انسان برای اوجگیری و تکامل نیازمند سلامت هر دو بال خویش است؛ و بال پرواز او، یکی علم، تخصص و مهارت و دیگری تعهد ایمانی و مسئولیتپذیری است، هیچیک بدون دیگری کارآیی نخواهد داشت.
معارف دینی هم سبب تغییر بینش(فکر) نگرش(منفینگری یا مثبتنگری)، گرایش یا رانش(موضعگیری)، گزینش(انتخابها)، انگاره(تلقی فرد از خودش و کارش و دیگران) و بالاخره عملکرد است که به ترتیبِ هر یک بر دیگری مترتب هستند و از منظر ايدئولوژي(گزینش و عملکرد)، مبتني بر جهانبيني(بینش و نگرش و گرایش) است.
مهمترین عامل ایجاد آرامش، امنیت، نظم، تحرک و پویایی جامعه، پیشرفت سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی و علمی جامعه، تحقق تمدن غنی و مستقل و به تعبیر جامع، حیات و بقا و تعالی جامعه و آحاد افراد آن و خانوادهها، همه وابستگی شدیدی به پایبندی آحاد جامعه و همه کارگزاران و خواص و دیگر فعالان اجتماعی به مبانی و اصول اخلاقی است.
نیروی عقل هم به كار فهم میآید و هم استدلالگر است، عقل، نیروی نقاد، درککننده بدیهیات و ریاضیات و منطق و مهارکننده قوای سرکش غریزی و شهوانی انسان است و به همین لحاظ بدان عقل(زانوبند شتر سرکش) اطلاق شده است.
موضعگیری عاقلانهی خواص در فتنهها را در شش مقام میتوان لحاظ کرد: 1. در مقام فهم مواضع طرفین دعوا؛ 2. در تشخیص حق از باطل و صواب از خطا؛ 3. سنجش توانمندیهای خویش در این معرکه؛ 4. موضعگیری مناسب، بجا و بحق در فتنه؛ 5. بصیرتبخشی و توانمندکردن دیگران در تشخیص حق از باطل؛ 6. استفاده از توانمندیهای مختلف خود در راه یاری حق و محو باطل.
عقل سلیم، انسان را به سوى توحید، ایمان و زیبایىهاى اخلاقى و خیرات و كمالات دعوت مىكند و خواستار عدل و احسان و امنیت و نظم است. با عقلانیت، حق از باطل، خیر از شر و راه از بیراهه تمیز داده مىشود و به وسیله آن بهشت به دست مىآید: «العقل ما عبد به الرحمن واكتسب به الجنان».(کلینی، اصول كافى، ج2، ص16)
اساس موضعگیریهای سنت و سیره معصومین(علیهم السلام) بر اصل عقلانیت سلیم استوار است، عقلانیت مثمر انسجام و سازواری درونی جامعه دینی است که كمترین شرط مقبولیت آن است و بدون آن، التزام به قوانین مدنی و دینی بدور از انتظار است.
نهادهای حکومتی- فرهنگی- اجتماعی باید به گونهای با هم تلائم پیدا كنند؛ زیرا با وجود ناهماهنگی درونی، امنیت و آرامش و نظمی برقرار نیست تا متوقع پیشرفت و تمدنسازی شد، به كمك عقلانیت سلیم این امكان به وجود مىآید كه خوب و بد و زشت و زیباى هر موضعگیری، قبل از انجام آن تفكیك شود و آنگاه ثابت و استوار در مسیر صحیح گام نهاد تا از پشیمانى و سرزنش دیگران محفوظ بماند.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «هرگاه تصمیم به كارى گرفتى، اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن عمل فكر كن و بیندیش و اگر دیدى نتیجه و عاقبتش صحیح است، آن را دنبال كن و اگر عاقبتش گمراهى و تباهى است، از تصمیم خود صرف نظر كن.(شهید مطهری، داستان راستان)
بنا به فرموده امام علی(ع): «عقل براى شناخت راه گمراهى از رستگارى، انسان را كفایت مىكند.»(طبرسی، مجمع البیان) پس بر خواص است که براساس عقل و بینش صحیح، موضع بگیرند و نباید به تقلید كوركورانه از رسانههای شیاد معاند روى آورند.(علامه طباطبایی، المیزان)
معیار عقلانیت صحیح نزد تشیع، عرضه یافتههای خویش به قرآن كریم و سیرۀ معصومین(علیهم السلام) است، قرآن و سنت، بمنزلۀ منشور و قانون اساسى تشیع است، پس هر فكر و نظرى كه برخلاف صریح كتاب و سنت باشد، مردود و بىاعتبار است.(حمیدى، ارتباط عقل و دین)
قرآن کریم، خود فطرت سلیم و حقیقت جوى او را تحریك نموده، به او آزادى فكر داده، تا در گفتهها و نظرات و مواضع، تحقیق و بررسى كرده تا حقیقت را دریابد و از كسانى كه عقل خود را بكار نمىگیرند، بشدت انتقاد كرده و مردمى را كه از دیگران كوركورانه تقلید مىكنند، نكوهش میکند.
فكر و اندیشه، دوراندیشى و حسابگرى، منطق و استدلال و علم و فلسفه، هدایت و روشنایى از تجلیات عقل است؛ چنانکه تجلیات روحى مانند خواستن و شیفته شدن و آرزو كردن و به حركت درآوردن از كانون دل سرچشمه مىگیرد؛ کسی كه از نیروى عقل و فهم و تدبیر بىنصیب است، متحرکی در تاریکی است که به مقصد نخواهد رسید، بىهویتى و سرگشتگى و بحران انسان معاصر زاییده خردگرایی افراطى جهان معاصر است؛ تكیه بر فهم صرف و پرهیز از دیانت، باعث طغیان و افسارگسیختگى نفس مىشود.(مکارم شیرازی، پیام قرآن)
حضرت على(ع) میفرماید: «اتهموا عقولكم فانّه من الثقة بها، یكون الخطاء؛ عقل خویش را متهم سازید، به درستى كه خطا و اشتباه به جهت اطمینان به عقلهاتان حاصل مىشود.»(غررالحکم)
از طرف دیگر دینِ فارغ از عقل، یا گرفتار کجفهمى مىشود و یا به انواع خرافه و تحریف آلوده مىگردد و در نهایت در جمود و تحجر و تعصب گرفتار مىشود، بنابراین دفاع معقول از دین تنها طریق صحیح است كه همنشینى و تعاون دو خورشید الهى یعنى عقل و دین را طلب مىكند.
متأسفانه برخی از مقولۀ عقلانیت، برداشتی لیبرالی دارند! بخوانید «عقلانیّت یک مفهوم هنجاری است، نه توصیفی؛ هنجاری به این معنا که از مقولۀ بایدها و نبایدها یا ارزشها یا خوشآیندها و بدآیندها است، نه از مقولۀ توصیف واقعیتها….
عقلانیت در ابزار به دو چیز تحقق پیدا میکند: ابزاری که برای رسیدن به هدف برگزیدهایم، هزینهبَر نباشند، این کمهزینه بودن از چند جهت اهمیت دارد: یکی سادگی و سهولت بکارگیری ابزار؛ دوم سرعت و سوم توان موردنیاز است؛ در اینجا «توان» یعنی چه اندازه نیروی انسانی را بکار میگیرد؛ چهارم هم اینکه صرفۀ اقتصادی آنچه اندازه است.
لیبرالیسم تا مجموعه خواص و صاحب منصبان، نفوذ و سریان دارد و خواص آگاه یا غافلاند و یا تغافل میکنند! وقتی وضعیت خواص جامعه دینی- ایرانی چنین باشد، از توده عوام چه انتظاری میتوان داشت!
ادعای لیبرالها و شعار غربیها، مبنی بر ادعای دادن آزادی مطلق، صرفا لقلقۀ زبان و تحقق آن از محالات است؛ زیرا در هر جای دنیا و در هر دورهای که انسان زیست نموده، امور عدیدهای آزادی و انتخاب وی را از جهات مختلف محدود نموده و اجازه هرکاری را به انسان نداده و نخواهند داد. امثال دستگاه هاضمه و تنفسی بدن!؛ عقل؛ فطرت سلیم؛ کرامت ذاتی و اکتسابی انسان؛ غریزه؛ فرهنگ و آداب و رسوم؛ ملیت؛ تربیت و قوانین خانوادگی و قومی؛ جغرافیا و آب و هوا؛ قوانین بشری هر کشور و بالأخره قوانین دینی تشریعی هر متدین.
بنابراین افزون بر لزوم رعایت حقوق دیگران در جامعه، مصالح عالی فرد نیز میتواند آزادی او را محدود کند؛ از سویی در رعایت حقوق دیگران به عنوان محدوده آزادی هر فرد، باید افزون بر حقوق جسمانی، حقوق مربوط به سلامت روانی و رشد معنوی آنان را نیز در نظر گرفت.
بر این اساس، آزادی هر فرد را حقوق جسمانی، روانی و معنوی خود و دیگران محدود میسازد، پس آزادی بشر تا آنجا محترم است که با سلامتی جسم و جان و استعدادهای عالی و مقدس او و دیگران همسو باشد و انسان را در مسیر تعالی قرار دهد.
آزادی غربی تنها منتج رها انگاشتن انسان از سنن و تکالیف إلهی است و الا هر آن کس که در آن بلاد زندگی کند، میداند که مجاز به انجام هر کاری نیست و اگر مرتکب کاری شود که با قوانین و فرهنگ آن دیار ناسازگار باشد، دچار مجازاتهای سنگین و مختلف خواهد شد، بر عکس هر آن کس که آن دیار و ایران پس از انقلاب اسلامی را تجربه نموده باشد، اقرار دارد که آزادی که ایران به شهروندان خویش میدهد، از همه جای دنیا بیشتر است و اساسا قابل مقایسه نیست.
احترام به اندیشههای مخالف، محدود و مشروط به عدم دخول آنان به حریم خصوصی افراد و عدم افشاگری اسرار و رازهای دیگران و رعایت خطقرمزهای هر ملیت و کشوری، مثل اسرار نظامی و برخی پیشرفتهای علمی و فرمولها و مانند اینها؛ عدم هنجارشکنی و قبحزدایی از ضدارزشها و ارزش جلوه دادن ضدارزشها(تسویل شیطانی)؛ عدم ترور شخصیتهای آحاد جامعه بخصوص رجل دینی و سیاسی با فحاشی و طعنه و تحقیر و توهین؛ حفظ آرامش و امنیت عمومی و مانند اینها میباشد.
عصر حاضر به جهت وسعت و شدت تأثیر وسائل ارتباط جمعی و سهولت دستیابی به اطلاعات وسیع و دریافت فیلمهای مختلف در کوتاهترین مدت ممکن و با کمترین هزینه، عصر فنآوری اطلاعات لقب گرفته؛ تکنولوژی که جهان را از حیث اطلاعرسانی بدل به یک دهکده نموده و آدمیان را از حیثیات مختلف معلوماتی و فرهنگی و سیاسی به یکدیگر پیوند داده و تحت تأثیر تبلیغات و فرهنگ یکدیگر قرار میدهد.
روشن است که در این گیر و دار، فرهنگهای ضعیف، بسرعت رنگ باخته و متروک گشته، پس در فرهنگی که به نوعی برایشان جذابیت ویژه دارد، مستهلک و مضمحل میشوند؛ ضروری است تا اصحاب رسانه و کاربران انحاء آن با مبانی و اصول معارف اسلامی، بلکه با آداب و رسوم و فرهنگ صحیح ملی همآهنگ شوند تا این معضل حل شده و راه بر نفوذ بیشتر و سیطرۀ بیگانه بسته شود.
دشمن هدف را گم نکرده و ابزار را نیز از دست ننهاده، لکن روش و شیوه را رنگ و لعابی نو و متنوع بخشیده و با سرسختی هرچه بیشتر اهداف غیرانسانیاش را پیگیر است، خواص نیز اگر شیوۀ عوام پیشه کنند یا صرفا نظارهگر یا ناقد صرف باشند، در آینده نه چندان دور شاهد بیهویتی نسل نو، بلکه افراد میانسال خواهند بود.
از مظاهر پذیرش ولایت شیطان، تبعیت و بزرگنمایی مظاهر ولایت او است که در فرهنگ منحط غرب منعکس شده و در فیلمهای سینمایی و سایر فرآوردههای رسانهای و مانند آنها به دنیا عرضه میگردد، استفادۀ مفرط از این محصولات در بلاد اسلامی و بخصوص در ایران شیعی، سبب ایجاد بحران هویت و دوگانگی تعالیم تربیتی گردیده، زیرا این دو فرهنگ هیچ همخوانی با یکدیگر ندارند و میان این دو به جای گفتوگوی تمدنها، تزاحم و ستیز فرهنگها حاکم میباشد!
متأسفانه آنچه فرآوردههای رسانه و بخصوص بازیهای رایانهای محصول غرب بر مخاطبان و بخصوص کودکان و نوجوانان تحمیل میکنند: سیاهنمایی وضع موجود و آینده مبهم و تاریک، خشونت و تهوّر منفی، ظلم بر زیردستان و ضعیفان است؛ یعنی پروراندن نفس سبعی(درنده خویی) از یکسو و پروراندن نفس حیوانی بهیمی(حرص و طمع بیحد و مرز) از سوی دیگر است، ثمرۀ بازیهای اینترنتی و فیلمهای جنایی و حتی امثال فیلمهای ساموراییان و تکواندوکاران چینی و ژاپنی و کُرهای تنها القاء قساوتقلب و بیرحمی است، نه شجاعت مثبت و تربیتی مناسب دوران عدل جهانی!
راند خشونت، منحصر به جنگها و مبارزات میان دول و احزاب نیست؛ بلکه دامنگیر فیلمهای اجتماعی و خانوادگی هم شده است. جدال و درگیری نمکی است که در هر خورشت رسانهای باید یافت شود و گاه شوریاش انسان را میزند! درامهای آمادۀ بازسازی بدون این چاشنی، قابل پذیرش برای کار رسانهای و ساخت فیلم و برنامه نیستند.
گویا هنر را با خشونت و استرس و آهنگهای تند یا مطرب گره زدهاند تا با مهر و مودت. به همین جهت فیلنامههای اخلاقی و دینی که تهی از هرگونه منازعه و کشمکش باشند، مورد بیاعتنایی و بلکه تمسخراند؛ به این بهانه که فیلمنامه نویس اصلا با ساختار و اقتضائات هنر و رسانه آشنا نیست!
رعایت خطقرمزها کنایهای است از حد و مرزهای حفظ امنیت ملی و مصالح امت اسلامی که اجازۀ پخش و نمایش وسیع و فراگیر هر مطلب و واقعیتی را نمیدهد، پس هر واقعه و حادثهای قابل سوژهسازی و انعکاس از طریق رسانه نیست؛ اما این حریم گهگاه از سوی برخی رسانهها و در برخی فیلمها، در قالب داستان! نقض شده و با اضافه شدن شایعات و تبلیغات سبب به هم ریختن افکار و تهدید امنیت ملی یا خانوادگی میگردد.
با این روند که کاملا خلاف مسیر زایندگی و تحرکات حیاتبخش میباشد، توقع احیاء تمدن نوین ایرانی بسی بیمحل است! زیرا در جامعهای که با اعتماد به شایعات رسانهها مرده باشد، امکان احیاء تمدن نوین ایرانی- شیعی نیست.
دقت در ارائۀ الگوهای بهتر و برین زندگی اسلامی_ انسانی در قالبهای هنری یک ضرورت است؛ لکن سینما مدگرایی، تجملگرایی، آداب و رسوم غلط در خواستگاری و گزینش همسر(دوستبازی)، دروغ، راهکار جُرم و جنایت و فرار از قانون و امثال اینها را در سطح میلیونی، بلکه میلیاردی به نمایش و تعلیم، بلکه تلقین میگذارد و ذهن و روان و عواطف بسیاری را بازی داده و از فرهنگ اسلامی_ انسانی دور میسازد! روش و منش و گزینشی که حاصل این فرآوردههای رسانهای است، همه در تقابل و تعارض با هویت ملی_ اسلامی است.
مدعیان آزادی رسانه که با این حربه هر توهین و ضربهای را که خواستهاند بر پیکرۀ متدینان متعهد و مجاهد، بلکه شهدا و رؤسا وارد آوردهاند، هرگاه در مقابل این بیحرمتیها و امور ضداخلاقی اعتراضی بلند میشود، آن را با سپر «آزادی مطبوعات و اصحاب رسانه» مورد دفاع قرار میدهند.
اما همینکه صدای حقیقتجو و معترضی بر همین وضع نابهنجار بلند شود، آن را در نطفه خفه میکنند؛ اساساً تمدنسازی مستلزم قبول نوعی محدودیت در حالات و رفتار است، این رفتارهای کذایی برخی اصحاب رسانه نشانۀ عدم تربیت إلهی و عدم تعهد ایشان به لوازم مسلمانی و ایرانی بودن است، این افسارگسیختگی در تعارض مستقیم با پیشرفت و تمدنسازی است.