این روزها در حالی به 16 آذر یعنی “روز دانشجو” نزدیک می شویم که دانشگاه های کشور پس از دو سال غیرحضوری بودن به دلیل وضعیت کرونایی کشور از ابتدای سال تحصیلی جدید دانشجویان باری دیگر پا به دانشگاه گذاشته و در کلاس های درس حضور یافتند. اما از همان ابتدا با اتفاقات و حوادثی در کشور پس از درگذشت دختر جوانی به نام مهسا امینی و جوسازی های رسانه های معاند جامعه توسط عده ای به سمت آشوب حرکن کرد.
این آشوب ها به دانشگاه ها نیز کشیده شد و تعدادی از دانشجویان در تجمعات مختلف نسبت به برخی مسائل اعتراض خود را نشان دادند اما رفته رفته فضای دانشگاه همانند کف خیابان ها ملتهب شده و توسط عده ای کمی اعتراضات مسالمت آمیز به حاشیه رفت و تلاش داشتند که تجمعات اعتراضی دانشجویان را تبدیل به آشوب و ناآرامی در دانشگاه کنند که در مواردی با حمله به ساختمان ها و اموال عمومی دانشگاه ها خسارتی به اموال دانشگاه زدند.
در مواردی این عده با حمله به دانشجویان انقلابی و معترض وضع موجود باعث زخمی شدن و حتی کشاندن اورژانس به دانشگاه شدند. کار تا جایی پیش رفت که شعارهای این عده کم کم از آرمان های اصیل دانشجویی فاصله گرفت و از شعارهایی همانند آزادی، گفتگو و مسائل اقتصادی به سمت شعارهای جنسی و الفاظ رکیک، مطالبه همجنس بازی و سلف مختلط حرکت کردند. موضوع تا جایی بیخ پیدا کرد که حتی دانشجویانی که زمانی با آن ها همراه شده بودند از آن ها فاصله گرفته و مرزهای خود را با این عده مشخص کردند.
از این رو در گفتگوی اختصاصی با محمدحسن قدیری ابیانه، فعال سیاسی و سفیر اسبق ایران در مکزیک به بررسی این موضع پرداختیم که چرا دانشجویان و مطالبات دانشجویی از 16 آذر 1332 که مبارزه با استکیار جهانی و استقلال طلبی بود ولی در روزهایی که به 16 آذر 1401 نزدیک می شویم تبدیل به مطالبه سلف غذاخوری مختلط و به کار بردن الفاظ رکیک و شعارهای جنسی شده است. از این رو در ادامه مشروحی از این گفتگو را می خوانید:
سوال: چرا دانشجویان و جنبش دانشجویی از 16 آذر 1332 که مبارزه با استکیار جهانی و استقلال طلبی بود ولی در روزهایی که به 16 آذر 1401 نزدیک می شویم تبدیل به مطالبه سلف غذاخوری مختلط و شعارهای جنسی شده است؟
نمی توانیم حرکات اخیر دانشجویان را جنبش دانشجویی بنامیم. این ها افراد محدودی هستند که از طریق اینترنت شست و شوی مغزی شدند. دو دلیل دارد. اول ضعف رسانه های ما است، و دوم قدرت رسانه های خارجی است. البته باید این را بدانیم که آموزش و پرورش ما نه در آموزش موفق بوده و نه در پرورش. کسانی که باید دانش آموزان را پرورش دهند در مواقعی خودشان مسخ شدهاند. برخی معلمانی که باید آموزش دهند خودشان مسخ شده و فاقد سواد رسانهای هستند. افرادی که زیر نظر این معلمین آموزش می بینند اینها نه آموزش مناسب دیدند نه پرورش مناسب.
نیاز است که در آموزش و پرورشمان یک تحول اساسی ایجاد کنیم. و کسانی برای آموزش و پرورش انتخاب شوند که از قدرت تحلیل مناسب برخوردار باشند و دارای سواد رسانه ای باشند و فریب رسانه های غربی را نخورند. در حالی که ما شاهد هستیم. در دانشگاه ها هم به همچنین این مشکل کم و بیش وجود دارد. نمی توانیم بگوییم دانشجویان ما از این قماشی هستند که ما در دانشگاه ها می بینیم. اکثریت دانشجویان ما دانشجویان خوبی هستند.
سوال : دلیل شما مبنی بر اکثریت دانشجویان دینی هستند را می فرمایید؟
همین که این تعدادی که دست به اغتشاش می زنند را اگر با کل دانشجویان مقایسه کنید اصلا قابل مقایسه نیست. این ها اقلیت مسخ شده ای هستند که یا به استخدام درآمدند یا مسخ شدند و مایلند در خارج کشور تحصیل کنند. و فکر می کنند اگر دست به اغتشاش بزنند و از آنها فیلم بگیرند و همراه با خود ببرند می توانند زندگی بهتری داشته باشند. این حاصل سرابی در افکار عمومی است. بخصوص الان وضع در اردپا و آمریکا بسیار وخیم هست به نحوی در برخی از این کشور نباید دوش آب گرم بگیرند و یا برای تأمین غذای خود خوراک سگ بخرند.
سوال : پس شما طرح و لایحه مجلس را در این خصوص مناسب می دانید؟
به نظرم کافی نیست. دانشجویی که در دوره دانشجویی اینگونه رفتار می کند و از پیروزی دشمنان ایران خوشحال می شود و جشن می گیرد اگر فارغ التحصیل هم شوند به مردم خدمت نخواهند کرد. پس لزومی ندارد از پول مردم خرج افرادی کنیم که چنین تفکراتی دارند. به نظرم نه تنها باید ممنوع الخروج شوند ( چرا که به خاطر رفتن به دامن غرب و رفاه سراب گونه دست به این کارها می زنند ). وگرنه دلیلی ندارد بعد از اینکه دست به اقدامی زدند فورا در صدد ترک کشور باشند. جنایتی می کنند، فیلم می گیرند و به خارج از کشور می روند. معتقدم نباید از جیب ملت خرج تحصیل این افراد داده شود.
سوال : شما به عنوان تکمیل این طرح ایده دارید؟
بله، معتقدم کسی که به اموال عمومی صدمه می زند، آمبولانس و ماشین آتش نشانی و اتوبوس و غیره را تخریب میکند و به نیروی انتظامی حمله می کند چه دانشجو چه غیردانشجو نباید از اموال عمومی بهره ببرد. نمی شود هم از اموال عمومی بهره مند باشی هم به آن خسارت وارد کنی. البته ما مشکلات دیگری نیز داریم و این که برخی اساتید دانشجویان را به رفتن به خارج از کشور ترغیب می کنند.
مثلا در رسانه های ما اخباری از ایرانیان خارج از کشور منعکس می کنند که موفقیت هایی را کسب کردند و از کسانی که گرفتار شدند و پشیمان شدند کمتر بیان می شود. دانشجوی ما فکر می کند در صورتی که به خارج برود رفاه دارد و برخی اساتید نیز دانشجویان را به این امر ترغیب می کنند.
سوال : ما چهره واقعی از مهاجرت نشان ندادیم؟
الان این هایی که عکس و فیلم می گیرند تا به خارج بروند اگر عقل داشتند می دانستند غربی ها خودشان در بحرانند. مثلا به اذعان خود آلمانی ها 60 درصد کارخانه ها در آستانه تعطیلیاند و بی کاری بیداد می کند. غربیها برخلاف تصور ایرانی ها در خصوص قناعت خیلی از ما جلوتر هستند. معمولا زندگی ساده ای دارند. و ما نتوانستیم این را روشن کنیم.
از هیتلر پرسیدند منفورترین افراد نزد تو چه کسانی هستند؟ گفت افرادی که به خاطر ما از تجاوز ما به کشورشان حمایت کردند. غربی ها احمق نیستند. میدانند جوان و دانشجویی که به کشور خود خیانت می کند آیا به کشور آنها خدمت نخواهد کرد. بسیاری از ایرانی ها که به دنبال سراب به غرب رفتند از رفتن خود پشیمانند اما به خاطر هزینه های زیادی که کردند و اموالی که فروختند و اهدافی که به خاطر آن رفتند و محقق نشده رویی برای برگشتن ندارند و خیلی دوست دارند برگردند.
در خارج هندوانه را به صورت قاچ شده خریداری می کنند، مبلغ برق صد برابر ایران است. اما فکر می کنند به رفاه می رسند. تازه در برخی از این کشورها مثل آمریکا گفتهاند که شما در ایران میتوانید تحصیل بکنید، میتوانید کارهای دیگر داشته باشید، برای چه پناهندگی بگیرید؟ در آمریکا برای پناهندگی دادن میگویند باید جان شما در خطر باشد. برای اینکه مجوز پناهندگی بگیرند باید ثابت کنند همجنسگرا بودهاند؛ چون همجنسگرایی در ایران ممنوع است. باید به یک پزشک معتمد مراجعه کنند و او بگوید که اینها همجنسگرا هستند. آنهایی هم که اینگونه نبودهاند برای اینکه پزشک تایید بکند به مراکزی میروند تا آن کار را انجام دهند. واقعا آدم تاسف میخورد که افرادی طوری زندگی میکنند که به چنین منجلابی گرفتار شوند.
سوال : چه اتفاقی باید بیفتد این جنبش دانشجویی که به واسطه کرونا و عوامل دیگر دچار رکود شده دوباره پویا و فعال شود و ما نام شهدایی مثل قندچی و شریعترضوی و بزرگنیا را در جریان جنبش دانشجویی ببینیم و این ماندگاری برای ما رقم بخورد؟ به نظر شما چه کاری و چه دستورالعملی باید انجام داد تا از این رکود خارج شویم؟
من فکر میکنم کم نیستند کسانی که راه این شهدا را دنبال میکنند. چه بسیار کسانی که مایلاند به جمع مدافعان حرم بپیوندند، یا در همین حوادث اخیر دیدیم که اینها مدافع امنیت بودند و توسط اوباش به شهادت رسیدند. اما من معتقدم ما در کشورمان دچار یک توهم هستیم؛ من در دانشگاههای مختلف و جمع اساتید و دانشجویان جمعهای متعددی داشته و دارم؛ مثلا در همین ۱۶ آذر امسال در بندر عباس قرار است سخنرانی داشته باشم، یا در اراک نیز همینطور. یک سوالی که همیشه میپرسم این است که فکر میکنید درآمد نفتی ما، به ازای هر ایرانی چقدر است، معمولا تصورات دهها، صدها و هزاران برابر واقعیت است. این نتیجه بررسیهای میدانی من است. این باعث شده که مردم فکر کنند حکومت میتواند و باید نیازهای مردم و جوانان را تامین کند؛ در حالی که اصلا چنین امکانی وجود ندارد. یا مقایسه میکنند با کشورهای عربی و میگویند که ما کم آوردیم. بدون انجام یک مقایسه ساده. مثلا میزان صادرات نفت در امارات به ازای هر تبعه آن معادل ۱۴۰ سال صادرات نفت یک تبعه ماست. یا مثلا یک سال صادرات نفتی یک قطری برابر است با سه قرن صادرات نفتی یک ایرانی. اینها را نمیبینند بعد میگویند آنها به مردمشان میرسند و ما نمیرسیم.
جنبش دانشجویی باید در صدد درک ظرفیتهای واقعی اقتصاد کشور باشد و خودش را از توهم نجات دهد. الان خیلی از دانشجوها فکر میکنند وقتی فارغالتحصیل شوند دولت باید به آنها شغل و خانه و امکانات بدهد. در حالی که باید با کار و تلاش خودشان نیازهایشان را تامین کنند. اولویت کشور ما این است که اندازه اقتصاد کشور را بشناسیم و توقعاتمان را در این حد و اندازه تنظیم کنیم.
در آخر اگر نکته و پیشنهادی باقی مانده بیان کنید.
دانشجو باید واقعیت کشور را بشناسد. اندازه اقتصاد کشور را بشناسد. ضمن اینکه باید همزمان آرمانگرا و واقعبین باشد. اگر بدون واقعبینی آرمانگرا باشد خیالپرداز خواهد شد. اکثر دانشجویان و اساتید ما درک درستی از اندازه اقتصاد کشور ندارند. این را باید درست کنیم. پیشرفت کشور مستلزم تلاش تکتک ایرانیان است.
پیشنهادی که آقای رسایی دادند ( چند سال ممنوعالخروج شدن فرد آشوبگر ) به خاطر این است که توهمی که ما یک فتنهای به پا کنیم و مورد پسند غرب باشد و بعد برویم خارج پناهنده شویم از بین برود.
من هم پیشنهادی دارم که فکر میکنم عادلانه است : آنهایی که به اموال عمومی صدمه بزنند حق استفاده از این اموال را ندارند. نمیشود اموال عمومی و خصوصی را آتش بزنند و بعد بگویند خرج تحصیل ما را هم بدهید. این البته یکی از مجازاتهای لازم است. یک مجازاتی که باید برای همه اغتشاشگران باشد این است که خساراتی که زدهاند را دولت از جیب آنها پرداخت کند نه از بیتالمال.