نویسنده: ناهید سوختانلو؛ انسان مدرن ، در عصر جدید و جامعه ی وسیع اطلاعاتی، در معرض مواجهه با پدیده ها و باورهای مختلف با گستره بسیار بالا قرار دارد. فضای مجازی بستری برای مواجهه انسان با این پدیده ها و باورهای مختلف است. حال سوالی که مطرح است این که در این شرایط چگونه میتوان به پدیده های حقیقی و گزاره های صادق دست یافت؟
در چند ماه اخیر و حوادثی که در کشور رخ داده است، هر فرد ایرانی از کودک و نوجوان تا جوان و میانسال در معرض اطلاعات متنوعی همچون مرگ و میر چند جوان و کودک تا سیاه نمایی بر علیه نظام و نیروهای امنیتی و پدیده های بسیار دیگری قرار گرفته اند. حال سوال این است که در میان هجمه های اطلاعاتی در فضای مجازی چطور میتوان گزاره صادق از کاذب را به درستی تشخیص داد؟
برای تشخیص صدق یک پدیده و باور روش ها و فکت های وجود دارد تا به واقعیت و حقیقت اصلی دست یافت. در این مقاله در صدد توضیح مصداقی آن هستیم:
اولین شرط پذیرش یک پدیده حقیقی ،حضور و مشاهده مستقیم است. تجربه و مشاهده خالی از هرگونه پیش داوری و نظریه پردازی است و می توان بدون پیش داوری، پیش فرض و نظریّه پردازی به مشاهده دست پیدا کرد و به تعبیر دیگر می-توان واقعیّات محض را عاری از تئوری ها به دست آورد.
به عنوان مثال : چند نفر از جمعیت ایرانی در اغتشاشات اخیر حضور داشته و به دنبال آن کشته شدن برخی از افراد را به صورت مستقیم مشاهده و تجربه کردند تابه طور یقینی ،کشته شدن آن افراد با شلیک یا باتوم نیروهای امنیتی ثابت کنند؟ نمونه مهسا امینی در شکستن جمجمه ، تیراندازی در دانشگاه شریف و اتفاقات ایذه از دیگر نمونه ها است. ما این ادعاها و قضایا را تنها شنیدیم اما به صورت حضوری آن را مشاهده و تجربه نکردیم در نتیجه نمیتوان به صدق یا کذب آن قضیه یقین پیدا کرد . مگر مستندات و منابع یقینی مانند فیلم یا راویان وشاهدان عینی را به همراه داشته باشد.مشاهده به طور واضح و روشن اساسي ترين شيوه كسب اطلاعات درباره جهان پيرامون ماست.
عدم تاثیر تکرار در باور ذهنی : به این ترفند مغالطه تکرار میگویند که در فضای جنگ روانی و با هدف تاثیر روانی بر مخاطبین است نه تاثیر منطقی . تکرار بر اثر گذر زمان و تاثیر گذاری از طریق حس دیداری و شنیداری ، در سه مرحله «تداعی معنای ، تسلیم شدن و قبول کردن و عرضه شدن به مخاطب» را به دنبال دارد. تکرار بی چون و چرا و مداوم کشته شدن مهسا و کیان و دیگر کشته ها توسط نیروهای امنیتی و … در شبکه های معاند و سلبریتی ها و اینفلوئنسرها ، در پذیرش این مدعا بین برخی افراد به مرور زمان بر اثر بمباران تبلیغاتی ، حس مقبولیت را تداعی و روند باور پذیری آن پدیده را بیشتر کرده است. اما این مخالف سیر تفکر منطقی است زیرا تکرار یک پدیده بر صدق آن دلالت نکرده و هرگز جانشین دلیل و برهان نخواهد بود. این تکرار در قالب عکس ، ویدیو ، متن و … عرضه شد،و این به معنای تاثیرگذاری کاذب بر حس شنیداری و دیداری مخاطبین می باشد .
مشاهده سند ها و دلایل قانع کننده :قبل از پذیرش هر باوری در ابتدا باید دلایل و استدلال و اسناد را مشاهده کرد و در مرحله بعد آن را پذیرفت. تفکر فلسفی و منطقی به معنای خاص کلمه، تلاش ذهنی، عقلی و استدلالی برای درک واقعیتهای جهان هستی است که حرکت از مقدمات هر مطلب، به نتیجه را شکل می دهد. صرف بیان یک ادعا یا داشتن پیش زمینه های ذهنی منفی، نباید مارا به قبول یک باور سوق دهد. کدام یک از ادعاهایی که از شبکه های معاند و علینژادها و سلبریتی ها دیده شد، دارای سند محکم و باور پذیر است؟ لکن صرفا ادعا شد این اتفاق افتاده و حکومت به مردم خودش ظلم میکند.آیا اینگونه بیان کردن، میتواند دلیل و سند محکم برای پذیرش و همچنین صدق یک گزاره و پدیده باشد؟ برای مرگ مهسا و نیکا و کیان در ایذه و دیگر کشته ها، چه سند و دلیلی آورده شد تا اثبات کند اینها بر اثر باتوم یا شلیک نیروهای امنیتی و حکومت کشته شدند؟ در مثالی دیگر در ویدیویی نشان داده شد که در زاهدان مقداری گلوله در خیابان ریخته و ادعا شد نیروهای امنیتی اسلحه شکاری دارند و شلیک میکنن! آیا صرف دیدن چند گلوله در کف خیابان برای اثبات مدعا کافی هست؟ آیا صرف دیدن خون در گوش های مهسا برای اثبات ضربه باتوم به سر کافی بود؟ حال سوال این است که مقدمات منطقی و استدلال این مدعا چیست؟
عدم پذیرش پدیده ای صرفا به علت بیان آن از زبان شخصیت محبوب : تنها شنیدن یک دیدگاه از زبان فردی که محبوب است یا به آن احساس مثبت داریم یا دارای فالور و طرفدار زیاد هست، دلیل بر صدق آن مدعا نیست . دروغگو نبودن، احساساتی نبودن ، منطقی بودن ، داشتن علم کافی، و … مهم ترین فکت های یک فرد مدعی است تا به ما امکان پذیرش ادعا و باورهایی که بیان میکند را بدهد . در قضیه مهسا و نیکا و کیان در ایذه و دیگر قضایا صرف بیان آن از زبان یک سلبریتی محبوب یا اینفلوئنسر جذاب و زیبا و … دلیل بر اثبات مدعا دارد؟ کدام یک از این افراد شرایط یک فرد مدعی یا مخبر را دارند؟ آن سلبریتی که اساس و پایه شغلش احساسات و تخیلات است، آیا شایستگی آن را دارد تا با بیان ادعایی از جانب او ما آن را بپذیریم؟
عدم تاثیر پذیری از بزرگ نمایی : در علم منطق ،بزرگنمایی یک اصل مهم در مغالطه هست . بزرگ کردن یک ماجرای کوچک و بی اهمیت ، با هدف جنگ روانی، درصد پذیرش و تاثیر بر مخاطب را چندبرابر میکند. لکن دلیل بر صدق آن پدیده و باور ندارد . مانند اینکه چرا ان نیروی امنیتی با فرد اغتشاشگر با خشونت برخورد کرده یا چرا نیروهای امنیتی در خیابان ها هستند و … از این نمونه بزرگنمایی است. این امری طبیعی است در پی هر کنشی ، واکنشی شکل میگیرد . به عنوان مثال ما این نوع واکنش هارا در تمامی کشورها مشاهده میکنیم و این یک امر همه گیر است. حق طبیعی هر حکومتی هست که در برابر قانون شکنان خود اینگونه واکنش هایی نشان بدهد. اما در این قضایا این مورد بزرگنمایی شده و چهره ی سیاه و منفی به نیروهای امنیتی و حکومت داده است.
عدم توسل احساسات : احساسات به خودی خود مذموم نیست مگر بگونه ای بر انسان حاکم شود که تصمیمات بر اساس احساسات باشد.احساسات گاهی بر انسان غلبه کرده و مانع از غلبه عقل و استدلال میشود. در نتیجه نمیتوان با دخالت آن ،گزاره صادق از کاذب را تشخیص داد . به این علت که درک حقایق با عملکرد منطق و عقل است . یکی از مهم ترین و تاثیر گزارترین مورد در پذیرش پدیده ها و ادعاهایی که در جریانات اخیر مطرح شده ، بازی با احساسات مردم است. مانور دادن در جنسیت زن، زیبایی چهره و کم سن بودن افرادی که به عنوان کشته شدگان معرفی شدند، یکی از ترفندهای تحریک احساسات است. کشته سازی ، ساخت ترانه ها و فیلم ها و نقاشی های احساسی ، مظلوم نمایی و … از دیگر شگردهای بازی با احساسات بود تا بتوانن ادعای باطل خود را در اذهان برخی از مردم جای بدهند و حقیقت را پنهان کرده تا مانع از کاربرد عقل و تفکر مستدل باشد .
گذر از کمیت ها : برای پذیرش یک پدیده نباید کمیت ها یا به نوعی تعداد افرادی که آن پدیده و باور را پذیرفته اند در پذیرش آن پدیده اهمیت داشته باشد.در مغالطه کمیت گرایی در جایی که ذکر اعداد و ارقام جایز نیست از اعداد و ارقام استفاده شود و یا ذکر کمیت بدون سخن از کیفیت باشد. کمیت ها نشان دهنده صدق در قضایا و گزاره ها نیستند. به عنوان مثال در حوادث اخیر تعداد زیادی از سلبریتی ها و سیاستمداران و افرادی در نقاط مختلف جهان وجود داشته که با اغتشاشات ، تجزیه و سقوط نظام و … در ایران موافق بودند، همچنین پیج ها و کامنت های زیادی( کامنت هایی از پیج های فیک) در این باره فعالیت داشتند ، حال سوال این است، آیا کثرت اشخاص و افراد در پذیرفتن ادعاهایی که در حوادث اخیر مطرح شد دلیل بر حقانیت و صدق قضایا بوده است؟ کثرت دلیل بر حقانیت و صدق یک گزاره نیست همانطور که در قران گفته شد اکثرهم لا یعقلون ، اکثرهم لا یعلمون ، اکثرهم یجهلون ، اکثر الناس الا کفورا و … از این دست کثرت ها که در قرآن به صراحت به آن اشاره میکند. زیرا در بیان کمیت ها سخن از کیفیت، بسیار اهمیت دارد.
گوش سپردن به ادعای مخالف : از جمله مسائل در تجزیه و تحلیل پدیده ها و باورها ، در کنار شنیدن آن ، گوش دادن به صدای مخالف هست. برای فهم بهتر مسائل بهترین روش بررسی آثار مختلف است همچنان در شیوه بزرگانی چون شهید مطهری، علامه طباطبایی و … در تبیین بهتر باورها آثار غربی را مورد مطالعه قرار میدادند. گاهی ممکن هست پدیده ای نادرست و کاذب را پذیرفته باشیم و با مشاهده باور مخالف آن ، نگاه صادق و حقیقی پیدا کنیم. در حوادث اخیر از مهم ترین مسائلی که پیش آمد نشنیدن صدای مخالف بود. به عنوان مثال بحث کشته شدن مهسا و نیکا و کیان … مطرح شد و ایده های مختلفی از جمله ضربه باتوم و ضربه مغزی ، شلیک مامورین به مردم و … را بیان کردند. از طرفی دیگر مباحثی نظیر خودکشی و افتادن از بلندی و حمله توسط موتورسواران در ایذه و … نیز بیان شد که با ارائه مستنداتی همراه بود. اما آیا معترضین به این مستندات و ادله توجهی کردند؟ آیا با نگاه بی طرفانه صدای مخالف خود را شنیدند ؟این یک بعد بودن، افکار را از شنیدن و رسیدن به واقعیت ها و حقایق اصلی منع میکند.
گول رنگ و لعاب نخوردن : آیا زیبایی ، رنگ، کیفیت و … دلیل محکمی در درستی و صدق یک مدعاست؟ اگرروزی سوال شود که پذیرفتن پدیده یا باوری ، به دلیل زیبایی در رنگ و لعاب و کیفیت آن بوده، مسئله ای غیر منطقی است.در اینجا مغالطه عوام فریبی شکل میگیرد. به سه شیوه توسل به هیجانات ، توسل به مقبولات عمومی و توسل به تفاخر و افاده استفاده میشود. در جریانات اخیر برای نشان دادن حقانیت باور باطل و کاذب خود از ویدیو ها و عکس ها و ترانه های زیبایی استفاده شد که توسل به هیجانات را دنبال داشت . از ترانه( برای) تا ویدیو های گرافیکی از زنان برهنه در میدان آزادی همراه با رقص و آواز و یا ساخت موشن ها و فتوشاپ ها و موارد بسیاری دیگر. این زیبایی ها نباید در پذیرش پدیده ها و قبول در صدق قضایا موثر باشد، زیرا به نوعی تاثیر در احساسات و تخیل تلقی شده و مانعی برای تفکر منطقی است. مقصود ما نیز مذمت هنر و زیبایی مانند آنچه افلاطون دراین باره گفته است نمی باشد، بلکه هدف، تاکید بر پذیرش حقیقت با در نظر گرفتن محتوا و گزاره های صادق یک پدیده است . استفاده از هنر مرحله ای بعد از پذیرش منطقی یک ادعاست و نباید در مرحله اول قرار گیرد.
عدم تعمیم به کل : یکی از مهم ترین مواردی که نباید در پذیرفتن پدیده ها موثر باشد تعمیم به کل دادن است. در اینجا از یک یا چند قضیه صادق که خطای نیروی های امنیتی هست به یک نتیجه ی کاذب که همه ی نیروهای امنیتی اینگونه هستند میرسیم. تعمیم چه مثبت باشد چه منفی مانع بزرگی برای تفکر مستدل است. تعمیم به کل در صورتی صحیح است که یک جامعه آماری وسیعی مورد بررسی قرار بگیرد. تمام آن جامعه و یا درصد بسیاری از ان را، که در علم منطق به استقراء تام و ناقص تعبیر میشود.استقرای ناقص، آن است که تمام جزئیات در آن، ملاحظه نشود، بلکه تنها تعدادی از آنها را ملاحظه کنند و چون آنها را به صفتی متصف یابند، حکم به وجود آن صفت در همه جزئیات کنند؛ به این معنا که از حکم بخش قابل توجهی از جزئیات و مصادیقِ یک کلی برای رسیدن به یک حکمِ کلی تحقیق و تفحص میشود. همچنین تعمیم به کل همان استقراء ناقص است با جامعه آماری محدود و به صورت شتاب زده که موجب ظن و گمان بوده و یقینی نیست. در حوادث اخیر برخی مامورین امنیتی که تعداد بسیار محدودی هستند دچار خطاهایی شدند. آیا عمل ان تعداد محدود را باید بر کل مامورین تعمیم داد؟ آیا برای این تعمیم آماری از کل مامورین یا تعداد کثیری از آن ها گرفته شد؟ ایا خطای چند فرد به حساب کل نظام نوشته میشود؟
نتیجه آنکه در شناخت و پذیرش پدیده ها و باورها باید روش ها و شیوه های منطقی و مستدل را انجام داد تا به علم یقینی و گزاره های صادق دست یافت. بی توجهی به این شرایط باعث ایجاد مغالطات ، تفکر سطحی و غیر مستدل ، فریب خوردن و در نتیجه پذیرش گزاره کاذب و باور باطل میشود. همچنین عدم تاثیر پذیری از محیط، مطالعه علمی آن پدیده، سوال کردن ، بررسی جنبه های مختلف پدیده، عدم تاثیر از پیش زمینه ذهنی، اهمیت ندادن به نگاه دیگری و … از جمله فکت ها و شرایط مختلف پذیرش پدیده و یک ادعا است. نکته ی مهمی که باید به آن توجه کرد این است که ادعاها و قضایای مطرح شده،از زبان معاندین و مخالفین این نظام صورت گرفته است که با استناد به علم رجال که گفته میشود در بیان خبر و روایتی باید در سلسله افراد مخبر، فرد کذاب وجود نداشته باشد ،حال اینکه می میبینیم منابع این روایتهای مطرح شده در سلسله گفتار و افراد آن، کذاب به وفور دیده میشود ،در نتیجه احتمال بیان گزاره کاذب در قضایای مطرح شده بیشتر است.