اگر درمورد اصول قانون اساسی مطالعه نداریم و یا نمی توانیم از قانون استفاده کنیم و یا جراتش را تداریم دلیلش مشکل نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه باید دید مشکل در کجاست و چگونه می شود مشکل را در آنجا برطرف و حل کرد. ممکن است این استنباط پیش بیاید که منظور معترضین از آزادی این باشد که چرا فلان روزنامه نگار و یا نویسنده و یا استاد دانشگاه و یا شخص سیاسی را بخاطر دوکلمه انتقادی حرف زدن یا نوشتن یا توئیت گذاشتن میگیرند و می برند زندان پاسخش این است که اصولا ما نمی توانیم به فضای مجازی اتکا و استناد کنیم . چون نویسندگان و انتقال دهندگان مسئولیتی درمورد نوشتارها و یا کلیپ ها ندارند و هر چیزی را بدون تحقیق برای دیگران می فرستند . اما می شود با وکیل مدافع متهم و یا محکوم صحبت کرد و از او پرسید داستان چیست. یا اینکه اگر امکانش باشد و اجازه بدهند برای روشن شدن موضوع به محتویات حکم اتهام و یا محکومیت مراجعه کرد و ببینیم قاضی چه نوشته و استنادات چه بوده . به هر حال در کشوری که همه از بالاترین مقام کشور تا آخرین شماره شهروندی تحت پوشش قانون اساسی در مقابل قانون یکسان هستند و باید ملتزم به قانون و پاسخگو به قانون باشند این خودش آزادی است. آزادی یعنی در جایی و یا سرزمینی قانونی هست که شفاف و علنی روابط و حقوق انسان ها را تعریف و تضمین می کند و این یعنی شما در حدود قانون آزاد و در جاهایی محدود هستید و این بهترین نوع آزادی است که حقوق و زندگی شما را تضمین میکند. آزادی به معنی هرج و مرج و بی بند و باری و هر که هرکه در جامعه نیست بلکه آزادی به معنی وجود قانون و اعتدال و انصاف در جامعه است. اینکه ممکن است مجریان قانون بی قانونی کنند و ورای قانون عمل کنند و یا کلا عمل نمی کنند به این معنی است که آن مجریان غیر قانونی عمل می کنند و از آزادی و اختیارات در قانون سوء استفاده می کنند و باید در مقابل قانون پاسخگو باشند.
ممکن است نظر تعدادی از معترضین برای آزادی پوشش زنان جامعه باشد . اول اینکه نوع پوشش عفاف زن را مشخص نم کند . البته موثر است. عفاف یک موضوع درونی است و کم پوشی و شل حجابی دلیل بر ضعف عفاف و یا ایمان زنان جامعه ما نیست بلکه دلیل بر ضعف عملکرد ما برای ایجاد باورها و یا پاسخ به سئوالات و شبهات ایشان است و باید کار فرهنگی انجام داد تا آگاه سازی بشود. مطمئنا هدف از طرح آزادی پوشش زن به اسارت گرفتن زن و حتی مرد برای ورود و رسیدن به استحاله و انحطاط فرهنگی است باید بگویم در تحلیل دوران حکومت پهلوی که بنده در آن زمان زندگی میکردم و جوان هم بودم، میدیدم که یکی از بزرگترین اشتباهات حکومت پهلوی تلاش برای استحاله و انحطاط فرهنگی کشور بود . در حکومت پهلوی مطابق نسخه ای که در آمریکا پیاده میشد تلاش و هدفگذاری شده بود که جامعه موضوع غیرت و ناموس کم اهمیت شود به همین دلیل در تمامی فیلم های سینمایی ایرانی نوعی برهنه بودن زنان و تماس و ور رفتن با زن و رقصیدن زن بصورت نیمه برهنه بر روی سکوی نمایش و یا چیزهایی شبیه به این ها خیابان و یا ……. در سینما امری نسبتا رایج بود .
در کنار این موضوع در مجامع عمومی شهری پوشش های ضعیف و نشان دهند اندام زنان تقریبا امری رایج شده بود .این استحاله فرهنگی که مغایر با باورهای فرهنگ دینی و ملی ما بود رفته رفته در ادهان جامعه انباشت شد و مورد اعتراض خانواده ها و در ادامه با اعتراض روحانیت و روشنفکران و معتمدین مردم آن روز و حمایت عامه مردم قرار گرفت و شد یکی از جرقه های قوی شروع انقلاب شد. متن و مفهوم آزادی که در قانون اساسی به آن اشاره شده حاصل مجاهدت و ایثار مردان و زنان مومنی است که برای عزت ایران سختی ها کشیدند و هزاران شهید و هزاران جانباز انقلاب خون دادند تا ایران اسیر و برده نباشد. متن و مفهوم آزادی در قانون اساسی تامین کننده و تضمین کننده حفظ استقلال و شان و آزادی و ضدیت با استضعاف جامعه و ابراز بیان و اعتراض ملت بزرگ ایران است. آزادی به معنای نوع پوشش لباس نیست بلکه به معنای آن است که قانون اساسی به تو این تضمین را داده که مثل شیر در مقابل بی قانونی و ظلم و استضعاف بایستی و نگذاری حقوق حقه ات توسط قانون گریزان و سودجویان و رانت خواران و مفسدان و نفوذیان و منافقان و متجاوزان به حقوق مردم در داخل کشور پایمال شود.
از معترضین محترم سئوال میکنم. اگر آزادی به معنی انتخاب پوشش به قصد استحاله و انحطاط فرهنگی نیست ، پس بدنبال چه چیز دیگری هستید؟ آزادی که بخواهد جامعه را به سمت استحاله فرهنگی ببرد نوعی انحراف از حرکت اصیل انقلاب اسلامی است که نه تنها با گروه خونی ما ایرانیان سازگار نیست بلکه به هویت و شخصیت و شان زن ایرانی ظلم می شود و زن عفیف ایرانی هم چنین اجازه ای را به هیچ کس نمی دهد و تصورش هم شدنی نیست. به هر حال مفهوم آزادی در قانون اساسی کشور می گوید: اول : اصل اعتراض با هر شعار و هدف (مشروع و مشروط) صحیح و منطقی و قابل اجرا قانونا صحیح و مورد احترام همه است و حاکمیت ملزم به حمایت از حقوق شهروندان است . اگر کارگزاران نظام به قانون اساسی و قوانین سیاسی و اجتماعی احترام نگذاشتند و مانع شدند و عمل نکرده باید پاسخگو باشد و اگر از اجرای قانون استنکاف کرد هر که باشد محکوم است و باید پاسخگوی زیان های وارده باشد. دوم : اینکه به نام تحقق این شعار «زن – زندگی – آزادی» بدون هیچ مقدمه ای به خیابان بیایند و مردم را تحریک کنند و آتش بزنند و بکشند و زخمی کنند و تخریب کنند و بلوا و رعب و حشت درست کنند این کار بسیار غلط و شدیدا محکوم است و مسببان و عاملان آن باید پاسخگوی زیان های وارده باشد.
تقریبا بیش از ۶۰ روز است که آشوب و التهاب و اغتشاش به همراه انواع شعارهای بد و غلط به فضای عمومی جامعه وارد شده ظاهرا سازمان ها و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و امنیتی که موظف به رصد و پیشگیری و بازدارندگی این اتفاقات بودند از مدت ها قبل در نوعی بی توجهی و غفلت و یا خواب بودند که غافلگیر شدند و نتوانستند پیش بینی کنند چه اتفاقاتی قرار است بیفتد؟ متاسفانه این فضای ملتهب در کشورمان به واسطه جوسازی ها و دروغ پردازی ها و فشارهای عوامل خارجی در داخل کنگر خورده و لنگر انداخته و فعلا ماندگار است و علاوه بر تحمیل و کشته سازی بر اقتصاد ملی ایران نیز تحمیل شده و هزینه های کشور را بالا برده است. گردانندگان خارجی این بلوا خوب میدانند که چگونه بر ایران و اجتماعات ایران و اقتصاد ایران و انسجام ملی و وحدت ملی ایرانیان اثرات مخرب داشته باشند و ضربه بزنند . ئاما جوانان ما این روزها و در این شرایط نمی دانند بازیچه چه اشخاصی شدند و خود را و افکار خود را به چه قیمت ارزانی و ثمن بخس در اختیار آنها گذاشتند تا ایران ما را به واسطه این جوانان ملتهب کنند. این التهابات و اغتشاشات شدید تر از اتفاقات قبل نیست و حتما با حمایت مردم تا چند روز آینده این التهابات و این اغتشاشات تمام می شود. مطمئنا مردم با فرزندانشان بد رفتار نمی کنند و کسی بخاطر چند تا شعار مورد مواخذه قرار نخواهد گرفت . تعدادی هم در اغتشاشات از دو طرف ضربات مالی و حتی صذمات جانی دیدند و و زخمی شدند . تعدادی هم از دو طرف که فرزندان ایران زمین هستند از بین ما رفتند. اما نتیجه اش چه می شود؟ نفاقی که توسط دشمن در بین فرزندان ملت بزرگ ایران ایجاد کردند می شود آتش زیر خاکستر. ایران ما که هدف و قصد دارد کشور توسعه یافته و کشور اول منطقه غرب آسیا باشد در یک نفاق حاصل از تولید دشمنی توسط دشمنان ما قرار گرفت و زمان می برد که این زخم ها التیام و این از ریشه خشک و شکاف با همدلی و همراهی پر شود و باید با صبر و تبیین این موضوع بصورت ریشه ای حل شود..
به نام زن ، به نام زندگی ، به نام آزادی بین مردم و بخصوص جوانان ما ، بین پسران ما و بین دختران ما بین پدران و مادران و خانواده های ایرانی کینه و نفاق ساختند، کشته سازی و مجروح سازی کردند و میلیاردها تومان ضرر به اموال عمومی و خصوصی و میلیاردها دلار زیان اقتصادی ناشی از انواع تحریم ها بر ما تحمیل کردند. آیا حقیقتا ارزشش را دارد. بجای اینکه در کنار هم باشیم و با هم باشیم اما به خواست و تحریک دشمن در مقابل هم می ایستیم. میگویند که دشمن دلش برای آزادی و زنان ما و زندگی ما می سوزد و میخواهد کمک کند که زن های ما و زندگی ما و آزادای ما در شرایط خیلی بهتری باشد.؟ این دشمن نامرد است و با فشار بر زندگی ما ایرانیان وعده چه میدهد. وعده تسویه حساب های شخصی و گروهی و سازمانی و ایجاد حمام های خون پس از سقوط حکومت . دشمن زنده ما را نمی خواهد. زنده همین جوانان در کف خیابان را نمی خواهد . زنده جوانان بلوچ و کرد را نمی خواهد . او بردگی و اسارت و ذلت ما را میخواهد . صحبت از دشمن و خواسته های خیرخواهانه دشمن شد و می خواهم از ذات وجودی دشمن برای شما بگویم .
بیاد خاطراتی از دوران اسارتم افتادم که یکی از آنها را برای شما می گویم. خاطره ای برای شما بگویم و چند جمله تکمیلی را هم بنویسم و ادامه یادداشت را بگذارم برای دفعه بعد. دیادم می آید روز اول یا دومی که اسیر شدم ، من را بردند بازجویی در اداره اطلاعات نیروی هوایی عراق . بازجو یک سروان درشت هیکل و قوی و پر هیبت عراقی بود که خوب انگلیسی صحبت میکرد. گفت چرا با ما می جنگی ؟ گفتم شما چرا به کشور ما حمله کردید ؟ ما اگر می جنگیم برای این است که در مقابل حملات و تجاوزات شما دفاع کردیم .ما که به شما حمله نکردیم. شما حمله کردید. ما هم دفاع کردیم و با شما می جنگیم. بازجو گفت ما آمدیم تا شما را از شر آخوند ها و بخصوص خمینی نجات بدهیم. گفتم به شما چه ربطی دارد که ما در کشورمان چه کار میکنیم و با کی زندگی میکنیم و کی را قبول داریم و کی را قبول نداریم از کی دستور میگیریم و با کی مخالفیم؟ گفتم مشکل ما هرچه باشد مربوط به خودمان است و به کس دیگری ربطی ندارد . ما خودمان بلدیم با مشکلات مان چگونه رفتار کنیم و خودمان می توانیم مشکلات مان را حل کنیم و نیازی به غریبه نداریم که بیاید و مشکلات ما را حل کند. گفتم شما دشمن هستید و آمدید داخل کشورمان برای چی ؟ گفتم شما میگویید آمده اید داخل کشور ما برای نجات مردم ایران، اما همین الان نیروهای شما دارند نیروهای ما و پایگاه های ما را با بمب و توپ و تانک و تنفنگ میزنند و سربازان ما را میکشند و با این کشتارها و خونریزی و خرابی ها می خواهید ما را نجات دهید . گفتم شما و هیچ دشمنی دلش برای مردم کشوری که به آن حمله می کند نسوخته و نمی سوزد. این درس تاریخ است که دشمن برای دلسوزی به کشوری حمله نمیکند بلکه میخواهد آنجا را نابود و اشغال و مال خود کند. به بازجو گفتم شما اگر برای نجات ما به ایران حمله کردی و آمدی و می خواهی مردم ایران خودشان باشند، پس چرا اسم خوزستان ما را گذاشتی عربستان و برای شهرهای ما از خوزستان تا بندر عباس و جزایر ما در خلیج فارس نقشه کشیدی و اسم های عربی برای آنها گذاشتی؟ بازجو نارحت شد و گفت تو سرباز خمینی «حرس خمینی» هستی ، همانجا دستور داد چند نفر هیکل دار مثل خودش آمدند و با تمام احساس و محبت و در آرامش تمام چندین دقیقه ای با مشت و لگد و باتون و کابل از بنده پذیرایی مفصلی کردند و با سر و صورت خونی و بدن کوفته شده برگرداندنم به سلولی که در آن بودم. عین همین اتفاق هم در استخبارات عراق افتاد و آخرش به کتک خوردن رسید و بدتر از این در زندان امنیتی ابوغریب اما به شکل و دلیل دیگری اتفاق افتاد .
ذات دشمن همیشه این بوده و است. وقتی قوی هستی به سمت تو اصلا نمی آید و فکرش را هم نمی کند . وقتی همطرازش باشی با تو کاری ندارد اما بدنبال فرصت برای زدنت هستند . اما وای به حال و روزت آن زمانی که ضعیف تر از او باشی. یا از تو باج میگرد و یا حتما به تو حمله میکند تا مالش باشی یا اسیرش باشی و هر وقت هر چه گفت و یا هرچه خواست باید بگویی بله قربان. این رسم دنیاست مگر اینکه از خدا بترسی و تقوا کنی و الا ذات انسان بی تقوا برتری جویی و استضعاف طرف مقابل است و این رسم تاریخ بوده و است. دشمن در جنگ نظامی چه میکند ؟ در جنگ نظامی اینگونه بوده که نوع و ابزار جنگ سخت است و برای پیروزی علاوه برتجهیزات و سربازان و قبل از آن اول برای تخریب روحیه و بزرگ نمایی قدرت دشمن توسط ستون پنجم وارد اذهان طرف مقابل می شود و بعد از تضعیف و تخریب روحی و یا تطمیع برای پیروزی و تصرف حمله نظامی میکند.
دشمن درجنگ نرم چه میکند؟ در جنگ های براندازی و یا استثماری که نوعی جنگ نرم است همیشه روی ذهن و روح آدم ها کار میکنند و با فشار و تحریم های همه جانبه و همزمان دست گذاشتن روی نقاط ضعف بد عملکردها و بدتدبیری ها و بی تفاوتی ها و قلدری ها و سنگ اندازی ها و ناکارآمدی ها و تبعیض ها و فساد و رانت و ……. در نهایت استضعاف اقتصادی جامعه توسط خودی ها و نا امیدسازی مردم نسبت به خودی ها توسط عوامل دشمن و بعد حملات استثماری و استضعافی اجتماعی و فرهنگی میکند. وجه اشتراک عملکرد دشمن در جنگ های سخت و نرم بودن عامل ضعف در صفوف خودی و بزرگ نمایی نقاط ضعف در چشم خودی ها برای مایوس سازی و بی اعتماد سازی و نا امیدسازی توسط ستون پنجم است . آمریکا و اروپا و حتی همین روسیه ذاتا همان هایی هستند که در طول ۲۵۰ سال گذشته بودند و به لحاظ فکری و استراتژی همان راهی را میروند که در ادامه امروز می روند و همان بودند که هستند ، فقط شکل و لباسشان عوض شده
یادداشت ادامه دارد اما فعلا تا اینجا می نویسم و جمع بندی میکنم . در این یادداشت نظرم را راجع به شعار «زن زندگی آزادی» نوشتم و مجددا عرض میکنم: اعتراض حق مردم است و مردم حق دارند در مقابل بی قانونی و بی نظمی و قلدری و تحمیل فشارها و استضعاف اعتراض کنند . حاکمیت هم باید حرف مردم را بشنود و اگر بی قانونی شده برای رفع و حل آن عمل کند و اگر ظلمی به شهروندان ایران زمین می شود باید از آن شهروند عذر خواهی کند. اما بلوا و اغتشاش و کشت و کشتار و خون و خونریزی و رعب و وحشت و تخریب اوال عمومی و خصوصی به هر شکل اعم از اینکه تحریک شدند و یا برای کسب رضایت دشمنان انجام دادند شدیدا محکوم است و آنهایی که در بلوا و اغتشاش شرکت کردند و کشتند و زخمی کردند و آتش زدند و تخریب کردند می باید جواب این خون ها و همه خسارات جانی و مالی و جواب این همه خسارت اقتصادی و تحمیل تحریم های جدید بر ملت بزرگ ایران را به مردم بدهند.
یک جمله هم برای مسئولین امور دارم .یادم می آید اوایل انقلاب این کلام منور بر روی دیوارهای شهر نوشته شده بود «العدل اساس الملم – و الملک لا یبقی مع الظلم» عدالت یعنی نظم و نبود تبعیض . مردم با فقر زندگی میکنند اما با ظلم و تبعیض و بی نظمی و هرج و مرج هیچ همراه نبودند.مردم بیکار نیستند که بخاطر تفریح و شوخی به بیرون بیایند و اعتراض کنند و خوددشان را به مخاطره بیندازند. باید دید و از مسئولین امور پرسید چه کردید که اینگونه شد؟