خبرگزاری میزان – انگلیس شرایطی را ایجاد کرد که زمینه روز «نکبت» را ممکن کرد؛ در سال ۱۹۴۸، فلسطینیان یک فاجعه جمعی با ابعاد گسترده را تجربه کردند، حدود ۵۳۰ روستا ویران شدند، بیش از ۶۲ هزار خانه تخریب شد، حدود ۱۳ هزار فلسطینی به شهادت رسیدند و ۷۵۰ هزار فلسطینی، دو سوم جمعیت عرب زبان این کشور از خانههای خود رانده و آواره شدند.
نقطه اوج پاکسازی قومی
به گزارش «میدل ایست آی»، این اقدامات نقطه اوج پاکسازی قومی رژیم صهیونیستی در فلسطین بود.
صهیونیسم در ذات خود همواره اقداماتی برای شهرک نشینی و استعمار انجام داده است؛ مقامهای رژیم صهیونیستی مدام مدعی بودند که هدفشان هیچ ضرری برای ساکنان فلسطین نیست و میخواهند کشور را به نفع هر دو جامعه توسعه دهند اما این ادعاها به طور کامل لفاظی و صحبتهای توخالی بود.
صهیونیسم با منطق استعمار شهرک نشینان به پیش رانده شد؛ استعمار مهاجران نوعی سلطه است که مشخصه آن چیزی است که به توصیف برخی مورخان «منطق حذف» نامیده میشود؛ رژیمهای استعماری شهرک نشین به دنبال خاموش کردن مردم بومی یا حداقل از بین بردن استقلال سیاسی آنها هستند. حذف مردم بومی پیش شرط سلب مالکیت زمین و منابع طبیعی آن است.
صهیونیستها از ابتدا قصد همکاری با جمعیت بومی فلسطینی را برای منافع عمومی نداشتند؛ برعکس، قصد داشتند آنها را «جایگزین» کنند. تنها راه تحقق و تداوم پروژه صهیونیستی اخراج تعداد زیادی از ساکنان فلسطینی از خانههایشان و تصرف سرزمین آنها بود.
نقش انگلیس در اشغالگری رژیم صهیونیستی
استعمار شهرک نشینان صهیونیست از طریق انگلیس، قدرت برتر استعماری اروپایی آن روز، متصل شد؛ بدون حمایت انگلیس، صهیونیسم نمیتوانست به اهداف خود در زمینه اشغالگری دست پیدا کند.
انگلیس این امکان را برای شریک کوچک خود فراهم کرد تا به طور نظاممند اشغال فلسطین را آغاز کند. با این حال، مسیر رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده هموار نبود.
اعلامیه بالفور؛ جنایت استعماری پایدار
در ۲ نوامبر ۱۹۱۷، انگلیس اعلامیه بدنام بالفور را به نام «آرتور بالفور»، وزیر خارجه صادر کرد و وعده حمایت انگلیس از ایجاد سرزمینی برای صهیونیستها داده شد.
هشداری در این اعلامیه افزوده شد که «هیچ اقدامی نباید انجام شود که به حقوق جوامع غیر یهودی در فلسطین لطمه بزند»؛ در حالی که وعده انگلیس در اعلامیه بالفور به طور کامل محقق شد، اما این هشدار کنار گذاشته شده و فراموش شد.
انگلیس در زمانهای مختلف توضیحات مختلفی ارائه کرد تا نشان دهد که حاکمیت خود را حفظ کرده است؛ سازمان ملل جایگاه حقوقی انگلیس در فلسطین را زیر سوال نبرد، اما مشروعیت مأموریت فلسطین را به عنوان مبنایی برای تقسیم آن پذیرفت.
مأموریت انگلیس برای عراق، مأموریت فرانسه برای سوریه، و ماموریت فرانسه برای لبنان، همه در مورد آماده کردن مردم محلی برای خودگردانی بوده است.
در سال ۱۹۳۶، اعتراضات علیه سلطه انگلیس در فلسطین آغاز شد؛ این یک اعتراض ملی بود که تا سال ۱۹۳۹ ادامه داشت. ارتش انگلیس برای سرکوب آن مستقر شد و با نهایت وحشیگری و اغلب بر خلاف قوانین جنگ عمل کرد.
روشهای آن شامل شکنجه، استفاده از سپر انسانی، بازداشت بدون محاکمه، مقررات اضطراری شدید، مجازات دسته جمعی، تخریب خانهها، سوزاندن روستاها و بمباران هوایی بود.
بیشتر این خشونتها نه تنها علیه معترضان، بلکه علیه روستاییانی که مظنون به کمک و حمایت از آنها بودند، صورت گرفت. پلیس انگلیس جامعه فلسطین را به شدت تضعیف کرد؛ حدود ۵ هزار فلسطینی کشته، ۱۵ هزار نفر مجروح و ۵ هزار و ۵۰۰ نفر زندانی شدند.
خیانت نهایی انگلیس
خیانت نهایی انگلیس به فلسطینیان در حالی رخ داد که مبارزه برای فلسطین پس از پایان جنگ جهانی دوم وارد حیاتیترین مرحله خود شد.
اولین موج بزرگ آوارگان فلسطینی زیر نظر انگلیس اتفاق افتاد. انگلیس عملا فلسطینیان بومی را به استعمارگران شهرک نشین صهیونیست رها کرد؛ به طور خلاصه، انگلیس فعالانه شرایط را برای اهداف امپریالیستی خودخواهانه خود ایجاد کرد، که در آن فاجعه فلسطین – «نکبه» – میتوانست رخ دهد.
رشتهای ناگسستنی از دوگانگی، دروغگویی، شیطنت و فریبکاری، سیاست خارجی انگلیس را از ابتدای امر به روز «نکبت» متصل میکند.