حتی روز گذشته علی کریمی از لیدرهای اغتشاشات سه ماه اخیر با رئیس جمهور آلمان دیدار کرد.
این در حالی است که آلمان از جمله کشورهایی در مجموعه اتحادیه اروپاست که بیشترین مراودات تجاری را نیز با ایران دارد. در این میان، به طور خاص یک سوال اساسی و محوری مطرح می شود و آن این است که دلایل و محرک های اصلی سیاست تهاجمی و بی پشتوانه دولت آلمان در قبال ایران(با توجه به تحولات اخیر کشورمان) چیست؟ اینطور به نظر می رسد که جهت پاسخ به این پرسش می توان 4 مولفه اساسی را مورد اشاره و تحلیل قرار داد.
یک: دولت آلمان و کنشگری به مثابه تابعی از منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا
یکی از نکات مهم و برجسته ای که در سال های اخیر حتی صدای خود مردم آلمان را نیز در آورده و انتقادات زیادی را از دولت این کشور برانگیخته این است که در چهارچوب پرونده ها و مثال های مختلف، این نکته به وضوح آشکار شده که دولت آلمان تا حد زیادی تحت تسلط و نفوذ لابی های رژیم صهیونیستی و همچنین نهادهای اطلاعاتی آمریکا است.
در این راستا جالب است که بدانیم رهبر حزب چپ آلمان اخیرا برای اینکه از پاسخ دادن به پرسش های خبرنگاران در رابطه با جنایات رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین طفره رود، در سرویس بهداشتی پارلمان آلمان خود را حبس کرده است. رویدادی که در آلمان به “توالت گیت” مشهور شد و روسوایی زیادی را برای حزب چپ آلمان که همواره در تئوری سعی داشته خود را حامی ملت فسلطین معرفی کند، به بار آورد.
در عین حال، به تازگی “فیل بِوین” از اعضای حزب کارگر بریتانیا که در زمره نزدیکان “جرمی کوربین” رهبر سابق حزب مذکور نیز به شمار می رود، به صراحت تاکید می کند که رویه های اخیر دستگاه سیاست خارجی و دولت آلمان در رابطه با موضوعاتی نظیر جنگ اوکراین و حمله به خط لوله نورد استریم، به صراحت این نکته را تایید می کنند که دولت آلمان کاملا در تبعیت محض از دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و نهادهای اطلاعاتی آنها به سر می برد.
موضوعی که موجب شده تا برخی تحلیلگران و افکار تعمومی در آلمان از خود بپرسند که آیا دولت آلمان در خدمت منافع مردم این کشور است یا کنشگرانی نظیر صهیونیست ها و آمریکایی ها؟ از این منظر، سیاست ها و رویه های اخیر دولت آلمان علیه ایران در مورد تحولات جاری کشورمان نیز نمی تواند ماهیتی متفاوت داشته باشد و تردیدی نیست که این دولت آمریکا و لابی های صهیونیستی هستند که سیاست برلین در قبال تهران را راهبری می کنند و در این زمینه هیچ توجهی به منافع راهبردی آلمان نیز ندارند و این کشور را صرفا یک مهره و اهرم برای خود و منافعشان می بینند.
دو: آلمان و تلاش جهت انحراف توجه افکار عمومی از تغییرات جدید سیاسی-اجتماعی در این کشور
یکی دیگر از سناریوها و تحلیل هایی که در مورد رویه های تهاجمی و بی پایه دولت آلمان در رابطه با تحولات اخیر ایران مطرح می شود این است که دولتمردان فعلی آلمانی سعی دارند تا توجهات داخلی و بین المللی را از اوج گیری و ظهور نسل جدیدی از تندروهای آلمانی در داخل این کشور دور کنند و درست به همین دلیل هم است که کنشگری قابل توجهی را در چهارچوب معادلات جنگ اوکراین و تحولات جاری در ایران در پیش گرفتهاند.
اروپا در ماه ای اخیر به وضوح به دلیل ناکارآمدی احزاب لیبرال و متکی به اصول سرمایه داری در کشورهایی نظیر ایتالیا، فرانسه، مجارستان، اتریش و غیره، شاهد اوج گیری جریان های راست افراطی بوده است و در این رابطه امواج این مساله به کشورهایی نظیر آلمان و انگلستان نیز رسیده است. از این رو، آلمانی ها به نوعی با تشدید کنشگری های خود در قالب مسائل خارجی نظیر مسائل ایران، سعی دارند تا از توجهِ کنشگران غربی به مسائل داخلی خود و مداخلات صریح آن ها در این حوزه تا جای ممکن بکاهند و آسیب ها و تبعات منفی این مداخلات احتمالی را تا جای ممکن کاهش دهند. از این رو، آن ها خواهان مدیریت مساله به دست خود هستند.
در کنار این ها، برخی نیز معتقدند که اساسا دولت آلمان نیز به دنبال تغییر رویکردها و رویه های کلان خود در چهارچوب معادلات سیاسی-اجتماعی این کشور است و به طور خاص سعی دارد خودش را از زیر سایه کنشگران عمده غربی نظیر آمریکا و انگلستان و اتحادیه اروپا خارج و نقشی مستقل تر را در عرصه بین المللی به عهده گیرد. مساله ای که حداقل پس از پایان جنگ جهانی دوم رنگ واقعیت به خود نگرفته و اکنون تحولات ایران و جنگ اوکراین می تواند بستری خوبی را جهت انحراف توجه افکار عمومی و رهبران کشورهای غربی از این گردش قالب توجه در آلمان را فراهم سازد.
سه: دولت آلمان و تلاش جهت سهم خواهی از ایران
یکی دیگر از توضیحاتی که در مورد علل و محرک های مواضع تهاجمی و غیرمنطقی دولت آلمان در رابطه با مسائل جاری در ایران عنوان می شود این است که برلین سعی دارد تا جای ممکن بر ایران اعمال فشار کند تا در صورت احیای مذاکرات با ایران در حوزه های مختلف به ویژه مساله هسته ای این کشور، بتواند سهم خواهی بیشتری را نیز از ایران داشته باشد.
از این رو، برلین در حال انجام بازی “پلیس بد” با ایران است و صرفا با نگاهی آینده نگرانه به دنبال آن است که ایران را به پرداخت هزینه و امتیازات مکفی به این کشور به عنوان یکی از طرف های مذاکرات اتمی با ایران وادارد.
چهار: دولت آلمان و هراس از توسعه نفوذ و قدرت بینالمللی ایران
در نهایت باید گفت که طرح مسائل و ادعاهای مختلف در مورد ایفای نقش ایران در قالب معادله جنگ اوکراین در مدت اخیر موجب شده تا آلمان ها برای نخستین بار دامنه قدرت و نفوذ ایران را این مرتبه در قاره اروپا و بیخ گوش خود حس کنند و درست به همین دلیل به این جمع بندی راهبردی رسیده اند که بهتر است سیاست ها و رویکردهای تهاجمی تری را علیه تهران اتخاذ نمایند.
از این رو شاهدیم که دولت آلمان هم در مورد تحولات جاری در کشورمان، هم ادعای حضور و مداخله ایران در قالب جنگ اوکراین و هم آنچه مسائل حقوق بشری مرتبط با ایران عنوان می شود، رویکردهای کاملا منفی و تهاجمی را در پیش گرفته و در همگی آن ها به نحوی مخرب کنشگری می کنند. در واقع، هراس دولت آلمان از توسعه نفوذ بین المللی ایران موجب شده این کشور سیاستی غیرمنطقی و بی پایه را علیه تهران در پیش گیرد و به نحوی کور علیه ایران اقدام به کنشگری کند.