فرمود محاسبهشان غلط بود. از این تحلیل دقیق دور نشوید. حالا نشانهها هم از راه رسیده است. برای فهمیدن این نشانهها، باید ابتدا به محاسبه غلط رسید. خب اشتباه چه بود؟ به غلط روی مردم حساب کرده بودند. همین هم پاشنه آشیل براندازان شد. تهاجم اخیر با مشارکت همه دشمنان خارج ایران صورت گرفت؛ از سلطنتطلبها گرفته تا منافقین و تجزیهطلبان. اما مردم داخل کشور نه تنها همراه نشدند، بلکه علنا «نه» به اغتشاش و اعتصاب را فریاد زدند. بیمحلی به فراخوانها، برگزاری پرشورترین مراسم ۱۳ آبان، تعطیل نکردن بازارها، حضور در تجمعات علیه آشوبها، همراه نشدن زنان کمحجاب با فراخوان کشف حجاب و… را در همین پازل محاسبه غلط دشمن ببینید.
طراحان آشوب امروز نمیخواهند زیر بار این اشتباه بروند. در حال دست و پا زدن هستند. با ابزار دروغ و تحریف و تهییج، هر کاری میکنند تا بگویند که این شورش مجازی، عقبه واقعی دارد. اما حالا گرفتار دومینو اشتباهات شدهاند. اتفاقا هر یک از این اشتباهات، نشانهای برای همان محاسبه غلط اول است.
نشانه یکم: براندازان و اپوزیسیون داخلی و خارجی، هیچ وقت به اندازه این روزها آویزان غرب نشده است. فراخوانهای شکست خورده، کاری با روحیه این جماعت کرده که برای یک توییت یا اظهارنظر غربیها علیه ایران، سوت و کف میزنند و هورا میکشند.
یک نشانه محاسبه غلط، همین تلاشی بود که برای تروریستی نامیدن سپاه انجام شد. وقتی از مردم داخل «نه» شنیدند، تلاش کردند حداقل با این کار به خود روحیه تصنعی بدهند. مصوبه پارلمان اروپا، دستاوردی هم برایشان دارد؟ حقیقا نه.
هیاهوی بسیار برای هیچ است. مگر گندهتر از اروپا، قبلا این کار را نکرده بود؟ نتیجه تروریستی نامیدن سپاه توسط آمریکاییها چه بود؟ فعالیت بزرگترین سازمان مبارزه با تروریسم در جهان، نه به حکم آمریکاییها متوقف شد و نه حالا با نمایش مضحک غربیها از حرکت میایستد. رأی این کلوپ جهانی تروریستها، نه تنها دستاوردی ندارد که یک اشتباه دیگر در دومینو اشتباهات براندازان است. اگر تا دیروز دست غرب در این آشوبها برای عدهای پوشیده بود، حالا با این اقدام پارلمان اروپا مثل روز آشکار شد که اغتشاشات اخیر برنامهریزی خارجی داشت.
نشانه دوم: به تصمیمات عجولانه و البته عاجزانه اخیر براندازان نگاه کنید. چرا روز به روز مضحکتر میشود؟ اینها هم نتیجه همان محاسبه غلط اول است. کسانی که با عدم همراهی مردم سرخورده شدهاند در روزهای گذشته نمایش خندهدار وکالت دادن به رضا پهلوی را به راه انداختند. به پسر آخرین دیکتاتور ایران وکالت دادند برای رسیدن به دموکراسی. این آش آنقدر شور بود که صدای آشپزها را هم درآورد. به پسر کسی وکالت دادند که هنوز رکورددار دزدی از اموال مردم ایران است، کسی که به بیگانگان وکالت داد تا دولت مردمی مصدق را ساقط کند و درضمن باعث و بانی جدا شدن بخشهای مختلفی از این آب و خاک بود. این کارزار وکالت دادن در حقیقت بلعیدن چیزی بود که ۴۳ سال قبل ملت ایران بالا آورده بود. دستاوردی هم جز نشان دادن اختلاف عمیق و ریشهای براندازان نداشت. اگر تا به حال سعی میکردند این اختلاف را روتوش کنند، عدم همراهی گروهی از براندازان با این کارزار، دستشان را رو کرد.
حال و روز این روزهای اپوزیسیون داخلی و خارجی این است؛ به هر ریسمانی چنگ میزند تا خودش را از قعر چاه بیمحلی ملت ایران نجات دهد. نتیجهای هم ندارد به جز انبساط خاطر همان مردمی که به آنها «نه» گفتهاند.