مطالعات روانشناختی نشان میدهند که انسانها ذاتاً دارای حس انصاف هستند و این حس به مرور در اثر تجربیات خوب و بد زندگی تکامل یافته و در نهایت موجب ایجاد انگیزه همکاری اجتماعی و رقابت سالم در میان افراد جامعه شده است.
زمانی که بتوانیم به وضوح ارتباط برقرار کنیم در واقع در بهترین سطح از همکاری با سایر افراد و متغیرهای محیط پیرامون خود قرار داریم و بهترین نتیجه را نیز کسب خواهیم کرد.
زمانی که قادر نیستیم یا نمیخواهیم این همکاری را با محیط پیرامون خود و جامعه داشته باشیم بیشتر مستعد رفتارهای منفعلانه و پرخاشگرانه خواهیم بود و مهارتهای حل مسئله ما در هر سطحی که باشند به کار گرفته نخواهند شد.
سالهاست این حس انصاف و همکاری در انسانها به واسطه فاصله گرفتن از محیط واقعی جامعه و برقراری ارتباط گسترده با شبکههای اجتماعی در فضای مجازی مورد هدف قرار گرفته و تا حد زیادی از دست رفته است.
توییتر به دلیل سانسور مخفیانه و هماهنگ شده در مورد عقاید و حقایق واقعی جوامع بشری حس انصاف و درک مردم از واقعیت را به خطر انداخت و در یک کلام کارکردش به ضرر جامعه جهانی و نوع بشر بوده است.
در رواشناسی بالینی یکی از اصلیترین نکاتی که یک روانشناس مورد ارزیابی قرار میدهد، ارتباط بیمار با واقعیت است زیرا بدون آن، بیمار در برابر تحریفات عمیق در فرآیندهای فکری خود آسیبپذیر خواهد بود و این نکته درست همان آسیبی است که توییتر با تحریک افکار عمومی در مورد یک موضوع به مخاطبانش وارد میکند زیرا این ارتباط را قطع و حس واقعیت و انصاف مخاطب را با رفتاری منفعلانه جایگزین میکند و افسوس این گستره تبانی و تحریف تا حد زیادی از دید مردم پنهان مانده است.
باید در نظر داشت سرکوب گزینشی محتوا توسط توییتر دقیقا بیانگر آن است که موضوعات واقعیتری در خارج از این فضا در جریان است و اجماع اجتماعی ما به دست توییتر مخدوش شده است.
استرس ناشی از کووید، اعتراضات اجتماعی و هر اتفاقی که برای آمریکا یک موضوع قابل توجه چه به عنوان تهدید یا چه در قالب یک فرصت تلقی شود همگی مواردی هستند که در قفس توییتر اسیر و ارتباط آن با واقعیت جامعه قطع خواهد شد و از لحظه اسارت سایر موضوعات گزینشی مورد نظر به جریان اصلی تزریق خواهد شد که در نهایت احساس شدید خشم که ریشه در ذات انسانها دارد، ایجاد خواهد شد و این خشم جامعه را تا حد افراطی در مسیر دوقطبی شدن قرار میدهد، دوقطبیهایی که حتی اعضای خانواده را در این دام گرفتار میکند.
باید دقت کرد بیشتر اختلافات سیاسی یا اجتماعی ما ممکن است به تفکر گروههای توییتری که به آسانی توسط سانسور، برتری فناورانه و بروز احساسات گنگ در فضای مجازی مربوط شود و به آنچه واقعیت موضوع در جامعه است دیگر ربطی نداشته باشد.
گفتگوی باز عموماً خودآگاهی و رفتارهای طرفدارانه اجتماعی را ترویج می کند که برای یک جامعه سالم ضروری است ولی فیلترهای مخفی و گزینشهای دستوری توییتر این پویایی اجتماعی را به خطر انداخته است و آن را در مسیری غیرواقعی قرار داده است.
هر چند توییتر این سیاست اجرایش را به صورت پروتکلهایی به اطلاع عموم مخاطبانش رسانده است اما سیل گفتمانهای توییتری هرگز فرصت صبر و اندیشه را تا کنون به همه نداده است و بهتر است هر چه زودتر اولین گام برای بازگشت به واقعیت، گفتگوی باز و جامعه سالمتر خارج از فضای مجازی و توییتر برداشته شود.