با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
جمعه هفته گذشته نخستین نشست همکاریهای منطقهای موسوم به فرمت ۳+۳ در مسکو برگزار شد. در نشست مذکور، معاونان وزاری امور خارجه سه کشور قفقاز جنوبی (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) و سه کشور همسایه با این منطقه شامل روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران حضور یافتند تا در خصوص تحولات منطقه قفقاز جنوبی با محوریت تنش جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان بحث و تبادل نظر شود. در این بین به نظر میرسد با توجه به عمق و تنوع اختلافات بین اعضای فرمت ۳+۳، چه اختلاف بین ترکیه و ارمنستان، چه تنش گرجستان و روسیه، درگیری ایروان و باکو، اختلافات جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان و … باید در خصوص کارایی و تاثیر این فرمت (۳+۳) تردید داشت؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی هر چه بیشتر و دقیق تر این فرمت بر تحولات منطقه قفقاز جنونبی، گفت وگویی را با سید علی سقائیان، سفیر سابق ایران در ارمنستان و برزیل و تحلیلگر ارشد مسائل قفقاز پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
جمعه گذشته نخستین نشست همکاری های منطقه ای موسوم به فرمت ۳+۳ متشکل از سه کشور قفقاز جنوبی (آذربایجان، ارمنستان و گرجستان) و سه کشور همسایه با این منطقه شامل روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران در سطح معاونان وزرای امور خارجه این کشورها در مسکو برگزار شد. آیا با توجه به عمق و اختلافات بین کشورهای حاضر در ۳+۳، این گروه اساساً توان و تمایلی برای حل مناقشات قفقاز جنوبی با محوریت قره باغ را دارد. به خصوص که عمق اختلافات تا جایی پیش رفته است که گرجستان به دلیل تنش با روسیه از حضور در این نشست، حتی در سطح معاونین وزرای امور خارجه هم خودداری کرده است؟
در پاسخ به شما باید چند نکته را مد نظر قرار داد. اول اینکه به هرحال نفس و اساس تشکیل فرمت ۳+۳ به جنگ ۴۴ روزه پاییز سال گذشته جمهوری ارمنستان و جمهوری آذربایجان با می گردد که آن جنگ هم ریشه در نگاه اتحاد جماهیر شوروی به منطقه قفقاز و همچنین اختلافات بعد از فروپاشی شوروی دارد. یعنی مناقشه قره باغ عمری بیش از سه دهه دارد و در این سه دهه، هم جمهوری آذربایجان و هم جمهوری ارمنستان هزینههای بسیار زیاد انسانی، نظامی، لجستیکی، سیاسی، دیپلماتیک و … صرف کرده اند. با این حال مناقشه قره باغ کمابیش به قوت خود باقی اشت. نکته بعد به نقش دو کشور کلیدی یعنی جمهوری اسلامی ایران و روسیه باز می گردد. در این بین ایران به عنوان همسایه مشترک جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان همواره سعی داشته است لنگر صلح، ثبات و امنیت در این منطقه باشد. پیرو این نگاه در برهه ها و مقاطع مختلف و حساس، تهران تلاش کرده به هر نحوی از تشدید بحران و تنش در این منطقه جلوگیری شود. کما اینکه در جنگ ۴۴ روزه پاییز سال گذشته، جمهوری اسلامی ایران نقش جدی برای فروکش کردن جنگ و ایجاد صلح ایفا کرد. کشور مهم دیگر روسیه است که نهایتا با فراخوان کرملین و طرح آتش بس مسکو، جنگ سال گذشته پایان یافت. در ادامه طرح آتش بس روسیه منجر به صدور یک بیانیه مشرک شد. بنابراین نقش تهران و مسکو و نیز آنکارا در حل و مدیریت تنشها، بحران ها و اختلافات منطقه قفقاز جنوبی غیرقابل انکار است. با توجه به نکات یاد شده و در پاسخ مشخص به سوال شما اینکه فرمت ۳+۳ در سایه برخی اختلافات درونی توانی برای حل مناقشات قفقاز جنوبی دارند به اراده اعضای این فرمت (۳+۳) باز می گردد. در این بین اراده دو طرف اصلی مناقشه یعنی جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان برای پایان دادن به این تنش بیش از ۳۰ ساله و استقرار صلح و ثبات پایدار حیاتی است. لذا اگر باکو و ایروان و رهبران و ساختار و نظام سیاسی این دو کشور اراده کافی برای حل و فصل یکباره مناقشه قره باغ را داشته باشند به نظر من ارداه سیاسی و دیپلماتیک دو کشور اصلی می تواند موتور محرکه ای برای فرمت ۳+۳ با هدف و دستور کار حل مناقشات قفقاز جنوبی باشد.
در لابه لای نکاتی که اشاره داشتید عنوان شد اراده باکو و ایروان برای حل مناقشات قفقاز جنوبی، پارامتر اصلی و حیاتی در افزایش کارایی فرمت ۳+۳ است. آیا با توجه به نشست ۵ آذر/ ۲۶ نوامبر سوچی و شاخه زیتونی که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به نیکول پاشینیان، نخست وزیر جمهوری ارمنستان و الهام علی اف، رئیس جمهور آذربایجان داد، میتواند نقطهای برای شکل گیری این اراده سیاسی و دیپلماتیک بین دو طرف اصلی مناقشه تلقی شود؟
بله دادن شاخه زیتون توسط ولادیمیر پوتین به پاشینیان و الهام علی اف و نیز برگزاری خود نشست سوچی می تواند نقطه آغازی بر شکل گیری اراده سیاسی باکو و ایروان برای حل مناقشات قره باغ باشد. به هر حال شاخه زیتون نماد صلح است. اما نکته بسیار مهمی که در پاسخ به سوال قبلی شما اشاره ای به آن نشد به نقش مخرب و منفی بازیگر فرامنطقهای یعنی رژیم غاصب صهیونیستی بازمیگردد که عامل جدی در عدم شکل گیری اراده سیاسی بین جمهوری ارمنستان و به خصوص جمهوری آذربایجان برای حل مناقشات قره باغ است. لذا باید این بازیگر مخرب فرامنطقه ای از صحنه تحولات قفقاز جنوبی به ویژه از جانب باکو کنار گذاشته شود و به طور کلی حذف شود، در غیر این صورت کماکان تنش در قفقاز جنوبی به قوت خود باقی خواهد ماند. چون صهیونیستها از هر تلاشی برای تداوم و تشدید این تنش و درگیری در مرزهای جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان کوتاهی نمی کند. پیرو نکته مذکور نباید فراموش کنیم که بخشی از عوامل ایجاد جنگ ۴۴ روزه پاییز سال گذشته قره باغ به تحریکات رژیم صهیونیستی بازمیگردد که متاسفانه سبب شد هزینه اقتصادی و انسانی جدی به دو کشور درگیر تحمیل شود؛ هزینه هایی که می شد برای برقراری صلح و ثبات در منطقه صرف شود. این در حالی است که متاسفانه در جریان جنگ سال گذشته، رژیم صهیونیستی هم توانست جنگ افزار و تسلیحات خود را به جمهوری آذربایجان بفروشد و هم اینکه نفوذ امنیتی و نظامی خود را در جمهوری آذربایجان و قره باغ گسترش دهد.
نکته کلیدی دیگر به سطح دیپلماتیک اعضای این نشست باز می گردد. آیا برگزاری نشستی در سطح معاونین وزرا و مدیرکل وزارت امور خارجه از تاثیرگذاری لازم برای حل مناقشات قره باغ که به گفته شما عمری بیش از سه دهه دارد، برخوردار خواهد بود؟
من سعی میکنم از نگاه بدبینانه در خصوص کارایی، توانایی و خروجی فرمت ۳+۳ برای حل مناقشات قفقاز جنوبی خودداری کنم. به هر حال نشست جمعه گذشته نخستین نشست همکاریهای منطقهای در این فرمت (۳+۳) بود. لذا به نظر من خیلی زود است که بخواهیم در قبال حل مناقشات قره باغ توسط این فرمت اظهار نظر قطعی داشته باشیم و از همین حالا نتیجه گیری کنیم. ضمن اینکه به هر حال برگزاری این نشست در مسکو، آن هم با حضور همه طرفهای ذی مدخل در سطح معاونین وزرای امور خارجه می تواند گامی مثبت، سازنده و رو به جلو با هدف حل مناقشات قفقاز جنوبی تلقی شود. از طرف دیگر چون نشست جمعه گذشته اولین دور از این دست همکاریهای منطقهای در فرمت ۳+۳ است نباید انتظار جدی و زودهنگامی برای حل مناقشات در قالب این فرمت داشته باشیم. بنابراین همه طرفین از گرجستان، جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان تا روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران باید از همه توش و توان سیاسی و دیپلماتیک خود برای ایجاد فضای مثبت و بستر لازم با هدف تقویت فرمت ۳+۳ استفاده کنند تا هدف و آرمان نهایی این همکاری منطقهای یعنی ایجاد صلح و ثبات پایدار در قفقاز جنوبی تحقق پیدا کند. مضافا نباید فراموش کنیم که جمهوری اسلامی ایران همواره نقش کلیدی در کاهش بحران و ایجاد صلح و ثبات در میان همسایگان خود ایفا کرده است، از افغانستان گرفته تا تاجیکستان، ارمنستان و آذربایجان با محوریت قرهباغ، عراق و …؛ بنابراین پیرو آنچه که در پاسخ به سوال نخست شما به آن اشاره کردم قطعاً جمهوری اسلامی ایران لنگرگاه صلح، ثبات و امنیت پایدار در منطقه و به خصوص در میان همسایگان است. اما به طور مشخص در خصوص تحولات قفقاز جنوبی قطعاً جمهوری اسلامی ایران در کنار روسیه و ترکیه و همچنین با حضور گرجستان و به ویژه دو طرف اصلی درگیری یعنی جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در فرمت ۳+۳ میتواند شرایط را به سمت کاهش و مدیریت تنش سوق دهد.
با این حال نمی توان منکر سایه سنگین اختلافات اعضای ۳+۳ شد؟
بله. لذا از یک طرف روسیه و گرجستان باید اختلافات خود را حل کنند. در کنار آن اختلاف تاریخی ارمنستان و ترکیه هم مدیریت شود تا بتوان درگیری اصلی بین ایروان و باکو را مدیریت کرد. البته اکنون سایه بحران تنش اوکراین و روسیه و همچنین ناتو با روسیه سایه جدی بر این تلاش های منطقه ای در فرمت ۳+۳ دارد. در نتیجه باید برخی بازیگران و کشورهای فرامنطقه ای از رژیم غاصب صهیونیستی گرفته تا ناتو، آمریکا، اروپا و … از صحنه تحولات جنوبی حذف شوند. به هرحال چنانی که اشاره شد هر کدام از این بازیگران با نقش آفرینی مخرب خود سعی در تحریک یکی از اعضای فرمت ۳+۳ دارند. این تحریکات سبب خواهد شد که همکاری های منطقه ای در این فرمت (۳+۳) نتواند کارایی لازم را برای حل مناقشات منطقهای داشته باشد. در نتیجه به هر میزان که بتوان از نقش، دخالت و نفوذ مخرب این بازیگران فرامنطقهای بکاهیم به همان اندازه می توان امید داشت که همکاریهای منطقهای در فرمت ۳+۳ می تواند نقش کلیدی در ایجاد صلح و ثبات پایدار در قفقاز جنوبی ایفا کند. در این صورت این فرمت می تواند در نهایت بستر لازم را برای تقویت همکاری بین کشورهای عضو فراهم کند. در این راستا اگر بتوان خط راه آهن شوروی سابق را احیا کرد میتواند نقش جدی و محوری در توسعه مناسبات ریلی، اقتصادی، تجاری، ترانزیتی و مرزی بین کشورها از ترکیه و جمهوری نخجوان گرفته تا جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری اسلامی ایران و حتی گرجستان داشته باشد.
به خطوط ریلی شوروی سابق اشاره کردید که میتواند به طور ضمنی دالان یا کریدور زنگه زور را به ذهن متبادر کند. در این بین نیکول پاشینیان در کنفرانس خبری ۳ آذر/ ۲۴ نوامبر پیش از نشست سه جانبه سوچی در ۵ آذر/ ۲۶ نوامبر عنوان داشت که «اظهارات باکو درباره دالان (کریدور) زنگه زور نشانگر جاه طلبی های ارضی جمهوری آذربایجان نسبت به ایروان است. جمهوری آذربایجان با رفتار خود نشان می دهد که باکو نسبت به ایروان جاه طلبی های ارضی دارد. کریدور زنگه زور یا زنگه زور شرقی چه معنی می دهد؟ چه کسی این واژگان را از خود در آورده است؟ ما (ارمنستان) تاکید کردیم و همچنان تاکید می کنیم که درباره مسائل و موضوعات در این رابطه گفت وگو و مذاکره ای نمی کنیم.» این در حالی است که از سال ۱۹۹۲ بنا بر این بوده است که ارمنستان در قبال در اختیار گرفتن دالان لاچین، کریدور زنگه زور را در اختیار جمهوری آذربایجان قرار دهد. حال به باور شما دلیل یا دلایل تغییر موضع ایروان در خصوص دالان زنگه زور چیست؟ آیا به واقع چیزی به نام دالان یا کریدور زنگه زور وجود خارجی نداشته است و اکنون به ایروان تحمیل می شود؟
چنانی که به درستی اشاره کردید کریدور زنگه زور همان خطوط ریلی شوروی سابق است. لذا نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان و نه هیچ مقام دیگری در این کشور نمی تواند این مسئله را نادیده بگیرد. اما نکته بسیار مهمی که به نظر من باعث تغییر موضع ایروان شده است به وجود دالان زنگه زور باز نمی گردد، بلکه مسئله حاکمیت روسیه، آذربایجان و … بر این کریدور است. در این رابطه، چه نیکول پاشینیان به عنوان نخست وزیر فعلی جمهوری ارمنستان و چه هر مقام و مسئولی در این کشور اجازه نخواهد داد که بخشی از خاک جمهوری ارمنستان به اسم دالان یا کریدوری در اختیار جمهوری آذربایجان یا هر کشور دیگری قرار بگیرد. چرا که قطعاً هر دولتی و هر نخستوزیری، چه نیکول پاشینیان و چه هر کس دیگری این دالان و کریدور را در اختیار جمهوری آذربایجان قرار دهد، مطمئن باشید به سقوط آن دولت و نخست وزیری میانجامد.
نقش دیاسپورای ارمنی را در این رابطه چگونه ارزیابی می کنید؟
بی شک در طول سه دهه گذشته که از عمر مناقشه قره باغ می گذرد و مشخصا از همان سال ۱۹۹۲ که مسئله دالان یا کریدور زنگه زور مطرح شده است، دیاسپورای ارمنی اجازه احداث آن را نداده و نخواهد داد. بنابراین نیکول پاشینیان به دنبال یک فرصت مناسب بوده است که مخالفت علنی و جدی خود را با دالان زنگه زور اعلام کند. مضافا در پاسخ مشخصتر باید عنوان کرد که اگرچه پیرو نکته درست شما از سال ۱۹۹۲ طرح دالان لاچین در قبال کریدور زنگه زور مطرح شده است، اما باید اسناد و مدارک مربوط به آن طرح را به دقت بررسی کرد، آن زمان متوجه دلایل تغییر موضع پاشینینان در قبال زنگه زور خواهیم شد. در سایه آن چه که بیان شد به نظر می رسد دالان یا کریدور مد نظر باکو و شخص علی اف نادرست و جعل تاریخ است.
چطور؟
اینگونه که اگر بخواهیم اسناد و مدارک مربوط به این طرح در سال ۱۹۹۲ را به دقت مورد بررسی قرار دهیم یقین داشته باشید که به این کریدور مدنظر جمهوری آذربایجان نخواهیم رسید. به عبارت دقیقتر کریدور زنگه زور که امروز الهام علی اف و جمهوری آذربایجان به دنبال احداث آن هستند به شدت متفاوت از طرح سال ۱۹۹۲ است. پس بدیهی است که پاشینیان و جمهوری ارمنستان و به طریق اولی دیاسپورای ارمنی مخالفت جدی، علنی و صریح خود را با اصرار و تلاش باکو برای احداث کریدور زنگه زور داشته باشند. چون خواسته فعلی جمهوری آذربایجان و علی اف به هیچ عنوان انطباقی با طرح ۱۹۹۲ ندارد.
پیرو آن چه که در رابطه با نیت و خواست الهام علی اف پیرامون احداث کریدور زنگه زور عنوان داشتید و نیز بر اساس تحلیل و گمان زنی برخی از کارشناسان داخلی، منطقهای و جهانی آیا می توان عنوان داشت که بزرگترین بازنده تحولات منطقه قفقاز جنوبی به خصوص در سایه تلاش مشترک آنکارا و باکو برای احداث دالان مذکور (زنگه زور) فقط جمهوری اسلامی ایران خواهد بود؟
به کار بردن لفظ و واژه بزرگترین بازنده تحولات منطقه قفقاز جنوبی برای ایران قدری غلوآمیز است، اما به هر حال دولت روحانی در سال گذشته نتوانست در جریان جنگ قره باغ آنگونه که باید موثر و فعال عمل کند. البته در سایه آن چه که پیرو نگاه و نیت جمهوری آذربایجان در خصوص دالان زنگه زور عنوان داشتم، این مسئله قطعاً خط قرمز جمهوری ارمنستان و همچنین جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. یعنی، نه ایروان و نه تهران اجازه تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه قفقاز جنوبی، به خصوص در مرزهای مشترک دو کشور (ایران و ارمنستان) را به ترکیه، جمهوری آذربایجان و هیچ کشور دیگری نخواهند داد. ما اجازه چنین تغییر ژئوپلتیکی را، نه داده ایم و نه خواهیم داد. این موضع رسمی و صریح جمهوری اسلامی ایران، هم در دولت رئیسی و هم قبل تر در دولت حسن روحانی بوده است. این موضع روشن حاکمیت در داخل کشور است.
با این حال بر اساس گمانهزنیهای محافل سیاسی و رسانهای در جریان دیدار سید ابراهیم رئیسی و الهام علی اف در نشست اکو، جمهوری اسلامی ایران به طور ضمنی احداث دلان زنگه زور را پذیرفته است. حتی روزنامه ینی مساوات (نزدیک به دولت جمهوری آذربایجان) در یادداشتی که گام رو به جلو تلقی می شود مدعی است که ارمنستان مجبور به پذیرش ایجاد یک دالان در خاک خود شده است. لذا موضع ایران در این مورد اهمیت چندانی ندارد. این روزنامه ادعا کرد که دالان زنگه زور ایجاد خواهد شد و ارمنستان هیچ حقی بر نظارت بر عبور و مرور از این دالان نخواهد داشت. چرا که این مسیر باید براساس توافق ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ گشوده شود و کنترل آن به عهده نیروهای مرزبانی روسیه باشد. ینی مساوات عنوان داشته که باکو پس از درگیری های ۱۵ و ۱۶ نوامبر، شرط آتش بس را پذیرش دالان زنگه زور توسط ارمنستان تعیین کرده بود و با حمایت روسیه از خواست جمهوری آذربایجان نهایتا نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان نیز مجبور به پذیرش آن شده و در دیدار سران در ۲۶ نوامبر نیز این توافق را نهایی کرده اند؟
من که با آقای رئیسی در نشست اکو نبودم تا بفهمم ایشان در دیدار با علی اف با احداث این کریدور توسط جمهوری آذربایجان موافقت کرده اند یا خیر، اما به عنوان یک کارشناس من کماکان بر نکته قبلی خود اصرار دارم که جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه اجازه تغییرات ژئوپلیتیکی در منطقه قفقاز جنوبی، آن هم در مرزهای مشترک با ارمنستان را توسط ترکیه، جمهوری آذربایجان و هیچ کشور دیگری، نه داده است و نه خواهد داد. این خط قرمز جمهوری اسلامی ایران است و همه دولت ها، چه دولت رئیسی، چه دولت روحانی و هر دولت دیگری باید در برابر تلاش جمهوری آذربایجان و هر کشور دیگری برای ایجاد تغییرات ژئوپلتیکی در این منطقه مقاومت کند. ضمنا همان گونه که شما اشاره کردید قطعاً جمهوری ارمنستان و خود نخست وزیر این کشور و نیز دیاسپورای ارمنی اجازه تغییرات ژئوپلیتیکی و احداث دالان زنگه زور را به جمهوری آذربایجان نخواهند داد چرا که این امر قطعاً باعث فروپاشی جمهوری ارمنستان خواهد شد. در عین حال وزارت امور خارجه و سخنگویی دولت رئیسی هیچ اظهارنظر و موضعی پیرامون چراغ سبز به جمهوری آذربایجان در رابطه با احداث کریدور زنگه زور را مطرح نکرده اند. بله حواشی بعد از دیدار رئیسی و الهام علی اف در این خصوص شکل گرفت، اما هیچکدام لزوما به معنای موافقت جمهوری اسلامی ایران با احداث کریدور زنگه زور توسط جمهوری آذربایجان نیست.
البته در سیاست خارجی دولت حسن روحانی تمرکز کمتری بر مسئله همسایگان بود و بیشتر تمرکز خود را روی توافق هستهای و نگاه به اروپا و آمریکا داشت، اما محور سیاست خارجی دولت سید ابراهیم رئیسی بر ارتقاء مناسبات با همسایگان است. البته در این خصوص من در زمان جنگ ۴۴ روزه قره باغ در پاییز سال گذشته از طریق کانال هایی این هشدار را به وزارت امور خارجه دولت روحانی دادم که شاهد انفعال و کم کاری در این مسئله حساس هستیم و ما باید نفوذ و فعالیت بیشتری در من این مسئله داشته باشیم که متاسفانه پیرو آن چه که در سوالات قبلی اشاره داشتم تحرک چندان جدی از طرف دولت روحانی شکل نگرفت. بله ما شاهد سفر سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی سابق وزارت امور خارجه به پایتختهای دو کشور جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در خلال جنگ قره باغ بودیم، اما متاسفانه این تحرکات بسیار دیر در دستور کار قرار گرف، لذا خیلی نتیجه بخش نبود. با این حال نمیتوان منکر نقش، جایگاه و وزن جمهوری اسلامی را در تحولات منطقه ای شد. به خصوص آنکه در همین صد روزی که از عمر دولت سیزدهم می گذرد شاهد سفرها و تحرکات دیپلماتیک منطقهای، چه در سطح رئیسجمهور، چه در سطح وزیر امور خارجه و چه در سطح معاونان دستگاه دیپلماسی به کشورهای همسایه بودیم. این تحرکات سیاست خارجی دولت جدید در منطقه می تواند باعث افزایش نفوذ و مدیریت ایران در تحولات پیرامونی شود. در سایه این تحرکات دیپلماتیک منطقه ای در دولت جدید میتوان افزایش مناسبات همزمان با جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان را در دستور کار قرار داد. باید طرحهای دقیقی برای افزایش نفوذ ایران در منطقه قرهباغ و همکاری با جمهوری آذربایجان در مناطق آزاد شده مطرح شود، کما اینکه دولت جدید طرح های خود را به باکو ارائه کرده است. مضافا می توان احداث خط راه آهن آستارا – آستارا تکمیل کرد و همچنین تلاش برای افزایش تبادلات تجاری بین ایران با آذربایجان و ارمنستان باید در دستور کار قرار گیرد.
به تاثیر تحولات و تنشهای کنونی بین روسیه و اوکراین و همچنین مسکو و ناتو اشاره کردید. با نگاهی به اقتضائات منطقه قفقاز جنوبی و همچنین تلاش ترکیه و آذربایجان برای احداث کریدور زنگه زور برخی از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر معتقدند آنکارا و باکو از طریق ایجاد این کریدور میتوانند ناتو را مستقیماً از ترکیه و جمهوری نخجوان به جمهوری آذربایجان و دریای خزر در کنار مرزهای آبی ایران و روسیه بکشانند. حال باید پرسید که اگرچه ولادیمیر پوتین به دلیل سیاستهای غرب گرایانه نیکول پاشینیان خواهان تنبیه ایروان در خصوص قره باغ است، اما اولویت ها و راهبردهای امنیتی مسکو در برابر ناتو تا کجا اجازه می دهد که این بازیگر (ناتو) از طریق دالان زنگه زور در پشت مرزهای روسیه و ایران حاضر شود؟
ببینید اساساً اقتضائات منطقه قفقاز جنوبی و همچنین اختلافات کنونی بین ناتو و روسیه دارای مسائل خاص خود است. لذا من حضور ناتو از طریق دالان زنگه زور در دریای خزر را به هیچ وجه نزدیک به واقعیت نمی دانم.
چرا؟
دلیل آن واضح است. چون پیرو توافق کشورهای حاشیه دریای خزر هیچ کشوری عضوی نمی تواند به فعالیت نظامی بازیگران یا کشورهای ثالث فرامنطقهای توسل پیدا کند. در دریای خزر تنها فعالیتهای تجاری، اقتصادی و محیط زیستی پیش بینی شده است. پس جمهوری آذربایجان، ترکیه و هیچ کشور دیگری نمیتواند پای ناتو را از طریق کریدور زنگه زور یا هر مسیر دیگری به دریای خزر باز کند. در عین حال اگر شما به وضعیت سیاسی، اقتصادی، امنیتی، تجاری، اجتماعی و دیپلماتیک ترکیه نگاه کنید میبینید که این کشور در وضعیت مناسبی قرار ندارد که بخواهد با برخی طرحها مانند دالان زنگه زور بخواهد پای ناتو را به دریای خزر باز کند. چون این مسئله باعث افزایش تنش بین آنکارا و مسکو و همچنین اختلافاتی با تهران خواهد شد.
نویسنده:عبدالرحمن فتح الهی
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.