امروزه برنامه ریزی و مدیریت بحرانهای انسانی مخصوصاً در کلانشهرها که جمعیت زیادی نسبت به دیگر شهرها دارند بر اساس رویکرد پدافند غیرعامل از مهمترین مسائل قابلبحث در شهرها و کلانشهرها میباشد. وقوع بحرانهای انسانی از قبیل شورشها و آشوبهای شهری در شهرها و کلانشهرها و حوادث ثانویه ناشی از آنها (خسارت به اموال عمومی، وندالیسم و سرقت) در برههای از زمان باعث عدم امنیت در شهرها شده و مدیریت آن راهکارهایی اساسی را طلب کرده است.
در کنار همه عوامل تاثیر گذار بر ایجاد آشوب و اغتشاش، نباید از نقش زمینه و محیطی به نام شهر به سادگی عبور کرد.
روانشناسان محیط نگر بر این باورند که انسان و محیط تاثیری متقابل بر یکدیگر دارند. به دیگر سخن، به همان اندازه که ما میتوانیم محیط زندگی خود را دستخوش تغییر نماییم، عوامل محیطی نیز میتوانند افکار، احساسات و رفتارهای ما را تحت تاثیر خود قرار دهند.
کلانشهرها محیطهای مناسبی برای تروریستها و آشوب گران است، آمار جرم خیزی در شهرهای بزرگ به مراتب بیشتر از دیگر محیطهای زندگی بشر است. بررسیها نشان میدهد در شهرهای کوچک نیز فضاهای بی دفاع، بستر ناهنجاری و محل جولان آشوب گران بوده است. ویژگیهایی همچون کمبود و نبود نور، ساختمانهایخراب، ناتمام، مشاهده بصری محدود و نبود نمایش بصری، بی نظمی فیزیکی، از عوامل دخیل در ایجاد فضاسازی برای آشوب گران بوده است.
بخشی از آشوبها به دلیل شکاف اجتماعی بین نسلها و مردم در شهرها بوده، این اولین گام برای تشکیل پدیدهی وندالیسم است. با این وجود نسل زیر دست چند راه پیش روی خود دارد، یا آنچه را که در تقابل با نسل مسلط میبیند از طریق تعامل و همفکری و همجوشی برطرف سازد؛ و یا اینکه به مقابله به مثل بپردازد و با آشوبگری و تخریب اعتراض خود را نشان دهد. بهتر است فضایی برای شنود حرفهای نسل جدید تعبیه بشود. میادینی برای گفت و گوی مردم با یکدیگر و مدیران.
در ساختار شهرسازی فعلی، مولفههایی که باعث تحکیم جامعه و خانواده میشود، کمرنگ شده، نظامات محله محوری و همسایگی ازبین رفته، گونههای ساخت مسکن به جای تامین آرامش و آسایش به خوابگاههایی تبدیل شده که مردم از جمله جوانان را از خانه به حضور در فضاهای شهری سوق میدهد.
بخش قابل توجهی از افراد در صحنه آشوبهای خیابانی، نوجوانان و جوانان دهه ۸۰ بودند که هیجانات خیابانی و حس کنجکاوی آنان را اقناع به حضور در میدان کرد. بخشی از عدم تخلیه هیجانات مربوط به نبود فضای تفریحی و دور شدن از طبیعت برای نوجوانان و جوانان است. تخریب طبیعت و ساخت کالبد و فضاهای خشن که روح انسان را میخراشد خود باعث تحریک در بروز رفتارهای اعتراضی میشود.
متاسفانه ساختار و فرم شهری معاصر برخلاف فطرت و نیازهای فرا مادی انسان شکل گرفته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اندک آشوبهایی در کشور ایجاد شده که بستر آن در کلانشهرها و برخی شهرها بوده، اما این اعتراضات در روستاها و بسیاری از شهرهای کوچک شکل نگرفت درحالی که در مراسمات دینی و راهپیمایی ها، روستاها در کنار شهرها با همان طراوت و سرزندگی شرکت کردند.
پارادایم و ساختار شهرسازی فعلی ما ادامه شهرسازی قبل انقلاب است و علی رغم تاکید مقام معظم رهبری، مولفههای اسلامی در طرحهای توسعه شهری مورد استفاده قرارنگرفته است. بخشی از اعتراضات در شهرها و کلانشهرها بر میگردد به بستر و زمینه این اعتراضات، این که افرادی خارجی و غیر بومی به را حتی در شهر برای یک اقدام علیه امنیت ملی سرپناهی داشته باشند و مردم متوجه رفت و آمد مشکوک نشوند از بعد پدافند غیرعامل نیز قابل قبول نیست.
همانطور که مشاهده کردیم بخش قابل توجهی از آشوبها از طریق شایعات در فضای مجازی اتفاق میافتاد، سوالی که مطرح میشود این است که دراین جنگ نابرابر فقط باید درفضای مجازی پاسخ دشمن را داد؟ در شهرسازی سنتی و با اصالت ایرانی-اسلامی مساجد به مثابه رسانه عمل میکردند و مردم را آگاه میکردند. در این آشوبهای اخیر، مساجد توانستند مانند دفاع مقدس برای مردم سنگر باشند؟ در مدلهای مدیریت شهری فعلی که دراین ۴ دهه درشهرهای کشور پیاده سازی شده، کمترین توجهی به مدیریت محله محور با مرکزیت مسجد نشده است. علت آن هم روشن است، چون در مبانی شهرسازی غرب، مسجدی وجود ندارد و زمانی که الگوهای غربی در شهرها اجرایی میشود مساجد به دلیل این که جایگاهی دراندیشه تصمیم سازان و تصمیم گیران شهری ندارند روز به روز منزویتر میشوند.
هرچه قدرمردم شهرها و محلات همدیگر را بیشتر و بهتر بشناسند، اعتماد و سرمایه اجتماعی رشد میکند و بدین ترتیب بستر برای شروع آشوبها به حداقل میرسد.