اقتصاد واقعی ایران به خواب رفته است

وی که درجمع صاحبان بنگاههای انرژی صحبت می کرد تاکید کرد در مقابل بخش نومینال اقتصاد که شامل نقدینگی ، بازار سرمایه ، تورم و مسایلی از این دست است در تحرک عجیبی قراردارند و همین مساله موجب بی ثباتی در کل اقتصاد شده است و اقتصادایران اکنون در وضعیتی قراردارد که اقتصاددانان انگار با پدیده ای تازه مواجه شده اند و می خواهند بدانند دلایل به وجود آمدن این وضعیت نگران کننده چیست. بخش هایی از سخنرانی وی با استنباط ساعت 24 به شرح زیر است

رفتار برعکس اقتصاد ایران

واقعیت این است که اقتصاددانان شرایط امروز ایران را بسیار پیچیده و ناراحت کننده و همراه با چالش های بزرگ می بینند و می خواهند بدانند چرا اقتصاد ایران این گونه شده است و رفتارش بر عکس رفتار همه کشورهای متعارف و عادی دنیا است. برای اینکه به این پرسش جواب دهم یاد آور می شوم متغیرهای اقتصادی را می توان در دودسته بزرگ تقسیم بندی کرد. یک دسته از متغیرهای اقتصادی مثل تولید ، سرمایه گذاری و تجارت خارجی را متغیرهای واقعی دراقتصاد می دانند. دسته دوم متغیرها شامل تورم ، نقدینگی ؛ بازارسرمایه را دردسته متغیرهای نومینال جای می دهند. برایند و ونتیجه تغییرات متغیرهای دسته اول خود را در نرخ رشد اقتصاد یا همان تولید ناخالص داخلی نشان می دهند که منجر به افزایش رفاه مادی مردم می شود و قدرت اقتصادی یک کشور را افزایش می دهد. سرمایه گذاری ونیز بهره وری و همچنین تجارت خارجی مهمترین متغیرهای بخش واقعی اقتصاد به حساب می ایند. پرچمدار متغیرهای اقتصادی دسته دوم در همه دهه های تازه سپری شده درایران نرخ تورم وتغییرات آن است. بقیه متغیرهای اقتصادی مثل نرخ ارز و بازار سرمایه یاهمان بورس از تورم تبعیت می کنند . متاسفانه یک دهه است که تغییرات متغیرهای بخش واقعی اقتصاد متوقف شده و شاهد هستیم که سرمایه گذاری روندی کاهنده دارد و نرخ رشد اقتصادی صفر شده است و نیز بهرهوری نیز نمره منفی می گیرد. نتیجه این بی حسی بخش واقعی اقتصاد کاهش رفاه شهروندان ایرانی است.

تحلیل تورم ودلایل آن

برخلاف اینکه متغیرهای اقتصادی بخش واقعی اقتصاد ایران یک دهه است به خواب رفته اند اما بخش متغیرهای دیگر با شتاب فوق العاده ای در حال حرکت وجریان هستند. حالا باید توجه کنیم دلیل تحرک متغیرهایی مثل نقدینگی ، تورم ونرخ ارز و تحولات بازار سرمایه کدامند و این بسیار اهمیت دارد. زیرا در اقتصادهای دنیا ونیز دانش اقتصاد تجربه شده است که باید متغیرهای بخش دوم به تحرک بخش اول منجر و رشد اقتصادی بالاتری برای اقتصاد به ارمغان بیاورند تا مردم رفاه بیشتری به دست آورند. در کشورهای نوظهور صنعتی هم تغییرات بخش اول در کانون توجه است. کشورهای نوظهور در 20 سال اخیربه طور میانگین رشد های اقتصادی 6درصدی در تولید ناخالص داخلی تجربه کرده اند که به دلیل سرمایه گذاری های بزرگ و تجارت خارجی گسترده بوده است .چرا آنها به چنین رشدهای بالایی دست یافته اند؟ دلیل اصلی این بوده وهست که تغییرات متغیرهای دسته دوم یعنی نقدینگی و تورم ونرخ ارز در حالت ثبات بوده اند و این ثبات اقصادکلان را قابل پیش بینی کرده و راه برای سرمایه گذاری ورشد اقتصادی هموار شده است. متاسفانه دراقتصاد ایران روند تغییرات برعکس دنیا شده است و تغییرات متغیرهای دوم شتاب دارد و روندهای متغیرهای گروه اول را بی ثبات کرده اند و متغیرهای گروه دوم بی حرکت شده اند.

واقعیت این است که متغیر مهمی مثل تورم رهبربخش غیر واقعی اقتصاد شده ودر صورت عدم تغییرات در سیاستگذاری ها ممکن است تا چند سال دیگر رهبری را در دست داشته باشد. چرا تورم اهمیت دارد؟ آمارهای در دسترس نشان می دهند از سال 1338 تا 1390 وتاقبل از سه سال تازه سپری شده تنها در یک سال و آن هم سال 1374 نرخ تورم بالای 40 درصد بوده است . این در حالی است که در ده سال دهه 1390 چهارسال در ایران نرخ تورم بالای 40 درصد بوده است که سه سال ان در سه سال اخیر بوده است. دردهه 1390 چند بحران بزرگ درمتغیرهای دوم را تجربه کردیم. چه عوملی این پدیده را به دست اورده است و ان عوامل برای اینده چیست ؟5 عامل وجوددارند که می توانند سرنوشت تورم را تعیین کنند که مهارشود یا بر شعله های آتش آن افزوده شود. از این 5 عامل 4عامل شناخته شده اند و در درون اقتصاد دولتی عمل می کنند که هنوز فرصت برای برگرداندن انها وجود دارد و یک عامل هست که تازه است و در بیرون از دولت عمل می کند که بسیار مهم است و من در بخش پایانی سخنانم به ان اشاره می کنم.

دلایل رشد تورم

عامل اول شتابان شدن نرخ تورم رشد پرشتاب نقدینگی است.نقدینگی متغیر بنیادین ، مسلط وتعیین کننده در تغییرات تورم به حساب می آید. آمارهای در دسترس نشان می دهد در سال های 1338 تا همین سالها تنها در دوسال 1353 و 54 13 رشد نقدینگی بالای 40 درصد داشته ایم. دلیل رشد نقدینگی در آن دوسال به تحولات بازار جهانی نفت برمی گردد که قیمت نفت ناگهان چند برابر شد و بانک مرکزی ایران با انباشت ذخایر ارزی در دوسال یادشده روبه روشد که به رشد نقدینگی منجر و به بی ثباتی اقتصاد درسالهای بعد منتهی شد از طرف دیگر آمارها نشان می دهد نقدینگی در سال 1397 و 1398 و 1399 به ترتیب 300 هزار میلیارد تومان ، 600 هزار میلیارد تومان و 1000هزارمیلیارد تومان بیشتر شد ه و اگر رشد نقدینگی امسال به اندازه 1399 باشد میزان نقدینگی اضافه به 1400 هزار میلیارد تومان می رسد. این افزایش عنصر تعیین کننده در بی مهار شدن تورم بوده وهست. است. اقتصاد ایران ده سال رشد نقدینگی نقدینگی 30 تا 40 درصدی را در این سالهای تازه سپری شده تجربه کرده که هشت سال آن دوره وفور ارزی بوده است. این اتفاق جدیدی است که رشد 40 درصدی راداریم تمرین می کنیم .

عامل دوم دررشد شرایط وسیاست های ارزی ارزی کشور است. افزایش نقدینگی در هرزمان ودوره هایی به تغییرات نرخ ارز تناسب دارد. به طوری که وقتی نرخ ارز در دهه 1350 ثابت بود با وجود رشد نقدینگی 40 درصدی اما نرخ تورم 24 درصد بود. درست است که این عدد بالا وبزرگی بود اما با رشد 40 درصدی رشد نقدینگی فاصله داشت و شتاب نرخ تورم کمتر بود. بررسی آماری نشان می دهد در همه سالهایی که تورم بالای 30 درصد داشته ایم سالهایی بوده اند که اقتصاد کشور با تنگنای ارزی مواجه بوده است. چرا این مساله مهم است ؟ چون در دوره وفور ارزی به دلیل رشد واردات بخشی از تورم به خارج منتقل می شد بنابر این مهم است که رشد نقدینگی درشرایط مضیقه ارزی هستیم دولت درامدش کم می شود و رومی اورد به بانک مرکزی و تورم ایجاد می کند که اثرش بیشتراست وهمه تورم در داخل می ماند.

سه سال است تورم بالای 40 درصد را تجربه می کنیم که تورم های بالایی است و تورم های ماهانه نیز بسیار بالاست به طوری که از ماه خردادبه این سو تورم های بالای 3.5 درصد درماه داشته وداریم که تورم ماهانه بالایی است. واقعیت این است که رشد تورم از مسیررشد نقدینگی در شرایط مضیقه ارزی بیشتر است و نگرانی هم بیشتر است.عامل سوم و موثری در تغییرات نرخ تورم که بسیار اهمیت دارد و در دهه های تازه سپری شده بر دانش اقتصاد اضافه شده است عامل انتظارات مردم از اینده اقتصاد چیست. برای اقتصادی که رشدهای حجم نقدینگی پرشتاب دارد و به 40 درصد درایران رسیده که نسبت به میانگین آن درجهان پیرامون 10 درصد است. اگر نرخ تورم 20 درصد باشد می گویند وضعیت زرد و اگر 25 درصد باشد وضعیت قرمز است. واقعیت این است که اگر شهروندان انتظار داشته باشند در آینده اقتصاد بی ثبات شده وتورم بیشتر می شود رفتارشان تغییر می کندو ذهنیت ها به لحاظ محاسبه های اقتصادی تغییر می کند. در شرایط انتظارات تورمی آتی مردم نقدینگی خود را به سرعت به دارایی های متفاوت تبدیل می کنند و بازار ها از تعادل خارج می شود. رفتارمردم در تورم ها و نقدینگی چیز دیگری است ، مردم محاسبات ذهنی دارند. در این شرایط انتظارات اگر این باشد که تورم رشد یابد این افراد اقدام به جایگزین کردن پول با دارایی های دیگر می کنند. بازارهای مختلف هدف قرار می گیرد . نرخ ارز به همین دلیل انتظارات تورمی مردم بود که در چند مرحله جهش کرد و در یک دوره چهارساله چندبرابر شده است.

عامل چهارم کیفیت سیاستگذاری است. از 1397 وارد دوره تازه ای از شرایط اقتصادی شدیم که تصمیم ها وسیاست های کلیشه ای گرفته شد و پیامدش بر عکس بود. سیاستگذاری اقتصادی مثل بازی شطرنج است. سیاستگذار حرکتی می کند و باید حرکت طرف مقابل را پیش بینی کند. طرف های دیگر سیاست های دولت را می شناختند و حرکتهای بدل می زدند فرض کنید به بانکها دستور می دهند اگر کارخانه داری پولش را نداد مصادره نکنید دراین صورت کارخانه دارخوش حساب هم بد حساب می شود و بدهکاران زیاد می شوند. بانک چه حرکتی می کند؟ وقتی چنین می بیند دیگر وام بانکی نمی دهد. نکته مهم این است تجربه های پرهزینه ای داشته ایم اما یادگیری در سیاستگذارایرانی رخ نداده است. سیاستگذار راه شکست خورده را نباید برود اما درایران وقتی نرخ تورم پرشتاب می شود همه دولتها ستاد تنظیم بازار درست می کند و با تورم این گونه برخورد می کنند در حالی که تورم ریشه اش چیز دیگری است دولتها تولید کننده وتوزیع کننده را هدف خود قرار می دهند و از آنها می خواهد قیمت ها را کنترل کنند. سیاستگذاران ایرانی یادنمی گیرند و یک رفتار را تکرار می کنند با این تفاوت که تیم جدید می گوید من قاطع عمل می کنم و پیگیر تر می شوم. تجربه های شکست خورده سیاستگذاررا تضعیف می کند. توان کارشناسی ایران ضعیف شده و مسایل پیچیده تر شده است.

عامل پنجم این است که دردو دهه گذشته جوانان با استعداد آمده اند درنهادهای مالی مشغول کار شده اند و فن بدل را خوب بلندند. از سوی دیگرشماری از مدیران دولت به بخش خصوصی آمده اند و توانایی هایشان شکوفا شده اند. قدرت بیرون دولت زیاد شده است و قدرت درون دولت کاهش یافته است. جوانهایی را می بینم که درفضای استارت اپ ها کار می کنند وقتی می آیند با من صحبت می کنند کامل رفتار دولت را پیش بینی می کنند و توانایی کارشناسی دولت دربرابر آنها تضعیف شده است و اینها بازارها را به هم می زنند تا سود خود را حداکثر کنند.

برچسب ها :

دیدگاهتان را بنویسید