آیا باید «درِ گوش سلبریتی‌ها» بزنیم؟

«وقتی‌که هویت ملی را از مردم بگیریم نتیجه‌اش می‌شود فروش “گوشت سگ” کیلویی 37 هزار تومان با کارت ملی.»، «رعیت همیشه دنبال این بوده که یک گونی برنج بیشتر ببرد. به نظرم کار هست، ما خیلی تنبل شده‌ایم.»، «ورزش شنا در ایران برای بانوان ممنوع است.»، «می‌خواهم هشتاد میلیون ایرانی نباشد اما خم به ابروی فرزندم نیاید» و… . این قبیل جملات آشنا، گوشه‌ای از اظهاراتی است که چهره‌های مشهور در زمان‌های مختلف با بیان آن حواشی گوناگونی ایجاد کرده‌اند.

جدیدترین این حواشی از اتفاقات و ناامنی‌های اخیر کشورمان حول موضوع حجاب شروع شد. زمانی که علی دایی، آقای گل فوتبال کشورمان با اطمینان کامل گفت «اسرا پناهی»، دانش‌آموز اردبیلی توسط مأموران امنیتی کشته شده است. یا وقتی فوتبالیست دیگری از خارج کشور مردم را به حضور در خیابان دعوت کرد. این بار هم توجهات بیش از پیش به کنشگری اجتماعی «سلبریتی‌ها» جلب شد و مانند اتفاقات و جنجال‌های پیشین، این سؤال پیش آمد که نحوه‌ی تعامل با این چهره‌های مشهور باید چگونه باشد. در این مورد پیشنهادات زیادی ارائه شده؛ از توصیه‌ی سیلی زدن به سلبریتی‌ها گرفته تا پیشنهاد اجتناب از مواجهه‌ی خشن با آن‌ها. اما آیا اصلاً باید این چهره‌های مشهور را کنترل کرد یا نه؟ اگر پاسخ مثبت است راهکار درست تعامل با آن‌ها چگونه است؟ آیا به قول حمید رسایی، نماینده‌ی پیشین مجلس باید «درِ گوش آن‌ها زد» یا به قول علی مطهری، نایب‌رئیس پیشین خانه‌ی ملت باید از «برخورد تند» با آن‌ها اجتناب کرد؟

در تعامل حکومت و سلبریتی‌ها

تقریباً از زمان ورود سینما به کشورمان بود که پدیده‌ی «سلبریتی» قدم به جامعه‌ی ما گذاشت. درمورد اینکه «سلبریتی» دقیقاً چه کسی است همه متفق‌القول نیستند و ما هم قرار نیست در این مورد روده‌درازی کنیم، اما اجمالاً سلبریتی‌ها کسانی هستند که به واسطه‌ی حضور و پیوند خوردن با زندگی روزمره‌ی مردم، از شهرتشان ارتزاق می‌کنند و به‌واسطه‌ی این شهرت، گاهی تأمین‌کننده منافع ثروتمندان و قدرتمندان می‌شوند. با گسترش اینترنت و فضای مجازی، این پدیده دامنه‌ی گسترده‌تری پیدا کرد و سلبریتی‌ها کم‌‌کم از تلویزیون و سینما و نظارت دولت مستقل شدند و قدرت رسانه‌ای بیشتری پیدا کردند. از این نقطه بود که به دلیل افزایش دامنه‌ی تاثیر آن‌ها نحوه‌ی تعامل با این ستارگان دنیای رسانه اهمیت بیشتری پیدا کرد.

اینکه حاکمیت یک کشور، متولی تعامل با سلبریتی‌ها و کنترل آن‌ها باشد یا نه به رویکرد حکومت‌ها برمی‌گردد. در برخی از کشورها مثل ایرانِ ما و فرانسه، دولت‌ها خود را متولی فرهنگ می‌دانند و وظیفه‌ی هدایت فرهنگی جامعه را خود به عهده گرفته‌اند. در این میان دولت‌های دیگری هم هستند که جامعه را در این مورد آزاد گذاشته‌اند (مانند دولت انگلیس) یا اینکه هدایت فرهنگی را به‌طور همزمان بر دوش دولت و جامعه گذاشته‌اند و فرهنگ را حاصل رابطه‌ی متقابل این دو نهاد می‌دانند (مثل ایالات متحده). اما در کشور ما به دلیل رویکرد حاکمیت به هدایت فرهنگی، هرگونه اختلال در بدنه‌ی فرهنگ و موضوعات مربوط به آن به عملکرد دولت نسبت داده می‌شود.

در موضوع سلبریتی‌ها هم به تبع همین رویکرد، چنان‌که در اتفاقات اخیر دیدیم، حکومت وظیفه دارد نحوه‌ی تعامل با آن‌ها را تعیین کند و در مواقع لزوم وارد عمل شود. اما اتخاذ هرگونه راهبرد در برخورد با این پدیده، تبعات مخصوص به خود را دارد و به دلیل محبوبیت اجتماعی سلبریتی‌ها و تأثیر عمیق اظهارات و کنش‌های آن‌ها بر جامعه دارای حساسیت بالایی است. بنابراین به دلیل محبوبیت این ستارگان نزد مردم و حساسیت برخورد با آن‌ها، این تعامل باید براساس حکمت باشد و هرگونه رفتار سرسری و بی‌برنامه، تأثیرات منفی عمیقی بر جامعه و کشور خواهد گذاشت.

راهبرد اول: «درِ گوششان بزنید!»

حمید رسایی، نماینده‌ی اسبق مجلس در واکنش به اظهارات علی دایی در مورد کشته شدن «اسرا پناهی» در وقایع اخیر گفته: «خانواده‌ی آن مرحومه گفتند این دختر خودکشی کرده است. اورژانس و مدرسه و آشنایان هم شهادت دادند اما کسی با آقای دایی برخورد نکرده است… من که اینجا نشسته‌ام با خودم می‌گویم اگر علی دایی دروغ می‌گوید پس چرا کسی درِ گوشش نمی‌زند؟ پس چرا کسی با رضا کیانیان که دائم دروغ می‌گوید برخورد نمی‌کند؟» علاوه بر حمید رسایی، مقامات دیگری هم خواهان برخورد سخت و خشن با سلبریتی‌ها شده‌اند. اردشیر مطهری عضو کمیسیون اجتماعی مجلس گفته: «این سلبریتی‌ها قبل از اینکه سلبریتی شوند، واقعاً چه جایگاهی داشتند و کسی حرف آن‌ها را پشم حساب می‌کرد؟ اینکه این‌ها آمدند و رشد کردند در این نظام بوده نه ابتکار خودشان… خداوکیلی برخی از این‌ها چوب نداشتند به سگ بزنند.» جواد شمقدری رئیس اسبق سازمان سینمایی نیز در گفت‌وگو با ایلنا گفته: «فکر نمی‌کنم با نبود این افراد که چهره شده‌اند، تلویزیون آسیبی ببیند چرا که این افراد اگر صاحب نام و چهره‌ای هم شده‌اند به‌‍واسطه‌ی حضورشان در این رسانه بوده است.»

این در حالی است که به نظر می‌آید رابطه سلبریتی‌ها و حاکمیت که گاهی در همکاری با صداوسیما نمود پیدا می‌کند رابطه‌ای دوطرفه است. اگر تلویزیون امکان دیده شدن را برای آنها فراهم کرده، از طرف دیگر این چهره‌های مشهور نیز در جذب مخاطب به تلویزیون نقش مهمی ایفا کرده‌اند. این به معنای وابستگی کامل تلویزیون به چهره‌ها نیست اما این رسانه ذاتا چهره‌محور است. شاهد مثال این قضیه سریال‌هایی است که بیشتر مردم آنها را با نام کاراکتر معروف آن می‌شناسند. وقتی می‌خواهند از سریال «جواهری در قصر» نام ببرند با عنوان «یانگوم» (کاراکتر محوری آن) از آن یاد می‌کنند یا سریال «سرزمین بادها» را بیشتر با نام «جومونگ» می‌شناسند. اساسا چهره‌ها هستند که مخاطب را پای تلویزیون می‌کشانند و البته از طرف دیگر تلویزیون نیز عرصه را برای شکوفایی آنها فراهم می‌کند. بنابراین استفاده از چهره‌های مشهور و محبوب به‌شدت در جذب مخاطب به برنامه‌های تلویزیون موثر است.

برخورد سلبی محض با سلبریتی‌ها به علت محبوبیت این قشر از جامعه می‌تواند گاهی نتیجه‌ی عکس داشته باشد. حمید رسایی می‌گوید بعد از اینکه از مقام عالی قضایی خواسته با علی دایی بخاطر اظهارات کذبش برخورد کنند، جواب گرفته که «مصوبه شورای عالی امنیت ملی» این بوده که برخورد سخت انجام نشود و کمیته‌هایی برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شده است. احتمالاً این مصوبه در راستای همین حساسیت موضوعی است و شورا در این مورد تبعات اجتماعی موضوع را در نظر گرفته است. باید در نظر داشت برخورد قهری شدید با چهره‌های محبوب، حتی درصورت قصور یا تقصیر آن‌ها می‌تواند در متشنج کردن اوضاع، مؤثر واقع شود.

از طرف دیگر در صورتی برخورد با نشر اکاذیب توسط چهره‌ها می‌تواند تأثیر بیشتری داشته باشد که جامعه در این مورد احساس تبعیض نکند. در شرایطی که وعده‌های عملی نشده‌ی بسیاری توسط مسئولان روی زمین مانده، شرایط اقتصادی و معیشتی بیش از پیش دشوار شده و عملکرد بسیاری از دستگاه‌ها با انتقاد شدید مواجه است و با بسیاری از آن‌ها برخوردی صورت نمی‌گیرد، برخورد با چهره‌ای مشهور و محبوب حتی با اتهام نشر اکاذیب می‌تواند تبعات احساسی و تکانشی شدیدی در جامعه داشته باشد.

راهبرد دوم: «رها کنید»

از طرف دیگر البته کسانی هم هستند که با احتیاط زیادی با این موضوع مواجه می‌شوند. عباس سلیمی‌نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفته: «ما نباید با سلبریتی‌ها که یک قشر پر مصرفی هستند و هزینه‌هایشان زیاد است و به دنبال این هستند که امکاناتی را برای خودشان به دست بیاورند درگیر شویم. ما نباید به گونه‌ای عمل کنیم که با این قشر در تقابل قرار بگیریم.» علی مطهری، نایب رئیس پیشین مجلس نیز نوشته: «به وزارت ارشاد و صداوسیما توصیه می‌کنم از رفتار تند با افراد مشهور و تأثیرگذار و به اصطلاح سلبریتی در ماجرای اخیر بپرهیزند… هنرمندان افرادی احساسی و عاطفی هستند، ممکن است در شرایطی اظهارنظری برخلاف نظر شما داشته باشند و بعداً برگردند و اصلاً معلوم نیست اظهارنظر آن‌ها در گسترش آشوب‌ها تأثیر تعیین‌کننده‌ای داشته باشد.»

این اظهارات نشان می‌دهد در مقابل، رویکرد دیگری نیز قائل به وارد نشدن به دعوا با این قشر از جامعه است. از طرف دیگر باید در نظر داشت همه‌ی شهروندان در برابر قانون مساوی‌اند و نشر اکاذیب و واکنش‌ها و اظهارات غیرواقعی توسط آن‌ها طبیعتاً باید همان تبعاتی را داشته باشد که برای دیگر شهروندان دارد. اما در مورد سلبریتی‌ها، به دلیل حساسیت موضوعی، محبوبیت و دامنه‌ی تأثیر حواشی آن‌ها، این موضوع می‌تواند تبصره‌هایی داشته باشد. نمونه‌ی آن مصوبه‌ی شورای عالی امنیت ملی است که بر اساس نقل حمید رسایی، تصمیم بر این شده با برخی از آن‌ها برخوردی نشود. ورود شورای عالی امنیت ملی البته بر اساس اصل 176 قانون اساسی است که یکی از وظایف شورا را «هماهنگ‌ نمودن‌ فعالیت‌ های‌ سیاسی‌، اطلاعاتی‌، اجتماعی‌، فرهنگی‌ و اقتصادی‌ در ارتباط با تدابیر کلی‌ دفاعی‌ – امنیتی‌» ذکر کرده است. به نظر می‌آید قانون اساسی چنین مواردی را پیش‌بینی کرده و حساسیت موضوعی این موارد را در نظر گرفته است.

ساعی: ملاک «قانون» است

ما برای بررسی بیشتر این موضوع، سراغ یکی از مسئولان فرهنگی هم رفتیم. دکتر محمدحسین ساعی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس دانشگاه سوره می‌گوید به برخی سران نظام پیشنهاد کرده که اگر سلبریتی‌ها جرم عمومی مثل دروغ‌گویی، تشویش اذهان عمومی و… مرتکب شدند، در «دادگاه سیاسی» با حضور هیئت منصفه و در «اتاق شیشه‌ای و به صورت علنی» محاکمه شوند. دکتر ساعی می‌گوید این امر که سلبریتی‌ها ممکن است شرایط خاص و حساسیت بالاتری نسبت به دیگران داشته باشند، «اگر در قانون ذکر شده باشد» می‌تواند باعث تفاوت برخورد با آن‌ها شود. همان موردی که برای اختیارات قانونی شورای عالی امنیت ملی ذکر کردیم.

ما به این پاسخ‌ها اکتفا نکردیم و در مورد نقش نهادهای دیگر از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی در این مورد نیز جویا شدیم. ساعی معتقد است مسئله‌ی سلبریتی‌ها «جزئی» است و شورای عالی انقلاب فرهنگی معمولاً زمانی به مسائل ورود می‌کند که «بغرنج» شوند و «حل آن‌ها از دست دستگاه‌های اداره‌کننده خارج شود». البته پیش از این حسینعلی حاجی‌‎دلیگانی، عضو هیئت رئیسه مجلس، 16 آذر امسال در گفت‌وگو با کیهان از پیشنهاد طرحی در مجلس سخن گفته بود که در خصوص «مسئولیت افراد درمورد محتوای منتشر شده در فضای مجازی» است. این طرح طبیعتاً می‌تواند جهت پاسخگو کردن افراد، از جمله چهره‌های مشهور، درمورد ادعاهای بعضاً کذب مطرح شده در فضای مجازی باشد.

رئیس دانشگاه سوره در ادامه پیشنهاد می‌کند از تجارب دیگر کشورها از جمله هندوستان و ایالات متحده که تعداد سلبریتی زیادی دارند در این مورد استفاده شود. ساعی می‌گوید در هندوستان درسی با عنوان «Celebrity Management» (مدیریت سلبریتی‌ها) و یا در ایالات متحده واحد درسی به نام «Artist Management» (مدیریت هنرمندان) داریم که هدف آن این است که نوعی «مدیر برنامه» یا «افرادی که قرار است این سلبریتی‌ها را هدایت کنند» را تربیت کند.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنین درمورد ساختار مدیریتی سلبریتی‌ها می‌گوید: «در خیلی از کشورهای دنیا سلبریتی‌ها وابسته به کمپانی‌های بزرگ‌اند و توسط کمپانی‌ها هدایت می‌شوند یعنی یک سلبریتی وقتی مشهور می‌شود شهرتش تنها مال خودش نیست.» ساختار مورد اشاره‌ی ساعی، تجربه‌ای است که پیش از انقلاب نیز وجود داشته. در دهه‌ی پنجاه شمسی، نظارت بر عملکرد سلبریتی‌ها مستقیماً توسط دولت انجام نمی‌شد و سازمان‌های مستقل دیگری این کار را انجام می‌دادند. مثلاً در حوزه موسیقی این سازمان‌ها متشکل از خواننده، ترانه‌سرا، مالک استدیو و تهیه‌کننده بودند. این نهادها رفتار چهره‌های مشهور را مدام کنترل می‌کردند؛ زیرا مسئله‌ی اصلی تولید و فروش بود و او نمی‌توانست با رفتار خود آن را به خطر بیندازد.

هیچ راهی نداریم

در این میان بسیاری از کارشناسان کنترل تمام و کمال سلبریتی‌ها را اساساً ناممکن می‌پندارند. داوود طالقانی کارشناس ارتباطات و نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» در گفتگو با ایرنا گفته: «در رقابتی که نخبگان فرهنگی، علمی و سیاسی با سلبریتی‌ها وارد شوند، یک شکست از پیش تعیین شده وجود دارد. زیرا جامعه‌ی ما و جامعه‌ی جدید در رسانه تنیده شده ‌است.» دکتر مجید سلیمانی عضو هیئت علمی دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز در این باره گفته: «ما اصلاً راهی نداریم! سؤال من این است که آیا با ظهور رسانه‌های جمعی امکان داشت که از آن‌ها استفاده نکنیم؟ آیا گریزی از تحولاتی که به‌واسطه‌ی رسانه‌های اجتماعی رخ داده داشتیم؟ خیر! سلبریتی‌ها هم در واقع همین‌طور هستند. آن‌ها باید در چاچوب‌ها عمل کنند. ما نیز هرچقدر بتوانیم سلبریتی‌ها را به سمت کنش‌های اجتماعی مثبت تشویق کنیم، به صواب نزدیک‌تر است.» سلیمانی اما در ادامه همان پیشنهاد پرطرفدار اداره‌ی سلبریتی‌ها توسط کمپانی را ارائه می‌دهد: «به نظرم حاکمیت به جای اینکه خود مستقیماً به عرصه‌ی مدیریت سلبریتی‌ها ورود کند و هزینه دهد، باید این امر را به شرکت‌ها واگذار کند. شرکت‌هایی که عملاً با سرمایه‌گذاری آن‌ها، یک ستاره ظهور پیدا می‌کند و هرگز نخواهند گذاشت که سلبریتی، سرمایه‌ی آن‌ها را بر باد دهد.»

پیشنهاد چیست؟

این اظهارنظرها و پیشنهادات بیشتر به همان راه میانه اشاره می‌کنند. راهی که با توجه به نقش هدایت فرهنگی حکومت در کشور ما، میان دو پرتگاه برخورد خشن و به اصطلاح «درِ گوشی زدن» و «رهایی بی‌قید و بند و سپردن تنظیم رابطه سلبریتی‌ها به دست نامرئی اجتماع» قرار می‌گیرد. این راه میانه البته شامل مجموعه‌ای از راهکارهای آموزشی، ساختاری و قانونی است که از دوران تحصیل تا مشهور شدن سلبریتی‌ها را دربرمی‌گیرد. همان‌طور که دکتر ساعی پیشنهاد می‌کند کار کردن روی «لایه‌ی تعلیم و تربیت این افراد» است که به نظر می‌آید در این مورد «اشکالات جدی» داریم. به اعتقاد ساعی «میزان شیفتگی برخی از آن‌ها نسبت به کشورهای غربی» ناشی از همین موضوع است. پس از این لایه، واحدهای درسی علوم مرتبط با رسانه است که می‌تواند شامل گنجاندن واحدهای درسی با محتوای مدیریت سلبریتی‌ها و چهره‌های مشهور باشد. این امر در نهایت تعامل هرچه «حرفه‌ای»تر با سلبریتی‌ها را به دنبال خواهد داشت. راهکار نهایی نیز این است که حاکمیت از تعامل و یا برخورد مستقیم با سلبریتی‌ها پرهیز کند و این مورد را به کمپانی‌های هنری بسپارد. این کمپانی‌ها طبیعتاً از وارد آمدن ضررهای مالی به خود جلوگیری خواهند کرد و از آن مهم‌تر نحوه‌ی تعامل با سلبریتی‌ها را بهتر بلدند.

 

اما راه‌حل عاجل در تعامل با سلبریتی‌ها همان «اجرای قانون» است که ساعی اشاره می‌کند. همانطور که گفته شد درمورد اخیر، شورای عالی امنیت ملی براساس قانون اساسی در مواردی از برخورد سخت با چهره‌های مشهور پرهیز کرده است. به نظر می‌آید پیشنهادهایی از نوع «درِ گوشی زدن» در کوتاه مدت اثر معکوس خواهند داشت و از این جنبه شورای عالی امنیت ملی به قضیه ورود کرده است. بر اساس راه‌حل‌های ارائه شده فوق، مدیریت تعامل با چهره‌های مشهور اساسا امری بلندمدت است و با اقدامات ضربتی و خشن به خوبی صورت نخواهد گرفت. بخواهیم یا نخواهیم سلبریتی‌ها شخصیت‌هایی هستند که از محبوبیت و هواداری اجتماعی بالایی برخوردارند و تعامل با آنها دارای حساسیت بالایی است. استفاده از لایه‌های چندگانه و ساختارها و قوانین پیشنهاد شده می‌تواند در مدیریت این چهره‌ها موثر واقع شود و علاوه بر این از برخورد میان حاکمیت و چهره‌های محبوب که جایگاه اجتماعی‌مردمی بالایی دارند جلوگیری کند. در این میان شرایط اضطراری و استفاده از ظرفیت شورای عالی امنیت ملی هم در مدیریت این فضا و جلوگیری از ایجاد تشنج و تنش اجتماعی کمک‌کننده است.

دیدگاهتان را بنویسید