پایگاه خبری-تحلیلی “نشنال اینترست” در گزارشی، با ذکر چند استدلال، به این نکته اشاره می کند که “محمد بن سلمان” ولیعهد عربستان سعودی، تا حد زیادی می تواند نقطه امید تداوم حیات سیاسی “بنیامین نتانیاهو” باشد.
این پایگاه خبری تاکید می کند که در شرایط فعلی با وقوع برخی تحولات عینی در قالب نظام بین الملل و به ویژه در منطقه خاورمیانه، نتانیاهو و بن سلمان به عنوان سیاستمداران پوپولیست منطقه، نوعی منافع مشترک یافته اند که اتحاد آن ها با یکدیگر می تواند برای هر دو حامل مزایا و منافعی باشد. موضوعی که البته برای نتانیاهو منافع گسترده تری دارد و درست به همین دلیل هم است که وی به این مساله به صورت خاصتر می نگرد.
پایگاه خبری-تحلیلی نشنال اینترست در گزارش خود می نویسد:
«بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل که با نامِ “بی بی” نیز شاخته می شود، در موقعیت های مختلف در نقشِ سیاستمداران پوپولیست جهان سیاست ظاهر شده است. افرادی که به بسیج گسترده پایگاه حمایتی خود(از میان طیف های اجتماعی و اقتصادی ضعیف و به حاشیه رانده شده در جوامعشان) علیه به اصطلاح نخبگان جهان گرا می پردازند. نارندرا مودی در هند، رجب طیب اردوغان در ترکیه، و لخکاژینسکی در لهستان، از جمله رهبرانی هستند که آن ها نیز از همین منظر، سیاست های پوپولیستی را پیشه و دنبال کردهاند.
با این همه، ماجرای بی بی با تمامی این افراد متفاوت است. او یکی از ساکنان مرفه اسرائیل است و به هیچ وجه به طبقات ضعیف این رژیم سیاسی تعلق نداشته است. نتانیاهو در آمریکا بزرگ شده، فارغ التحصیل دانشگاه “ام آی تی” است و بیش از آنکه بخواهد با پایگاه حمایتی حزب لیکود که رهبری آن را در اسرائیل را به عهده دارد در تعامل باشد، مایل است تا در راهروهای قدرت در واشینگتن و یا گفتگو با مدیران اقتصادی و بخش فناوری آمریکا، روزگار بگذارند.
نتانیاهو تاکنون سه مرتبه ازدواج کرده و خیلی کم به کنیسه های یهودیان سر می زند و البته بر اساس گزارشهای مختلف چندان به آداب آن ها نیز مقید نیست. بی بی احتمالا نسبت به ارتدوکس های افراطی که در جریان انتخابات اخیر اسرائیل به پیروز وی کمک کردند همان حسی را دارد که ترامپ در آمریکا نیز در مورد حامیان مسیحی انجیلی خود داشته و دارد: “او نیز به دنبال تحقیر آن ها است.”
اگر نتانیاهو به عنوان فردی که ساربقه طولانی ترین دوره نخست وزیری در اسرائیل را دارد فردی پوپولیست باشد، او هنوز همچون بوریس جانسون نخست وزیر سابق بریتانیا، عدم رضایت و علاقه خود از گزاره بازار آزاد را اعلام نکرده و یا همچون “ترامپ” رئیس جمهور سابق آمریکا سیاست ملی گرایانه اقتصادی را در قالب جهانبینی ترامپیسم نیز عرصه نکرده است.
تمامی این مسائل موجب شده اند تا برخی ناظران و تحلیلگران از حرکت رژیم اسرائیل در دوران جدید قدرتگیری نتانیاهو به سمت انحراف و ناکارآمدی خبر دهند. اینکه در دولت جدید نتانیاهو برخی چهره های همجنسباز حتی نامزد ریاست کنست(پارلمان اسرائیل) می شوند حاکی از این است که دولت نتانیاهو از قوام زیادی برخوردار نیست و احتمالا با مخالفت های گسترده ای در داخل اسرائیل رو به رو خواهد شد.
نتانیاهو در دولت جدید خود با تندروهایی نظیر ایتامار بن گویر و بزالِل اسموتریچ دست به اتحاد و ائتلاف زده که این مساله صرفا نمودی از فرصت طلبی اوست و الا نسبت چندانی میان دیدگاه ها و سیاست های آن ها مشاهده نمی شود. موضوعی که البته می تواند در ادامه راه برای دولت نتانیاهو چالش های جدی را ایجاد کند.
این نکته مساله ای محرمانه و مخفی نیست که نتانیاهو بیش از همه دوست داشت با رهبران احزاب مرکزگرای اسرائیل نظیر یائیر لاپید و بنی گانتس تشکیل دولت دهد. با این حال، این افراد از همکاری با نتانیاهو که درگیرِ فرآیند دادگاهی و قضایی به دلیل آنچه دریافت رشوه، فساد و خیانت نتانیاهو به اعتماد عمومی خوانده می شود، خودداری کردند. از این منظر، ائتلاف بی بی با راست های افراطی اسرائیل تنها راهِ او جهت بازگشت به قدرت و تصاحب مجدد کرسی نسخت وزیری اسرائیل بود.
با این همه، نتانیاهو بر این باور است که با محاکمه وی یا بدون آن، با وجود افرادی نظیر ایتامار بن گویر و بنیگانتس یا بدون آن ها، ماموریت اصلی وی حمایت از به اصطلاح چهارچوب های رژیم اسرائیل است. در این رابطه نتانیاهو: ایران، حزب الله لبنان، جریان مقاومت فلسطین و حتی حزب دموکرات آمریکا و اتحادیه اروپا را به مثابه دشمنان اصلی خود و موجودیت اسرائیل برمی شمارد.
نتانیاهو با درک اینکه جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و همکارانش با اقدامات و سیاست های احتمالی وی مبنی بر حمله به ایران موافق نیستند و حتی امکان دارد که به سمت احیای برجام نیز پیش روند، بر این باور است که تنها راه جهت مقابله با ایران و قدرت گیری فزاینده این کشور، شکل دهی به یک جبهه دیپلماتیک و نظامی مشترک با عربستان سعودی و متحدان آن در جهان عرب است. بر اساس گزارش های خبری، نتانیاهو در گذشته با محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی دیدار کرده و ظرفیت های همکاری میان سعودی ها و اسرائیل جهت تقابل با ایران را به بحث و بررسی گذاشته است.
امید اسرائیلی ها به این بود که جدای از تسهیل روند تجارت و سرمایه گذاری میان اسرائیل با بازیگرانی نظیر عربستان سعودی، در چهارچجوب “توافق ابراهیم” شاهد شکلگیری یک نیروی واکنش سریع با الهام از تشکیلات ناتو در بُعد منطقه ای جهت تقابل با ایران باشند.
با این حال، از زمان امضای توافق ابراهیم، جهان تغییرات گسترده ای را متحمل شده و هم سعودی ها و هم اسرائیلی ها را واداشته تا واقعیت های بین المللی جدیدی را نظیر کاهش تعهدات بلند مدت سیاسی و نظامی آمریکا به منطقه خاورمیانه با توجه به تمرکز آن بر اروپا و شرق آسیا مد نظر قرار دهند. این تحولات تا حد زیادی گواهی بر این مساله بوده و هستند که واشینگتن چندان مایل به جنگ با ایران نیست. حتی اگر بنا بر ادعای خودِ آمریکا و اسرائیل، ایران به دنبال ساخت تسلیحات اتمی باشد.
در عین حال، تشدید تنش ها میان محمد بن سلمان و جو بایدن در مورد مسائل انرژی و امتناع عربستان از تزریق نفت بیشتر به بازارهای جهانی در بحبوحه بحران انرژی جهان و جنگ اوکراین، عربستان سعودی را نیز در موقعیت دشواری قرار داده است. سعودی ها سعی می کنند تا منافع اقتصادی خود را که در نقطه مقابل منافع آمریکا هستند با اتکای مداومشان به حمایت نظامی آمریکا متوازن سازند.
اضافه بر این ها، سعودی ها با خصومت های فزاینده در واشینگتن از جانب اعضای جناح پیشرویِ حزب دموکرات نیز رو به رو هستند. افرادی که در واکنش به نقض گسترده حقوق بشر توسط رژیم سعودی خواستار انجام بازنگری جدی در شراکت راهبردی آمریکا با عربستان سعودی هستند. اگر این مساله اتفاق بیفتد، تردیدی نیست که همین دسته از افراد بر بازنگری در روابط ویژه آمریکا با اسرائیل نیز تاکید خواهند کرد.
محمد بن سلمان و بی بی، هر دو به عنوان دوستان نزدیک دونالد ترامپ، احتمالا این جمع بندی و تفکر را دارند که بازگشت مجدد ترامپ به کاخ سفید در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا، به احتمال زیاد اتفاق نخواهد افتاد. از این رو، آن ها باید به دنبال یافتنِ راه هایی جهت کار با واشینگتن و دولت مستقر در آن از حزب دموکرات باشند. از این چشم انداز، اسرائیل و عربستان سعودی در تداوم یافتن حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه و ادامه یافتن تعهدات نظامی آن به متحدانش در این منطقه، منافع مشترک دارند.
در عین حال، آن ها این نگرانی را هم دارند که به احتمال زیاد آمریکا، تعهدات و حضور نظامی اش در خاورمیانه را کاهش می دهد که این مساله خلا جدی را در منطقه برجا خواهد گذاشت و اگر اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، اقدام به تشکیل جبهه ای مشترک برای تقابل با ایران نکنند، کاملا محتمل است که دامنه قدرتِ منطقه ای ایران چند برابر شود.
عقلانیت متعارف اشاره به این نکته دارد که محمد بن سلمان از برقراری روابط دیپلماتیکِ کاملا عادی با اسرائیل حداقل تا زمانی که پدرش ملک سلمان زنده است، خودداری خواهد کرد. با این حال، کاملا محتمل است که در مواجهه با توازن قدرتِ متغیر جهانی و منطقه ای، محمد بن سلمان بیش از پیش تنش زدایی دیپلماتیک با اسرائیل را در پیش گیرد. مساله ای که می تواند تا حدی به افزایش نفوذ و اعتبار او در واشینگتن و لابیهای قدرت در این کشور نیز کمک کند.
اضافه بر این ها، امضای توافق عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان در کاخ سفید، یک بُرد بزرگ برای دولت بایدن نیز است و احتمال احیای توافق برجام از سوی آمریکایی ها را هم کاهش می دهد. البته که امضای توافق عادی سازی روابط میان اسرائیل و عربستان، پیروزی بزرگی برای نتانیاهو نیز است. موضوعی که توجهات به ویژه بین المللی را از کابینه افراطی او که امکان دارد با تداوم یافتن سیاست های افراط گرایانه اش، تا یک سال دیگر هم دوام نیاورد، منحرف می سازد.
در این فضا، تشدید تعاملات نتانیاهو با دولت های عربی و حتی ارائه برخی امتیازات به آن ها در مساله فلسطین سبب خواهد شد تا بی بی از شرّ افراط گرایانِ دولتش نظیر ایتامار بن گویر و بزالِل اسموتریچ هم خلاص شود و عملا راه را برای حضور افرادی نظیر بنی گانتس و یائیر لاپید جهت اتحاد با خود هموار خواهد کرد. موضوعی که در سطح کلان تر می تواند یاری رسانِ سیاست های ضدایرانی نتانیاهو نیز باشد.
درست به همین دلیل است که بسیاری از ناظران وتحلیلگران بر این باورند که محمد بن سلمان می تواند ناجی حیات سیاسی بی بی و دولتش باشد. موضوعی که در نوع خود نشان می دهد تا چه اندازه روند معادلات و مسائل مختلف در منطقه خاورمیانه دچار تغییرات بنیادین شده است.»