با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
آمریکا با خروج از افغانستان و اعلام خروج از عراق تا پایان سال جاری و افزایش احتمال خروج از سوریه، در عمل سیاست خود مبنی بر خروج از منطقه غرب آسیا را عملیاتی نموده است. در این میان مسئله با اهمیت برای غربیها پر شدن خلأ قدرت ناشی از خروج آمریکاست که ممکن است توسط طرفهایی مانند ایران تکمیل گردد. از این رو به نظر میرسد آمریکاییها این بار برخلاف سال ۲۰۰۹ (خروج آمریکا از عراق) پیش از خروج به فکر این نگرانی خود بوده و برای آن چارهاندیشی نمودهاند.
بر اساس شواهد راهبرد آمریکا برای جلوگیری از بسط قدرت ایران در منطقه درگیر ساختن این کشور در بحرانهای متعدد در مرزهای خود است. بحران آذربایجان از نخستین نمونههای این سیاست است و چالش در مرزهای شرقی و غربی و کشورهای خلیج فارس موارد بعدی است که بناست جمهوری اسلامی را در میانمدت درگیر نموده تا ظرفیتهای بالقوهاش دچار فرسایش شود و توان نقشآفرینی در منطقه را از دست بدهد.
سیاست آمریکا پس از خروج نظامی از غرب آسیا
آن چه روشن است آمریکا که یک بار پس از خروج کامل از عراق شاهد جایگزینی ایران به جای خود در منطقه در مقام قدرت برتر منطقهای بوده و مجبور شده با ایجاد پروژه داعش زمینه بازگشت خود به منطقه را فراهم سازد تا مانع بسط قدرت ایران به شکل تمام عیار شود. بنابراین به هیچ روی حاضر نیست شاهد تکرار این رویداد ناخوشایند باشد. لذا به نظر میرسد پروژهای طراحی شده تا بر اساس آن ایران در بیشتر مناطق مرزی خود با کشورهای همسایه درگیر مسائل و چالشهای مختلف و متعددی باشد که گرچه شکل و صورت مسئله متفاوتی دارد ولی همگی دارای مخرج مشترکی است و ایران را درگیر چالشهای امنیتی از جنسهای مختلف میکند.
به نظر میرسد پروژهای طراحی شده تا بر اساس آن ایران در بیشتر مناطق مرزی خود با کشورهای همسایه درگیر مسائل و چالشهای مختلف و متعددی باشد
مثلاً در عراق (اقلیم کردستان)، ایران با تهدید فزاینده گروهکهای تروریستی ضد انقلاب درگیر میشود و در جمهوری آذربایجان با ادعاهای مرزی و ژئوپلیتیک دولت این کشور مواجه میگردد. همه این موارد که محتمل نیز است در آینده افزایش یابد با هدف ایجاد فرسایش در توانمندیهای جمهوری اسلامی در حوزههای مختلف از اقتصادی و سیاسی تا نظامی و امنیتی صورت میگیرد. بر اساس این طرح ایران نباید توانمندی لازم برای نقشآفرینی و ایجاد تغییر در منطقه را داشته و از جهات مختلف به حدی فرسوده شود که امکان بازیگری فعال در حوزههای مختلف را از دست بدهد. همچنین پروندههای مهم منطقه مانند سوریه و یمن که جمهوری اسلامی طی یک دهه اخیر سرمایهگذاری گستردهای از حیث مادی و معنوی در آن انجام داده و هماکنون زمان تعیین تکلیف آن فرا رسیده، مطلوب است در فضایی به سرانجام برسد که ایران کمترین امکان دخل و تصرف در آنها را داشته باشد تا کمترین منفعت را ببرد و مهمتر اینکه این پروندهها منطبق با نظم مطلوب بلوک مقابل حلوفصل شود.
زمینههای بروز تنش و اختلاف در این چهار حوزه
در حال حاضر بر اساس شواهد روشن میدانی جمهوری اسلامی در چهار حوزه در همسایگی خود (شرق، شمال غرب، غرب و جنوب) دارای چالشهای جدی است. نگاهی اجمالی به هریک از این چهار حوزه تصویر روشنتر از وضعیت فعلی به ما خواهد داد.
۱- افغانستان
با خروج آمریکا از افغانستان و تحویل دادن عملی قدرت به طالبان پس از بیست سال، مجدداً یک دولت سنی رادیکال که دارای مشی جهادی است در کنار مرزهای شرقی ایران بر سر کار آمده است. گرچه بر سر این موضوع بحثی چالشی همچنان در جریان است که آیا سیاست خروج آمریکا در افغانستان با هدف درگیر ساختن طرفهایی مانند ایران طراحی شده یا اهداف کلانتری را دنبال میکند و ایران ناخواسته درگیر تبعات منفی آن میشود. اما صرف تشکیل یک دولت سنی رادیکال در کنار مرزهای اُم القری شیعه به شکل بالقوه برای ایران تهدید محسوب میشود. به ویژه آنکه بدانیم برخی جناحهای تندرو و بدنام طالبان مانند شبکه حقانی نیز در دولت جدید افغانستان دارای جایگاه ویژهای هستند.
۲- جمهوری آذربایجان
با گذشت حدود یک سال از آخرین درگیری در جنگ قرهباغ که به پیروزیهای چشمگیر آذربایجان منجر شد و پس از ۳۰ سال بخشهای قابل توجهی از جنوب این منطقه به تصرف دولت باکو درآمد. این کشور در اقدامی مشکوک و تحریکآمیز، برای حملونقل جادهای ایران به سمت ارمنستان و گرجستان ایجاد مزاحمت نمود و با ادعای دریافت حقتردد دو تن از رانندگان ایرانی را بازداشت و عملاً مسیر اصلی ایران به سوی ارمنستان را مسدود کرد.
بر اساس این طرح ایران نباید توانمندی لازم برای نقشآفرینی و ایجاد تغییر در منطقه را داشته و از جهات مختلف به حدی فرسوده شود که امکان بازیگری فعال در حوزههای مختلف را از دست بدهد
در ادامه مشخص شد این کشور با تحریک برخی طرفها مانند ترکیه و رژیم صهیونیستی، به دنبال جا انداختن ایدهای در مرزهای ایران و ارمنستان است که عملاً تنها مرز ایران با ایروان را مسدود میکند و میتوان گفت تردد زمینی ایران با اروپا را محدود به آذربایجان و ترکیه کرده تا به این طریق زمینه باجخواهیهای آتی ترکیه از ایران در موضوعات مختلف را فراهم نماید. مطالبه ایجاد کریدور زمینی با نام زنگزور در حاشیه مرز ایران و ارمنستان شاید ظاهری عادی داشته باشد ولی عملاً به دنبال تغییر مرزهای ایران و ژئوپلیتیک منطقه است که خطرات جدی برای حال و آینده منافع ایران خواهد داشت. همچنین آذربایجان با روابط آشکاری که با رژیم صهیونیستی ایجاد کرده و هر روز به عمق و ابعاد آن میافزاید عملاً سرزمین خود را در اختیار این رژیم قرار داده تا دشمن درجه یک ایران را در جوار مرزهایش قرار دهد که تهدیدی جدی برای ماهیت و منافع جمهوری اسلامی است.
۳- اقلیم کردستان
فعالیت برخی گروهکهای تروریستی مستقر در مناطق کردنشین عراق، مسئله جدیدی نیست و هرازگاهی نیز شدت میگیرد ولی در دو سه ماه اخیر وضعیت مرز غربی بیش از حد ناامن شده است. کار این بار به حدی جدی شد که نیروهای نظامی ایران طی چند عملیات در عمق خاک عراق ضربات سختی را به مقرها و نیروهای این گروهکها وارد نمودند و پس از آن نیز به طور قاطع بر استمرار این رویه در صورت عدم مقابله مسئولان اقلیم و دولت عراق با این گروهکها تأکید کردند.
مسئله قابل توجه در این میان این است که بدانیم این گروهکها بدون تجهیز و حمایت طرفهای خارجی امکان انجام عملیاتهای تروریستی و خرابکاری جدی را نداشته و ندارند و وقتی در برههای تحرکات آنها افزایش مییابد، امری است که دلالت بر حمایت بیگانگان دارد. با عنایت به سوابق این گروهها و حضور جدی آمریکا در عراق کاملاً محتمل است که تحرکات جدیدشان با هماهنگی و اشاره آمریکا باشد.
۴- حوزه جنوبی حاشیه خلیج فارس
با ثمردهی پروژه عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی که در دو سال اخیر با حمایت و فشار دولت وقت آمریکا ایدهپردازی و پیگیری شد، امروز دو کشور (امارات و بحرین) از شش همسایه ایران در حاشیه خلیج فارس با اسرائیل قرارداد عادیسازی روابط امضا کردهاند و سفارت رژیمصهیونیستی در پایتخت هر دو کشور به طور رسمی افتتاح شده و هفتهای نیست که تعدادی از وزرا و مقامات رژیمصهیونیستی به بهانههای مختلف و به طور رسمی در این منطقه در تردد نباشند. شاید دیگر نیازی به توضیح نباشد که بدانیم این کشورها با پروژه عادیسازی چه تهدید و خطر جدی را در کنار مرزهای جنوبی ایران قرار دادهاند و عملاً رژیم صهیونیستی را از ۲۰۰۰ کیلومتر دورتر به کنار مرزهای ایران کشاندهاند. آن هم در جوار خلیج فارس که موقعیت و امنیت آن از اهمیت راهبردی برای ایران برخوردار است.
ضروری است که اصل تهدیدات پیرامونی ایران در مجموعه حاکمیت به خوبی ادراک شده و سپس برای آن چارهاندیشی اساسی و واقعبینانهای انجام شود و در نهایت با سرعت و قاطعیت اقدام عملی برای تأمین منافع کشور صورت پذیرد
نتیجهگیری
با توجه به تهدیدات فزایندهای که به شکل جدی در اطراف مرزهای ایران ایجاد شده و هر روز بر عمق و خطر آن افزوده میشود و همچنین چالشهای دیگری که از سوی منابع تهدیدزایی مانند رژیم صهیونیستی به صورت مستقیم امنیت کشور را تهدید میکند و در کنار آنها تهدیدات بالقوهای که ظرفیت جدی برای فعال شدن دارد، بنابراین ضروری است که اصل تهدیدات پیرامونی ایران در مجموعه حاکمیت به خوبی ادراک شده و سپس برای آن چارهاندیشی اساسی و واقعبینانهای انجام شود و در نهایت با سرعت و قاطعیت اقدام عملی برای تأمین منافع کشور صورت پذیرد. زیرا بسیاری از تهدیدهایی که ذکر شد مسائلی هستند که در صورت تعلل شاید نتوان اقدام موثری برای دفع خطرات و تهدیدات آن صورت داد، کمااینکه امکان مدیریت مطلوب برخی از این تهدیدات (مانند آذربایجان) در صورت اقدام به موقع وجود داشت و متأسفانه فرصت سوزیهای جدی صورت گرفت.
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.