تئوری اقتصاد نئوکلاسیک چگونه جریان‌های رقیب را سرکوب می‌کند؟

«محسن جاودانی»[۱] ،دانشیار اقتصاد در دانشگاه «بریتیش کلمبیا»، «ها جون چانگ»[۲] و استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج، در مقاله مشترکی که وب سایت «Institute for New Economic Thinking» آن را منتشر کرده است، بر این باور است که تئوری اقتصادی جریان اصلی اثبات بی‌طرف، رها از ارزش و ایدئولوژی بوده را زیر سوال می‌برند. یافته‌های آن‌ها از یک نظرسنجی آنلاین انجام شده از بیش از ۲۴۰۰ اقتصاددان از ۱۹ کشور جهان نشان می‌دهد که پارادایم غالب اقتصاد جریان اصلی در اروپا و آمریکا و حتی آسیا نه تنها بی‌طرف نیست بلکه به شدت ایدئولوژیک زده است و دیدگاه‌های رقیب را سرکوب می‌کند. جریان اصلی اقتصاد از طریق ساختار‌ها و هنجار‌های اجتماعی ایجاد شده توسط خود پژوهش‌ها و پژوهشگرانی که در چارچوب تئوری اقتصادی جریان اصلی هستند را تائید و تقویت می‌کند و دیدگاه‌های رقیب را به حاشیه می‌راند و بدین ترتیب، مانع تفکر انتقادی شده و پژوهش‌ها را در چارچوب تئوری جریان اصلی هدایت می‌کند.

ایدئولوژی نمرده است

اقتصاد جریان اصلی(نئوکلاسیک) همیشه تأکید زیادی بر برداشت پوزیتیویستی از این رشته داشته است و اقتصاددانان و دیدگاه‌های آن‌ها را عینی، بی‌طرفانه و غیر ایدئولوژیک توصیف می‌کند. این مسئله حتی امروزه پس از اینکه بحران اقتصادی ۲۰۰۸ این رشته را به دلیل عدم وجود بحث آزاد، عدم تحمل کثرت‌گرایی و آموزش محدود در معرض انتقاد قرار داد، نیز صادق است. حتی دانشمندان جریان اصلی که آشکارا از تصدیق کاستی‌های این حرفه امتناع نمی‌کنند، همچنان در برابر شناسایی سوگیری ایدئولوژیک به عنوان یکی از مقصران اصلی این وضعیت مقاومت می‌کنند. آن‌ها اغلب از سایر توضیحات سطح «خُرد» مانند انگیزه‌های فردی مرتبط با قدرت تحصیلی، پیشرفت شغلی و شبکه‌های شخصی حمایت می‌کنند. اقصاددانان سنت‌های مختلف، با این تشخیص که اقتصاددانان جریان اصلی دیدگاه‌های عینی، بی‌طرفانه و غیر ایدئولوژیک را ارائه می‌دهند موافق نیستند، اما ادعا‌های آن‌ها تا حد زیادی نادیده گرفته شده و این بحث سرکوب شده است.

با استفاده از یک تکنیک آزمایشی معروف «فریب» که در یک نظرسنجی آنلاین که بیش از ۲۴۰۰ اقتصاددان از ۱۹ کشور را شامل می‌شود، جاسازی شده بود، ما به طور ساختگی منبع ۱۵ نقل قول را به اقتصاددانان مشهور با گرایش‌های مختلف نسبت دادیم. همه شرکت کنندگان اظهارات و نقل قول یکسانی برای موافقت یا مخالفت دریافت کردند، اما منبع استناد شده به طور تصادفی بدون اطلاع شرکت کنندگان تغییر کرد. این آزمایش شواهد روشنی ارائه می‌دهد که سوگیری ایدئولوژیک به شدت بر ایده‌ها و قضاوت‌های اقتصاددانان تأثیر می‌گذارد

اذعان به اینکه ایدئولوژی به راحتی در دپارتمان‌های اقتصاد ما مستقر است، پیامد‌های فکری عظیمی هم از نظر نظری و هم عملی، خواهد داشت. علیرغم (یا به این دلیل؟) این موضوع هرگز مستقیماً مورد بررسی تجربی قرار نگرفته است. در یک مطالعه ما دقیقاً این کار را انجام دادیم. با استفاده از یک تکنیک آزمایشی معروف «فریب» که در یک نظرسنجی آنلاین که بیش از ۲۴۰۰ اقتصاددان از ۱۹ کشور را شامل می‌شود، جاسازی شده بود، ما به طور ساختگی منبع ۱۵ نقل قول را به اقتصاددانان مشهور با گرایش‌های مختلف نسبت دادیم. همه شرکت‌کنندگان اظهارات و نقل قول یکسانی برای موافقت یا مخالفت دریافت کردند، اما منبع استناد شده به طور تصادفی بدون اطلاع شرکت‌کنندگان تغییر کرد. این آزمایش شواهد روشنی ارائه می‌دهد که سوگیری ایدئولوژیک به شدت بر ایده‌ها و قضاوت‌های اقتصاددانان تأثیر می‌گذارد. به طور خاص، متوجه شدیم که تغییر اسناد منبع از تئوری اقتصادی جریان اصلی به غیر اصلی به طور قابل‌توجهی موافقت گزارش‌شده پاسخ‌دهندگان با اظهارات را کاهش می‌دهد. به عبارت دیگر نقل قول‌هایی که منتسب به تئوری پردازان جریان غیر اصلی اقتصاد می‌شد از حمایت کمتری همراه بود. جالب اینجاست که این با تصویری که اقتصاددانان از خود دارند در تضاد است، به طوری که ۸۲ درصد از شرکت‌کنندگان گزارش دادند که در ارزیابی یک نقل قول فقط باید به محتوای آن توجه کرد و نه به نظرات نویسنده آن.

علاوه بر این، متوجه شدیم که تعصب ایدئولوژیک تخمینی ما به‌طور قابل‌توجهی با ویژگی‌های شخصی اقتصاددانان نمونه ما تغییر می‌کند. به عنوان مثال، جهت‌گیری سیاسی خود گزارش شده اقتصاددانان به شدت بر تعصب ایدئولوژیک آن‌ها تأثیر می‌گذارد. مردان نیز تعصب بیشتری نسبت به زنان نشان می‌دهند. تفاوت‌های جغرافیایی نیز نقش مهمی را ایفا می‌کنند و ما در پژوهش انجام شده با تعصب کمتری در میان اقتصاددانان آفریقا، آمریکای جنوبی و کشور‌های مدیترانه‌ای مانند ایتالیا، پرتغال و اسپانیا مواجه بودیم. علاوه بر این، اقتصاددانان دارای مدرک لیسانس در اقتصاد یا بازرگانی و مدیریت تمایل به نشان دادن تعصبات ایدئولوژیک قوی‌تری داشتند.

ما جزئیات بیشتری در مورد روش‌شناسی و یافته‌های خود در بخش‌های بعدی ارائه می‌کنیم، اما ابتدا اجازه دهید برخی از نتایج و پیامد‌ها را پیش‌بینی کنیم. از لحاظ نظری، پیامد‌های این پژوهش برای روش‌شناسی پوزیتیویستی حاکم بر اقتصاد نئوکلاسیک ناراحت کننده است. همانطور که بولاند [۳](۱۹۹۱) می‌گوید: «اقتصاد اثباتی اکنون چنان فراگیر شده است که هر دیدگاه رقیب عملاً تحت‌الشعاع قرار گرفته است.» با این حال، تأثیر شدید سوگیری ایدئولوژیک بر دیدگاه‌های اقتصاددانان که در نتایج تجربی ما مشهود است، قابل تطبیق با آن نیست.

در عمل نتایج ما حاکی از آن است که اتخاذ تغییراتی در حرفه‌ای که از گفتمان دانشگاهی و همچنین مصرف‌کنندگان ایده‌های اقتصادی در برابر تأثیرات مخرب سوگیری ایدئولوژیک محافظت می‌کند، بسیار مهم و ضروری است. در واقع، شواهد فزاینده‌ای از پژوهش‌های دانشگاهی وجود دارد که نشان می‌دهد قضاوت‌های ارزشی و جهت‌گیری سیاسی اقتصاددانان نه تنها بر تحقیقات، بلکه بر شبکه‌های استنادی، استخدام اساتید و نیز مواضع اقتصاددانان در مورد مسائل هنجاری مرتبط با سیاست‌های عمومی تأثیر می‌گذارد؛ بنابراین تصور اینکه تعصب ایدئولوژیک می‌تواند نقش مهمی در سرکوب کثرت‌گرایی، محدود کردن آموزش و تعیین پارامتر‌های تحقیقاتی مغرضانه در اقتصاد داشته باشد، کارچندان سختی نیست و زمان زیادی برای فهم آن نیاز نیست.

ریشه‌های گفتمانی سوگیری ایدئولوژیک در اقتصاد

جریان اصلی اقتصاد به‌عنوان نهاد غالب و تأثیرگذار در اقتصاد، دیدگاه‌های ایدئولوژیک را در میان اقتصاددانان از کانال‌های مختلف تبلیغ و شکل می‌دهد. آموزش اقتصاد که از طریق آن گفتمان‌های اقتصادی به دانش آموزان و اقتصاددانان آینده منتقل می‌شود، یکی از این کانال‌های مهم است

یکی از گام‌های مهمی که به شناسایی تغییرات مناسب لازم برای به حداقل رساندن تأثیر سوگیری‌های ایدئولوژیک کمک می‌کند، درک ریشه‌های آن‌ها است. همانطور که توسط دانشمندان برجسته اجتماعی (مانند آلتوسر[۴] ۱۹۷۶، فوکو[۵] ۱۹۶۹، پوپر[۶] ۱۹۵۵، تامپسون[۷] ۱۹۹۷) استدلال می‌شود، منبع اصلی سوگیری ایدئولوژیک تحت تأثیر نهاد‌هایی است که گفتمان تولید می‌کنند. جریان اصلی اقتصاد به‌عنوان نهاد غالب و تأثیرگذار در اقتصاد، دیدگاه‌های ایدئولوژیک را در میان اقتصاددانان از کانال‌های مختلف تبلیغ و شکل می‌دهد. آموزش اقتصاد که از طریق آن گفتمان‌های اقتصادی به دانش آموزان و اقتصاددانان آینده منتقل می‌شود، یکی از این کانال‌های مهم است. این روش بر نحوه پردازش اطلاعات، شناسایی مشکلات و رویکرد دانش‌آموزان در تحقیقات خود تأثیر می‌گذارد. جای تعجب نیست که این آموزش ممکن است بر سیاست‌های مورد علاقه آن‌ها و ایدئولوژی‌هایی که به آن پایبند هستند نیز تأثیر بگذارد. در واقع، در حال حاضر شواهد قوی وجود دارد که نشان می‌دهد، در مقایسه با رشته‌های مختلف دیگر، دانشجویان اقتصاد از نظر دیدگاه‌های مرتبط با حرص، فساد، خودخواهی و تمایل به سواری مجانی[۸] متمایز هستند.

جریان اصلی اقتصاد از طریق ساختار‌ها و هنجار‌های اجتماعی ایجاد شده توسط خود پژوهش‌ها و پژوهشگرانی که در چارچوب تئوری اقتصادی جریان اصلی هستند را تائید و تقویت و دیدگاه‌های رقیب را به حاشیه می‌راند و بدین ترتیب مانع تفکر انتقادی شده و پژوهش‌ها را در چارچوب تئوری جریان اصلی هدایت می‌کند

کانال مهم دیگری که جریان اصلی اقتصاد از طریق آن دیدگاه‌های ایدئولوژیک را در میان اقتصاددانان شکل می‌دهد، شکل دادن به ساختار‌ها و هنجار‌های اجتماعی در این حرفه است. در حالی که ساختار‌ها و هنجار‌های اجتماعی در همه رشته‌های دانشگاهی وجود دارد، به نظر می‌رسد اقتصاد حداقل از چندین جنبه برجسته است. این مسئله منجر به تمرکز قدرت و ایجاد مکانیسم‌های تشویقی برای تحقیق می‌شود که به‌نوبه خود مانع کثرت‌گرایی و منجر به پایبندی به دیدگاه‌های غالب (ایدئولوژیک) می‌شود. به عبارت دیگر جریان اصلی اقتصاد از طریق ساختار‌ها و هنجار‌های اجتماعی ایجاد شده توسط خود پژوهش‌ها و پژوهشگرانی که در چارچوب تئوری اقتصادی جریان اصلی هستند را تائید و تقویت و دیدگاه‌های رقیب را به حاشیه می‌راند و بدین ترتیب مانع تفکر انتقادی شده و پژوهش‌ها را در چارچوب تئوری جریان اصلی هدایت می‌کند.

مواجهه خود ما با بخش‌های مختلف این ساختار اجتماعی در حین کار بر روی این پروژه در واقع تجربه‌ای ناخوشایند و در عین حال چشم‌گشا بوده است و شاهدی بر تعصبات غالب در این رشته که به شدت مانع تفکر انتقادی، دیدگاه‌های جدید و کثرت‌گرایی می‌شود بود. ما فقط به خاطر پرسیدن یک سوال مهم و مشروع، تهدید و متهم شدیم و توهین شنیدیم. ما همچنین تجربه دست اولی با پنج مجله برتر اقتصاد و برخی از ویراستاران (همکار) آن‌ها از دیدگاه‌های تعصب‌آمیز قوی داشته‌ایم؛ که این تعصب توسط قدرت مطلق و غیر قابل پاسخگویی که در اختیار آنهاست حمایت می‌شود.

جهان امروز ما با مسائل مهمی مشخص می‌شود که علم اقتصاد در مورد آن‌ها حرف‌های زیادی برای گفتن دارد مانند نابرابری، ریاضت اقتصادی، آینده کار و تغییرات آب و هوایی. با این حال، تکیه بر یک گفتمان مسلط که دیدگاه‌های جایگزین را نادیده می‌گیرد یا منزوی می‌کند، باعث می‌شود که حرفه اقتصاد برای شرکت در گفتگو‌های متعادل در مورد این موضوعات مجهز نباشد. این مسئله همچنین باعث می‌شود که مصرف‌کنندگان ایده‌های اقتصادی نسبت به اقتصاددانان و دیدگاه‌ها و سیاست‌هایی که از آن‌ها حمایت می‌کنند، شک کنند. ما بر این باوریم که لازمه پرداختن به موضوع سوگیری ایدئولوژیک در اقتصاد این است که در ابتدا اقتصاددانان به سوگیری‌های خود پی ببرند. انکار مداوم این سوگیری‌ها مضرتر از آگاهی از حضور و تأثیر آن‌ها خواهد بود، حتی اگر اقتصاددانان جریان اصلی لزوماً دیدگاه‌های خود را تغییر ندهند. علاوه بر این، حرفه اقتصاد نیاز به یک درون‌نگری عمیق و یک بحث واقعی و باز در مورد عوامل زیربنای این سوگیری‌ها دارد، از جمله آموزش اقتصاد و ساختار‌های اجتماعی در این رشته که قدرت را متمرکز می‌کند، تفکر گروهی و انطباق و متابعت را تشویق می‌کند، تفکر نوآورانه و خلاقیت را کاهش می‌دهد و مانع کثرت‌گرایی می‌شود.

طراحی تجربی

بررسی موضوعاتی مانند تأثیر سوگیری، تعصب یا تبعیض بر دیدگاه‌ها و تصمیمات فردی با توجه به ماهیت پیچیده آن بسیار چالش برانگیز است. این موضوع باعث ایجاد ادبیات آزمایش میدانی در اقتصاد شده است که بر استفاده از تکنیک فریب تکیه کرده است. به عنوان مثال، از طریق ارسال رزومه‌ها و برنامه‌های کاربردی ساختگی، برای بررسی شیوع و پیامد‌های تبعیض علیه گروه‌های مختلف در بازار کار. ما رویکرد مشابهی را به منظور بررسی تأثیر سوگیری ایدئولوژیک بر اقتصاددانان اتخاذ کردیم.

به طور خاص، ما از یک آزمایش تصادفی کنترل شده در یک نظرسنجی آنلاین استفاده کردیم. اقتصاددانان از ۱۹ کشور مختلف برای تکمیل یک نظرسنجی آنلاین دعوت شدند که در آن از آن‌ها خواسته شد تا ۱۵ اظهار نظر و نقل قول اقتصاددانان برجسته را در مورد طیف وسیعی از موضوعات ارزیابی کنند. ما بیش از ۲۴۰۰ پاسخ دریافت کردیم که اکثر پاسخ‌ها (حدود ۹۲ درصد) از دانشگاهیان دارای مدرک دکترا در اقتصاد بود. نمونه ما شامل گروه بسیار متنوعی از اقتصاددانان از مجموعه متنوعی از موسسات بود. در حالی که همه شرکت‌کنندگان عبارت‌های یکسانی را به ترتیب یکسان دریافت کردند، انتساب منبع برای هر عبارت به‌طور تصادفی بدون اطلاع شرکت‌کنندگان تغییر کرد.

شرح تفصیلی یافته‌ها

تجزیه و تحلیل ما از نتایج تجربی چندین یافته مهم را نشان می‌دهد. ابتدا، با بررسی احتمال سطوح مختلف توافق برای هر نقل قول و همچنین درجه نسبی اجماع آن‌ها (با استفاده از شاخص آنتروپی نسبی برگرفته از نظریه اطلاعات)، شواهدی مبنی بر مخالفت آشکار در میان اقتصاددانان در مورد طیف گسترده‌ای از موضوعات ارزیابی شده پیدا می‌کنیم. (شکل شماره یک)

 

 تئوی اقتصادی نئوکلاسیک چگونه جریان‌های رقیت را سرکوب می‌کند؟
شکل ۱: احتمال سطوح مختلف توافق – بر اساس نقل قول

با توجه به اینکه نقل قول‌های ما در این پژوهش یا با عناصر مختلف پارادایم اقتصاد جریان اصلی – از جمله روش‌شناسی، مفروضات و جامعه‌شناسی حرفه – و یا مسائل مربوط به سیاست اقتصادی سروکار دارد، اختلاف قابل توجهی که در نتایج ما مشهود است، فقدان اجماع پارادایم و سیاستی را در میان اقتصاددانان در مورد مسائل ارزیابی شده را برجسته می‌کند.

زمانی که اقتصاددانان با نقل قولی از خارج تئوری جریان اصلی و نظریه پردازان آن مواجه می‌شوند سطح حمایت از این نقل قول کاهش می‌یابد

دوم، ما در این پژوهش شواهدی از یک سوگیری ایدئولوژیک قوی در میان اقتصاددانان یافتیم. به طور خاص، متوجه شدیم که برای یک نقل قول معین، سطح توافق ۷.۳ درصد (یا ۲۲ درصد انحراف معیار) در میان اقتصاددانانی که گفته شده است بیانیه از منبع کمتر یا غیر جریان اصلی است کمتر است. بررسی گزاره‌ها به صورت جداگانه همچنین نشان می‌دهد که در همه گزاره‌ها به جز سه گزاره، سطح توافق به طور قابل توجهی کاهش می‌یابد (هم از نظر کمی و هم از نظر آماری، در محدوده ۳.۶ درصد تا ۱۶.۶ درصد زمانی که منبع کمتر / غیر اصلی باشد). به عبارت دیگر زمانی که اقتصاددانان با نقل قولی از خارج تئوری جریان اصلی و نظریه‌پردازان آن مواجه می‌شوند سطح حمایت از این نقل قول کاهش می‌یابد.

به عنوان مثال هنگامی که نقل قولی در انتقاد از «روش‌های شبه ریاضی یک سیستم تحلیل اقتصادی» به منبع واقعی آن، «جان مینارد کینز»[۹]، به جای منبع ساختگی آن، «کنت ارو»[۱۰]، نسبت داده می‌شود، سطح توافق در میان اقتصاددانان ۱۱.۶ درصد کاهش می‌یابد. به همین ترتیب، وقتی نقل قولی در انتقاد از انحصار فکری (یعنی حق اختراع، حق چاپ) به جای منبع واقعی آن، «دیوید لوین»[۱۱]، استاد اقتصاد در دانشگاه واشنگتن، به «ریچارد ولف»[۱۲]، اقتصاددان مارکسیست آمریکایی در دانشگاه «ماساچوست»، نسبت داده می‌شود سطح توافق ۶.۶ درصد کاهش می‌یابد. جالب توجه است، این نتایج در تضاد شدید با تصویری است که اقتصاددانان از خود در نظرسنجی ما ارائه دادند. در یک پرسشنامه همراه که در پایان نظرسنجی به این اقتصاددانان ارائه شد، اکثریت قوی شرکت‌کنندگان (حدود ۸۲ درصد) موافق بودند که در ارزیابی یک نقل قول، فقط باید به محتوای آن توجه کرد، نه نویسنده آن. فقط ۱۸ درصد از شرکت کنندگان موافق بودند که هم محتوای نقل قول و هم نظرات نویسنده اهمیت دارد و فقط اقلیت کوچکی (حدود ۰.۵ درصد) گزارش دادند که نظرات نویسنده باید تنها مبنای ارزیابی یک نقل قول باشد.

سوم، ما متوجه شدیم که جهت‌گیری سیاسی خود گزارش شده اقتصاددانان به شدت بر نظرات آن‌ها تأثیر می‌گذارد. به طور خاص، نتایج این نظرسنجی نشان می‌دهد که حتی زمانی که ما بر اظهارات با منابع اصلی نسبت داده شده به آن‌ها تمرکز می‌کنیم، تفاوت بسیار قابل توجهی در سطح توافق متوسط بین اقتصاددانان با جهت‌گیری‌های سیاسی متفاوت وجود دارد. به عنوان مثال، برای یک عبارت معین، میانگین سطح توافق در میان اقتصاددانانی که خود را چپ معرفی می‌کنند، ۸.۴ درصد کمتر از آن‌هایی است که خود را به عنوان چپ افراطی معرفی می‌کنند. با حرکت به سمت راست افراطی، این تفاوت بزرگ به طور مداوم گسترش می‌یابد و به اختلاف ۱۹.۶ درصدی بین راست افراطی و چپ افراطی می‌رسد که افزایش ۱۳۳ درصدی را نشان می‌دهد. این تأثیر قوی جهت‌گیری سیاسی بر ارزیابی اقتصاددانان یکی دیگر از مظاهر واضح سوگیری ایدئولوژیک است. چهارم، نتایج ما تفاوت‌های چشمگیر را بر اساس جنسیت نشان می‌دهد به‌طور خاص، ما متوجه شدیم که سوگیری ایدئولوژیک تخمین زده شده در میان اقتصاددانان مرد ۴۴درصد بیشتر از همتایان زن آنهاست، حتی پس از کنترل تفاوت‌های جنسیتی بالقوه در ویژگی‌های مشاهده شده از جمله جهت‌گیری سیاسی و گونه‌شناسی سیاسی-اقتصادی.

علاوه بر این، نتایج ما تفاوت شگفت‌آوری را بین اقتصاددانان زن و مرد در درک آن‌ها از مشکلات جنسیتی در این حرفه را نشان می‌دهد. در مواجهه با این جمله «برخلاف سایر رشته‌های علوم و علوم اجتماعی، اقتصاد در چند دهه گذشته پیشرفت کمی در کاهش شکاف جنسیتی خود داشته است. با توجه به اهمیت این حوزه در تعیین خط مشی عمومی، این یک موضوع جدی است. موانعی که زنان در اقتصاد با آن روبرو هستند، بسیار واقعی هستند.» سطح توافق در میان اقتصاددانان زن ۲۶ درصد بیشتر از همتایان مرد آن‌ها بود. علاوه بر این، وقتی به شرکت‌کنندگان گفته شد که این نقل قول توسط «دایان السون»[۱۳]، اقتصاددان فمینیست چپ بریتانیایی (به جای منبع واقعی، «کارمن راینهارت»[۱۴]، اقتصاددان جریان اصلی در هاروارد) بیان شده است، اقتصاددانان مرد تعصبات ایدئولوژیک نشان دادند – سطح توافق آن‌ها ۵.۸ درصد کاهش یافت. با این حال، جالب توجه است که برای اقتصاددانان زن بدون تغییر باقی ماند. به نظر می‌رسد که این نشان می‌دهد که مشکل جنسیتی در اقتصاد آنقدر شدید است که اقتصاددانان زن که در بسیاری از مسائل دیگر تعصبات ایدئولوژیک نشان می‌دادند (اگرچه کمتر از همکاران مرد خود). تعصبات خود را در این مورد خاص کنار گذاشته و بر محتوای نقل قول تمرکز کردند.

بحث پیرامون مشکل جنسیتی در اقتصاد، اخیراً در کانون توجه قرار گرفته است. در جلسه انجمن اقتصاد آمریکا[۱۵] در سال ۲۰۱۹ و در یکی از میزگرد‌های اصلی با عنوان «چگونه اقتصاد می‌تواند مشکل جنسیتی خود را حل کند؟» چند تن از اقتصاددانان زن در مورد مبارزات خود با مشکل جنسیتی در اقتصاد صحبت کردند. در میزگرد دیگری، «بن برنانکی»[۱۶]، رئیس فعلی انجمن، اعلام کرد که این رشته «متاسفانه به دلیل خصومت با زنان شهرت دارد.» با این حال، نتایج ما نشان می‌دهد که متأسفانه شکاف بسیار مهمی بین اقتصاددانان زن و مرد در شناخت آن‌ها از مشکل جنسیتی در اقتصاد وجود دارد.

اقتصاد آن‌گونه که که در مدارس تحصیلات تکمیلی آمریکا تدریس می‌شود، گواهی بر پیروزی ایدئولوژی بر علم است اقتصاددانانی که حوزه اصلی تحقیقشان اقتصاد کلان، اقتصاد عمومی، اقتصاد بین‌الملل و اقتصاد مالی است، از جمله کسانی هستند که بیشترین سوگیری ایدئولوژیک را دارند

پنجم، ما در این پژوهش ناهمگونی سیستماتیک و قابل توجهی را از سوگیری ایدئولوژیک بر اساس کشور، حوزه تحقیق، کشوری که دکترا در آن به پایان رسیده است، و رشته کارشناسی، با برخی از گروه‌های اقتصاددانان که سوگیری ایدئولوژیکی کمی نشان می‌دهند یا اصلاً نشان نمی‌دهند و برخی دیگر که سوگیری بسیار قوی نشان می‌دهند؛ یافتیم. به عنوان مثال، ما متوجه شدیم که اقتصاددانان دارای مدرک دکترا از آسیا، کانادا، اسکاندیناوی و ایالات متحده آمریکا قوی‌ترین تعصب ایدئولوژیک را نشان می‌دهند. در طرف مقابل متوجه می‌شویم که اقتصاددانان دارای مدرک دکترا از آمریکای جنوبی، آفریقا، ایتالیا، اسپانیا و پرتغال کوچک‌ترین سوگیری ایدئولوژیک را نشان می‌دهند. به طور مشابه، نتایج ما نشان می‌دهد که کوچکترین سوگیری ایدئولوژیک از سوی اقتصاددانانی وجود دارد که حوزه اصلی تحقیق آن‌ها تاریخ اندیشه، روش‌شناسی و رویکرد‌های دگراندیشانه در اقتصاد، اقتصاد فرهنگی، جامعه‌شناسی اقتصادی، انسان‌شناسی اقتصادی یا توسعه اقتصادی است. از سوی دیگر، متوجه شدیم که اقتصاددانانی که حوزه اصلی تحقیقشان اقتصاد کلان، اقتصاد عمومی، اقتصاد بین‌الملل و اقتصاد مالی است، از جمله کسانی هستند که بیشترین سوگیری ایدئولوژیک را دارند.

ما همچنین دریافتیم که آموزش در مقطع لیسانس در اقتصاد تأثیر زیادی بر تأثیر تخمینی ما از تعصب ایدئولوژیک دارد. ما متوجه شدیم که آن دسته از اقتصاددانانی که دارای مدرک کارشناسی در اقتصاد، یا تجارت و مدیریت هستند، قوی‌ترین تعصب را نشان می‌دهند. در حالی که کسانی که حقوق، تاریخ، زبان و ادبیات؛ یا انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی خوانده‌اند هیچ‌گونه سوگیری ایدئولوژیکی نشان نمی‌دهند. این نتایج با شواهد فزاینده‌ای مطابقت دارد که نشان می‌دهد آموزش اقتصادی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، دیدگاه‌های ایدئولوژیک را در دانش‌آموزان ایجاد می‌کند.

اقتصاد علم اثباتی نیست

محققان دیدگاه‌های متفاوتی در مورد اینکه آیا اقتصاد می‌تواند یک «علم» به معنای دقیق و عاری از تعصبات ایدئولوژیک باشد، دارند. با این حال، شاید بتوان در این مورد اتفاق‌نظر داشت که آن نوع سوگیری ایدئولوژیکی که می‌تواند منجر به تایید یا محکوم کردن یک استدلال بر اساس دیدگاه‌های نویسنده شود و نه ماهیت آن، ناسالم و در تضاد با اصول علمی و آرمان علمی است به ویژه زمانی که دانش در مورد دیدگاه‌های رد شده محدود است. برخی از اقتصاددانان ممکن است اعتراض کنند که اقتصاددانان انسان هستند و بنابراین این سوگیری‌ها اجتناب‌ناپذیر است. اما هنگامی که وجود سوگیری ایدئولوژیک را پذیرفتید، این دیدگاه رایج که «اقتصاد اثباتی یک علم «عینی» است، یا می‌تواند باشد، دقیقاً به همان معنای هر یک از علوم فیزیکی» (فریدمن ۱۹۵۳) باید رد شود. علاوه بر این، تفاوت‌هایی که در بین ویژگی‌های شخصی مانند جنسیت، جهت‌گیری سیاسی، کشور و رشته کارشناسی در این مسئله پیدا می‌کنیم، به وضوح نشان می‌دهد که راه‌هایی برای محدود کردن این تأثیرات ایدئولوژیک و راه‌هایی برای تقویت آن‌ها وجود دارد.

یافته‌های ما مبنی بر اینکه افرادی که دارای مدرک کارشناسی در اقتصاد هستند، قوی‌ترین تعصب ایدئولوژیک را نشان می‌دهند، اهمیت آموزش اقتصادی در شکل‌دهی دیدگاه‌های ایدئولوژیک را برجسته می‌کند. با انجام این کار، مطالعه ما به ادبیات مربوط به آموزش اقتصادی کمک می‌کند، و نشان می‌دهد که ایدئولوژی می‌تواند حداقل با تغییرات در برنامه‌های درسی در مراحل اولیه محدود شود. روبینشتاین[۱۷] (۲۰۰۶) استدلال می‌کند که «دانش‌آموزانی که برای «مطالعه اقتصاد» به ما مراجعه می‌کنند، در عوض در دستکاری ریاضی متخصص می‌شوند» و «دیدگاه‌های آن‌ها در مورد مسائل اقتصادی تحت تأثیر روش تدریس ما است، شاید حتی بدون اینکه متوجه شوند. «استیگلیتز»[۱۸](۲۰۰۲) همچنین استدلال می‌کند که «اقتصاد آن‌گونه که در مدارس تحصیلات تکمیلی آمریکا تدریس می‌شود… گواهی بر پیروزی ایدئولوژی بر علم است»

آموزش اقتصاد نه تنها بر ایدئولوژی دانش‌آموزان از نظر عملکرد تحصیلی بلکه از نظر رفتار شخصی نیز تأثیر می‌گذارد. کولندر[۱۹] و کلامر[۲۰](۱۹۸۷) و کولندر (۲۰۰۵) از دانشجویان فارغ‌التحصیل در برنامه‌های اقتصادی فارغ‌التحصیل رتبه برتر در ایالات متحده نظرسنجی کردند و دریافتند که به گفته این دانشجویان، تکنیک‌ها کلید موفقیت در مقطع کارشناسی ارشد هستند، در حالی که درک اقتصاد و دانش در مورد ادبیات اقتصادی فقط کمی به این موفقیت کمک می‌کند. این فقدان عمق در دانش کسب شده، نه تنها در اقتصاد، بلکه در هر رشته یا در میان هر گروهی از مردم، باعث می‌شود افراد راحت‌تر به ایدئولوژی تکیه کنند.

اما آموزش تنها مشکل نیست: ساختار‌ها و هنجار‌های اجتماعی در این حرفه نیز عمیقاً بر پایبندی اقتصاددانان به دیدگاه‌های ایدئولوژیک مسلط تأثیر می‌گذارد. به عنوان مثال رایت[۲۱] (۲۰۱۹) در تحلیل جامع خود از کثرت‌گرایی در اقتصاد، چندین ویژگی از این رشته را برجسته می‌کند که سیستم سلسله مراتبی درونی در اقتصاد را در مقایسه با اکثر رشته‌های دانشگاهی دیگر «تندتر و پیامدتر» می‌کند. این ویژگی‌ها عبارتند از: اهمیت رتبه‌بندی مجلات در جنبه‌های مختلف کلیدی زندگی دانشگاهی از جمله دریافت تصدی شغل، تأمین کمک هزینه‌های تحقیقاتی، دعوت به سمینار‌ها و کنفرانس‌ها، و درخواست مشاوره حرفه‌ای، نقش غالب اقتصاددانان برجسته در رشته، اداره این رشته توسط گروه محدودی از اقتصاددانان، تسلط قوی بر موقعیت‌های تحریریه و انتشارات در مجلات با اعتبار بالا توسط اقتصاددانان در موسسات با رتبه بالا و تأثیر قوی رتبه‌بندی مؤسسه در موفقیت شغلی.

به عنوان مثالی دیگر، «دنی رودریک»[۲۲] در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۳ با انجمن جهانی اقتصاد، نقش ساختار اجتماعی در اقتصاد را با ذکر این نکته بیان کرد که «نیرو‌های قدرتمندی وجود دارند که با جامعه‌شناسی حرفه و فرآیند جامعه‌پذیری ارتباط دارند که اقتصاددانان را به تفکر یکسان سوق می‌دهند. اکثر اقتصاددانان تحصیلات تکمیلی را بدون اینکه زمان زیادی را صرف فکر کردن در مورد مسائل اجتماعی کرده باشند یا به غیر از ریاضیات و اقتصاد مطالعه نکرده باشند، شروع می‌کنند. سیستم‌های تشویقی و سلسله مراتبی تمایل دارند به افرادی که مهارت‌های فنی دارند به‌جای سوالات جالب یا برنامه‌های تحقیقاتی پاداش دهند. ذهنیت درون گروهی در مقابل برون گروهی نسبتاً زود شکل می‌گیرد که اقتصاددانان را در مقابل دیگر دانشمندان علوم اجتماعی قرار می‌دهد.» به هر حال، همانطور که در ابتدا بحث کردیم، شواهد فزاینده‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد گرایش‌های سیاسی و ارزش‌های شخصی اقتصاددانان بر جنبه‌های مختلف زندگی دانشگاهی آن‌ها تأثیر می‌گذارد. همچنین تصور اینکه چنین سوگیری‌های ایدئولوژیکی مانع تعامل اقتصاددانان با دیدگاه‌های جایگزین می‌شود، تعلیم و تربیت را محدود می‌کند و پارامتر‌های تحقیق مغرضانه را مشخص می‌کند، زمان زیادی نمی‌خواهد. ما معتقدیم که شناخت سوگیری‌های خود، به ویژه زمانی که شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد آن‌ها می‌توانند از طریق حالت‌های ضمنی یا ناخودآگاه عمل کنند، اولین گام برای اقتصاددانانی است که می‌کوشند عینی و عاری از ایدئولوژی باشند. این همچنین با استانداردی که اکثر اقتصاددانان در مطالعه ما به آن پایبند هستند، مطابقت دارد.

پی‌نوشت
[۱]. Mohsen Javdani
[۲]. Ha-Joon Chang
[۳]. Boland
[۴]. Althusser
[۵]. Foucault
[۶]. Popper
[۷]. Thompson
[۸]. free-ride
[۹]. John Maynard Keynes
[۱۰]. Kenneth Arrow
[۱۱]. David Levine
[۱۲]. Richard Wolff,
[۱۳]. Diane Elson
[۱۴]. Carmen Reinhart
[۱۵]. American Economic Association
[۱۶]. Ben Bernanke
[۱۷]. Rubinstein
[۱۸]. Stiglitz
[۱۹]. Colander
[۲۰]. Klamer
[۲۱]. Wright
[۲۲]. Dani Rodrik

دیدگاهتان را بنویسید