حالا موضوع «بچه جهادیها» برای ما نیز مقصود شده است، دغدغهای از جنس تحلیل و گفتمان. ماجرا با ثبت خاطرهها و رویدادها آغاز شد اما خیلی زود متوجه شدیم که اغلب جهادگران نمیتوانند خود را توصیف کنند و اهداف و نظرات خود را شرح دهند. از همین رو به دنبال افرادی رفتیم که بهنوعی در حوزه ادبیات گفتمانی گروههای جهادی فعالیتی علمی داشتهاند. حال برای ما «گفتمان گروههای جهادی» مسئله است. برای تبیین بهتر این گفتمان و همینطور بررسی شاخصههای کار جهادی به سراغ محسن ردادی رفتهایم. ردادی هماکنون عضو پژوهشگاه فرهنگ و انقلاب اسلامی است و در حوزه گفتمان جهادی دغدغه دارد. وی در این گپوگفت نسبتاً طولانی از کار ویژه گروههای جهادی گفت و صراحتاً تأکید کرد گروههای جهادی را نباید در دولت یا حتی سپاه و بسیج محدود کرد! و باید به گروههای جهادی اجازه داد مردمنهاد رشد کنند. از منظر ردادی میدان کار برای گروههای جهادی بسیار گسترده است و در کنار کار عمرانی، میتوانند کارهای مختلفی را البته بهشرط در ارتباط با مردم بودن انجام دهند. مشروح گفتگوی ما با محسن ردادی در ادامه از منظر شما میگذرد.
هرچند که محور بحث ما بررسی گفتمان جهادی است، اما برای ورود به بحث نیاز است کمی درباره مبانی و شیوه تفکر مدیریت مردمپایه بدانیم. اساسا با بهره بردن از ظرفیت مردم در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… چه میزان میتوان مشکلات کشور را حل کرد؟
ردادی: موضوع را باید کمی تاریخیتر آغاز کرد، در دوره جنگ به دلیل اینکه مشارکت مردم بسیار زیاد بود و حکومت بهصورت مردمیتر اداره میشد، مشکلات در کشور چندان اثر منفی نداشت؛ در واقع انقلاب اسلامی یک بستر و زمینهای را فراهم کرد که مشارکت مردمی را جذب کند و از آنها در حل مشکلات کشور بهره ببرد، اما بعد از دهه ۷۰ مردم از حکومت رانده و کنار زده میشوند که اثرات منفی زیادی را در پی داشت. در شرایط کنونی نیز آقای رئیسی باید این تجربه گذشته را به یاد بیاورند و مردم را در عرصه سیاستگذاری و اجرا و نظارت مشارکت دهد و اگر مردم در حکمرانی شریک شوند دیگر احساس نمیکنند در سرنوشت کشورشان بیتأثیرند. اما توقعشان آنقدر بالا رفته که فکر میکنند، دولت خدمت کار بیعرضهای برای آنها است. اشتباهی هم که دولت آقای رئیسی میکند این است که با دویدن و ارائه خدمات بیشتر به مردم سعی در جبران وضعیت کنونی دارد درحالیکه مطالبات و انتظارات مردم هیچوقت برآورده نمیشود تا زمانی که خودشان نیز مشارکت داشته باشند و این موضوع را حس کنند. برای نمونه زمانی که اقتصادشان کم و یا زیاد میشود، مردم باید احساس کنند که آنها نیز در این فرآیند تأثیر داشتهاند. از همین رو دولت باید مردم را در اداره حکمرانی سهیم کند تا بتواند از این طریق مشکلات کشور را مرتفع کند.
گروههای جهادی میتوانند مشارکت را رقم بزنند و باعث شوند که ارتباط مردم با حاکمیت شکل بگیرد و در نظارت و تصمیم گیری و مطالبهگری حضور داشته باشند و موجب شوند تا حکمرانی ما مردمیتر شود و در نتیجه آن خیلی از آسیبها و تلاطمهای سیاسی کمتر شود
ربط این قضیه با گروههای جهادی نیز این است که این گروهها میتوانند مشارکت را رقم بزنند و باعث شوند که ارتباط مردم با حاکمیت شکل بگیرد و در نظارت و تصمیمگیری و مطالبهگری حضورداشته باشند و موجب شوند تا حکمرانی ما مردمیتر شود و در نتیجه آن خیلی از آسیبها و تلاطمهای سیاسی کمتر شود.
اگر گفتمان جهادی را بهکارهای عمرانی تقلیل دهیم، تجربهای بهتر از پهلوی بهدست نخواهیم آورد
اشارهای به کارکرد گروههای جهادی شد؛ به نظر میرسد نوع دیدگاه شما حتی در خود گروههای جهادی به درستی درک نشده است، اغلب گروههای جهادی هنوز خود را جایگاهی که در آن قرار گرفتهاند، باور ندارند و نادانسته جایگاه خود را به یک جایگاه عمرانی تقلیل میدهند. آیا واقعا کار جهادی در موضوع عمرانی خلاصه میشود؟
ردادی: همانطور که شما اشاره کردید، اگر ما کار جهادی را به معنای محرومیتزدایی تقلیل بدهیم، در این صورت بانی کار جهادی را باید در پیش از انقلاب و دولت پهلوی جستجو کنیم، چون آنها تقریباً به دنبال محرومیتزدایی در روستاها بودند و اتفاقاً خیلی هم مرتب، منظم، مبتنی بر برنامه، با دیوانسالاری قوی و با استفاده از سرباز در قالب سپاههای بهداشت، ترویج آبادانی و… کارشان را انجام میدادند. در واقع اگر ما بخش معنوی کار جهادی را کنار بگذاریم هر آنچه امروز گروههای جهادی انجام میدهند شبیه همان کار دولت پهلوی میشود. اما برنامههای دولت پهلوی برای محرومیتزدایی از روستاها موفق نشد. تحقیقات زیادی هم درباره اینکه چرا برنامههای عمرانی زمان شاه شکستخورده، انجام شده است. بر اساس این تحقیقات ارتباط قوی و مؤثری بین ساکنان محلی و مروجان بحث محرومیتزدایی وجود نداشت و خیلی از روستاییها معتقد بودند کارهایی که انجام میشود به نفع آنها نیست و حتی ناعادلانه است. در نهایت یکی از عواملی که باعث پیروزی انقلاب و شکست دولت پهلوی شد، همین موضوع محرومیت روستاها بود.
البته این موضوع آوردهای برای ما داشت مبنی بر اینکه اگر بخواهیم کار جهادی را بهکار عمرانی تقلیل بدهیم و آن را مبتنی بر سربازی اجباری، دیوانسالاری و برنامه متمرکز دولتی پیش ببریم، تجربهای بهتر از تجربهای که پهلوی بهدست آورد، بهدست نخواهیم آورد البته الآن بسیاری به دنبال این هستند که همان کار جهادی را در قالب برنامههای دولت پیش ببرند که این میتواند آسیبزا باشد.
بعد از انقلاب اسلامی که امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۸ فرمان تأسیس نهاد جهاد سازندگی روستاها را صادر کردند، در پیامشان پنج ویژگی ذکر کردند که به نظرم این ویژگیها همچنان باید زنده بماند و بهعنوان یک عامل هویتبخش در کار جهادی در نظر گرفته شود.
امام خمینی (ره) تأکید داشتند که نگاه افراد در کار جهادی حتماً باید نگاهی اسلامی، انقلابی، مردمی، داوطلبانه و به دنبال محرومیتزدایی باشد. اینکه ما فقط محرومیتزدایی را در نظر بگیریم و سایر ویژگیهای مذکور را کنار بگذاریم، تا اندازهای مسخ این نهاد است. بر اساس فرمان امام خمینی (ره)، شورای انقلاب اسلامی اساسنامهای را تصویب کرد و هدف از تشکیل نهاد جهاد سازندگی روستاها را بسیج امکانات و استعدادهای مردم و دولت برای همکاری در امور تهیه و اجرای مؤثر و سریع طرحهای سازندگی و احیای جامعه در کلیه ابعاد معنوی و مادی آن با توجه به تأکید بر نیازهای روستاها و نقاط دورافتاده کشور اعلام کرد. در این اساسنامه روی مشارکت، ابعاد معنوی رشد و اینکه حتماً یکی از معتمدین محل با تأیید نماینده امام و فرماندار در شورا حضورداشته باشند، تأکید شده بود. به نظر میرسید که طرح تشکیل نهاد جهاد سازندگی روستاها طرحی موفق باشد، اما در سال ۱۳۶۲ که نهاد مذکور تبدیل به وزارت جهاد سازندگی شد و به دلیل بروکراتیزه شدن و مبتلا شدن به دیوانسالاری از هویت اصلیاش فاصله گرفت و از سال ۱۳۶۷ به بعد کاملاً تبدیل به یک وزارتخانه در کنار وزارتخانههای دیگر شد. بهطوریکه کارمندان این وزارتخانه از حقوق ماهیانه، مرخصی سالیانه و بازنشستگی برخوردار شدند و حتی حق بدی آبوهوا میگرفتند که این به معنای کارمندان شدن اعضای جهاد بود؛ این در حالی بود که نهاد جهاد سازندگی روستاها تأسیسشده بود تا افرادی که در آن کار میکنند در مناطق محرومی که شاید شرایط بد آب و هوایی داشته باشد، فعالیت کنند.
با توجه به این شرایط و روندی که درحال طی شدن بود، نیروهای جهادی که پیش از این همنشین مردم بودند، کم کم مرکزنشین میشوند و براساس بخشنامه و تشریفات اداری کارها را جلو میبرند. در سال ۱۳۷۹ نیز که وزارت جهاد کشاورزی تأسیس شد، به معنای پایان کار جهاد سازندگی در دولت بود. البته از طرف دیگر چندماه قبلتر از ادغام جهاد در وزارت کشاورزی، بسیج سازندگی در همان سال ۱۳۷۹ تشکیل شد و گروههای جهادی ذیل آن شکل گرفتند.
۶ اصل حاکم بر گروههای جهادی
از نظر شما این کار جهادی که پایههای آن را حضرت امام گذاشتند و پس از ایشان رهبر معظم انقلاب تکمیل کردند، بر چه اصولی استوار است؟
ردادی: به نظر من براساس تأکید رهبران انقلاب اسلامی ۶ اصل را میتوان برای تأسیس گروههای جهادی و انجام کارهای جهادی در نظر گرفت.
اصل اول؛ «اولویت رشد معنوی بر سازندگی» است. خدمت به محرومین و محرومیت زدایی، یکی از اهداف جهاد سازندگی است نه تنها هدف آن. اگر ما فقط جهادیها را از منظر سازندگی نگاه کنیم، تبدیل به پیمانکارها و کارگران رایگانی میشوند که قرار است کمک کنند تا کارهایی را که براساس قانون اساسی بر دوش دولت قرار داده شده، به سرانجام برسانند. این حتما نگاه نادرستی است، زیرا کارگروه ویژه گروههای جهادی، رشد معنوی برخواسته از خدمت به محرومین است یعنی برای اعضای این گروهها در حین خدمت به محرومین، یک رشد معنوی اتفاق افتد.
رهبر انقلاب در جایی فرمودند جهاد خدمت رسانی بیش از سود رساندن به گیرنده خدمت، به خود خدمت رسان سود میرساند. این جملات دقیق نشان میدهد که اصل خدمت رسانیهای ابتدایی و یدی، هدف اصلی نیست بلکه هدف اصلی، سازندگی افراد است بنابراین من کار گروه جهادی را از جنس تربیت میدانم نه عمران
امام خمینی (ره) نیز در این باره تأکید میکردند که جهادگرها باید اول خودشان را بسازند و بعد به سراغ بنا و عمران کشور بروند. رهبر انقلاب نیز در جایی فرمودند جهاد خدمت رسانی بیش از سود رساندن به گیرنده خدمت، به خود خدمت رسان سود میرساند. این جملات دقیق نشان میدهد که اصل خدمت رسانیهای ابتدایی و یدی، هدف اصلی نیست بلکه هدف اصلی، سازندگی افراد است بنابراین من کار گروه جهادی را از جنس تربیت میدانم نه عمران و بر این نکته تأکید دارم.
اصل دوم؛ بحث «استقلال» است. به نظرم در سالهای اخیر به این اصل ضربه وارد شده است. در واقع گروههای جهادی باید از یک نوع استقلال عملی برخوردار باشند که به معنای رهایی و بی قیدی نیست. بلکه به معنای آن است که در واقع گروههای جهادی باید در همان چهارچوب انقلاب اسلامی آزاد باشند تا به هر شکلی که صلاح میدانند، کارها را پیش ببرند و به هیچ عنوان محدود کردن، قانون گذاری کردن، بخشنامهای و اداره کردن کار جهادی در چارچوب نگاه امام و رهبری قرار نمیگیرد. ضمن اینکه امام خمینی (ره) نیز در فرمان تشکیل نهاد جهاد سازندگی روستاها تأکید داشتند حتی نظارت بر کار جهادگرها برعهده خود گروههای جهادی باشد تا اگر کار خلافی نیز توسط فردی در این گروهها صورت میگیرد خودشان با آن مقابله کنند.
اصل سوم، اصل «حفظ هویت ارزشی» است. گروههای جهادی مولود انقلاب اسلامی هستند و باید حامل ارزشها و معارف انقلاب اسلامی باشند بنابراین با گروههای خیریه و NGOها کاملا متفاوتاند. گروههای جهادی باید هویت انقلابیشان را حتما حفظ کنند، زیرا اگر به صورت عامدانه یا غیرعمدی، سکولار و از ارزشها جدا شوند، حتما از ماهیت مد نظر امام خمینی (ره) فاصله میگیرند.
زمانی در وزارت جهاد سازندگی، قرار شده بود به مدیران این وزارتخانه خودرو اختصاص بدهند که این امر خود جای سؤال و مسئله داشت، اما اتفاق بدتر این بود که خودروها از نظر کیفی براساس رتبه مدیریتی افراد تقسیم شدند ضمن آنکه حقوقها براساس درجه بندی مدیریتی پرداخت میشد. این اتفاق گرچه در بخشهای دولتی و وزارتخانهها یک امر بسیار عادی است، چون در آن قسمتها قرار نیست براساس ارزشهای انقلابی کارها انجام شوند، اما دادن حقوق ویژه مانند حق پورسانت و حق ماموریت به جهادگران و مدیران جهادی باعث شد که ارزشهای انقلابی در میان جهادگران تضعیف شود. خیلی از جهادگران نیز همین امر را موجب افول جهاد سازندگی میدانستند.
اصل چهارم، «حفظ روحیه جهادی» است. دو برداشت نادرست درباره روحیه جهادی وجود دارد. اول اینکه برخی از افراد روحیه جهادی را معادل تن ندادن به نظم و تشکیلات تلقی میکنند که رهبر انقلاب این را صریحا نفی کردهاند و فرمودند حتما «کار جهادی باید علمی، پر قدرت، با برنامه و مجاهدانه» باشد. برداشت دوم نیز این است که برخی از مسئولان تصور میکنند تن دادن به کار رایگان به معنای روحیه جهادی است بنابراین اگر کسی حاضر شد رایگان و مفت کار کند، یعنی فردی جهادی است. این برداشتی سودجویانه و غیر اخلاقی از کار جهادی است و هرگز نمیتوان معیار کار جهادی را پول گرفتن یا پول نگرفتن دانست.
کار جهادی با توجه به اندیشه رهبر انقلاب کاری است که «فرد انجام دهنده، برتری جویی و منفعت طلبی شخصی را کنار بگذارد» و بدون آنکه بخواهد برای منافع شخصی کار بکند، خدمت کند.
دومین ویژگی کار جهادی که رهبر انقلاب روی آن تأکید داشتند، «اخلاص» است یعنی فردی که روحیه جهادی دارد، فقط برای خدا کار بکند و از منیت خالی باشد. چنین شخصی خودش را فقط در پیشگاه خداوند پاسخگو میداند در صورتی که در نظام اداری افراد میگویند با خدا کاری نداریم و باید به مدیر بالا دستمان پاسخ بدهیم.
در مصاحباتی که با جهادگران صورت گرفته روی این مسئله تاکید شده که گاهی اوقات جهادگرانی که با مردم روستا همنشین بودند و در سطح پایین جهاد قرار داشتند، با مدیران بالا دستی خودشان بحث میکردند تا حق روستاییان را بگیرند و کار را جلو ببرند یعنی بیش از آنکه خودشان را پاسخگو به مدیران بدانند، خودشان را پاسخگو به خداوند میدانستند بنابراین شجاع و مستقل بار آمدند که این با روحیه کارمندی بسیار متفاوت است.
رهبر انقلاب سومین ویژگی کار جهادی را «اعتقاد به ما میتوانیم»، میدانند. به فرمایش ایشان «نمی توانیم» اصلا در روحیه جهادی جایی ندارد و معتقدند که هر مانع و سدی را که وجود داشته باشد، باید شکست و کنار گذاشت. به خاطر همین بود که جهاد دانشگاهی، جهاد خودکفایی و سایر گروههای جهادی شکل گرفتند و اثرگذاری قابل توجهی برجای گذاشتند.
ویژگی چهارم جهادگران، «خستگی ناپذیری» است. جهادگران از کار بی وقفه خسته نمیشوند. کلمه جهاد نیز به معنای جهد و تلاش فوق العاده است یعنی اولین چیزی که از این کلمه به ذهن میرسد، همین کار و تلاش خستگی ناپذیر است که رهبر انقلاب هم به آن تأکید کردهاند.
پنجمین ویژگی کار جهادی «کارآمدی و سرعت» است. چیزی که معمولا به صورت صریح گفته نمیشود و یا حتی عکس اش بیشتر در ذهن ما شکل گرفته است یعنی در واقع ما تصور میکنیم که اگر کار خیلی تکنوکراتیک پیش رود، بهتر به نتیجه میرسد، ولی یک کار جهادی باید به گونهای پیش برود که بسیار نتیجه محور باشد و به سرعت به نتیجه برسد.
گروههای جهادی را نباید در دولت یا حتی سپاه و بسیج محدود کرد البته الان بسیج سازندگی به تشکیل گروههای جهادی مبادرت میورزد و این بسیار خوب است، اما باید به گروههای جهادی اجازه دهیم که مردمنهاد رشد کنند و با فاصله گذاری از دولت و بسیج و کل نهادهای متصل به حاکمیت و البته با حفظ هویت انقلابیشان بالا بیایند
«استفاده بهینه از منابع موجود» هم یکی از ویژگیهایی است که رهبر انقلاب برای کار جهادی بیان کردند. پس جهادی بودن به این شش معنا و نه به آن دو معنا مورد تاکید رهبر انقلاب است.
اصل پنجم در کار جهادی «بومی گزینی» است. حتما گروههای جهادی باید ارتباطی قوی با گروههای بومی داشته باشند و کار جهادی نباید به گونهای انجام شود که بیشتر از آنکه خدمتی صورت بگیرد، آسیبی به محل و بوم بزند که متأسفانه مصادیق آن فراوان است و باید از آن درس گرفت به عنوان نمونه در دوره جهاد سازندگی؛ جهادگران برای توسعه روستا بی توجه به فرهنگ و حیات معیشتی مردم سنتی آن روستای مورد هدف، بودند. مثلا آن زمان از دامهای اصلاح نژاد شده استفاده کردند و مرغهای جهادی خیلی معروف شدند که موجب از بین رفتن مرغهای بومی شد.
در دوره فعالیت گروههای جهادی نیز متأسفانه این آسیب دیده میشود که به عنوان مثال گروهی از خانمهای دانشجو، انقلابی و جهادگر به روستایی در بلوچستان رفتهاند تا در آنجا تدریس کنند، اما کارشان به گونهای بوده که بعدها روستاییان از حضور این خانمها در روستایشان شکایت کردهاند و گفتهاند که این گروه معضلات فرهنگی را به محل زندگی آنها بردهاند. زیرا ظاهر و سبک زندگی آنها به گونهای بود که دختران بومی احساس میکردند باید لباسها و آرایش آنها را تقلید کنند.
اصل ششم که به نظرم مهم است و باید روی آن تأکید شود، اصل «فراگیری» است. در اندیشه امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب؛ جهادیها فراتر از بسیجیها و حزب اللهیها هستند یعنی هیچ الزامی وجود ندارد که فقط حزب اللهیها داخل گروههای جهادی شوند. چون نگاه امام و رهبری این است که به گونهای انسان سازی اتفاق بیافتد البته نه به این معنا که آدمهای فاسدالعقیده وارد گروههای جهادی شوند بلکه افراد معمولی باید جذب این گروهها شوند، چون گروههای جهادی قرار است دانشگاهی باشد که افراد با عضویت در آنها رشد معنوی کنند بنابراین خروجی این دانشگاه افراد انقلابی و مذهبی خواهد بود.
باز هم تأکید میکنم این مطلب به معنای این نیست که هویت کار گروههای جهادی غیر انقلابی است بلکه کاملا انقلابی است، اما افرادی که جذب این گروهها میشوند هیچ اشکالی ندارد افرادی غیرآشنا با مفاهیم انقلاب اسلامی باشند و با ورود در این گروهها رشد کنند؛ بنابراین باید دایره جهادیها فراتر از امت حزب الله و بسیجیها و… باشد و هر قشری بتواند در آن حضور یابد.
در نتیجه باید تاکید کنم قطعا گروههای جهادی را نباید در دولت یا حتی سپاه و بسیج محدود کرد البته الان بسیج سازندگی به تشکیل گروههای جهادی مبادرت میورزد و این بسیار خوب است، اما باید به گروههای جهادی اجازه دهیم که مردمنهاد رشد کنند و با فاصله گذاری از دولت و بسیج و کل نهادهای متصل به حاکمیت و البته با حفظ هویت انقلابیشان بالا بیایند.
مطالبهگری یکی از کارویژههای گروههای جهادی
نظر شما درباره ورود گروههای جهادی به انجام پروژههای اقتصادی چیست؟ آیا این کار را درست میدانید؟
ردادی: خیر. در بسیاری مواقع که میخواهند به گروههای جهادی بها دهند، میگویند که انجام مگا پروژهها را به این گروهها بسپاریم به عنوان نمونه متأسفانه زمانی ساخت هتلها و مجتمعهای تفریحی به گروههای جهادی سپرده شده بود که کارهایی از این دست اشتباه است.
کار گروه جهادی به جز خدمت مستقیم به محرومین مانند ساختن حمام، دستشویی و مواردی از این دست، نیست و استفاده از این گروهها در پروژههای بزرگ، ممکن است که تأثیر بزرگی داشته باشد، اما باعث میشود گروههای جهادی از اهداف بزرگی که رهبران انقلاب برای کار جهادی در نظر داشتهاند، فاصله بگیرند؛ بنابراین معتقدم نباید گروههای جهادی را وارد پروژههای بزرگ و اقتصادی کرد. رهبر انقلاب نیز در پیامی که به فرزندان جهادی در سال ۹۸ داشتند، فرمودند تعمیر کردن بام خانه پیرزن کار خیلی کوچکی نیست و نباید تصور کنید که با انجام آن، کار کوچکی را انجام میدهید. اما بسیاری از جهادیها تصور میکنند در شأن گروههای جهادی نیست که مثلا یک مدرسه بسازند و فکر میکنند که با سپردن پروژههای بزرگ به آنها بها پیدا میکنند، اما باید توجه کرد وظیفه خدمت رسانی به مردم گرچه از لحاظ حجم کوچک است، اما از لحاظ تاثیر و ارتباط با مردم حجم آن گستردهتر است و اولویت دارد. متقابلا پروژههای بزرگ گرچه سودآوری اقتصادی بالایی دارد، اما ارتباط افراد مشغول در این پروژهها با مردم کمتر میشود.
هم اکنون قانونی برای گروههای جهادی وجود ندارد؛ لذا تصور میکنم اشکالی ندارد که مجلس قانونی را برای گروههای جهادی وضع کند، اما با لحاظ همه این شرایط که قانون مذکور گروههای جهادی را دولتیتر نکند. رهبر انقلاب نیز تأکید دارند که دولت و بسیج سازندگی فقط زمینه ساز هستند. یعنی درعین اینکه فاصله شان با حاکمیت حفظ شود، اما کارها پیش رود که البته سخت است، اما اشکالی ندارد قانونی وضع شود که در چارچوب آن فعالیت داشته باشند.
باید تأکید کنم کار جهادی را که خدمت به محرومین است، کار پست و بی ارزشی نمیدانم و با نگاهی انقلابی و جهادی معتقد هستم اتفاقا اگر گروههای جهادی در خدمت محرومین باشند، میتوانند بزرگترین کمک را به انقلاب اسلامی بکنند
نکته دیگری که در تنظیم و تشکیل گروههای جهادی باید در نظر گرفته شود، این است که باید از تجربههای گذشته درس بگیریم و به سمت نظم بروکراتیک بخشیدن به گروههای جهادی پیش نرویم. اخیرا زمزمههایی شنیده میشود که گویا تصمیم بر این است که برای تشکیل گروههای جهادی و نظارت بر کار آنها آیین نامههایی نوشته شود البته اشکالی ندارد که در بعضی از مواقع این اتفاق بیفتد، اما اینکه بخواهیم الزام کنیم همه گروههای جهادی از یک الگو و شیوه واحد برای کارشان استفاده کنند، به نظرم با اهدافی که بنیانگذاران انقلاب اسلامی از تشکیل نهاد محرومیت زدایی از روستاها و جهاد سازندگی داشتند، در تعارض است.
در اینجا باید یادآور شوم حتما گروههای جهادی به خاطر رعایت ملاحظات بومی باید در روند تصمیم سازی مشارکت مردم ساکن در مناطق محروم را درنظر بگیرند و کارشان را اجرا کنند. نکته دیگر اینکه، چون من عمران را تنها کار ویژه گروههای جهادی نمیبینم و اولویت بالاتری را برای تربیت و رشد معنوی قائل هستم، بنابراین ممکن است گروههای جهادی شکل بگیرند که الزاما فقط کارهای عمرانی و محرومیت زدایی انجام ندهند. در واقع میدان برای گروههای جهادی بسیار فراخ است. مثلا میتوانیم گروههای جهادی مطالبهگر داشته باشیم که زبان مردم محروم باشند و از جانب مردم محروم، از مسئولان مطالبه کنند که حلقه ارتباط بین حاکمیت و مردماند و این کار هم کمک به محرومان در سطح دیگری است؛ بنابراین مطالبهگری یکی از کارویژههای گروههای جهادی است، اما الان گروههای جهادی فقط به ساخت و ساز مشغولاند در حالی که آنقدر توانمند هستند که حق مردم محروم را از دولت و مجلس و سایر نهادها پیگیری کنند.
خدمترسانی گروههای جهادی به محرومین؛ بزرگترین کمک به انقلاب اسلامی است
شما عنوان کردید نباید انجام مگا پروژههای اقتصادی را به گروههای جهادی سپرد و در قالب ایدههای خرد و کوچک فعالیت کنند. در این صورت چگونه میتوان انتظار داشت که گروههای جهادی تأثیر قابل توجهی روی ساختار جامعه بگذارند؟
ردادی: من تأکید دارم که در انجام پروژههای بزرگ و به اصلاح مگا پروژه از اعضای گروههای جهادی استفاده نشود و گروههای جهادی انجام کارهای به ظاهر کوچکی را برعهده بگیرند که ارتباطشان با مردم را بیشتر میکند و موثرتر است. در عین حال باید گفت میدان کار برای گروههای جهادی بسیار گسترده است و در کنار کار عمرانی، کارهایی چون مطالبهگری، حقوقی و اجتماعی را انجام دهند، اما تمام این فعالیتها باید در ارتباط با مردم اتفاق افتد.
اتفاقا جمهوری اسلامی و ساختارهای نظام از جایی ضربه میخورد که ارتباط با مردم قطع شده است. برقراری ارتباط با مردم و محرومیت زدایی با انجام کارهای جهادی، کار کوچکی نیست، مانند این است که برخی معلمی را شغل سطح پایینی میدانند، اما اتفاقا معلمان که در لایههای پایینتر جامعه قرار دارند اثرگذاری که روی فرهنگ و جامعه دارند، از کارگزاران نظام بیشتر است.
برمبنای نگاه انقلاب اسلامی نیز محرومین، انقلاب را شکل دادهاند و جلو بردهاند و جنگ و حفظ انقلاب روی دوش آنها بوده است پس خیلی مهم است که انقلابیها ارتباطشان را با محرومین حفظ کنند و اگر تمام ظرفیت گروههای جهادی برای ارتباط با محرومین صرف شود، به نظرم بهترین حالت استفاده از گروههای مذکور است؛ لذا باید زاویه دیدمان را کمی اجتماعیتر کنیم و وزن کارها را با معیار میزان تأثیرگذاری شان روی جامعه بسنجیم.
من مجددا تأکید میکنم کار جهادی را که خدمت به محرومین است، کار بی ارزشی نمیدانم و با نگاهی انقلابی و جهادی معتقد هستم اتفاقا اگر گروههای جهادی در خدمت محرومین باشند، میتوانند بزرگترین کمک را به انقلاب اسلامی بکنند و جایشان دقیقا همین جا است و نباید اینها را به شهر و عرصههای مدیریتی منتقل کرد که تحت تاثیر قرار گیرد.