دولتهای آمریکا از زمان آغاز مذاکرات هستهای، چه مذاکرات منتهی به امضای برجام در سال ۲۰۱۵ و چه مذاکرات بر سر احیای توافق هستهای، بارها از عبارت «همهی گزینهها روی میز است» استفاده کردهاند. دولت اوباما این تهدید را برای اشارهی تلویحی به «گزینهی نظامی» و با هدف تضمین امضای برجام به کار میبرد؛ دولت ترامپ، که البته صراحتاً هم تهدید نظامی میکرد، با استفاده از همین عبارت به دنبال امتیازگیری بیشتر از ایران بود؛ و دولت بایدن بیشتر این عبارت را «اعمال تحریمهای گستردهتر و با همکاری متحدان اروپایی و سازمان ملل» تعبیر میکند و به دنبال متقاعد کردن تهران به بازگشت تقریباً بیقیدوشرط به تعهدات هستهایش است. اما آیا واقعاً «همهی گزینهها» روی میز است؟
میز مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا پیش از امضای توافق هستهای سال ۲۰۱۵؛ آمریکاییها از همان زمان تا کنون بارها برای تهدید و ارعاب ایرانیها از عبارت «همهی گزینهها روی میز است» استفاده کردهاند (+)
پایگاه تحلیلی اینترنتی «آنتیوار» اخیراً طی گزارشی تحت عنوان «واشینگتن چند تا جنگ میخواهد؟ و چرا؟ [۱]» به قلم «داگ بنداو» عضو ارشد اندیشکدهی آمریکایی «مؤسسهی کیتو» به همین مسئله با تمرکز روی «تهدید نظامی» ایران پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید، خلاصهای از گزارش این پایگاه ضدجنگ آمریکایی است.
آمریکا همیشه رهبران سیاسیای داشته که انگار از صلح میترسیدهاند؛ یا حتی متنفر بودهاند. تدی [تئودور] روزولت یکی از این افراد بود. با این حال، روزولت دستکم دستهایش را کثیف میکرد [و خودش هم وارد میدان میشد]. آتشیترین جنگطلبهای امروز، بر خلاف روزولت، معمولاً هرگز حتی نزدیک میدان جنگ هم نمیشوند. اما همچنان دست از جنگافروزی برنمیدارند. «حزب جنگِ» دوحزبی [که هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان عضوش هستند] دارد برای رویارویی و جنگ احتمالی با ایران، روسیه و چین فشار میآورد: بودجهها دارند تنظیم میشوند؛ متحدان دارند به مشورت گرفته میشوند؛ طرحهای نظامی دارند تهیه میشوند؛ تهدیدها دارند مطرح میشوند؛ و رزمندگان قلابی [که خودشان به جنگ نخواهند رفت] دارند موضع میگیرند. دولت بایدن ادعا میکند به دنبال صلح است، اما دارد آتش هر سه جنگ احتمالی را شعلهور میکند.
عکس از ناو هواپیمابر یواساس دوایت آیزنهاور؛ تصورات رایج دربارهی جنگ احتمالی میان ایران و آمریکا گاهی با واقعیت تفاوت بسیار زیادی دارد
چه دلیلی دارد آمریکا وارد حتی یکی از این جنگها شود؛ چه برسد به هر سه جنگ؟ به نظر میرسد سیاستگذاران آمریکا به جنون افتادهاند؛ دارند دربارهی جنگ همزمان در آسیا، اروپا و خاورمیانه صحبت میکنند! جدیدترین بحران داغِ روز، ایران است. ژنرال «کنت مککنزی» فرمانده «سنتکام» [فرماندهی مرکزی آمریکا که مسئول خاورمیانه و بخشهایی از مرکز و جنوب آسیاست] انگار که احساس کرده باشد با توجه به پوشش دیوانهوار فشار روسیه بر اوکراین و تهدیدهای چین علیه تایوان، از قافله عقب مانده، هفتهی عید شکرگزاری را صرف مقدمهچینی برای جنگ در حوزهی استحفاظی خودش کرد.
شلیک موشک در یکی از مانورهای نظامی ایران؛ قطعاً جنگ با ایران نهتنها برای آمریکاییها توجیه منطقی ندارد، بلکه پیامدهای آن با جنگهای اخیر این کشور در خاورمیانه قابلمقایسه نیست (+)
مککنزی با طرح این ادعا که ایرانیها به سلاح هستهای «بسیار نزدیک» شدهاند[۲]، در واقع «دستیابی به میزان کافی مواد هستهای برای ساخت بمب» را با «تبدیل شدن به یک کشور دارای سلاح هستهای» یکی کرد؛ و یادآور شد که «رئیسجمهورمان گفته ایرانیها [به لطف سیاستهای واشینگتن] به سلاح هستهای دست پیدا نخواهند کرد»؛ همانطور که رؤسایجمهور قبلی آمریکا اصرار داشتند که کرهی شمالی به این سلاحها دست نخواهد یافت. آنچه ترسناکتر است اینکه مککنزی میگوید: «دیپلماتها در این حوزه جلودار هستند، اما فرماندهی مرکزی همیشه برنامههای متنوعی دارد که اگر دستور دریافت کند، میتواند آنها را اجرا نماید.» منابع همیشگی که عالیرتبه اما ناشناس هستند، میگویند این گزینهها شامل عملیات خرابکارانه علیه سایتهای هستهای ایران و حملهی مستقیم نظامی هستند.
تصویر ماهوارهای از رآکتور هستهای بوشهر؛ ایران همواره تأکید کرده است که به دنبال دستیابی به سلاح هستهای نیست
اظهارات مککنزی بر اساس تهدیدهای «دیپلماتیکتر» آنتونی بلینکن، وزیر خارجهی آمریکا بود. بلینکن ماه اکتبر گفته بود اگر مذاکراتی که [با دولت جدید ایران] آغاز میشود، به شکست بینجامد، دولت آمریکا «آمادگی روی آوردن به گزینههای دیگر» را دارد؛ عبارتی که عمدتاً حسن تعبیری معادل تهدید به اقدام نظامی تلقی میشود. [البته مقامات آمریکایی در برخی موضعگیریهای بعدی خود معمولاً این «گزینههای دیگر» را تحریمهای شدیدتر و بینالملل تعبیر کردهاند.] یک مقام ناشناس به [شبکهی آمریکایی] انبیسی گفت: «توالی طولانیای از عواقب در صورت فروپاشی همه چیز وجود دارد. نمیتوانم تصور کنم که چهطور ممکن است نتیجهی این اتفاقات یک پایان خوش باشد.» اما در چنین شرایطی چه چیزی میتواند جنگ را توجیه کند؟
«حتی اگر برجام احیا هم بشود، با توجه به تهدید بازگشت تحریمهای آمریکا در سال ۲۰۲۵ [در صورت روی کار آمدن یک جمهوریخواه] هیچ کمپانی غربیای جرأت نمیکند یک سِنت در ایران سرمایهگذاری کند و هیچ بانک غربیای اقدام به تأمین مالی هیچ معاملهای در ایران نمیکند. یک بار [خوردن فریبِ وعدهی برداشتن تحریمها] کافی بود. ایرانیها این را میدانند.» توئیت «ژرار آرو» سفیر سابق فرانسه در آمریکا (+)
اولاً، بنبست کنونی در موضوع هستهای را واشینگتن به وجود آورده است. پرزیدنت باراک اوباما برای محدود کردن فعالیتهای هستهای ایران بر سر «برنامهی جامع اقدام مشترک» مذاکره کرد، اما [پس از امضای این توافق] هرگز تسهیلات اقتصادی مورد انتظار ایران را برای این کشور فراهم نکرد. تحریمهای باقیماندهی آمریکا همچنان مانع از بازگشت نهادهای مالی و کسبوکارهای محتاط به بازار ایران میشوند. سپس، پرزیدنت دونالد ترامپ، سیاست خاورمیانهای آمریکا را تا حد زیادی به شکل پیمانکاری به عربستان و اسرائیل سپرد که همیشه آمادهی جنگیدن با ایران تا آخرین قطرهی خونِ آمریکاییها هستند.
ترامپ برجام را لغو کرد و تحریمها را دوباره اعمال نمود؛ و ظاهراً انتظار داشت رهبران تهران به واشینگتن پرواز کنند و خودشان را تسلیم نمایند. این در حالی بود که ایران به جای مذاکره، حملونقل نفت در خلیج [فارس] را مختل کرد؛ تأسیسات نفتی عربستان را تخریب نمود؛ فعالیتهای نیابتیاش در منطقه را گسترش داد؛ پایگاههای آمریکا در عراق را موشکباران کرد؛ و شبهنظامیان را به حمله علیه نیروهای آمریکایی و سفارت آمریکا در عراق تشویق نمود. شکست این سیاست دولت ترامپ آنقدر فاجعهبار بود که مایک پمپئو، وزیر خارجهی وقت آمریکا، چارهای نداشت جز اینکه ناله سر دهد که اگر دولت عراق قادر به حفاظت از سفارت آمریکا نباشد، واشینگتن مجبور خواهد شد سفارتش در این کشور را ببندد. خلاصه که خیلی ایران را به وحشت انداختند!
اگرچه پرزیدنت جو بایدن واقعاً خواهان یک راهحل دیپلماتیک است، اما برای ازسرگیری مذاکرات معطل کرد و منتظر ماند تا یک دولت جدید و تندرو در ایران قدرت را در دست گرفت. به علاوه، واشینگتن هیچ پاسخی برای ایرانیها نداشت که خواستار غرامت برای خروج ترامپ از برجام و همچنین تضمین عدم خروج مجدد آمریکا از این توافق بودند. خواستههای تهران کاملاً منطقی بودند، اما تأمین آنها به موافقت کنگره نیاز داشت که دریافت آن غیرممکن بود.
«نخیر. جو بایدن مطلقاً هیچ اختیاری به موجب قانون اساسی ندارد که چنین تعهدی بدهد. تا وقتی توافق با ایران توسط مجلس سنا به عنوان یک معاهده تصویب نشود (که بایدن میداند نخواهد شد) صددرصد قطعی است که هر رئیسجمهور جمهوریخواهی در آینده، آن را پاره خواهد کرد. دوباره [مانند ترامپ].»؛ توئیت «تد کروز» سناتور جمهوریخواه ایالت تگزاس در واکنش به گزارشی دربارهی تعهد بایدن به عدم خروج مجدد آمریکا از توافق هستهای با ایران
دوماً، ایران تهدیدی برای آمریکا نیست. با توجه به فاصلهی حدوداً ۱۰,۰۰۰ کیلومتری میان واشینگتن و تهران، ایرانیها حتی دستشان هم به آمریکا نمیرسد. علاوه بر این، قدرت نظامی آمریکا کاملاً بر ایران غالب است. آمارهای [مؤسسهی تحقیقاتی انگلیسی] «مؤسسهی بینالمللی مطالعات استراتژیک» نشان میدهد آمریکا فقط در سال گذشته، ۵۶ برابرِ ایران برای ارتشش هزینه کرده است. و یک نکتهی دیگر دربارهی تهدید: واشینگتن است که ایران را با پایگاهها و نیروهایش محاصره کرده، نه بالعکس. کشوری که دائماً دیگری را تهدید به حملهی نظامی میکند، آمریکاست نه ایران.
«علی باقری کنی» مذاکرهکنندهی ارشد جدید ایران پیش از نشست با اعضای باقیماندهی برجام در وین برای احیای توافق هستهای؛ تیم هستهای جدید ایران از جنبههای زیادی با تیم دوران روحانی تفاوت دارد: از جمله، در غرب تحصیل نکردهاند و از تهدیدهای نظامی آمریکا نمیترسند (جزئیات بیشتر) (+)
تهران یک نیروی اخلالگر در خاورمیانه است، اما ترکیه، امارات متحدهی عربی، اسرائیل و عربستان هم همینطور هستند. واقعیت این است که عربستان تجاوزگرترین قدرت منطقه است که در یمن، بحرین، مصر، لبنان، سوریه و لیبی مداخله میکند؛ معمولاً به نیابت از مستبدترین، وحشیترین و/یا افراطیترین نیروهای طرف درگیری. ضمناً بیثباتی خاورمیانه دیگر برای آمریکا اهمیت چندانی ندارد: جایگاه این منطقه به عنوان یک منبع انرژی، رو به زوال است؛ و اسرائیل هم [به عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه، به نوبهی خود] یک ابرقدرت منطقهای با سلاح هستهای است. از این گذشته، پیمان دوستی جدید اسرائیل با کشورهای خلیج [فارس] میتواند نیروی موازنهای مقابل ایران باشد؛ کشوری که حتی ریاض هم شروع به گفتوگو با آن کرده است.











