آنچه در روزهای پیشین گذشت، حوادثی تلخ بود که درس های بسیار دارد. حوادثی که از اتفاقی در مقرّ پلیس آغاز شد و بهصورت تدریجی تبدیل به موجی سهمگین از اعتراضات اجتماعی و آشوب و خشم شد و در نهایت زنجیره کاملی از عملیاتهای تروریستی و شهادت تعدادی از هموطنان و نیروهای خدوم امنیتی را در پی داشت. اما آنچه حائز اهمیت است مروری اندیشهورزانه به این حوادث و عبرتآموزی از آن است.
در این مجال هدفم آن نیست که تمام زوایای این حادثه را بازنمایی و بررسی کنم. اما در میان ابعاد مختلفی که این وقایع داشت آنچه مورد نظر نویسنده این سطور است، بازتاب این حوادث در میان طیف نخبگان، سیاسیون و عموم افرادی است که خود را وامدار و نگهبان این انقلاب و ارزشهای آن میدانند. بیشک اتفاق ناگوار فوت مهسا امینی واقعیتی بود که همگان را متأثر کرد اما نه این اتفاق و نه هر اتفاق دیگری نمیتواند نافی سازوکارهای قانونی در حوزه امر به معروف و نهی از منکر باشد بلکه این اتفاق، این مهم را گوشزد میکند که در تبدیل ارزشها به قانون لازم است نهایت دقت صورت گیرد و شیوهها و روشها بهگونهای اصلاح و اجراء گردد که کمترین حواشی را برای حکمرانی و مردم ایجاد کند. اما از سوی دیگر ایجاد یک حاشیه نمیتواند مجوّز تعطیلی آن سازوکار قانونی و نفی کامل آن گردد و لازم است با گفتگوهای نخبگانی و استفاده از نظرات گوناگون روشهای نوینی برای توسعه و گسترش امر به معروف و نهی از منکر در زمینههای مختلف اتخاذ گردد.
این مهم در خصوص حجاب به مثابه یک پدیده اجتماعی که تأثیر چشمگیری بر اخلاق اجتماعی میگذارد نمود بیشتری دارد اما چنانکه گفتم نیازمند روشهایی هستیم که بتواند بیشترین تأثیر و کمترین آسیب را داشته باشد. اما واقعیت آن است که نقطه شروع فتنه هر چه که باشد فقط یک نقطه شروع است مهم آن است که فتنه بعد از شروع تبدیل به آتشی میشود که جان و مال و ناموس اهل وطن را نشانه میگیرد و به سرعت رهبری اعتراض از دست دلسوزان و معترضان اهل فهم خارج شده و به دست دشمنان عنود مردم و نظام میافتد در این میان فرقی نمیکند که آن بهانه قیمت بنزین، حجاب یا انتخابات است؛ مهم آن است که دشمنان قسم خورده این مرز و بوم بهانهای موجّه برای حمله به مردم، نهادها و حکومت پیدا کردهاند. آنتیتز این پدیده روشنگری، مقاومت، ایستادگی و بصیرت با منطق واکنش سریع است. بنابراین استراتژی سکوت و عدم واکنشی صحیح در برابر فتنه به معنای آن است که در برابر حمله گسترده دشمن به مرزهای اجتماعی هیچ واکنشی نشان ندهیم. این سکوت ثمرهای جز ادامه یافتن فتنه و استفاده حداکثری دشمنان از فرصت پیشآمده را نخواهد داشت. ممکن است برخی ساکتان، روایت معروف امیرالمؤمنین علیهالسلام را شاهدی بر صحت عمل خود بیاورند که فرمودند: کنْ فی الْفتْنه کابْن اللّبون لا ظهْرٌ فیرْکب و لا ضرْعٌ فیحْلب(حکمت۲۱۶). اما واقعیت آن است که مقصود این روایت کمترین میزان تقابل با فتنه یعنی یاری نکردن به فتنه و هیزم بیشتر در آتش فتنه نریختن است و نه سکوت و مماشات تا آن که دشمن آنچه را میخواهد بدون مزاحمتی انجام دهد. استراتژی سکوت به اندازهای خطرناک است که ممکن است به تسلیم کامل در مقابل دشمن یا شکست جامعه مسلمین و از همگسیختگی اجتماعی در سطحی وسیع منتهی شود و این اهل بصیرتاند که با شناخت دقیق شرایط پیشآمده و تحلیل صحیح و آگاهی بخشی این وظیفه مهم را به انجام رسانده و از گسترش فتنه و نابودی ارکان ثبات و امنیت جلوگیری میکنند.
حال نگاهی به کارنامه چند روز گذشته میاندازیم. در روزهای آغازین فتنه به پرچم مقدس کشورمان توهین شد. پرچمی که نماد هزاران سال تمدن، فرهنگ، دین و اعتقاد و باور قلبی است و حاصل خون هزاران هزار شهید گلگون کفن در طول تاریخ است. با این وجود صدایی از کسانی که انتظار میرفت به وقت نیاز نگاهبان عزت این پرچم مقدس باشند برنیامد. قرآن که محور اتحاد و رمز بقای اسلام و آخرین معجزه پیامبر رحمت است به آتش کشیده شد نه یکبار بلکه چندین بار اما صدایی از محافظان دین و چهرههای شاخص دینی برنیامد. در شهرهای مختلف به تعدادی از نوامیس مردم تعرّض شد اما باز صدایی از آنان که در شرایط عادی گلو پاره میکنند بلند نشد. استراتژی سکوت به معنای ندیدن همه این اتفاقات تلخ است. عدم دیدن یا عدم بینش به معنای سخن گفتن به گونهای که کمترین آسیب را به منافع شخصی ما بزند و حفظ موقعیت و چهره خود نزد مردم. بگذریم از آن بازیگری(داریوش ارجمند را میگویم) که در همان لحظه نخست شروع فتنه بهانه بودن اتفاق روی داده و هدف بودن ثبات این مرز و بوم را یادآورد شد(که این مقدار بصیرت از یک شخصیت هنری بسی جای شگفتی و قدردانی داشت) اما انتظاری که از نخبگان دینی، اجتماعی، سیاسی و سلبریتیهای مذهبی که طرفداران بسیاری دارند، میرفت، بیش از اینها بود.
استراتژی سکوت نمیتواند به مثابه راه حلّی برای شرایطی باشد که شرایط جنگ و حمله دشمن به مرزهای وطن و عقیده است. در این میان اهل وطن خود با همان رویکرد همیشگی و حضور در حماسهها و حماسهسراییها، روز جمعه و این چند روز به این قائله شوم پایان دادند اما سؤال اینجا است. اگر قرار است پیشقراولان جامعه در روز احتیاج سکوت کنند پس از عافیتطلبان چه انتظار؟ گاه قرار است همه اتفاقاتی که می تواند منتهی به تغییر زمامداری و کودتا شود و به واسطه اتاقهای فکر پیچیده طراحی و اجرا میشود فقط در طول یک شبانهروز روی دهد و سکوت در این لحظات میتواند مرگبار و غیرقابل جبران باشد و هر لحظه این سکوت میتواند تاوانی صدها ساله داشته باشد. حوادث مشروطه، کوتای ۲۸ مرداد، قراردادهای ننگین استعماری و جدایی بخشهایی از ایران و بسیاری موارد دیگر شاهدی بر این مدعا است و در همه این موارد سکوت چاشنی چنین رویدادهایی بود.