روزهای اخیر مناسبات پکن-واشینگتن شاهد بروز تنشی جدید بود و دولت چین دیدار رئیس مجلس نمایندگان آمریکا با رئیسجمهوری تایوان را یک اقدام تحریکآمیز و تخطی از سیاست «چین واحد» دانست و آن را محکوم کرد.
چهارشنبه گذشته «کوین مککارتی» رئیس مجلس نمایندگان ایالات متحده با «تسای اینگون» و مقامات تایوانی در ایالت کالیفرنیا دیدار کرد، دیداری تاریخی که قبلاً هشدارهایی را از سوی چین برانگیخته بود.
این نشست که پشت درهای بسته برگزار شد، مککارتی را به عالیترین مقامی تبدیل میکند که از زمان از سرگیری روابط دیپلماتیک آمریکا و چین در سال ۱۹۷۹ تاکنون با رئیسجمهوری تایوان در خاک آمریکا دیدار کرده است.
مککارتی، تسای را «دوست بزرگ آمریکا» خواند و افزود: «من خوشبین هستم که به یافتن راههایی برای همکاری مردم آمریکا و تایوان برای ارتقاء آزادی اقتصادی، دموکراسی، صلح و ثبات ادامه دهیم.»
واقعیت امر این است که سیاستگذاری کلی واشینگتن مبنی بر خلق بحرانهای مزمن راهبردی در شرق آسیا (تایوان، تبت، هنگکنگ، دریای چین و شبهجزیره کره) اساسا معطوف به نقشآفرینی احزاب در ایالات متحده نیست.
به بیان دقیقتر؛ دموکرات و جمهوریخواه، خلق بحرانهای دائمی در محیط پیرامونی پکن را به مثابه یکی از اصول و راهبردهای سیاست خارجی خود قلمداد میکنند.
پس از وقوع جنگ اوکراین، چینیها به وضوح این حقیقت را دریافتند که توطئههای آمریکا علیه پکن صرفا در سطح بازدارندگی (در سطح بحرانهای بالقوه) باقی نمیماند و ممکن است به سطح اقدام و عملیات تسری پیدا کند.
دیدار اخیر مککارتی و مقامات ارشد تایوانی در حالی صورت گرفته است که قبلا نیز «نانسی پلوسی» رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان سفر کرده بود.
از سوی دیگر؛ انعقاد پیمان امنیتی «آکوس» نشان میدهد که «گسترش مداخلهگرایی در شرق آسیا» دقیقا مانند «گسترش ناتو» به یک سیاست کلان در میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی تبدیل شده است.
مقامات چینی همچنان انعقاد پیمان موسوم به آکوس میان سه کشور استرالیا، آمریکا و انگلیس را محکوم کرده و آن را مصداق عینی توسعهطلبی واشینگتن و متحدانش در تقابل مطلق با پکن ارزیابی و تحلیل میکنند.
تشدید مداخلهگرایی آمریکا و حتی برخی بازیگران اروپایی در شرق آسیا به خصوص در تایوان موضوعی نیست که پکن به سادگی از آن بگذرد و قطعا در برابر آن به اشکال گوناگون واکنش نشان خواهد داد.
گرچه برخی نظریهپردازان و تحلیلگران حوزه روابط بینالملل معتقد به شکلگیری فضایی مشابه جنگ سرد میان آمریکا و چین هستند، اما نوع تحرکات و احتمال تبدیل آنها به بحرانهای غیرقابل کنترل نشان میدهد که چنین توصیفی نمیتواند چندان جامع باشد!
در دوران جنگ سرد، مدیریت بحرانهای کنترل شده، اصالت و موضوعیت داشت اما بر اساس آنچه راهبردنویسهای آمریکایی بارها اذعان کردهاند، واشینگتن اکنون قدرت آیندهپژوهیِ بحرانهای بینالمللی و سنجش قدرت واکنش بازیگران رقیب نسبت به خود را تا حدود زیادی از دست داده است.
شیوه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و محاسبات خطرناک و شکست خورده کاخ سفید در اوکراین، نمایانگر همین حقیقت مطلق است.