آلمان به عنوان کشوری مهم در قلب اروپا همواره در شکلگیری تحولات جدی در سطح جهان نقش داشته است.
تولید اندیشه و فلسفه و همچنین پایهگذاری فناوریهای نوین و کمک به پیشرفت دانش و صنایع مدرن در جهان در ردیف مهمترین تأثیرگذاریهای آلمان در نظام بینالملل به حساب میآید.
این کشور اما فقط از نقطه نظر تولید اندیشه و فلسفه و یا پیشتازی در دانش و فناوری معروف نیست بلکه از زاویه ارتکاب اقداماتی که موجب نابودی یکپارچه همه دستاوردها و همچنین وارد کردن صدمات مادی و انسانی گسترده به خود و سایر کشورها شده نیز شهرت جهانی دارد.
مختصات جغرافیایی و ویژگیهای فرهنگی این کشور در مقاطع مختلف تاریخی، زمینههای ظهور و بروز رهبرانی را فراهم آورده که مستعد انجام اقدامات تهاجمی و خشن بودهاند.
تاریخ معاصر از «برخاستن آلمان خاکستر شده» به عنوان یک عادت مألوف که حاصل سیاستهای نسنجیده و گاه نژادپرستانه بوده و فاصلهی جدی از مفاهیم حقوق بشری دارد یاد میکند.
بنبستهای ژئوپولتیک آلمان و تجربیات آغازگری جنگهای خونین از سوی این کشور برای خروج از بنبست ژئوپلیتیک موجب شده که قدرتمند شدن آلمان به مثابه تهدید جدی برای صلح و امنیت بینالمللی تعبیر شود.
بر این اساس جلوگیری از قدرتمند شدن این کشور در ساختار فکری رهبران آمریکا، انگلیس و فرانسه همواره پابرجا است و در اداره این کشور همچنان ظهور قدرتمندی دارد.
شاید همین موضوع موجب شده تا در بازخوردی که منشاء آن انفعال و تفریط است، برخی از دولتمردان آلمان مجاب شوند تا تمام همت خود را صرف هماهنگی بیچون و چرا با قدرتهای «آمریکائی-اروپایی» نمایند، حتی اگر به قیمت ورود به جنگی باشد که شریان اصلی حیات این کشور یعنی «گاز روسیه» را نشانه رفته باشد.
ورود آلمان به مناقشه اوکراین در حدی که مسیرهای دیپلماتیک را نادیده گیرد و به مجری صرف اوامر آمریکا بدل شود، موجب بازنمایی خاطرات تحقیر این ملت در جنگ جهانی شده و بر همین اساس نیز وجوه افراطگرایی مبتنی بر «نژاد برتر» بار دیگر سر برآورده است تا در پاسخ به قدرتیابی همتای تاریخی آلمان در ایتالیا، گرایشات راستمحور را به قدرت بازگرداند.
بهکارگیری ۳۰۰۰ پلیس آلمانی برای مهار این میل به بازگشت که تحت عنوان کودتا از آن یاد شد و با دستگیری ۲۵ عضو «شهروندان رایش» به ظاهر فیصله یافت، در همین راستا تحلیل میشود.
با این تفاسیر سوال اینجاست؛ در شرایطی که آلمان به واسطه انتخابهای غلط دولتمردانش، درگیر موضوع اعتصابهای گوناگون و اعتراضات گسترده با محوریت موضوع انرژی است، تمرکز بر اعتراضات پراکنده در ایران و تمهید امکانات برای عناصر اغتشاشگر چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
این کشور امروز چنان در اداره امورش مستاصل است که با دست زدن به دزدی آشکار از جیب شهروندانش رسوایی تکان دهندهای را رقم زده است.
در همین خصوص؛ افزودن اکسیژن به شبکه خانگی گاز برای کاهش بازدهی گرمایشی و بالا رفتن غیر واقعی مصرف که پول بیشتری را نصیب دولت میکند، تقلبی آشکار است که این روزها به سوژه بسیاری از رسانههای این کشور تبدیل شده است.
اقدام اخیر دولت آلمان بهوضوح از بیاساس بودن ادعای پیشین دولتمردانش در عدم افزایش قیمت گاز پرده برداشت تا طی این کلاهبرداری، اعتبار دولتی که نگران حقوق بشر در آن سوی دنیاست بیش از پیش برای شهروندانش زائل شود.
به نظر میرسد آلمان که این روزها نقش پیشران فشارها و فضاسازیهای بینالمللی علیه ایران را به عهده گرفته در حالی به این امر مبادرت میورزد که بیش از هر زمان دیگری درگیر خطر افراطیون نژادپرست داخلی به عنوان خطر بالقوه برای حقوق آحاد بشر در جهان است.
انجام این اقدامات از سوی آلمان به این شائبه دامن میزند که حاکمان برلین با اتخاذ رویکرد فرار به جلو با شعارهای حقوق بشری تلاش میکنند تا توجه جهان را از نگرانی در باره تحولات آلمان، معطوف به ایران نمایند تا جهانیان از بازگشت آلمان به تنظیمات اولیه کارخانه در زمینه افراطگرایی نژادی که پاسخی به تحقیر آمریکاست غفلت بورزند!
توئیتهای غیرمتعارف و همراه با عصبانیت وزیر خارجه این کشور و در ادامه اظهارات سخیف و مداخله جویانه صدراعظم آلمان، نشان میدهد آنچه این روزها از آلمان مشاهده میشود چیزی فراتر از موضوع و مسئله ایران، اعتراضات و یا حتی تلاش برای تغییر نظام سیاسی است و بیشتر به شتابزدگی در پرده پوشی از درون آلمان و انحراف توجه افکار عمومی به سوی دیگر جهان حکایت دارد تا بیم دائمی از نازیسمِ ضد بشریت را کمرنگتر جلوه دهد.