بارها دیده شده که رفتار اغلب انسانها در فضای مجازی با آنچه در فضای حقیقی از خود بروز میدهند بسیار متفاوت است. گویا افراد از زمانی که به کاربر فضایمجازی مبدل میشوند با یک عینیت دیگر از خود روبهرو میشوند که این میتواند گاه همراه با خشم باشد، گاه ریاکار، گاه منتقد و گاه شیدا باشد. اما آنچه در این مجال موردبحث و بررسی قرارگرفته است، رفتارشناسی «کاربران خشن فضای مجازی» است که این روزها به یک جریان تبدیلشدهاند. مهدی کاشفیفرد، دانشآموخته دکتری رسانه و ارتباطات اجتماعی است. او معتقد است که در کشور ما تکصدایی در حال شکلگیری است و این باعث میشود افرادی که به صداهای گوناگون و غیر از صدای رسمی تعلق دارند، کینه و خشمشان از این موضوع بیشتر شود. مشروح این گپ و گفت در ادامه از منظر شما میگذرد:
جنس بروز خشونت در فضای مجازی با دیگررسانهها بسیار متفاوت است. در فضای مجازی افراد گویا چهره واقعی تری از خود نشان میدهند. فردی که به ادب و متانت در دنیای واقعی معروف است در فضای مجازی به شخصیت فحاش و دور از منطقی تبدیل میشود. دلیل این اتفاق را شرح دهید.
کاشفیفرد: وقتی درباره فضای مجازی صحبت میکنیم، از یک فضای تعامل میان انسان به عنوان کاربر و یک فضای ماشینی و تکنیکی سخن میگوییم لذا اگر بخواهیم انگشت اتهام را به سمت کسی ببریم باید یکی از این دو را انتخاب کنیم. اینکه یا کاربر مقصر است در این میزان خشونت اعمال شده یا اقتضای پلتفرم هست که کاربر را خشن میکند. به نظر میرسد که در این خشونت لجام گسیخته در فضای مجازی امروز، هر دو طرف نقش دارند. از یکطرف انسانهایی هستند که بنا به دلایلی خشمگین اند و یکسری رفتارهای خارج از کنترل از خود نشان میدهند و از طرف دیگر پلتفرمی داریم که به واسطه الگوریتمهایی که در دست دارد، فضای ذهن انسان را ایزوله میکند به نحوی که انسان بیرون از دایره تعاملات خودش نمیتواند دایره تعاملی دیگری را تصور کند و به همین دلیل فضایش دارای پذیرش برای غیر خودش شود و بداند که دیگریهای هم هستند در
ما امروز، هویت دوگانهای پیدا کرده ایم. یک هویت واقعی و یکی هویت مجازی. من اگر از موضوعی خشمگین باشم در این فضای ضد کنترل و مرکز گریز فضای مجازی، خشم خودم را بیشتر بروز میدهم چراکه اینجا کم هزینهتر است یعنی اگر این بروز خشم بخواهد در فضای واقعی اتفاق بیفتد ممکن است برایم هزینه داشته باشد، اما در فضای مجازی اینگونه نیست
فضای مجازی و با آنها تعامل کند و تاب هر حرف مخالف را هم ندارد. این یک لایه است. یک لایه دیگر هم وجود دارد آن هم فضایی که ما به عنوان فضای مجازی از آن استفاده میکنیم. یک فضای ناپیدا و پنهان. افراد میتوانند با هویتهای مجازی شان یکسری کنشهایی را در این فضا داشته باشند و هویتشان را کتمان کنند. برای همین ما امروز، هویت دوگانهای پیدا کرده ایم. یک هویت واقعی و یکی هویت مجازی. من اگر از موضوعی خشمگین باشم در این فضای ضد کنترل و مرکز گریز فضای مجازی، خشم خودم را بیشتر بروز میدهم چراکه اینجا کم هزینهتر است یعنی اگر این بروز خشم بخواهد در فضای واقعی اتفاق بیفتد ممکن است برایم هزینه داشته باشد، اما در فضای مجازی اینگونه نیست.
آیا میشود بروز خشم در فضای مجازی را به نیاز به دیده شدن و جلب توجه مربوط دانست؟
کاشفیفرد: این موارد به هم پیوسته هستند. دیده شدن یکسری اقتضائاتی دارد و خشونت هم همینطور و در مجموع ما دو گرایش بسیار جدی درونمان برای کنشگری وجود دارد که یک گرایش جدی همین غضب و خشم است و برای دفع موانع بیرونی است. یک عنصر مهم دیگر هم لذت جویی است که هر دو در فضای مجازی بروز میکند و دوخط متفاوت هستند. لذت جویی بیشتر با دیده شدن همراه است و افراد دوست دارند منافعی را به سمت خود ببرند که برایشان لذت بخش است. ویژگی تحسین شدن در فضای مجازی مثل لایک کردن، بیشتر ناظر بر دیده شدن است. البته بعضی مواقع مرزهای اینها همپوشانی با هم پیدا میکنند. میشود که فردی تلاش کند با ادبیات و الفاظی که محترمانه نیست، نسبت به محتوا یا رفتاری انتقاد کند در راستای دیده شدن. در یک دسته بندی معروفی، ۷ گروه هستند که گفته میشود در فضای مجازی باید از آنها فاصله گرفت، چون آنها با هدف دیده شدن بعضاً دست به مخالفت میزنند و خشونت اعمال میکنند. ما باید این را بدانیم که لذت جویی یک ساحت است که به دیده شدن ارتباط مستقیم دارد و تخلیه خشم هم یک ساحت دیگر است، اما اینها باز با هم، همپوشانی دارند و گاهی افراد به واسطه خشونتورزی در این فضا میخواهند جلب توجه کنند. حالا یا دنبال همدلی گرفتن از طرف دیگر هستند یا در واقع میخواهند یک جریانی را با خود همراه کنند برای اهدافی که دارند.
برخی روانشناسان و پژوهشگران معتقدند، عرضه خشونت در رسانه میتواند، خشونت درونی انسان را کاهش دهد، آیا این دیدگاه صحت دارد و اگر بلی یا خیر براساس چه ادله ای؟
کاشفیفرد: به نظرم این فرضیه درست نیست، چون وقتی ما از خشونت صحبت میکنیم، از یک چرخه یاد میکنیم. نظریهپردازان حوزه خشونت معتقدند خشم، خود را مثل یک چرخه، بازتولید میکند. ما اگر در خیابان با فرد دیگری درگیر شویم و عمل خشونت آمیزی اعمال کنیم، بله ممکن است خودمان تخلیه شویم، ولی اثر خشم ما را ممکن است کودکی در خیابان ببیند و همان را تکرار کند. ما انسانهای ایزوله نیستیم و وقتی در فضای مجازی هم دست به خشونت میزنیم، خشونت، تمام نمیشود بلکه این خالی شدن و خشونت خودش را در ساحتهای مختلف بازتولید میکند یعنی بسیاری از اعمالی که ما انجام میدهیم شاید بر اثر خشونتی باشد که قبلاً دیدهایم و بر ما اثر گذاشته و خودمان متوجه آن نشدهایم. فضای مجازی، خشونت ما را کم نمیکند. جامعه ما امروز نسبت به گذشته خشمگین شده و گاهی اوقات خشونتی که در فضای مجازی وجود دارد در جهان واقعی امتداد پیدا میکند. مثلاً وقتی فرد نسبت به یک عمل سیاسی خشمگین میشود به فضای مجازی رفته و خشم خود را بروز میدهد. به واسطه خشمی که بروز یافته، افرادی که با این فرد همراه هستند نیز وی را یافته و با او تشکیل یک شبکه را میدهند و این ظرفیت را ایجاد میکنند که به صورت حضوری و میدانی در جامعه واقعی خشم خود را پیاده کنند. این مساله باعث شده که خشم از فضای مجازی به صحن جامعه بیاید. نظیر این وقایع را در انقلابهای سالهای اخیر در خاورمیانه دیدهایم.
چه اندازه فضای مجازی بر افزایش تبعیض و مقایسه و نتیجه آن خشم دامن میزند؟
کاشفیفرد: وقتی فضایمجازی شکل گرفت، بسیاری از افراد امیدوار شدند که ما به بسترهایی مجهز شدیم که به گسترش دموکراسی و شنیده شدن صداهای مختلف منجر میشود. اما اتفاقی که در نهایت افتاد این بود که بشر فناوری را ایجاد کرد که اقتضائاتی داشت که منجر به این شد خود آن تکنولوژی بر ما غلبه کند. ما نمیتوانیم بگوییم در آنچه امروز در جامعه ایرانی در جریان است، فضای مجازی مقصر نیست، به هر حال یکسری الگوهای رفتاری از ما توسط الگوریتمها و رباتها شناسایی میشود. پژوهشهای بسیاری انجام شده در این زمینه که بسیاری از جهت دهیهای اجتماعی و ذهنی توسط رباتها در توئیتر و اینستاگرام اتفاق میافتد. این به دلیل است که از کاربر، الگوی رفتاری ثبت میشود مثلا در اینستاگرام و کاربر، هویت مجازی پیدا میکند که آن هویت مابه ازای ارزشی دارد برای سیاستمداران و صاحبان سرمایهای که پشت رسانهها هستند. مثلا اگر قرار باشد در کشوری خرابکاری کنند براساس الگوریتم افراد، محتواهایی را به شما عرضه میکنند که در راستای آن هدف باشد. این موضوع که الگوریتمها ما را به بند در آوردهاند و به راحتی میتوانند ما را پیشبینی کرده و جهت بدهند، فرضیه اشتباهی نیست، ولی کسانی که دغدغه مسئولیتهای اجتماعی و انسانی تری دارند تلاش میکنند با استفاده از همین الگوریتمها خلاف مساله را ثابت کنند تا فضای ذهنی ما ایزوله نشود. محیط ایزوله شده یعنی همان پیج کاربرها که فالورها و فالوئینگهایی دارند که در آن فضا تایید و تکذیب میشوند و اگر غیری بیاید و این افراد را مورد هجمه قرار دهد به جای اینکه تمرین کنند تا با گفتگو پیش بروند، ترجیح میدهند خشمگین شده و بر همان اساس حرف بزنند. یک ویژگی دیگری هم فضای مجازی دارد و آن، خاصیت تشدیدکنندگی است. وقتی شما اتفاقی را در فضای مجازی میبینید، این اتفاق نسبت به واقعیت موجود، ضربدر ۱۰ است و ارزش خبری اش در فضای مجازی ۱۰ میشود، ولی افراد آن را اکثریت در نظر میگیرند، اما اینطور نیست. در رسانههای خبری خارجی با اهداف ایدئولوژیک از این تشدیدکنندگی بسیار استفاده میشود. مثلا یک ماموری رشوه گرفته و در فضای مجازی این اقدامش منتشر شده، این خصوصیت تشدیدکنندگی بر این مساله موجی میسازد که طی آن القا شود همه ماموران رشوه بگیر هستند. اگر انسان توانایی شناختی در برابر این اتفاقات را داشته باشد و با وجود این اقتضائات بتواند ذهن خود را مدیریت کند و با خطاهای شناختی آشنا شود میتواند در برابر این ضریب دهیها و شدت دهیها مقاومت کند.
در جامعهای که مردم فضاهای کافی برای گفتگو با هم ندارند، فرهنگ انتقاد کردن و انتقادپذیری در جامعه درونی نشده است، شیوههای اعتراض و بروز احساس برای افراد شناخته شده نیست، افراد ممکن است حتی نا آگاهانه در شبکههای اجتماعی به یکدیگر آسیب بزنند و به هم پرخاش کنند. دراین باره نظرتان را میفرمایید
وقتی فضای مجازی شکل گرفت، بسیاری از افراد امیدوار شدند که ما به بسترهایی مجهز شدیم که به گسترش دموکراسی و شنیده شدن صداهای مختلف منجر میشود. اما اتفاقی که در نهایت افتاد این بود که بشر فناوری را ایجاد کرد که اقتضائاتی داشت که منجر به این شد خود آن تکنولوژی بر ما غلبه کند. ما نمیتوانیم بگوییم در آنچه امروز در جامعه ایرانی در جریان است، فضای مجازی مقصر نیست، بههرحال یکسری الگوهای رفتاری از ما توسط الگوریتمها و رباتها شناسایی میشود
کاشفیفرد: یک نکتهای درباره فلسفه تکنولوژی هست و میگویند شما حتی اگر به صورت دانشی تکنولوژی را فرا نگیرید بعد از یک مدتی به واسطه استفاده زیاد از همان تکنولوژی میدانید که آن فناوری چطور کار میکند. این مساله ناظر به سوال شماست. الان ضریب اثر و خطری که ما به اینستاگرام داریم اگر مقایسه کنیم نسبت به سالهای قبل، بسیار کمتر شده است. در گذشته دغدغههای جدی درباره این موضوع وجود داشت، ولی الان کمتر شده است. این هم بخاطر این است که در بین مردم، عقلانیتی شکل گرفته در استفاده از این فناوریها و مردم مصرف کننده آگاهی شان نسبت به آن پلتفرم زیاد شده است. اما کلا مساله اعتراض و بازشناسی اگر ما به ازای عینی نداشته باشد کماکان شما شاهد خشونت در فضای مجازی خواهید بود. فضای مجازی با فضای عینی هم، پیوند دارد و حتی برخی میگویند مرزی میان اینها نیست، چون هم اثر میگذارند و هم اثر میپذیرند. جامعه شامل صداها و گروههای مختلف است و گرایشات مختلفی در جامعه هست، افرادی که متعلق به هر یک از این گرایشات هستند اگر در جامعه بروز و ظهوری نداشته باشند، فضای مجازی برایشان بستری برای مقاومت آنها خواهد بود و حتی اگر افراد جامعه هم به آن عقلانیت رسیده باشند کماکان فضای مجازی در این زمینه خطر به شمار میرود هر چند یکی از ویژگیهای عقل، پذیرش تنوع است، اما متاسفانه در کشور ما تک صدایی در حال شکل گیری است و این باعث میشود افرادی که به صداهای گوناگون و غیر از صدای رسمی تعلق دارند اولا کینه و خشم شان از این موضوع بیشتر شود. مثلا در مساله حجاب همین امروز یک تک صدایی شکل دارد میگیرد و هم رنگی به وجود میآید که ممکن است بسیاری از افراد جامعه با آن همراه نباشند، اما با یک اجباری این کار انجام میشود و اجبار همیشه با کینه و خشم همراه است و وقتی فرد نتواند در جهان واقعی صدای خودش را بروز دهد این را در همان فضای مجازی به صورت آسیبزا نگه میدارد. یک تئوری هست به نام به رسمیت شناسی اجتماعی که در آن گفته میشود حفظ کرامت انسانها و برپایی حقوق اولیه شان بسیار کلیدی است. اگر این به رسمیت شناسی اتفاق بیفتد و صداهایی که به مرکز نزدیکتر هستند، به رسمیت شناخته شوند، شاید بسیاری از خشونتها چه در جهان مجازی و چه واقعی از بین برود. ولی امروز شاهدیم که این به رسمیت شناسی روی نداده و گویا قرار هم نیست، اتفاق بیفتد. امروز متاسفانه شاهدیم بسیاری از کسانی که از کلیت ساختار حاکمیتی دفاع میکردند هم، طرد شده اند.
رسانهها میتوانند علاوه بر ترویج خشونت، عامل بازدارنده برای آن باشند هرچند کارکرد رسانهها یکسان نیست. مکانیسم این بازدارندگی به چه صورت فعال میشود؟
کاشفیفرد: مسئولیت این جریان هم به عهده مردم است و هم، نهادهای قانونگذار که با سیاستها و مقرراتی این فضا را تنظیم کنند. این درخواست رایجی است در سطح جهان که گروههایی که دغدغه مسئولیت اجتماعی دارند، به مبارزه با اتفاقاتی که این الگوریتمها و پلتفرمها و صاحبانی که پشت این برنامهها هستند میپردازند. مثل این صحبت، جنس شکایاتی است که از فیسبوک یا اینستاگرام و تویئتر شد که اطلاعات کاربران را میفروختند. به هر حال اعتراضات به هر شیوهای ممکن است جهت داده شود و برای اینکه جلوی این فضا گرفته شود اول باید سازوکارهای جدیدی به واسطه الگوریتمها تهیه شود و گایدلاینهایی وضع شود که جلوی خشونت را بگیرد مثلا اینستاگران این گایدلاینها را دارد البته با سوگیری در فیلتر کردن برخی از این خشونتها آنهم براساس مقاصد سیاسی لذا گایدلاینهایی باید تعبیه شوند که بی طرفانهتر باشند و ناظران جهانی فراملی نسبت به آنها نظارت داشته باشند؛ و از طرف دیگر، مساله مقاومت شناختی مردم است به این معنی که آنها آگاه شوند نسبت به اینکه چه اتفاقی در این پلتفرمها میافتد و آنها را به چه خطاهایی سوق میدهد تا در برابر آن بتوانند مقاومت کنند.
برخی با تاکید بر نقش فراگیر رسانه و وسایل ارتباط جمعی، تصریح دارند که باید برای رفع خشونت در جامعه، این ابزار به میدان آمده و واقعیات شوم آن را بی پرده و آشکار و در جهت روشنگری افکار عمومی بیان کنند. اما در مقابل نیز عدهای ضمن اعلام مخالفت با رویکرد نخست، ورود رسانه و وسایل ارتباطات جمعی را به موضوع خشونت، موجب دامن زدن به این موضوع چالش برانگیز در جامعه دانسته و بیان صریح آن را به نفع منافع مردم نمیدانند. گروه سومی هم اذعان دارند که رسانه و وسایل ارتباط جمعی باید با حفظ مصالح و منافع اجتماعی و نیز پرهیز از هرگونه برجسته سازی، ضمن تبیین خشونت و پیامدهای گسترش آن در جامعه، راهکارهای معین و دقیق را پیش روی مخاطبان قرار دهد، به نظر شما کدامیک از این نظریات قابل اعتناست و برای جامعه ایران قابل تجویز است؟
وقتی مزه چیزی را به جامعه چشاندید و بعد بخواهید همان را از جامعه بگیرید بیشتر خشن میشوند و خشونت را عمیقتر و بزرگتر میکند. اگر خشونت بخواهد کم شود باید ساختارهای اجتماعی و فرهنگی اصلاح شوند. فضای مجازی فقط روی قضیه را دارد نشان میدهد و متهم اصلی نیست بلکه ساختارهای فاسد و ناکارآمدند که در این فضا متهم اصلی هستند
کاشفیفرد: ببینید سال ۵۷ که انقلاب شد هیچ رسانه اجتماعی به شکل امروزی نبود و رادیو و تلویزیون در اختیار حکومت سابق بودند و فضای مجازی هم وجود نداشت که افراد شبکه سازی کنند، اما انقلاب رخ داد. البته که انقلاب در یکسری سطوحی با خشونت همراه است. درخصوص مساله خشونت، اگر کسی بخواهد صرفاً رسانههای اجتماعی را متهم کند اتفاقاً باید یقهاش را گرفت، چون این خشونت، ساختاری تولیدشده است. آنچه امروز در فضای مجازی میبینید نوک قله کوه یخی است که باقی آن در زیر آب است. رفتار خشونتآمیزی که مشاهده میشود حاصل این موضوع است که وقتی افراد انگیزهشان سرکوب شود و گرایشاتشان محقق نشود، رفتار خشونت آمیز انجام میدهند. شما فقط یک رفتار خشن میبینید و میخواهید همین را صیانت کنید، درحالیکه هزاران اتفاق قبل از این خشونت افتاده است و صدها مشکل از جمله اقتصادی و تحقیر اجتماعی و عقده حقارت که از طرف خانواده و مدرسه و سایر ساختارهای رسمی کشور به افراد تحمیلشده دیده نمیشود. فضای مجازی فقط عریان این مسائل را نشان میدهد و مقصر این خشونت نیست. نباید از این فضا سوءاستفاده کنیم. یعنی یک گروهی از این فضا سوءاستفاده میکنند، چون به نفعشان است و جلوی شبکه شدن و مطالبه گری گرفته میشود. علاوه براین موضوع، مساله دیگری است که از آن با عنوان ویروس ذهنی توسعه یاد میشود. شما برای اینکه توسعه را رواج دهید کافی است مزه توسعه را به افراد بچشانید. مثلاً مزه سینما رفتن و بعد جلوی آن را بگیرید. نمیشود کاری کرد. شما مزه استفاده از تلگرام را چشانیدهاید و بعد میخواهید با پیام رسان داخلی جای آن را بگیرید و شعار غیرواقعی در این راستا میدهید. تمام پروژه پیام رسان داخلی شکست خورد، چون همه عناصر مطلوب را تلگرام داشته و مردم هم از آن استفاده کردند و هنوز هم استفاده میکنند. وقتی مزه چیزی را به جامعه چشاندید و بعد بخواهید همان را از جامعه بگیرید بیشتر خشن میشوند و خشونت را عمیقتر و بزرگتر میکند. اگر خشونت بخواهد کم شود باید ساختارهای اجتماعی و فرهنگی اصلاح شوند. فضای مجازی فقط روی قضیه را دارد نشان میدهد و متهم اصلی نیست بلکه ساختارهای فاسد و ناکارآمدند که در این فضا متهم اصلی هستند.