ادعای دروغ عباس عبدی درباره دهه هشتادی‌ها/ تیر آقای تئوریسین بازهم به سنگ خورد +جزئیات

عباس عبدی، ئئوریسین اصلاح طلبان و ستون نویس ثابت رسانه های زنجیره ای که در همه مسائل سیاسی، اجتماعی، دینی، بهداشتی و… صاحب نظر است(!) و اصطلاحا اظهار فضل می‌کند، در جدیدترین مورد در بخشی از یادداشت اخیر خود در روزنامه اعتماد با عنوان «تحقیر و نسلی بیگانه» گفته است: «اتفاق مهمی در نسل جدید دهه هشتادی‌ها رخ داده است. به دلیل ضعف شدید نظام آموزشی و به علت دسترسی آزاد به رسانه‌هایی غیر از رسانه رسمی، این نسل عموما بیگانه با ارزش‌های رسمی هستند و نه فقط بیگانه، بلکه منزجر هم هستند».

اما بهتر است امثال عباس عبدی کمی وقت بگذارند و به کانون ها و مؤسسات فرهنگی سراسر کشور، هیئات، مساجد، پایگاه های بسیج، اعتکاف ها و … بروند تا فقط از دوربین تنگ خود به این نسل نگاه نکنند.

تعداد انگشت شماری از نوجوان و جوانان دهه هشتادی که ممکن است از روی حس کنجکاوی و یا حتی برای بازیگوشی به خیابان آمده باشند و چه بسا به دلیل مأنوس بودن با بازی های رایانه ای نسبت به این نوع اتفاقات، هیجان داشته و برایشان تازگی دارد، در هر صورت، معیار محسوب نمی شوند.

از طرفی، پرسش این است که آیا اساساً می توان ارزش را به رسمی و غیر رسمی تقسیم کرد؟!

اگر پاکدامنی، مبارزه با سلطه گری، همراهی با مستضعفان دنیا ارزش است، جلوگیری از کالا و ابزار شدن زنان ارزش است، در این صورت، رسمی و غیررسمی ندارد!

بهتر است بگوییم که در هر جامعه ای عده ای هم هستند که مستقیم یا غیر مستقیم طرفدار بی بند وباری، هرج و مرج، زندگی وحشی جنسی، لا ابالی گری و … هستند. نام این موارد را نمی توان ارزش های غیر رسمی گذاشت؛ زیرا اساساً ارزش نیستند.
بله، نمی توان منکر شد که برخی از دهه هشتادی ها هم هستند که دغدغه های دیگری دارند که ممکن است با ارزش ها و معیارهای انسانی و اخلاقی فاصله داشته باشد؛ اما آیا در تمام دنیا هیچ حکومت و هیچ کشوری را می شناسیم که همه نوجوانان و جوانان آن با قرائت های رسمی همان حکومت و کشور همراه باشند تا ما هم دومی آن باشیم؟!

این طبیعی است که در بهترین حالت هم بخشی از مردم جامعه، نه فقط در میان دهه هشتادی ها که در همه نسل ها، با برخی ارزش های انسانی و اخلاقی مخالف بوده و طرفدار بی بند و باری هستند. اما شمای کلی یک جامعه، ارزش های آن و در حقیقت، مسیر حرکت را این افراد تعیین نمی کنند.

البته این را هم باید بگوییم که دسترسی عده ای به رسانه های غیر رسمی و به عبارتی دسترسی گسترده مردم  به شبه اطلاعات، شبه تحلیل ها، محتوای جنسی، دروغگویی ها، شایعات و … در این سطح، از دستاورد های غربگرایان در سال های گذشته است که به جای استاندارد کردن و ضابطه مند کردن فضای مجازی و رسانه ای کشور، مردم را در این اقیانوس، رها کردند و اتفاقاً افتخار هم می کنند!

او در بخش دیگری در مورد دهه هشتادی ها می گوید: «از آنجا که نتوانستند از طریق سازوکارهای مدنی مثل انتخابات در فرآیند ادغام اجتماعی شرکت کنند و نظام آموزشی هم ویران‌تر از آن بود که چنین نقشی را ایفا کند، لذا اکنون با نسلی مواجه هستیم که حکومت قادر نیست آن را کنترل کند و طرفداران حکومت با نادیده گرفتن واقعیت خود را با ساختن سرود سرگرم کرده‌اند گویی سرود جای واقعیت می‌نشیند».

در پاسخ باید گفت که کسی حق شرکت در انتخابات را از برخی دهه هشتادی ها که مد نظر عبدی هستند، سلب نکرده است و آنها هم مانند سایر افراد جامعه، به اختیار خود یا رأی می دهند و یا رأی نمی دهند؛  اگر هم در میان آنها کسی رأی نداد و یا مسائل مربوط به جامعه، سیاست، فرهنگ و … برایش مهم نبود و یا اصلاً نفهمید، در اینجا نمی توان همه کاسه و کوزه ها را سر حکومت شکست.

نکته دیگر اینکه با نگاه به برخی موضع گیری ها، مشاهده می شود که سرودهایی نظیر سلام فرمانده آنچنان بازتابی داشته اند که از ضد انقلاب خارج نشین تا اصلاح طلبان داخل کشور را هم به خوبی درگیر کرده است!

همچنین او در پایان این موضوع را مطرح می کند: «در هر حال یک احتمال دارد که دیر یا زود این آتش نیز خاموش شود و زیر خاکستر برود و در زمانی دیگر و مکانی مناسب دوباره سربرآورد و قطعا زمانی خواهد رسید که خاموش نشود، ولی در هر صورت هزینه‌های آن گریبان همه را خواهد گرفت. آیا باز هم پشت گوش خواهید انداخت یا این‌ بار برای اصلاحات اساسی‌تر آماده می‌شوید؟ آینده نشان خواهد داد که کدام راه را برمی‌گزیند».

ترساندن حکومت و بیان تهدیدات – هر چند به صورت تلویحی و یا ضعیف – از سوی امثال عبدی و همفکران او تازگی ندارد و عادی است و البته دستگاه قضایی باید به این موارد رسیدگی بکند تا اصلاح طلبان به خود جرات تهدید نظام اسلامی را ندهند.

اما نکته این است که امثال عبدی توجه ندارند که برخی امور، مانند موضوع حجاب، جزو خط قرمزهای نظام اسلامی هستند و اساساً با ریختن عده ای داعشی در کف خیابان و یا حمایت های احساسی و هیجانی برخی افراد از آنها، قرار نیست اتفاقی رخ دهد؛ همانگونه که در فتنه 88 نیز با ریختن فتنه گران در کف خیابان، نظام ذره ای از حق الناس و رأی مردم کوتاه نیامد.

دیدگاهتان را بنویسید