از آنجا که مهمترین موضوع بحث میان ارمنستان و روسیه یعنی قره باغ است، روابط با مسکو هم باید از نو بازنگری شود. برای بیشتر ارامنه، کرملین یک متحد غیرقابل اعتماد است که در لحظه نیاز به آنها پشت کرد. نقطه عطف ماجرا، در نزاع دیرپا میان ارمنستان و آذربایجان رقم خورد. چندی نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان، اعلام کرد که ارمنستان تنها به یک شرط به صلح می رسد: اینکه بلندپروازی های سرزمینی اش را به مرزهای زمان اتحاد شوروی محدود کند. به عبارت دیگر، باید از ناگورنو – قره باغ یعنی منطقه ای کوهستانی که برای کنترل آن چندین بار با آذربایجان جنگیده، دست بکشد. چند روز پس از این سخنان، آذربایجان یک پاسگاه در کریدور لاچین مستقر کرد که اصطلاحا “جاده زندگی” میان ارمنستان و جمهوری به رسمیت شناخته نشده ناگورنو – قره باغ است.
سخنان پاشینیان، پوشش رسانه ای گسترده ای داشت و بسیاری از صراحت لهجه آن حیرت کردند، هرچند در اساس، حرف تازه ای نبود. از سال 2020 که ارمنستان در جنگ با آذربایجان شکست خورد، دولت ارمنستان تلاش داشته تا فرمولی را برای آینده قره باغ بیابد که مورد رضایت باکو باشد و نارضایتی گسترده ای را در ارمنستان هم دامن نزند. آوریل پارسال بود که پاشینیان از تغییر اولویت ها سخن گفت. برای ایروان، نکته کلیدی وضعیت قره باغ نیست بلکه “تضمین امنیت و حقوق” کسانی است که در آنجا زندگی می کنند. به عبارت دیگر قره باغ بخشی از آذربایجان خواهد بود اما گفت وگوهای دشواری بر سر مسائل ویژه ای چون وضعیت زبان ارمنی مطرح است. نخست وزیر ارمنستان همچنین با طرح این نکته که این تصمیم به درخواست شرکای بین المللی “دور و نزدیک” اتخاذ شده است، تلاش کرد بار مسوولیت آن را از دوش خود بردارد.
در ماه سپتامبر، پاشینیان اعلام کرد که آماده امضای توافق صلح با باکو است. البته که بسیاری از ارامنه او را یک خائن می دانند اما هدف اصلی، حصول “صلح و امنیت درازمدت برای ارمنستان در همان قلمروی 29800 کیلومتری این جمهوری در دوران شوروی، است.” باکو، در پس زمینه این سخنان، آرام آرام نواحی تحت کنترل خود در قره باغ را گسترش می دهد. شرکای بین المللی ایروان دخالتی نمی کنند و دولت ارمنستان هم تصمیم گرفته است که واکنشی نداشته باشد چرا که نه تنها موجب خشم باکو بلکه همچنین ناخرسندی میانجیگران بین المللی می شود.
حتی وقتی آذربایجان در 22 دسامبر گذشته، کریدور لاچین، خط وصل ارمنستان به قره باغ، را مسدود کرد، با هیچ پیامدی مواجه نشد (البته باکو می گوید که هیچ انسدادی از سمت آذربایجان وجود ندارد). واکنش ارمنستان این بود که از یک مسیر جایگزین که در بهار باز شد، استفاده کند: یک جاده خاکی که حرکت خودروها در آن بسیار دشوار است. حتی این گزینه هم به مشکل خورد چرا که آذربایجانی ها، به پلیس ارمنستان که از این مسیر رفت و آمد می کرد، شلیک می کردند و بعدا در این مسیر هم پاسگاهی را مستقر کردند. پس از آن در 23 آوریل، آذربایجان یک ایست و بازرسی در جاده اصلی استپاناکرت، مرکز جمهوری به رسمیت شناخته نشده ناگورنو – قره باغ مستقر کرد. نیروهای صلحبان روسیه، هیچ دخالتی نکردند هرچند در چارچوب توافق سه جانبه 2020، قرار بود که کریدور لاچین تحت کنترل آنها باشد.
این ایست و بازرسی ها، مشکلات بیشماری را برای ارامنه ایجاد می کند. نیروهای مرزبانی آذربایجان، چه مدارکی را درخواست خواهند کرد؟ آیا آنها می توانند ارامنه را صرفا به این دلیل که مظنون به نظر برسند، بازداشت کنند؟ آیا فقط اجازه ورود به ارمنستان را می دهند و اجازه بازگشت به قره باغ را نخواهند داد؟ پاسخ به این پرسش ها، تا حد زیادی بستگی به این دارد که آیا ارامنه این واقعیت تازه را بپذیرند یا نه. در حال حاضر به نظر می رسد که پذیرفته اند. ایروان سرانجام فهمیده است که نه اعتراضات گسترده و نه شرکای بین المللی – که کاری جز “ابراز نگرانی” نمی کنند – نخواهند توانست تاثیری بر سرنوشت قره باغ داشته باشند.
تابستان گذشته، ارامنه قره باغ با گفت وگوهای مستقیم با باکو موافقت کردند. هدف رسمی این گفت وگوها، تنها تامین برق و گاز برای قره باغ بود اما روشن است که جنبه های دیگری را هم در بر بگیرد. ایروان می پذیرد که ارامنه قره باغ، خودشان با باکو به معامله ای برسند: این امتیازی به باکوست که همچنین موجب می شود ایروان مسئولیتی در این زمینه نپذیرد.
به این ترتیب، چه سرنوشتی در انتظار قره باغ است؟ بعید است که آن پاکسازی نژادی یا جنگ پارتیزانی که در ایروان از آن سخن می رود، بتواند باکو را بترساند. برپایه آنچه مقام های آذربایجان می گویند، قصدشان این است که با ارامنه قره باغ، رفتاری مشابه دیگر اقلیت های ملی همچون لزگین ها، تالشی ها و تات ها داشته باشند. هیچ برنامه ای برای شکل گیری نواحی ویژه خودمختار یا تدابیر مشابه وجود ندارد. با این حال، برای ارامنه باقیمانده در قره باغ آسان نخواهد بود که یک پاسپورت آذربایجانی دریافت کنند. آنها در رویارویی با این واقعیت بی رحم، سرانجام تصمیم می گیرند که به ارمنستان کوچ کنند.
در اینجا هم این پرسش مطرح می شود که آیا ارامنه قادر به فروش دارایی های خود در قره باغ خواهند بود یا انجام چنین کاری به شکل مناسب (عادلانه) ممکن است؟ مقام های آذربایجان، احتمالا رویکرد متفاوتی در برابر ساکنان بومی این منطقه و ساکنان ارمنی آن در پیش خواهند گرفت. با توجه به چنین شرایطی است که به نظر می رسد واقع بینانه ترین نتیجه، مهاجرت انبوه ارامنه قره باغ باشد. تنها ساکنان سالخورده با دلبستگی عمیق به خانه هایشان، باقی خواهند ماند که نه در زندگی سیاسی مشارکتی خواهند کرد و نه مزاحمتی برای مقام ها ایجاد می کنند.
همه اینها، بی گمان جامعه ارمنی را خشمگین خواهد کرد. در اینجا تنها غرور ملی مطرح نیست بلکه دشواری های عینی نیز وجود دارد: آسان نیست که حدود صدهزار مهاجر را در کشوری که زیر سه میلیون جمعیت دارد، اسکان داد. با این حال، این مشکلات در قیاس با یک تهدید پایدار، یعنی یک جنگ سطح پایین در طول تمام مرزهای ارمنستان، چندان به حساب نمی آید. حادثه اخیر در روستای تِق در منطقه مرزی سییونیک ارمنستان، یک نمونه تلخ از چنان شرایطی است، حادثه ای که هفت سرباز دو طرف در آن کشته شدند. مقام های ارمنی اکنون می دانند که هیئت نظارت اتحادیه اروپایی که برای دو سال آینده دعوت کرده اند، آنها را محفوظ نخواهد داشت.
این هراس در ایروان وجود دارد که تنش های مرزی می تواند حتی پس از ختم منازعه قره باغ هم ادامه یابد. برای مثال، مسئله نخچوان، یک منطقه بسته متعلق به آذربایجان، همچنان پابرجاست. در چارچوب توافق سه جانبه، نخچوان باید با یک جاده به بقیه آذربایجان وصل شود. اختلافات بر سر این موضوع هم می تواند تنش های تازه ای را بوجود آورد.
تا به اینجا، ارامنه در مرحله خشم و سوگ قرار داشتند و اکنون در مسیر معامله قرار گرفته اند. پیش از آنکه بتوانند به مرحله نهاییِ پذیرش برسند، باید از افسردگی هم عبور کنند. سخنانی که در ایروان درباره توسعه صلح آمیز از گذر گشایش مرز زمینی با ترکیه و احیای روابط اقتصادی با آن مطرح است، می تواند بار این افسردگی را سبک کند. سخنانی که در ایروان درباره همکاری گسترده تر با ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی می شود هم به همچنین.
در این میان، باید که در روابط با روسیه بازنگری شود چرا که مهمترین موضوع بحث یعنی قره باغ، ناپدید خواهد شد. برای اکثریت ارامنه، کرملین یک متحد غیرقابل اعتماد خواهد بود که آنها را در لحظه نیاز تنها گذاشت. جدای از قره باغ، نفوذ و نقش مسکو هم چیزی همانند نقش آنکارا، بروکسل و واشنگتن است.