با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
فارنافرز در یادداشت مشترکی از دو کارشناس آمریکایی و چینی بر ضرورت حفظ «خط ارتباطی» برای جلوگیری از تشدید تنشها میان دو کشور تأکید کرده و در این خصوص از گفتگوی جاناف کندی و خروشچف رهبران اسبق آمریکا و شوروی الگوبرداری کردهاند. به نظر آنان اگرچه وضعیت امروز آمریکا و چین، شباهتی به جنگ سرد ندارد ولی درسهایی برای آموختن وجود دارد که در ادامه میآید:
فرضیات نادرست
نویسندگان بخشی از مشکلات طرفین جنگ سرد را ناشی از سوءتفاهمهای راهبردی نسبت به نیات و مقاصد، توانمندیها و درک وضعیت موجود از روابط بینالملل دانستهاند. اکنون این دو فرض که چین خواستار جایگزینی آمریکا در جایگاه قدرتی جهانی است و آمریکا خواستار توقف رشد اقتصادی چین میباشد، لزوماً واقعبینانه نیست. همچنین طرفین میتوانند در خصوص اقدامات خود در شرق آسیا نیز به سطحی از اعتماد و رفع سوءتفاهم دست یابند.
دیپلماسی شخصی
بهبود روابط فردی میان رهبران آمریکا و شوروی در بحران خلیج کوبا و یا روابط نیکسون و مائو در کاهش تنش طرفین مؤثر بود. امروزه رهبران دو کشور با توجه به گسترش فناوری اطلاعات و سرعت دسترسی مخاطبان به مواضع آنها، باید بیش از پیش از نوع مواجهه با طرف دیگر مراقبت کنند تا ضمن حفظ احترام طرف مقابل، از تشدید تنش جلوگیری کنند.
درگیریهای محلی
آلمان، کوبا، شبهجزیره کره و منطقه غرب آسیا نمونههای درگیری آمریکا و شوروی در جنگ سرد بود. مدیریت ماهرانه دیپلماتها و ژنرالها بود که از تبدیل یک درگیری محلی به جنگی جهانی جلوگیری کرد. تمرکز بر اهداف محدود و معقول، حفظ خطوط ارتباطی برای جلوگیری از خطای محاسباتی و تقویت کانالهای دیپلماتیک چندجانبه، از مهمترین ویژگیهای این نوع مدیریت بحران بوده است.
بهرهمندی از عبرتهای جنگ سرد، اولاً بستگی به نوع نگرش نخبگان حاکم در پکن و واشنگتن نسبت به منازعه امروز دو کشور دارد. عامل دیگر در این زمینه، میزان و عمق ارتباط نسل امروز حاکمان دو کشور با کارشناسان و سیاستمدارانی است که تجربه آن دوره را به همراه دارند.
اشتراک گذاری
با استفاده از روشهای زیر میتوانید این صفحه را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.