آذر سال ۱۳۷۹ وزارت کشور تصمیم میگیرد تا سمیناری را برای فرمانداران، بخشداران و نیز مدیران سیاسی نزدیک به دولت برگزار کند؛ هدف آن بود که در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری میزان هماهنگی میان مدیران دولت و احزاب سیاسی چپ بالا رفته و انتخابات برای پیروزی مجدد خاتمی تسهیل شود، اما در کمال ناباروری دو روز قبل از برگزاری این نشست مهم برخی احزاب اصلاحطلب در جبهه دوم خرداد و نیز تعدادی از فرمانداران وقت اعلام کردند که حاضر به حضور در این همایش نبوده و برای دیدار با خاتمی به تهران سفر نخواهند کرد!
این ماجرا باعث خشم شدید وزارت کشور دولت اصلاحات شد؛ این وزارتخانه بهعنوان متولی برگزاری انتخابات با چالشی سخت روبرو شده بود زیرا مدیران دوم خردادی و اغلب سیاسی منتسب به جناح لیبرال و اصلاحطلب حاضر نبودند زیر بار برگزاری انتخاباتی بروند که برنده آن محمد خاتمی باشد! این مدیران سیاسی معتقد بودند که ۴ سال دولت خاتمی به بنبست سیاسی رسیده و چه نیازی است که بار دیگر شانس خود را برای انتخابات امتحان کند، برخی دیگر نیز به دلیل مشکلات شخصی با مصطفی تاجزاده معاون سیاسی وقت در وزارت کشور حاضر نبودند با دولت اصلاحات همکاری کنند.
آن روزها تاجزاده با گذاشتن فشار شدید روی مدیران و احزاب اصلاحطلب به آنها گفته بود یا در انتخابات به سود خاتمی وارد گود شوند، یا آنکه مقدمه حذف سیاسی آنها را فراهم میکند. همین دست مسائل حاشیهای باعث آن شد که برگزاری سمینار سیاسی برای خاتمی با بحران جدی در عدم مشروعیت روبرو شود.
این ماجرا البته با پادرمیانی برخی ژنرالهای اصلاحطلب حل و فصل شده و آنها با برقراری تماس با برخی استانداران و مدیران ارشد سیاسی از آنها خواستند که رو رد رو با رئیسجمهور انتقادات و مسائل سیاسی را روبرو کنند؛ ازاینرو در آخرین روزهای سرد پاییزی گردهمایی مدیران سیاسی کشور (وابسته به جناح چپ) در تالار وزارت کشور برقرار میشود؛ در آن جلسه خاتمی بهشدت از تاجزاده دفاع میکند و در بخشی از سخنان خود اعلام میکند که اگر اردوگاه اصلاحطلبان در انتخابات کمکاری کنند گناهی نابخشودنی انجام دادهاند!
در میانه سخنان خاتمی برخی از فرمانداران با بلند کردن صدا وارد بحث شده و رو به رئیس دولت اصلاحات میگویند که او در ۴ سال گذشته به گُلی بر سر چپها زده که برای ادامه کار بازهم به قدرت نیاز دارد، فرماندار یکی از شهرهای مرزی نیز بلند شده و با صدای بلند میگوید: «آقای خاتمی وقتی باید پای رفراندوم برای رفتن جمهوری اسلامی محکم میایستادی، طفره رفته و بازی را به رقیبت واگذار کردی، حالا برای چه ما را دور خود جمع کردهای!؟»
خاتمی که انتظار این سطح از انتقادات از سوی مدیران خود را نداشت؛ کمی مکث کرده و میگوید اگر آنها به ادامه راه اصلاحات امید ندارند، او وارد انتخابات نشده و سیاست را برای همیشه کنار میگذارد، این سخنان با استقبال برخی از احزاب تندرو در جبهه دوم خرداد روبرو میشود. فردای آن روز روزنامه رسالت در سرمقاله خود با کنایه نوشت که اصلاحات مانند استخوانی در گلوی دولت خاتمی گیرکرده است؛ نه راه هضم آن را دارد و نه راه پس دادنش را!
مدتی بعد و در هنگام ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری رئیس دولت اصلاحات با چشمی گریان رو به روی خبرنگاران قرار گرفت. صادق خرازی بعدها در تحلیلی از آن ماجرا نوشت که مردم میفهمند و فرق گریه با خنده را بهخوبی تشخصی میدهند. البته هیچکس در میان جناح دوم خرداد حاضر نشد دلیل اشکهای خاتمی در صبح روز ثبتنام در انتخابات را توضیح بدهد.
شلیک آخر به اصلاحات در جماران!
لیدر اصلاحات فقط در سالن وزارت کشور از سیاست خداحافظی نکرده است؛ او سه سال قبل از آن درست در شرایطی که تازه شش ماه از ورودش به پاستور نگذشته بود تحت تأثیر افراطیون بازهم سعی کرد با نامهنگاری و اعلام استعفای سیاسی کشور را دچار بحران کند، روایت است که این استعفاهای سیاسی چندباری تکرار شده است.
هر بار در این قهر و آشتیها رهبر انقلاب از خاتمی در برابر دسیسه تندروها و افراطیون دوم خردادی حمایت کرده و مانع از سقوط سیاسی او شد. خاتمی پس از فتنه سال ۸۸ با وجود نقش پر رنگ در آن غائله آمریکایی باز نیز اعلام کرد که از سیاست خداحافظی کرده که البته مدتی بعد تصمیم خود را در شهر دماوند عوض کرد.
سال ۹۶ درست در روزهایی که فشار جبهه اصلاحات (شعسا) برای لیست بندی افزایشیافته بود بخاتمی ار دیگر قهر کرده و اعلام کرد که به دلیل فساد شدید در دوران بستن لیستها و فشار برخی افراد برای تائید آن از سوی او حاضر نیست از لیست اصلاحطلبان در شورای شهر حمایت کند. البته او مدتی بعد با توصیه برخی زعمای اصلاحطلب با انتشار یک ویدئو مجزا از لیست کرباسچی در انتخابات حمایت کرد، خاتمی بعد از پیروزی جناح چپ در انتخابات سال ۹۶ بهمرور از فضای سیاسی محوشده و بهتدریج همراه با ناکارآمدی دولت روحانی سقوط کرد.
وضعیت خاتمی آنچنان وخیم شد که او در آبان سال ۹۸ بهعنوان عامل وضع موجود در لیست سیاه اصلاحطلبان رادیکال قرارگرفته و برخی از آنها اعلام کردند به دلیل عدم همراهی کامل خاتمی با براندازی او شایسته رهبری جناح چپ در آینده نیست! در آن روزها برخی موسوی خوئینی را گزینهای بهتر برای لیدری اصلاحات میدانستند؛ شیخ کهنهکار اصلاحات نیز با نوشتن نامههای بدون آداب به رهبر انقلاب سعی داشت برای خود میان هسته سخت اصلاحات جابازکرده و مقدمه حذف خاتمی را فراهم کند.
اما شلیک آخر به خاتمی در انتخابات سال ۱۴۰۰ شکل گرفت، او تحتفشار شدید جبهه اصلاحات (که این بار ناسا نام داشت) قرارگرفته تا از یکی از مدیران بیکیفیت روحانی در انتخابات حمایت کند، خاتمی این بار حاضر نبود تهمانده اعتبار سیاسی خود را خرج کرده و با پر کردن ویدئو به صحنه وارد شود. در آن روزها بهزاد نبوی چریک پیر اصلاحات با هماهنگی با حزب لیبرال کارگزاران سازندگی مدام زیر گوش خاتمی میخواندند که همتی بهاندازه کافی رأی داشته و میتوان بهسادگی انتخابات را دومرحلهای کرد، در برابر آن برخی از اعضای هسته سخت اصلاحات چون تاجزاده؛ صفایی فراهانی و علویتبار و نیز برخی اعضای مرکز مطالعات استراتژیک دفتر روحانی به خاتمی هشدار داده بودند که وارد این صحنه غیرقابلپیشبینی در انتخابات نشود.
خاتمی که تا پیشازاین با ارسال نامه به رهبر انقلاب سعی داشت همچنان خود را در فضای سیاسی حفظ کرده و پرستیژ افراطی در لب مرز برای خود تعریف کند؛ درنهایت بدون نام بردن از نامزد ناسا به حسینیه جماران رفته و بهصورت تلویحی از همتی حمایت کرد؛ این قمار سخت البته برای لیدر اصلاحات آوردهای نداشته و جبهه اصلاحات با به دست آوردن کمتر از ۲ میلیون رأی شکست مفتضحانهای خورد.
این شکست سخت باعث شد تا خاتمی این بار تصمیم بگیرد برای همیشه اعلام بازنشستگی سیاسی کند؛ این اتفاق دو دلیل مهم داشت. اختلافات شدید میان اصلاحطلبان در تعیین مرزهای سیاسی و نیز از دست دادن اعتبار اجتماعی باعث شد خاتمی پس از ۲۲ سال را تصمیم خود در وزارت کشور را نهایی کرده و اعلام بازنشستگی سیاسی کند.
حیات غوطهور شده در اتمسفر اغتشاشات
تفسیر جناح چپ رادیکال از وضعیت سیاسی کشور آن بود که پروژههای کلانی چون نرمالیزاسیون داخلی(اصلاحات با مدل بهارپراگ) و نرمالسازی خارجی (برجام) باعث شده است که اصلاحطلبان گفتمانهای اصلی خود را ازدستداده و زمینگیر شوند! سعید حجاریان تئوریسین ارشد اصلاحات پس از شکست سخت اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری نوشت: اصلاحات صندوقمحور مرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ براثر کهولت سن بوده یا رد پای قاتل یا قاتلانی را میتوان پیدا کرد.
این اعلام مرگ اصلاحات به معنای مرگ سیاسی خاتمی هم بود! ازنظر هسته سخت اصلاحات ادامه حیات سیاسی برای چپها تنها در رادیکالیسم معنا شده و خاتمی مرد چنین میدانی برای اصلاحطلبان نبود. ازاینرو جناح چپ باید سانترالیستی شده و رهبری خنثی در آن تغییر کند، این تغییر وضعیت بیشباهت به پاکسازیهای تقی شهرام در سازمان مجاهدین خلق در سال ۵۳ نبود، تقی شهرام از دل سازمان مجاهدین(منافقین) یک گروه رادیکالتر و البته پراکسیسی ساخت که بهشدت تصفیه سیاسی شده بود.
افرادی چون علویتبار؛ تاجزاده و عبدالله نوری مدافع این تغییرات بوده و گروهی دیگر چون محمدرضا تاجیک و حمید جلاییپور این گژتابی سیاسی را خطرناک توصیف میکردند. این کشمکش شدید سیاسی باعث شد تا خاتمی با برگزاری چند جلسه سری در مجمع روحانیون مبارز عطای سیاست را به لقای آن بخشیده و اعلام بازنشستگی کند؛ این سطح از جدایی به حدی بود که برخی جلسات مشورتی با خاتمی بهصورت کامل تعطیلشده و محافل سیاسی از محله جماران به تجریش منتقل شد!
اما عاقلان و خبرگان سیاسی میدانستند که این رفتن خاتمی؛ بازهم آمدنی دارد و او مردی نیست که حرفش یککلام باشد! اعتبار این سخن چند ماهی بعد مشخص شد. همزمان با بروز برخی اغتشاشات محله محور با هدایت میدانی منافقین در داخل و گرای آمریکاییها در خارج بار دیگر خاتمی به صحنه آمد. البته این بازگشت بااحتیاط بیشتری نسبت به قبل بود.
شاهد این ماجرا یک فعال سیاسی اصلاحطلب است! احمد زیدآبادی اخیرا درباره بازگشت دوباره خاتمی به سیاست پس از اعلام بازنشستگی در میانه آشوبها نوشته است:
دیروز وزش بادی تند، هوای تهران را پاک و دلپذیر کرده بود. بهاتفاق فرزندم راهی دارآباد شدیم، البته نه برای گردش و تفرج در دامنههای شمال شرقی تهران، بلکه برای دیدار با سید محمد خاتمی. آقای خاتمی از اعلام کنارهگیریام از سیاست دلنگران شده بود و میخواست دلیلش را بداند. دوساعتی باهم دراینباره گپ زدیم. من برای آقای خاتمی بهعنوان یک روحانی خوشفکر و فرهنگی و مداراجو همیشه احترامی عمیق قائل بودهام، گرچه نیش قلمم علیه برخی جنبههای نگاه و عملکرد سیاسی او معمولاً تیز بوده است. جالب اینکه آقای خاتمی هم گفت که چند ماه پیش درصدد انجام همان کاری بوده که من انجام دادهام یعنی اعلام کنارهگیری از سیاستِ روزمره و دلمشغولی به کارهای نظری و فکری و فرهنگی، اما تحولات ماههای اخیر وی را از این کار بازداشته است. به او گفتم به خلاف ظاهر اوضاع، یکی از احتمالات آینده، اقبالِ دوبارهٔ جامعه به اوست. خندید و گفت؛ دیگه از من گذشته است! گفتم؛ گردش روزگار اما غریب است…. بساط دیدارهای هفتگی او بار دیگر احیا شده و او سعی کرد با گرفتن ژستی رادیکالتر صحنهگردانی کند.
زیدآبادی در این نوشته کوتاه بهصورت تلویحی اشارهکرده است که خاتمی اغتشاشات را بهترین فرصت برای بازگشت به سیاست میداند. این جمله به آن معنا بود که جناح چپ این بار حیات خود را به اغتشاشات گرهزده و گمان میکند که آشوب کاتالیزگر احیای آنها و اتمفسر تجدید تشکیلاتی مجدد است.
خاتمی در اولین جلسه سیاسی با همفکرانش پس از اغتشاشات میگوید:
دامنه وضع کنونی هرلحظه زمینههای فروپاشی اجتماعی را پهنتر و بیشتر میکند؛ اینکه هر اعتراضی، اغتشاش معرفی شود و برخورد خشن و سخت با آن توجیه گردد مشکل را بیشتر میکند. اینکه هر اعتراضی، اغتشاش معرفی شود و برخورد خشن و سخت با آن توجیه گردد مشکل را بیشتر میکند. ظاهراً نیاز به شنیدن شدن آن [توسط حکومت] احساس نمیشود چه رسد به عمل کردن به آن.
این جملات چند کُد سیاسی مشخص داشت؛ ازجمله آنکه «خود اصلاحی» و «اولین گام اصلاح» به معنای آن بود که خاتمی خود را آلترناتیو حاکمیت در وارای اغتشاشات تعریف کرده است. این بازگشت عجیب دارای محاسباتی خاص در دستگاه سیاسی است. محمدعلی ابطحی دراینباره نوشته است که خاتمی این کُدها را طی یک نامه بلند و بالا برای رهبر معظم انقلاب اسلامی ارسال کرده است.
این دست نامهنگاریها باهدف گرفتن ماهی از جوی کمعمق اغتشاشات شخصیت ضعیف خاتمی را بار دیگر در معرض قضاوت قرار داده است. در شرایطی که اکثریت جامعه مخالفت خود را با هرجومرج و ناامنی و بهطورکلی پروژه براندازی با عدم همراهی با اغتشاشگران به اثبات رساندهاند؛ تلاش لیدر اصلاحات برای عمیق نشان دادن جراحت دشمن به مردم قابلتأمل است!
ترسیم پنج فاز اغتشاشات از سوی هسته سخت اصلاحات
بازگشت خاتمی به سیاست باعث شده است که اصلاحطلبان اغتشاشات اخیر را در ۵ فاز مجزا از یکدیگر تقسیمبندی کنند، از نگاه این جریان فعال شدن خاتمی در فاز دوم از آشوب تعریف میشود.
فاز اول آن اجتماعی کردن جریان آشوب بود (استفاده از بستر اینترنت برای همافزایی) ، فاز دوم القاء رهبری برای آن (اکتیو شدن خاتمی) است، فاز سوم ترسیمشده توسط هسته آشوب (آغشته سازی خاکستریهای به خیابان) و فاز چهارم و پنجم به ترتیب در «تغییر میل اجتماعی» و «براندازی» نقطهگذاری شده است.
اخیراً یکی از مدیران ارشد و امنیتی روحانی در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری در جمع محدودی از دانشجویان مؤثر در اغتشاشات گفته است که این آشوبهای اخیر تا کنون وارد دو مرحلهٔ آن شده است و در مرحلهٔ پنجم حکومت سقوط میکند!
نکته قابلتوجه آنکه در فاز دوم و در لایه پنهان بیانیهها اظهارات و تحلیلهای سریالی جناح چپ، تلاشی سخت برای مشروعیت زدایی از جمهوری اسلامی در جریان است. پروژهای که در آن ضمن زیر سؤال بردن قوانین رسمی با محتوای اسلامی و اعتبار زدایی از رویکردها روشها و عملکرد نظام اسلامی مدام بر ضرورت تغییر/ اصلاح در این موارد تأکید میکند. به عبارتی منظور اصلاحات از «حکمرانی خوب»، حکومتی با پوسته نحیف اسلامیت است که محوریت اصلی آن را مبانی و تفکرات غربی تشکیل میدهد.
این روزها هشدارهای مکرر اصلاحطلبان درباره وضعیت دیپلماسی کشور با تکیهبر فرجام برجام و اولتیماتوم شورای حکام پیامی روشن برای آمریکاییها دارد، با این مضمون که برای پیدا کردن لیدر اغتشاشات به نیروهای برانداز درخارج از کشور تکیه نکن؛ در محله جماران یک سیاستمدار بازنشسته برای شما نوربالا میزند!