همکاری با شرکتهای روس، استفاده از ظرفیت پالایشگاههای فراسرزمینی و خرید سهام آنها، تخفیف در فروش نفت موضوعاتی است که این روزها بخش مهمی از اخبار بخش بینالملل انرژی را به خود اختصاص دادند؛ موضوعاتی که به فراخور مورد انتقاد یا حمایت قرار میگیرد، اما پالایشگاه فراسرزمینی چیست؟ آیا ایران میتواند از پالایشگاههای فراسرزمینی بهعنوان یکی از راههای فروش نفت استفاده کند؟ روسها شریک مطمئنی برای ایران هستند؟ آیا ایران نفتش را با تخفیف زیاد میفروشد و … سید محسن قمصری در گفتوگوی تفصیلی با شبکه اطلاعرسانی نفت و انرژی (شانا) و ماهنامه ایران پترولیوم به این پرسشها پاسخ میدهد.
وی از سیاست پالایشگاه فراسرزمینی مشروط به رعایت برخی قواعد حمایت میکند و درباره همکاری ایران برای سوآپ گاز روسیه معتقد است: سوآپ گاز روسیه اقدام خوبی است، میتوانیم گاز روسیه را در شمال مصرف کنیم و گاز را از جنوب به مشتریهای روسیه تحویل دهیم.
قمصری میگوید: در بخش گاز نباید خیلی نگران رقابت با روسیه بود.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید…
بهعنوان نخستین پرسش، تعریف شما از پالایشگاه فراسرزمینی چیست و در چه شرایطی میتوانیم بگوییم ما دارای پالایشگاه فراسرزمینی هستیم؟
پالایشگاه فراسرزمینی پالایشگاهی است که خارج از سرزمین اصلی قرار دارد و پدیدهای نو نیست. از سالها پیش نیز داشتن چنین پالایشگاههایی از سوی کشورهای تولیدکننده نفت مطرح بوده و شاید هم یکی از الزامهای تولید نفت باشد. کشورهای که تولیدکننده نفت هستند سهمی در این پالایشگاهها دارند و نفت خود را در اختیار آنها قرار میدهند. داشتن این پالایشگاهها یک سرمایهگذاری به شمار میآید و به ثروت کشور اضافه میکند. از طرفی پالایشگاه فراسرزمینی همگام با سیاستهای ملی است و از خامفروشی جلوگیری میکند، بدون اینکه بخواهیم نفت را بهصورت خام بفروشیم. پالایشگاه فراسرزمینی میتواند هزینهها را تا حد زیادی کاهش دهد، از همه مهمتر سوپاپ اطمینانی برای صادرات نفت خام است. در واقع داشتن پالایشگاه فراسرزمینی از الزامهایی بهشمار میرود که متأسفانه در سالهای گذشته مغفول مانده است.
چرا مغفول مانده است؟
معتقدم یک مقدار آن تنگنظری سیاستگذاران است، خاطرم هست در یک برهه زمانی که درآمدهای نفتی ما خوب بود پیشنهاد تخصیص ارز برای سهامدار شدن پالایشگاه فراسرزمینی ارائه شد، اما پاسخی که شنیدیم این بود «کشور به ارز نیاز دارد، چرا باید این ارز را به پالایشگاه فراسرزمینی اختصاص دهیم!» من این واکنش را ناشی از بیاطلاعی سیاستگذاران میدانم. بهعنوان نمونه پالایشگاه اسار هند ۳.۵ میلیارد دلار بدهی به ایران داشت و مدیران آن در اوایل دهه ۹۰ پیشنهاد خرید آن را به ما (ایران) ارائه دادند. ما هرچه تلاش کردیم در مقابل بدهی این پالایشگاه، آن را بخریم، موافقت نشد، این در حالی است که در همان ایام زمزمه تحریمهای جدید مطرح بود و خرید این پالایشگاه میتوانست درآمدزایی خوبی برای کشور داشته باشد. برای هندیها هم نزدیکی به منابع تأمین انرژی بسیار مهم است، نفت از خلیجفارس پس از چهار تا پنج روز به پالایشگاههای هندی میرسد، توجیه ما هم برای خرید پالایشگاه بهدلیل مطالباتمان از «اسار» هند و احتمال وصول نشدن آن بهدلیل تحریمها بود، ضمن اینکه صاحب یک پالایشگاه فراسرزمینی میشدیم. متأسفانه با این استدلال که ما به ارز نیاز داریم، با خرید این پالایشگاه موافقت نشد. این پالایشگاه از سوی روسنفت روسیه خریداری شده است.
داشتن پالایشگاه فراسرزمینی با تداوم تحریم آیا به نفع ایران است؟
بستگی به قراردادهایی دارد که امضا میشود. در بحث پالایشگاه فراسرزمینی دو بدنه وجود دارد؛ نخست خود پالایشگاه و دیگری سیستم دولتی که بر پالایشگاه حاکم است که بیشتر بحث گمرکات کشورهاست. این موضوع برمیگردد به اینکه توافق دولتها به چه شکلی است، اگر دولتها نخواهند همراهی کنند یا توافقهای قراردادی ما اجازه ندهد، تحریم میتواند مانع ارسال نفت خام ما شود و امکان دارد خیلی برای ما منافعی نداشته باشد، اما این راهحل دارد، پیش از تحریمهای اولیه سال ۹۲، شماری از پالایشگاههای اروپایی پیشنهاد دادند که ما (ایران) میتوانیم نفتمان را به پالایشگاه آنها ببریم و نفت را آنجا تصفیه کنیم و همه آن را دوباره برگردانیم. این یکی از راههای استفاده از امکانات پالایشگاههای فراسرزمینی است که میتوان در توافقهای پالایشگاههای فراسرزمینی به آن توجه کرد. در هر حال همکاری با دولتها در این زمینه ضروری است و به نوع همکاری بستگی دارد.
چه زمانی میتوان مدعی شد کشوری دارای پالایشگاه فراسرزمینی است؟
در اختیار گرفتن پالایشگاه فراسرزمینی ابعاد و اشکال مختلفی میتواند داشته باشد. شما میتوانید مثلاً کل پالایشگاه را اجاره کنید، بخرید یا از ظرفیت خالی آنها استفاده کنید. برای نمونه عربستان عمدتاً سهامدار پالایشگاههاستدر اختیار گرفتن یک پالایشگاه فراسرزمینی ابعاد و اشکال مختلفی میتواند داشته باشد. شما میتوانید برای نمونه کل پالایشگاه را اجاره کنید، بخرید یا از ظرفیت خالی آنها استفاده کنید. برای نمونه عربستان بیشتر سهامدار پالایشگاههاست، در بعضی از آنها سهام جزئی دارد و در برخی هم سهام کلی. این کشور در بعضی از پالایشگاهها که حتی یکسوم سهم دارد، شرط میگذارد نفت خام را از عربستان خریداری کنند. نیاز است درباره عربستان این موضوع را هم بگویم که مقدار نفتی که عربستان با توجه به داشتن پالایشگاه فراسرزمینی برای آن بازاریابی میکند کمتر از مقداری نفتی است که ایران پیش از تحریم برای آن بازاریابی میکرد و هزینههای بازاریابی نفت آنها خیلی کمتر از ایران است. عربستان روزانه حدود ۷ میلیون بشکه نفت صادر میکند که عمده آن به پالایشگاههای فراسرزمینی است، در واقع در عمل نفت خامی که بازاریابی میکند بسیار کمتر از نفت خامی است که ما در صورت رفع تحریم بازاریابی میکنیم.
پیشنهاد شما این است که از پالایشگاهها فراسرزمینی بهعنوان یکی از روشهای فروش نفت استفاده کنیم؟
ما از سالها پیش دنبال این بودیم که بازار فروش نفتمان را متنوع کنیم. یکی از راههای تنوع فروش هم داشتن پالایشگاههای فراسرزمینی است، قاعدتاً در شرایط عادی خیلی کمک میکند. تولید نفت خام ما بیش از نیازمان است، داشتن پالایشگاه و ظرفیت پالایشی یک سوپاپ اطمینان و قابل توصیه است، اگر تحریم برداشته شود بسیار عالی است. منتها در شرایط تحریم تنوع بازارهای صادراتی از طریق پالایشگاههای فراسرزمینی بسیار سخت است، اما نشدنی نیست.
منتقدان معتقدند در اختیار گرفتن پالایشگاههای فراسرزمینی در آمریکای لاتین بهدلیل طولانی بودن مسافت صرفه اقتصادی ندارد، نظر شما در این زمینه چیست؟
باید ببینیم هدف از داشتن پالایشگاه فراسرزمینی چیست. برای نمونه ما در سالهای جنگ تحمیلی پالایشگاههای آبادان و بندرعباس را در مدار نداشتیم. ما بودیم و پالایشگاه تهران، تبریز و کرمانشاه. نیاز داشتیم نفت خام را در یک پالایشگاه فراسرزمینی تصفیه کنیم و برگردانیم که برای این کار از دو پالایشگاه عدن و جنوب ایتالیا استفاده کردیم. اگر هدف پالایشگاه فراسرزمینی تصفیه و برگرداندن فرآورده باشد این ایراد بجاست، اما اگر تنها فروش نفت خام باشد چه ایرادی دارد؟! اگر بخواهیم فرآورده را به ایران برگردانیم به نظر میآید برای صادرات توجیه ندارد، اما اگر فروش نفت خام از طریق تصفیه باشد به هیچوجه مشکلی ندارد. همانقدری که بتواند هزینهها را پوشش دهد کفایت میکند، ضمن اینکه هماکنون رقابتی شدید برای فروش نفت در بازار وجود دارد و فروش ۱۰۰ هزار بشکه نفت بیشتر غنیمت است. معتقدم وقتی نفت خام تولید شد، نگهداشتن آن به هر شکلی هزینه است.
دیگر تولیدکنندگان بزرگ نفت چقدر از ظرفیت پالایشگاههای فراسرزمینیشان استفاده میکنند؟
آنگونه که مطلعم، روسیه بهتازگی خرید پالایشگاه فراسرزمینی را با خرید پالایشگاه اسار هند از سوی روسنفت آغاز و برای خرید یک یا دو پالایشگاه در چین هم برنامهریزی کرده است. روسیه تا پیش از جنگ اوکراین، بهدلیل اینکه بازار مطمئنی در اروپا داشت خیلی بابت فروش نفت خود نگرانی نداشت و رقیبی هم در بازار اروپا نداشت، اما بعد از حوادث اوکراین به فکر پالایشگاه فراسرزمینی افتاده است، عربستان هم پالایشگاه فراسرزمینی دارد. پس از عربستان ونزوئلا بزرگترین پالایشگاه فراسرزمینی را دارد که عمدتاً در آمریکاست، کویتیها هم پالایشگاه فراسرزمینی دارند، اماراتیها هم بهتازگی این کار را آغاز کردهاند و در پاکستان و چین پالایشگاه دارند، عراق را نشنیدهام که پالایشگاه فراسرزمینی داشته باشد. معتقدم داشتن پالایشگاه فراسرزمینی سیاست درستی است. منتهی به این برمیگردد که چطور قرارداد را تنظیم کنیم و سرمایهها چگونه تأمین شوند.
کشورهای همسایه هم این قابلیت را دارند که ایران در آنها پالایشگاه فراسرزمینی داشته باشد؟
در کشورهای همسایه ما پاکستان و افغانستان بازار انرژی خوبی دارند، اما تولیدکننده نیستند، پس از آنها هند هم بازار خوبی دارد، پس از این کشورها، کشورهای جنوب شرق آسیا زمینههای خوبی برای آینده دارند، ما اگر تمرکزمان را روی جنوب شرق آسیا بگذاریم خیلی به نفعمان است.
از بحث پالایشگاه فراسرزمینی بگذریم، از جمله اقدامهایی که در دولت سیزدهم احیا شده موضوع سوآپ است. با توجه به توسعه روابط ایران و روسیه در زمینه انرژی، نظر شما درباره سوآپ گاز این کشور چیست؟
در شرایط موجود با هر کشوری در زمینه سوآپ همکاری داشته باشیم قطعاً ضرر نمیکنیم. سوآپ گاز در شرایطی که بخش مهمی از تولید نفت و گاز کشور در جنوب و بخش عمده تقاضای در مرکز و شمال است هزینهها را بهشدت کاهش میدهد، بنابراین سوآپ گاز برای ما خیلی مفید است و باید آن را جدی بگیریمدر شرایط موجود با هر کشوری در زمینه سوآپ همکاری داشته باشیم بیشک ضرر نمیکنیم. سوآپ گاز در شرایطی که بخش مهمی از تولید نفت و گاز کشور در جنوب و بخش عمده تقاضای در مرکز و شمال است هزینهها را بهشدت کاهش میدهد، بنابراین سوآپ گاز برای ما خیلی مفید است و باید آن را جدی بگیریم. از سوی دیگر، باید به این نکته توجه داشت که کشورهای عربی و حاشیه خلیجفارس بهدنبال انرژی هستند. برای نمونه اگر بتوانیم از طریق سوآپ گاز ترکمنستان یا روسیه به کشورهای حاشیه خلیجفارس متصل شویم، این موضوع برای ما امنیت ایجاد میکند، چراکه امنیت آن کشورها هم به ما وابسته میشود، بنابراین بهراحتی نمیتوانند ما را تحریم کنند، بنابراین معتقدم سوآپ گاز افزون بر منافع فراسرزمینی، میتواند امنیت ملی هم برای ما ایجاد کند.
و سوآپ گاز روسیه؟
سوآپ گاز روسیه اقدام خوبی است و میتوانیم گاز روسیه را در شمال مصرف کنیم و گاز را از جنوب به مشتریهای روسیه تحویل دهیم. در بخش گاز خیلی نگران رقابت روسیه نیستم. نیاز پاکستان به گاز حولوحوش ۶ میلیارد مترمکعب در سال است، در حالی که تولید این کشور حتی به یک میلیارد هم نمیرسد، روسیه هم هرچقدر به آنها گاز بدهد، باز هم نیازمند گاز ایران هستند.، بنابراین به نظرم همکاری با روسها در زمینه گاز قابل توصیه است. منتها همانطور که تأکید کردم باید قراردادهای درستی را منعقد کنیم که در آینده برایمان مشکل درست نکنند.
در بازار نفت همکاری ایران و روسیه را چطور ارزیابی میکنید؟
در بازار نفت با توجه به اینکه روسها از بازار اروپا به سمت آسیا متمایل شدهاند میتوانم بگویم که آنها به نوعی رقیب ما در این بازار هستند، اما در زمینه توسعه، عزم ایران از سالها قبل توسعه همکاری با روسها در توسعه میدانهای نفتی و گازی بود، منتهی یکی از دلایل طولانی شدن مذاکرات و گاه به نتیجه نرسیدن آنها تفاوت استانداردهای ایران و روسیه در زمینه نفت است. استانداردهای صنعت نفت ما با استانداردهای روسیه متفاوت است و هیچوقت به هم نزدیک نشد، از طرفی روسها هم در سالهای پیش در بالادست، بیشتر متمایل به سرمایهگذاری غربیها بودند و خیلی جدی هم وارد بازار ایران نشدند، اما اکنون گمان میکنم هر دو طرف تمایل دارند روابطشان را توسعه دهند.
آیا هنوز هم فرصت است؟
شاید اکنون وضع مانند ۱۰، ۱۵ سال اخیر نباشد، اما جلوی ضرر از هر جا گرفته شود، منفعت است. هر کشوری هماکنون به فکر منافع خود است و بهدنبال تأمین انرژی خود از راههای دور میگردد. اگر کشورها ببینند انرژی راحتتر و آسانتر در اختیارشان قرار میگیرد به این سمت هم حرکت میکنند. حتی فکر میکنم در این شرایط ترانزیت برای ما راحتتر است. برای نمونه ترکیه میخواهد بهعنوان هاب (قطب) انرژی در منطقه مطرح شود، اما از آنجا که این کشور انرژی ندارد، بنابراین تنها بهعنوان یک تاجر مطرح است. اگر ایران با ترکیه در این زمینه همکاری کند و بخواهد گاز را به ترکیه ترانزیت کند، باز هم به نفع ماست زیرا امنیت ما تضمین میشود و ناخودآگاه این کشور برای ترانزیت انرژی به ما وابسته میشود.
آیا ترانزیت به نوعی از دست دادن بازار گاز ایران محسوب نمیشود؟
باید قبل از هر کاری به منافعمان توجه کنیم و ببینیم منافعمان در چه چیزی است. متأسفانه ما به این مسائل تکبعدی نگاه میکنیم، اما باید در قراردادهای خود به این موارد هم توجه داشته باشیم که آیا میخواهیم نیاز کشور را تأمین کنیم یا میخواهیم بهعنوان یک بازیگر مطرح باشیم؟باید پیش از هر کاری به منافعمان توجه کنیم و ببینیم منافعمان در چه چیزی است. متأسفانه ما به این مسائل تکبعدی نگاه میکنیم، اما باید در قراردادهای خود به این موارد هم توجه داشته باشیم که آیا میخواهیم نیاز کشور را تأمین کنیم یا میخواهیم بهعنوان یک بازیگر مطرح باشیم؟ اگر بهدنبال منافعمان باشیم شاید قطب بودن ترکیه برای ما بد نباشد و بهنوعی منافع ملی را تأمین میکند. از این رو معتقدم باید روی تجارت انرژی کلیتر نگاه کنیم و نگاه صفر و صدی نداشته باشیم.
روسیه و ایران هر دو تحریم هستند، چطور میتوانند در بخش انرژی با یکدیگر همکاری کنند؟
همکاری دو بخش تولید و توسعه و بازار دارد، اگر روسها بخواهند در زمینه توسعه با ما همکاری داشته باشند، شدنی است مشروط به اینکه از استانداردهای آنها پیروی کنیم در بخش بازار هم اگر بتوانیم با هم هماهنگی داشته باشیم و در بازارهای هم تداخل نداشته باشیم، همکاری قابل تحقق است. باید جنبههای مختلف همکاری با روسها را بررسی کنیم. یک قرارداد ممکن است جنبه اقتصادی داشته باشد و یک قرارداد هم جنبه فراسرزمینی و حتی امنیتی داشته باشد. در هر شرایطی میتوانیم با روسیه همکاری داشته باشیم و همکاری با آنها میتواند برای ما مفید باشد.
آقای قمصری، بعضیها معتقدند با توجه به تحریمهای شدید علیه ایران، افزایش صادرات نفت ایران در دولت سیزدهم بهدلیل تخفیفهای زیاد است، با توجه به اینکه شما در شرایط تحریم هم نفت فروختهاید، چقدر تخفیفها در افزایش صادرات نفت مؤثرند؟
نخست اینکه ما خیلی تخفیف خاصی نمیدهیم. نهایت تخفیفی که میدهیم یک تا دو دلار است، اما اگر بخواهیم بیشتر تخفیف دهیم باید تا شورای عالی امنیت ملی پاسخگو باشیم که هم کار را سخت میکند و هم ریسک را بالا میبرد. ما برای فروش نفت خام به دو ابزار سیاسی و بانکی نیاز داریم که در عمل آنها را نداریم. در خیلی از قراردادهای نفتی سیاستمدارها در بخش فروش نفت وارد میشوند، یک نمونه مشخص آن مسافرت پادشاه عربستان به چین و خاور دور است که برای سرمایهگذاری در پالایشگاه فراسرزمینی و تضمین فروش نفت عربستان بود، این در حالی است که سیاستمدارهای ایرانی بهطور معمول در این زمینهها به کمک نفت نمیآیند، البته ما بحث تحریم را هم داریم. درباره ابزار بانکی هم باید بگویم که شبکه بانکی ما به هیچ عنوان به کمک نفت نمیآید، بنابراین میتوانم بگویم ما در فروش نفت واقعاً تنها هستیم. اصلاً شبکه بانکی ما کجاست؟ بارها گفتهام در شرایط تحریم اگر شبکه بانکی جاهایی که تریدرهای ایران حاضر هستند، بتوانند پول نفت را دریافت کنند، میتوانیم بهراحتی صادراتمان را تا دو برابر افزایش دهیم.