با داغ شدن بحث آب هیرمند و مشخص شدن ماهیت طالبان برای دوستانی که این مدت اسیر پروپاگاندا بودند، امروز پرسش اساسی مطرح شده این است که حالا چه باید کرد. پاسخ همانی است که از دو سال پیش، قبل از تسلط طالبان بر افغانستان بارها و بارها گفته شد. تکرار میکنیم.
یک. جنگ با طالبان ودرگیری نظامی در افغانستان باایران بدترین گزینه موجود است. به دلیل شرایط خاص سیاسی و جغرافیایی هر گونه تحرک نظامی از سوی ایران به بدتر شدن اوضاع میانجامد.
دو. گزینه بدتر وادادن و باج دادن و حمایت بیحدوحصر بدون پاسخ از طالبان است که اثراتش امروز در ماجرای آب هیرمند بر همگان معلوم شد. رابطه با طالبان باید به شکلی طبیعی برقرار شود. جایی نیاز به مقاومت است. جایی نیاز به اخطار و تنبیه. جایی نیاز به تعامل. جایی نیاز به برخورد محکم و جایی نیز نیاز به نرمش. ما از بین همه گزینههای یک رابطه طبیعی فقط برخورد نرم و آنهم باج دادن و حمایت همهجانبه را انتخاب کردیم و امروز چوبش را میخوریم. طالب امروز با رصد مجموع رفتارهای دو ساله ایران وقیح و طلبکار شده است. به این نتیجه رسیده است که حتی اگر به مرز هم حمله کند کسانی در ایران هستند که ماستمالیاش میکنند و سوءتفاهم مرزی نامش نهند. آنها امروز میگویند ایران از ما میترسد و قدرت برخورد ندارد. واجبترین کار در مواجهه با موضوع طالبان زدودن این توهم از آنهاست. بدین منظور مسئولین فعلی ارتباط با طالبان باید به سرعت برکنار شوند.استراتژی از پیش باخته آنها دیگر حالا نتایجش را نشان داد.
سه.ما همه سرمایه ملیمان در افغانستان را با این حمایت همهجانبه از طالبان سوزاندیم. ما پایگاههای زبانی، مذهبی، تاریخی و فرهنگی متنوعی در افغانستان داریم که همه را از خودمان دلسرد و ناامید کردیم. خیلی سخت است اما احیای این سرمایه شدنی است. بخشی از این سرمایه مهاجرین داخل کشور هستند که حالا میگویند ارمانگراییهای انقلاب در مواجهه با طالبان فرو ریخت و تمام شد. اگر واقعا تمام شدکه هیچ، اگر نشده این ظرفیت آرمانی باید احیا شود. اگر به سمت حرکات احمقانهای مثل گرفتن انتقام طالبان از مهاجرین نرویم.
چهار. یکی از مهمترین عوامل مخل در ایجاد رابطه طبیعی ایران با طالبان رسانههای حکومتی بودند عملکرد احمقانه و بیشرمانه آنها در تطهیر طالبان، علاوه بر بیآبرویی تاریخی برای ایران موجب وقیح شدن طالبان و از دست رفتن سرمایه اجتماعی ایران شد.معلوم نیست کدام عقل ناقصی این استراتژی را انتخاب کرد اما این حرکت ضربهای اساسی به تمدن ایرانی بود.یقه آنهارا باید سفت چسبید.
پنج. گروههای ماومت در افغانستان علاوه بر شرافت ذاتی ایستادن مقابل ظلم و استبداد با حمایت ایران میتوانستند به تنظیم کننده تعادل در محیط سیاسی افغانستان تبدیل شوند، اما بازهم بیخردی موجب شد آنها را صهیونیست و عامل بیگانه و بازی خورده و… بدانیم. گروههای مقاومت علیه طالبان نه تنها شایسته تحسین هستند بلکه نیازمند حمایت ایران هستند. آنها در مواقع سخت یار ایران بودهاند و رها کردن آنها علاوه بر ناجوانمردانه بودن، از دست دادن یک فرصت تاریخی است.
حمید بوالی، رونامهنگار و فعال اجتماعی