ایجاد گشایش قریب الوقوع در روابط ایران و مصر

ایران در مورد دولت های مختلف منطقه سال هاست که دست خود را برای بهبود روابط دراز کرده است با این حال، اینطور به نظر می رسد که شماری از کنشگران منطقه ای نظیر مصر و عربستان سعودی، به دلیل محرک ها و مولفه های تحمیلی خارجی به خود، ظرفیت های محدودی را برای برقراری روابط سازنده با تهران داشته اند.

زمان زیادی از سفر پادشاه عمان “هیثم بن طارق” به ایران و رایزنی های وی با مقام های ارشد کشورمان نظیر رئیس جمهور و مقام معظم رهبری نمی گذرد، با این حال، هنوز هم تحلیل و تفسیرهای مختلفی در مورد این رویداد و پیام های و پیامدهای آن مطرح می شود. در این راستا، یکی از موضوعاتی که به طور خاص پس از سفر پادشاه عمان به تهران، به نحوی جدی مورد توجه جریان های سیاسی و رسانه ای داخلی و منطقه ای قرار گرفته و در مورد آن مانور زیادی داده می شود، نقش میانجی گرانه عمان جهت احیای روابط ایران و مصر است.

این مساله به طور خاص از دو نظر اهمیت زیادی پیدا کرده است. اولا، سلطان عمان قبل از سفر به ایران، به مصر سفر کرده بود و ظاهرا در رایزنی با مقام های مصری، حامل پیام هایی مثبت و سازنده برای طرف ایرانی بوده است و ثانیا، رهبر معظم انقلاب در گفتگو با پادشاه عمان از احیای روابط ایران و مصر استقبال کرده اند و رئیس جمهور کشورمان نیز پس از موضع گیری های اخیر رهبر انقلاب، بر دستورکار مذکور تاکید کرده و آن را به وزارت خارجه نیز منتقل کرده اند.

مسائلی که همه و همه شرایطی را ایجاد کرده اند که سبب شده بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل منطقه ای، از ایجاد گشایش قریب الوقوع در روابط ایران و مصر سخن بگویند. با این همه، توجه به 3 نکته مهم در کلیتِ این معادله، از اهمیت فراوانی برخوردار است.

یک: احیای روابط تهران-قاهره و تقویت دستِ منطقه ای ایران
بر کسی پوشیده نیست که گشایش های احتمالی و قریب الوقوع در قالب روابط تهران-قاهره را باید در ادامه روندهای تنش زدایی دانست که در روابط ایران و دولت های عربی آغاز شده و نقطه شروع آن نیز حصول توافق تنش زدایی از روابط ایران و عربستان با میانجی‌گری چین بوده است.

روندی که در کلیتِ خود، تضعیف موضع و جایگاه قدرت های فرامنطقه ای نظیر آمریکا به عنوان یک کنشگر سنتی در قالب معادلات کلان منطقه خاورمیانه و ناامیدی متحدان عربِ آن از این کشور و در عین حال، تطابق بیشترِ دولت های عرب منطقه با واقعیت های عینی و تقویت مناسبات با ایران به عنوان یک قدرت تاثیرگذار منطقه ای را به همراه دارد.

به بیان ساده تر، ایران و کلیتِ جریان مقاومت در منطقه اکنون بخشی از نتیجه سال ها مقاومت و تحمل فشار تحمیلی از سوی دولت های غربی و متحدان منطقه ای آن ها علیه خود را مشاهده می کند که این مساله در نوع خود، قدرت منطقه ای تهران و جریان مقاومت در منطقه را بیش از پیش ارتقا خواهد داد. در این میان نباید فراموش کرد که در نهایت این جبهه مقابل با ایران در منطقه است که خود را با واقعیت های مورد تاکید ایران در سال های گذشته، هماهنگ ساخته است. موضوعی که از منظر راهبردی، حامل پیام های قابل تاملی است.

در واقع، تقویت موضع و جایگاه منطقه ای ایران که نوع خود واقعیت های تازه ای را به معادلات کلان منطقه دیکته کرده، مصر را نیز همچون عربستان سعودی به این تفکر راهبردی واداشته که بهتر است نسبت به احیای روابط با ایران اقدام کند.

دو: برجسته شدنِ موضع سازنده رهبر انقلاب در قالب معادلات منطقه ای
سال هاست که جریان های سیاسی و رسانه ای معاند با کشورمان سعی داشته و دارند تا تصویری سیاه و تاریک را از نوع کنشگری های سیاسی رهبر انقلاب به افکار عمومی بین المللی مخابره کنند. با این حال، استقبال سازنده ایشان از احیا و توسعه مناسبات با دولت مصر در دیدار با پادشاه عمان و تاکیدات فراوان ایشان مبنی بر ضرورت گسترش روابط سازنده میان ایران و کشورهای عرب و مسلمان در منطقه، تا حد زیادی طرحواره کلان تبلیغاتی که جریان های مخالف با انقلاب اسلامی علیه کشورمان ترسیم کرده و سعی داشته و دارند تا ایران را به مثابه بازیگری منفی در منطقه برجسته سازی کنند، نقش بر آب کرده است.

توجه داشته باشیم که ایران در مورد دولت های مختلف منطقه سال هاست که دست خود را برای بهبود روابط دراز کرده است با این حال، اینطور به نظر می رسد که شماری از کنشگران منطقه ای نظیر مصر و عربستان سعودی، به دلیل محرک ها و مولفه های تحمیلی خارجی به خود، ظرفیت های محدودی را برای برقراری روابط سازنده با تهران داشته اند.

سه: تضعیف کنشگری منفی طرف های ثالث در معادله احیای روابط تهران-قاهره
همانطور که پیشتر نیز گفته شد، ایران در طی سال ها و دهه های اخیر، بارها و بارها از احیای روابط با کشوری نظیر مصر استقبال کرده است. با این حال، دولت مصر به دلیل برخی فشارهای طرف های ثالث نظیر رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا، هر مرتبه مجبور به عقب نشینی از توسعه مناسبات سازنده با ایران شده است. البته که این موضوع در نوع خود تحت تاثیر دو مساله عمده و محوری نیز بوده است:

 اولا، باید توجه داشته باشیم که هم رژیم اشغالگر قدس و هم دولت آمریکا، کمک های مادی قابل توجهی را در سال های اخیر به دولت مصر انجام می داده اند که این مساله با توجه به نیاز فراوان اقتصاد مصر به این قبیل کمک ها و تهدید به قطع شدن آن ها در صورت اقدام قاهره در احیای روابط با ایران، به نوعی مولفه بازدارنده برای مصر جهت احیای روابط با تهران تبدیل شده بود.

ثانیا، در سال های اخیر با توجه به تنش در روابط ایران و عربستان سعودی و نفوذ قابل توجه عربستان در معادلات مرتبط با سیاست خارجی دولت مصر و حتی اقتصاد این کشور، قاهره نیز راهی جز پیروزی از مواضع و رویکردهای پیشین عربستان در قبال ایران نداشته است.

با این حال، در شرایط کنونی با توجه به کاهش وزن تل آویو و واشینگتن در معادلات سیاسی و اقتصادی مصر و همچنین چراغ سبز عربستان به قاهره جهت احیای روابط با تهران و در عین حال، موضع گیری های مثبت مقام‌های ارشد ایران و به ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی نسبت به احیای روابط ایران و مصر، تا حد زیادی موانع از پیش پای روابط ایران و مصر برداشته شده و باید انتظار گشایش های قریب الوقوع در روابط دو طرف را در آینده نزدیک داشت. مسائلی که همه و همه در کنار یکدیگر، بُردی قابل توجه و راهبردی را برای ایران، جریان مقاومت و البته ملت های منطقه تداعی می کند و می تواند رویدادی ثبات بخش در سطح منطقه خاورمیانه باشد.

برچسب ها :

دیدگاهتان را بنویسید