درگذشت خانم مهسا امینی احساسات جامعه را تحت تاثیر قرار داد و با فوت غم انگیز او عملا یکی از خبرسازترین و پربسامدترین اتفاقات شبکههای اجتماعی یکسال اخیر رقم خورد.
سوال اساسی اول این است که چرا خبر فوت مهسا امینی اینقدر پربازتاب شد؟!
یک: جامعه ایران همانند جوامع غربی که دیدن تصاویر و اخبار بسیار بدتر از وفات مهسا امینی را تجربه کرده، نیست. حجم تصاویر منتشر شده خشونت پلیس با زنان در برخی کشورهای غربی آنقدر فرآگیر و عادی شده است که حس برانگیختگی جمعی در این جوامع را سخت و معیوب کرده است. اما در ایران نادر بودن برخی از این نوع حوادث و بالا بودن شاخص اخلاقیات، احساسات پاک انسانی و نگاه عاطفی و دینی به زنان در بطن جامعه ایران سبب میشود که ایرانیان در واکنش به این نوع حوادث با تاثر عمیقتری روبهرو شوند. نکته اول همینجاست واکنش گسترده جامعه ایرانی به اتفاقاتی همچون مهسا امینی اتفاقا خبر از بالابودن شاخصهای اخلاقی و انسانی در باطن جامعه ایران میدهد.
دو: مساله دوم که خبر وفات مهسا امینی را تبدیل به یک اتفاق کم سابق خبری و اجتماعی تبدیل کرد به انباشت و رسوب ذهنی جامعه بر میگردد. گشت ارشاد به هر دلیلی درست یا غلط طی چند ماه گذشته مورد نقد و یا تخریب گستردهای هم در داخل و هم در خارج از ایران و هم در طیفی از انقلابیون و هم اصلاحطلبان و هم ضدانقلاب و رسانههای وابسته به آن به صورت مستمر بوده است. به این فضای نقدگونه یا تخریبی کم سابقه، بازنشر هرازچندگاه گسترده کلیپهای منتشر شده از حواشی گشت ارشاد در شبکههای اجتماعی نیز باید اضافه کرد. موارد گفته شده، چنان رسوب و انباشت ذهنی در جامعه ایجاد کرد که بخش وسیعی از جامعه ایران نسبت به کارکرد و یا کارنامه گشت ارشاد دچار تردید جدی شدند. همین رسوب و انباشت ذهنی چنان وسیع در بطن جامعه ریشه دوانده بود که خبر فوت مهسا امینی را حتی با روایت های غیر معمول همچون شکنجه نیز برای آنها باورپذیر کرد و گویی بسیاری انتظار یک حادثه تلخ را از قبل داشتند.
اما سوال اساسی دوم؛ چرا جریان انقلابی نتوانست ماجرا مهسا امینی را به صورت مطلوب مدیریت کند؟!
یک؛ عدم توجه به شرایط غالب در افکار عمومی؛ یکی از ضعفهای عمده در تولید محتوا عدم توجه به فضای غالب در افکار عمومی هست. وقتی بخشی قابل توجهی از جامعه تحت تاثیر و تاثر حادثه فوت مهسا امینی قرار گرفته نمیتوان با ادبیات و روشهای روزهای عادی کار رسانهای کرد. برخی از جریان انقلابی هم در این حادثه و هم در حوادث مشابه این اصل را رعایت نمیکنند و به همین دلیل ناخواسته نه تنها نتوانستند اقناع ایجاد کنند، بلکه بر حواشی حادثه و بر مشکلتر شدن کار تبیین نیز افزودند.
دو: این یک اصل ثابت است که وقتی بخشی از جریان انقلاب دچار خطا در مواضع می شود، سرعت پیچیده شدن و سحتی تبیین یک حادثه چند برابر میشود. بخشی از جریان انقلابی که خود منتقد گشت ارشاد بود همانند طیفهای دیگر منتقدانهتر از قبل وارد شد و حتی برخی از آنها ادبیاتشان و تقاطع مواضعشان فراتر از اصلاحطلبان و فرصتطلبان با ضدانقلاب خارجنشین یکی شد! اشتباه بزرگ این بخش از جریان انقلاب این بود که آنها نیز همانند طیفهای دیگر این حادثه را فرصت درست بودن ادعاهای گذشته خود دیدند و از بزرگی و ذوابعاد شدن حادثه و قاطی شدن حق و باطل در اخبار و تحلیلها غفلت کرد. در این میان برخی از طیفهای انقلابی یا تحت تاثیر شبکههای اجتماعی قدرت عملیات کردن را از دست دادند یا در ناتوانی در تولید ادبیاتی متفاوت از اصلاحطلبان، غرب گرایان و ضدانقلاب خارج نشین فرصت تولید محتوا نیافتند.
سوال اساسی سوم؛ چه باید کرد؟!
یک؛ به رسمیت شناختن و محترم شمردن احساسات جریحه دار شده افکار عمومی، دو؛ کمک به جامعه برای عبور از احساسات و مهیا شدن برای قضاوت عادلانه و واقع بینانه سه؛ ایستادگی بر حرف حق دین در حوزه حجاب و عدم آلوده شدن محتواها و مواضع به التقاط چهار؛ فاصله گذاری در تولید محتوای خبری، تحلیلی و ادبیات و روایت حادثه با جریاناتی همچون ضدانقلاب، فرصت طلبان و اصلاح طلبان پنجم؛ صبر، انعطاف معقول و تلاش مستمر و نه مقطعی برای تنویر افکار عمومی