اقدامات و سیاست های آمریکا در دوره های زمانی مختلف، بارها و بارها ثابت کرده که “رویای آمریکایی”(ارائه تصویری فوق زیبا از جهان بینی و دنیایِ آمریکایی) نه تنها واقعیت ندارد بلکه باید آن را یک اهرم و تاکتیک از سوی واشنگتن جهت پیشبرد سیاست ها و برنامه های پشت پرده اش که البته ماهیتی نامشروع و غیرقانونی نیز دارند به حساب آورد».
پس از جنگ جهانی دوم و البته دوره پس از جنگ سرد، ایالات متحده آمریکا تلاش های فراوانی انجام داد تا اصول، هنجارها و گفتمان های مطلوب خود را به مثابه گزاره هایی جهان شمول و فراگیر عرضه کند که همگان در اقصی نقاط دنیا باید از آن ها تبعیت کنند و الا بایستی انتظار تنبیه و مجازات از سوی واشنگتن و ساختارهای نهادینه تحت رهبری آن را داشته باشند.
در این راستا، آمریکا و دولتمردان آمریکایی تلاش های فراوانی را انجام داده و می دهند تا تصویر یک آرمانشهر و مدینه فاضله را از کشورشان به جهانیان ارائه کنند. کشوری که محل تلاقی تمامی نکات خوب و مثبت در حوزههای مختلف حیات بشری است و باید الگوی دیگران در جهان باشد و هر کسی در مقابل آن بایستد، چیزی جز شر و محورِ شرارت نیست. دستورکاری که سبب شده تا آمریکا خود را به مثابه مدافع اصلی آزادی، حقوق بشر، تمدن، و رشد و پیشرفت به جهانیان معرفی کند. با این حال، اقدامات و سیاست های آمریکا در دوره های زمانی مختلف، بارها و بارها ثابت کرده که “رویای آمریکایی”(ارائه تصویری فوق زیبا از جهان بینی و دنیایِ آمریکایی) نه تنها واقعیت ندارد بلکه باید آن را یک اهرم و تاکتیک از سوی واشینگتن جهت پیشبرد سیاست ها و برنامه های پشت پرده اش که البته ماهیتی نامشروع و غیرقانونی نیز دارند به حساب آورد.
در این راستا، جدای از مثال ها و نمونه های فراوان تاریخی که می توان ذکر کرد، به تازگی وقوع دو رویداد، جلوه های تازه ای از ماهیت حقیقی سیاست ها و رفتارهای پشت پرده دولت آمریکا را که دولتمردان آمریکایی سعی در پوشاندن آن ها دارند را برای همگان آشکار کرده است:
اولا، در مدت اخیر، “ایلان ماسک”، مالک شبکه اجتماعی توئیتر تنها اندکی پس از خریداری شبکه اجتماعی مذکور، در موضع گیری به صراحت اعلام کرد که سطح جاسوسی و نفوذ دولت آمریکا در قالب شبکه های اجتماعی مهم غربی واقعا شوکه کننده است. وی حتی به شبکه اجتماعی توئیتر اشاره کرد و تاکید نمود که این شبکه اجتماعی در کنار دیگر شبکه های اجتماعی مهم و برجسته غرب محور، روند جاسوسی دولت آمریکا و نقض حریم خصوصی انسان ها در اقصی نقاط جهان را تسهیل می کند و اساسا دولت آمریکا شبکه های اجتماعی شناخته شده را به نوعی، به سانسورچی های خود تبدیل کرده است.
ایلان ماسک به طور خاص با انتشار اسنادی به این نکته اشاره کرده که شبکه اجتماعی توئیتر پیشتر با تشکیلات اف بی ای، سازمان سیا، پنتاگون و سایر نهادهای دولتی آمریکا برای سانسور اطلاعات مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، جنگ اوکراین و پاندمی کرونا، همدستی کرده است. جالب اینکه خودِ دولت آمریکا در مدت اخیر جنجال گسترده ای را مبنی بر ضرورت محدودسازی شبکه اجتماعی چینی “تیک تاک” در آمریکا به راه انداخته و تاکید کرده که این شبکه اجتماعی به دنبال جاسوسی از شهروندان آمریکایی و انتقال اطلاعات شخصی آن ها برای مصارف جاسوسی(به چین) است.
موضوعی که جریان های سیاسی و رسانه ای آمریکایی نیز مانور گسترده ای را روی آن انجام دادند و اینکه تیکتاک توانسته به یکی از شبکه های اجتماعی فوق العاده محبوب در آمریکا تبدیل شود را یک موضوع خطرناک برای امنیت ملی آمریکا ارزیابی کردند. حال در این نقطه، 2 سوال مطرح می شود:
چطور دولت آمریکا در مورد شبکه های اجتماعی خارجی که البته هنوز هیچ سندی دال بر خطاکار بودن آن ها منتشر نشده، حساس است و به آن ها انگِ جاسوسی می زند اما وقتی ده ها مورد سند و موضع گیری های افراد سرشناسی نظیر ایلان ماسک در مورد جاسوسی نهادینه دولت آمریکا از اطلاعات انسان ها در شبکه های اجتماعی غربی مطرح می شود، هیچ پاسخی ارائه نمی کند و دست به فرافکنی می زند؟ آیا رویای آمریکایی در مورد پدیده جاسوسی نیز استاندارد دوگانه دارد و به جاسوسیِ خوب و جاسوسی بد معتقد هستند؟ سوالی که بعید به نظر می رسد دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی برای آن پاسخی داشته باشند.
ثانیا، در نمونه ای دیگر، اخیرا دولت آمریکا به شدت از مواضع اخیر “لولا ایناسیو داسیلوا” رئیس جمهور برزیل در دعوت از تمامی کشورهای جهان از جمله آمریکا جهت پایان دادن به جنگ اوکراین و اینکه آمریکا نیز نباید هیزم به آتش جنگ مذکور بریزد انتقاد کرده و آن را مغرضانه دانسته است. جالب اینکه “جان کربی” سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، رئیس جمهور برزیل را به بازیچه شدنِ دستِ چین و روسیه نیز متهم کرده است.
این در حالی است که جنگ اوکراین رویدادی است که آسیب ها و خسارات گسترده را به مردم جهان وارد کرده و اینکه هر چه زودتر خاتمه یابد، کاملا نکته ای منطقی و بجا است. در این رابطه جدای از برزیل، چینی ها نیز از طرح ابتکارهای گوناگون برای پایان دادن به جنگ مذکور خبر داده اند و روسیه نیز آمادگی خود را برای مذاکرات صلح اعلام کرده است. البته که شمار دیگری از رهبران جهان هم در این رابطه فعال بوده اند و به دنبال خاتمه دادن به بحران بین المللیِ جنگ اوکراین بوده و هستند.
با این حال، دولت آمریکا قویا با هرگونه تلاش در این رابطه مخالفت می کند و برعکس سیلی از کمک های تسلیحاتی را به سمت اوکراین روانه می کند. به بیان ساده تر، آمریکا نفع خود را در جنگ نیابتی با روسیه در خاک اوکراین می بیند و دوست دارد تا جای ممکن این کشور را در به اصطلاح باتلاق اوکراین گرفتار کند. رویکردی که جز تداوم جنگ و خونریزی را مد نظر ندارد و عملا نوعی هزینهکردِ واشینگتن از خون و رفاه مردم اوکراین است. در این نقطه نیز آمریکا در ظاهر، ژست های صلح طلبانه می گیرد اما در عمل، فقط به دنبال تداوم جنگ مذکور است و پایان آن را ضربه ای به منافع راهبردی خود ارزیابی می کند.
در این نقطه نیز این سوال اساسی مطرح می شود که چطور رویای آمریکایی و یا به بیان بهتر، مدینه فاضله آمریکایی که خود را نقطه اوج انسانیت و تمدن و خیر بشری معرفی می کند، با جنگ و خونریزی که زشتترین پدیدهها هستند، همخوانی دارد؟ چرا آمریکا در ماجرای جنگ اوکراین خود را در صف حامیان صلح قرار نمیدهد و آن هایی که نظیر لولا داسیلوا به دنبال خاتمه جنگ مذکور هستند را تخریب می کند؟ مسائلی که همه و همه از ماهیتِ منافقانه سیاست ها و رویکردهای بین المللی آمریکا حکایت دارند.