تاریخچه درگیری قدرتهای بزرگ مملو از پیش بینی های اشتباه است. بررسی ده جنگ قدرتهای بزرگ از سال 1815 نشان داد که در همه موارد، سیاستمداران و برنامهریزان نظامی فرضیه های ضعیفی داشته و پیشبینیهای نادرستی در مورد جنبههای حیاتی جنگی که در پی خواهد آمد، داشتند. این تحلیل به دنبال آن است که به این پرسش پاسخ دهد که؛ چرا سیاستمداران و برنامه ریزان نظامی اینقدر اشتباه تحلیل کرده اند؟
به گزارش اندیشکده رند؛ جنگ بین دولتها اتفاقی است که خیلی کم رخ میدهد و جنگ قدرتهای بزرگ – درگیریهایی که شامل دو یا چند دولت قدرتمند در سیستم بینالمللی میشود – کمتر رایج است. با این حال، چنین جنگهایی از لحاظ تاریخی یکی از بیشترین پیامدها را در رویدادهای بینالمللی را داشته اند، زیرا منجر به تلفات و ویرانی های عظیم میشوند و ظرفیت تغییر شکل جوامع و نظام بینالمللی را دارند.
مروری بر جنگهای تاریخی قدرتهای بزرگ نشان میدهد که پیشبینیهای قبل از جنگ در مورد اینکه چه کسی میجنگد؟ جنگ چه مدت ادامه خواهد داشت؟ و جهان بعد از آن چگونه خواهد بود؟ اغلب اشتباه بودهاست. این نشانهی تاریخی بر نیاز برنامهریزان دفاعی تأکید میکند که؛ مفروضات خود را به دقت بررسی کرده و نتایج مورد نظر و ناخواسته درگیریهای قدرتهای بزرگ را به طور جدی در نظر بگیرند.
از آنجایی که وزارت دفاع به طور فزاینده ای بر رقابت با روسیه و چین تمرکز می کند، پروژه RAND AIR FORCE (PAF) چهار سناریو را بررسی کرد که نشان می دهد چگونه جنگ های فرضی با این کشورها می تواند عواقب ناخواسته ای برای ایالات متحده ایجاد کند، حتی اگر ایالات متحده پیروز شود. این گزارش در ژانویه 2021، قبل از حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 نهایی شد، و بعدا از آن هم به روز نشده است.
تاریخچه درگیری قدرتهای بزرگ مملو از پیش بینی های اشتباه است. بررسی ده جنگ قدرتهای بزرگ از سال 1815 نشان داد که در همه موارد، سیاستمداران و برنامهریزان نظامی فرضیه های ضعیفی داشتند و پیشبینیهای نادرستی در مورد جنبههای حیاتی جنگی که در پی خواهد آمد داشتند. برخی از این اشتباهات در زیر توضیح داده شده است.
پیشبینیهای نادرست در مورد طرفهای درگیری و اراده دشمنان برای جنگیدن طولانیمدت؛ قدرتهای بزرگ غالباً منافع دولتهای دیگر را نادرست درک کردهاند بنابراین در پیشبینی احتمال دخالت شخص ثالث در یک درگیری شکست خوردهاند. نمونه های قابل توجه عبارتند از؛ دست کم گرفتن تعهدات فرانسه و بریتانیا از سوی آدولف هیتلر به لهستان در سال 1939 و مفروضات کیم ایل سونگ و جوزف استالین مبنی بر اینکه ایالات متحده برای دفاع از کره جنوبی در سال 1950 نمی جنگد. در موارد دیگر، قدرت های بزرگ دریافتند که اقدامات آنها ممکن است باعث تحریک دیگری شود. اما تمایل آن دولت برای حفظ یک جنگ طولانی و پرهزینه را دست کم گرفتند.
درک نادرست از تأثیرات فناوری جدید؛ استراتژیستها اغلب شواهدی را نادیده میگیرند که نشان میدهد یک فناوری جدید هدایت جنگ یا توزیع قدرت را تغییر داده است. برای مثال، قبل از جنگ جهانی اول، برنامه ریزان اروپایی شواهد زیادی مبنی بر اینکه تغییرات در فناوری، سازمان، و هدایت جنگ، نبردها را طولانی تر، پرهزینهتر و تعیین کننده تر میکند، اشتباه تفسیر کرده یا نادیده می گرفتند.
پیشبینیهای نادرست درباره طول، شدت، یا هزینه درگیری؛ قدرتهای بزرگ اغلب مدت زمان درگیری و مقیاس خسارات نظامی را دست کم گرفتهاند. شاید بدنام ترین نمونه جنگ جهانی اول و پیش بینی قدرت های اروپایی در ژوئیه 1914 باشد که درگیری تا کریسمس ادامه پیدا کرد.
سوء تفاهم در مورد پیامدهای درگیری؛ دولتها برای پیشبینی پیامدهای استراتژیک یک درگیری، از جمله ماندگاری دستاوردهای زمان جنگ، سهولت بازگرداندن ثبات، خطر تکرار درگیری، و پیامدهای بلندمدت برای توازن قوا تلاش کردهاند. تمرکز بر شکست دادن یک رقیب یا کسب امتیازات ارضی و سیاسی، اغلب دولت ها را وادار کرده است که توانایی خود را برای حفظ دستاوردهای دوران جنگ دست بالا ارزیابی کنند، همانطور که ژاپن پس از جنگ با چین در سال 1894 و روسیه در سال 1905 متوجه این موضوع شدند. سازش های سرزمینی و ترتیبات جدید حاکمیتی می تواند نقطه اشتعال جدیدی برای بحران های بعدی ایجاد یا شعله ور کند. به عنوان مثال، اتریش و پروس پس از اتحاد برای بیرون کشیدن شلزویگ-هولشتاین از دانمارک در سال 1864، تنها دو سال بعد، تا حدی بر سر کنترل همان قلمرو، وارد جنگ شدند. پیش بینی تأثیر احتمالی جنگ بر موازنه قدرت منطقه ای یا بین المللی دشوار است. به عنوان مثال، نه استراتژیستهای آمریکایی و نه اروپایی میزان تسلط نظامی، صنعتی، اقتصادی و سیاسی ایالات متحده را پس از جنگ جهانی دوم پیش بینی نمی کردند.
چرا سیاستمداران و برنامه ریزان نظامی اینقدر اشتباه تحلیل کرده اند؟ در برخی موارد، کاستیهای آشکاری در تحلیل یا تصمیم گیری وجود داشت. در موارد دیگر، دولتهایی که از لحاظ تاریخی غالب بودهاند، شواهد جدیدی مانند پیامدهای تغییر فناوری نظامی، مبنی بر تغییر توزیع قدرت را نادیده گرفتند. حتی کشورهایی که از مشکلات تصمیمگیری شناخته شده اجتناب میکردند، به دلیل کمبود اطلاعات و دشواری پیشبینی تعاملات پیچیدهای که ممکن است در طول و پس از یک جنگ در مقیاس بزرگ رخ دهد، با عدم اطمینان مواجه شدند. صرف نظر از علل این پیشبینیهای نادرست، میراث آنها اهمیت فروتنی را در پیشبینی روند یک درگیری یا محیط پس از جنگ برای برنامهریزان و تصمیمگیرندگان امروزی تقویت میکند. رهبران و برنامه ریزان باید مفروضات خود را در مورد ماهیت درگیری، نتیجه آن از نظر برندگان و بازندگان، و پیامدهای ژئواستراتژیک زیر سوال ببرند. بررسی طیف وسیعی از سناریوها با نتایج متفاوت میتواند به رهبران و برنامهریزان کمک کند تا در مورد انتخابهایی که ممکن است با آن مواجه شوند، در صورتی که درگیریهای آینده و پیامدهای آنها مطابق انتظار پیش نرود، فکر کنند.