نخبگان علمی از موضع‌گیری احساسی تا مواضع سفارشی

با گسترش شبکه‌های اجتماعی و صفحات شخصی فضای اعلام موضع و کنشگری رسانه‌ای برای نخبگان و حتی مردم عادی در هر پیشآمد اجتماعی فراهم شده است، این احساس وظیفه در نخبگان دوچندان است که شایسته است ضرورت و پیش‌نیازهای یک موضع‌گیری صحیح را بررسی شود.

در حوادث و وقایع اجتماعی برای هدایت صحیح و آگاهی بخشی به عامه‌ مردم و برای جلوگیری از تحلیل غلط و ناامیدی ضروری است نخبگان با تحلیل و موضع‌گیری صحیح به میدان بیایند؛ دشمن با وارونه نشان دادن، دروغ‌پراکنی، آدرس غلط دادن سعی دارد  به مردم ناامیدی و تحلیل غلط را تزریق کند، مرگ عادی یک دختر جوان را قتل می‌نامد و مردم را علیه حاکمیت تحریک می‌کند.

در این مواقع عامه‌ مردم، چشم و گوششان به خواص و نخبگان جامعه است، به همین جهت دشمن برنامه‌ریزی دقیقی برای کانالیزه کردن اخبار و اطلاعات برای نخبگان را در دستور کار قرار می‌دهد؛ اما در عصر اطلاعات فهمیدن واقعیت با کمی تحقیق سخت نیست، برای همین زور و تهدید و تطمیع چاشنی این عملیات‌ها می‌شود.

پیش نیازهای موضع‌گیری صحیح

واضح است که تحلیل صحیح برگرفته از آورده‌های صحیح و دقیق است؛ اما در فضای فتنه و آشوب و در دورانی که عده‌ای در خارج و داخل پول می‌گیرند تا جامعه را به آشوب بکشند و منفعتشان در ایجاد آشوب است تمام تلاششان را می‌کنند تا آورده‌های دروغ در سبد، مقدمات تحلیل نخبگان جامعه قرار بگیرد.

فردی با مرگ طبیعی از دنیا می‌رود، پدرش توسط معاندان نظام تحریک و تطمیع می‌شود تا بگوید فرزندم با ضربه‌های باتوم کشته شده است و سخنان این پدر می‌شود یکی از مقدمات تحلیل سیاسی فلان نخبه که بخشی از جامعه، چشم به سخنان وی دارند؛ با تحقیق بیشتر و دقیق، امکان فهم واقعیت با اندکی تأمل و تدبر وجود دارد اما عوامل دیگر در این میان وارد می‌شود که به دو مورد از آن‌ها در این یاداشت اشاره می‌کنم.

تحلیل احساسی

غلبه احساسات بر عقل و منطق از جمله عوامل فراگیر در استفاده نخبگان از اخبار غلط در تحلیل و موضع‌گیری‌های اجتماعی هست.

به کودکی تجاوز می‌شود و کودک به قتل می‌رسد، اخبار و رسانه‌ها پر می‌شود از مطالب احساسی که در واقع قلب هر انسانی از چنین جنایتی به درد می‌آید، در این فضای ملتهب و احساسی، دشمن به دنبال این است که ایران را کشور جانیان و مریضان جنسی معرفی کند.

یک نخبه که احساسات بر وی غلبه می‌کند با موضع‌گیری غلط بر این ادعا تأکید می‌کند! بدون بررسی اینکه این بیماری جنسی در سایر کشورها چه میزان شیوع دارد و اینکه در ایران این میزان در نسبت با سایر کشورهای جهان چند درصد است و راه‌های مبارزه و عوامل آن چیست؟

کشوری که کمترین میزان این جنایات را داراست به مردم آن و سایر کشورها توسط نخبگانش القا می‌شود بدترین کشور از جهت شیوع این جنایات معرفی می‌شود! البته این جنایات به میزان کم هم نباید وجود داشته باشد و باید ریشه کن شود؛ اما سخن از واقع‌بینی است که گاهی در اندیشه‌ آغشته به احساسات و دور از منطق برخی نخبگان گم می‌شود و تحلیل غلط را بر جامعه و مردم تزریق می‌کند و باور غلط و خودباختگی و عدم اعتماد به نفس را در جامعه نهادینه می‌کند.

آن هم بابت تحلیل خبری‌که در سایر کشورها حتی درج چنین اخباری چون طبعات منفی دارد و باعث شیوع جنایات می‌شود گاهی اخبار سانسور می‌شود، چه برسد به اینکه نخبه ای در فضای آزاد اجازه داشته باشد بر اساس غلبه‌ احساسات، باوری غلط را به جامعه تزریق کند.

در آشوب‌های خیابانی و کشته سازی‌های ساختگی ضد انقلاب، بارها شاهد این گونه تحلیل های احساسی (در خوشبینانه‌ترین حالت) بوده‌ایم که امنیت ملی را به خطر انداخته و چقدر جان مدافعان امنیت که در سایه این تحلیل‌های احساسی به خطر افتاده و جامعه را به التهاب و آشوب کشانده است.

تحلیل سفارشی، حاصل تهدید یا تطمیع

عامل دیگر تطمیع یا تهدید نخبگان است که توسط نخبگان در فضای غبارآلود فتنه موجب تحلیل‌های غلط و برگرفته از اخبار دروغ ضد انقلاب جهت سوق دادن جامعه به سمت آشوب می‌شود.

خبر دروغی منتشر می‌شود هزاران اکانت فیک ضد انقلاب در صفحات مجازی به صفحه‌ فلان نخبه ایرانی در قالب کامنت و چت هجوم می‌آورند از فحاشی و تهدید که چرا فلان کار حکومت را محکوم نمی‌کنید؟ تا پیشنهاد تطمیع و پرداخت پول برای انتشار یک استوری و یاداشت پیش می‌روند.

نخبه ای که فرزندش یا سایر اعضای خانواده‌اش را در یک کشور خارجی در خطر می‌بیند و ترس جان، اعتبار، اقامت فلان کشور و شغل را دارد در این فضای ملتهب طبیعتاً تحت تاثیر قرار گرفته و با لشکر فیک‌ها و منافقین آلبانی نشین همراه می‌شود.

درباره دیگر نخبگان، این تهدیدها تا فضای حقیقی ادامه پیدا می‌کند، همانطور که اخیرا تهدید دو تن از اعضای هیأت علمی دانشگاه تهران را مشاهده کردید که توسط پیاده نظام و پیرمردهای آلبانی نشین در دانشگاه تهران تهدید به قتل شدند.

به نظر می‌رسد آنچه امروز در رأس امور نخبگان علمی، فرهنگی و سیاسی کشور است؛ تبیین رسالت‌های حقیقی جامعه نخبگان در کنشگری‌های اجتماعی است و این که سزاست نخبگان، ابتدا مسائل خود را تأمل و تبیین کنند و پس از آن وارد میدان امداد اجتماعی شوند.

دیدگاهتان را بنویسید