وارد سومین سالگرد حادثه بسیار تلخ و ناگواری می شویم که یادآوری آن هنوز هم داغ ها را تازه می کند. درباره دلایل این حادثه که دادگاه متهمان آن نیز در حال برگزاری است اظهار نظرها و تحلیل های مختلفی صورت گرفته است. اما به مساله بسیارمهمی که به حساسیت دوچندان این ماجرا انجامید و به طرز شگفت انگیزی اعتماد عمومی را تضعیف کرد و لزوم بازخواست از مسببان این مساله کمتر پرداخته شده است.
خطای فنی یا خطای انسانی اپراتورهای نظامی در چنین موقعیت های حساسی نه غیر محتمل است و نه بی سابقه . تاریخ فعالیت های نظامی در دنیا از جمله در نیروهای مسلح کشور خودمان شاهد این دست حوادث بوده است. اما نوع مواجهه با حادثه هواپیمای اوکراینی است که ماجرا را متفاوت می کند.
تقریبا بلافاصله پس از این رخداد، به طور طبیعی، گمانه زنی ها در افکار عمومی از طریق فضای مجازی آغاز شد و هر کس از ظن خود چیزی در این زمینه گفت. با این حال این دست گمانه زنی ها درباره مساله به این مهمی به طرز عجیبی در رسانه های رسمی هم صورت گرفت تا جایی که یکی از متخصصان قدیمی و به نام پرواز دراین باره مدعی شد :
« بنده 35 سال سابقه پرواز دارم، چنانچه به این هواپیما موشک میزدند همان بالا در آسمان پخش میشد و قطعات آن در زمین کیلومترها از همدیگر فاصله داشتند… این هواپیما مشخص است که آتش گرفته و در تاریکی در حال حرکت است و پس از آن با برخورد به زمین متلاشی شده است… عقل سلیم میگوید باید منطقی فکر کنیم. به هیچ عنوان امکان برخورد موشک به این هواپیما وجود نداشته است. ضمن این که هنوز جعبه سیاه هواپیما بازگشایی و تحلیل نشده است. »
بخش های خبری مختلف صدا و سیما نیز به عنوان رسانه ملی کشور در بررسی های اولیه، دلیل این حادثه را نقص فنی و آتش گرفتن موتور آن اعلام کردند که با توجه به سابقه این قبیل نقص های فنی در هواپیماهای بویینگ طی چند سال گذشته قابل باور می نمود.
طبیعتا نه می توان مانع اظهار نظر کارشناسان در این زمینه ها شد و نه می توان رسانه ها را از پیگری چنین سوژه ها و صحبت با کارشناسان در این زمینه منع کرد. اما جای این پرسش ِ هنوز بی پاسخ هست که چرا مراکز و نهادهای سطح بالای فعال در عرصه امنیت ملی که معمولا با رسانه ها ارتباط مستمر دارند و با اطلاع رسانی و ارایه تحلیل های خود به آن ها کمک می کنند این بار کاملا منفعل عمل کردند و دستکم از رسانه ها نخواستند که تا روشن شدن ابعاد ماجرا سکوت پیشه کنند؟! احتمال بی اطلاعی این نهادها از واقعیت رخداده درباره هواپیمای اوکراینی در همان ساعات اولیه کاملا منتفی است. بنابراین نظاره گری و تماشای تکاپوی رسانه ها برای پیگری این ماجرا بسیار عجیب و مسوولیت آور است. اغراق نیست اگر بگوییم نوع برخورد رسانه ای با حادثه هواپیمای اوکراینی به اندازه خود این حادثه دردناک و غیرقابل باور بود !
از جهاتی حتی می توان گفت که به دلیل سابقه داشتن خطاهای فنی و انسانی در چنین مواقعی پذیرش این امر قابل باورتر از هضم تحلیل ها و اخباری غیر واقعی بود که در رسانه های رسمی دراین باره منتشر شد!
مسوولیت بسیار سنگین این گناه نابخشودنی برعهده رسانه ها نیست. چرا که رسانه ها در این باره به طور طبیعی اقدام به ارتباط گرفتن با منابع و نهادهای کارشناسی می کنند تا به وظیفه اطلاع رسانی خودشان عمل کرده باشند. مسوولیت اصلی بر عهده منابعی است که در چنین مواردی بی توجه به جایگاه خطیر خود و برخلاف رویه پیشین به رسانه ها هشدار و اطلاعات واقعی لازم را ندادند و مانع اطلاع رسانی نادرست رسانه های رسمی کشور نشدند و از این طریق ضربه بسیار سنگینی به باور و اعتماد عمومی وارد کردند.
این روزها که تعبیر «ترک فعل» در نقد و بررسی کارنامه حکمرانی در حوزه های مختلف اجرایی باب شده است باید گفت چنین اهمالی با چنان اهمیتی در برخورد با حادثه هواپیمای اوکراینی یکی از بزرگترین مصادیق ترک فعل است که متاسفانه چندان که باید مورد اعتنا قرار نگرفته است.