همزمان با اوج گیری امیدواری های بین‌المللی در رابطه با احتمال دستیابی به یک توافق جهت احیای برجام و تشدید رایزنی های دیپلماتیک در این رابطه (در چهارچوب ارائه پاسخ ایران به بسته پیشنهادی اروپا و متقابلا پاسخ دولت آمریکا به این مساله)، بار دیگر بحث و گمانه زنی های مختلفی در مورد چهارچوب های یک توافق جدید احتمالی و سناریوهای مطرح در مورد سرنوشت آن ارائه می شود.

در این راستا هرکدام از ناظران و تحلیلگران ایرانی و بین المللی ضمن اشاره به بُعد مشخصی از توافق احتمالیِ جدید، به طور خاص سعی دارند مزایا و فرصت ها و در عین حال خلاها و نقاط ضعف یکچنین توافقی را مورد اشاره قرار دهند.

مباحثی که عمدتا حول موضوعاتی نظیر ضرورت دریافت تضمین و تعیین غرامت از/برای طرف آمریکایی جهت حصول اطمینان از این مساله که توافق برجام بار دیگر از سوی آن ها نقض نخواهد شد و بحث در مورد ابعاد مختلف مسائل پادمانی و فنی و همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی و البته چهارچوب های مرتبط با لغو تحریم ها علیه کشورمان قرار دارند. با این همه، اینطور به نظر می رسد که توجه به دو نکته محوری به ویژه برای طرفِ ایرانی، از اهمیتی اساسی برخوردار است.

1: مانع اصلی در مسیر احیای برجام، کنگره آمریکا است

یکی از نکات بسیار مهمی که چه مذاکره کنندگان اتمی و چه تحلیلگران کشورمان باید مد نظر داشته باشند این نکته است که مهمترین مانع در مسیر حصول توافق میان ایران و غرب(به طور خاص آمریکا) با محوریت احیای برجام که تا حد زیادی پایبندی دولت آمریکا به برجام را نیز تضعیف می کند، نوعِ برخورد کنگره آمریکا با توافق برجام است.

در شرایط کنونی که جو بایدن رئیس جمهور آمریکا عملا سرمایه سیاسی چندانی را در پسِ توافق با ایران قرار نداده و محبوبیت مردمی وی نیز در پایین ترین سطوح ممکن است و البته مساله اتمی ایران به یک موضوع به شدت قطبی شده در عرصه سیاست داخلی آمریکا تبدیل شده، کاملا می توان انتظار داشت که برجام مسیر پُر پیچ و خمی را در کنگره آمریکا در پیش داشته باشد.

نباید فراموش کرد که حتی قبل از حصول توافق برجام در سال 2015 نیز، 47 عضو حزب جمهوریخواه آمریکا که در نهادهای قانونگذاری اصلی این کشور حضور داشتند، در نامه ای به اوباما تاکید کردند که بی توجهی های وی به موقعیت کنگره در قالب معادله برجام، نتایج مضری را برای آینده این توافق به همراه خواهد داشت. در این راستا شاهد بودیم که بعدها و با روی کار آمدن ترامپ و تقویت موضع جمهوریخواهان در کنگره آمریکا، این پیش‌بینی به واقعیت بدل شد و مخالفانِ برجام به نحو قابل توجهی دست به انجام تحرکات قانونی(در چهارچوب نهادهای قانونگذاری آمریکا) علیه این توافق زدند.  تحرکاتی که در نهایت همسو با مواضع ترامپ در قبال برجام، عملا روند خروج آمریکا از این توافق را تسهیل کردند و حتی موجب تحمیلِ برخی تحریم ها علیه کشورمان شدند(تحریم هایی که کاملا با روح برجام در تضاد بودند). از این رو در شرایط کنونی نیز باید توجه داشته باشیم که کنگره آمریکا بزرگترین مانع در مسیر ایجاد یک توافق پایدار اتمی است. مساله ای که به ویژه در آستانه انتخابات میاندره ای کنگره آمریکا که مشخص نیست آیا دموکرات‌ها همچنان قادر خواهند بود برتری خود را در مجالس سنا و نمایندگان حفظ کنند یا خیر؟ از ابعاد مهمتری نیز برخودار می شود.

*پایگاه خبری آمریکایی “هیل” در گزارشی، کنگره آمریکا و نَه ایران را مهمترین مانع در مسیر احیای برجام معرفی می کند.

در واقع اگر این احتمال را در نظر داشته باشیم که با توجه به عملکردهای ضعیف بایدن و حزب دموکرات، جمهوریخواهان بتوانند در مجالس سنا و نمایندگان قدرت بگیرند، کاملا این احتمال وجود دارد که آن ها از همین حالا روند تحرکات خود با محوریت حمله به توافق احتمالی را آغاز کنند و حتی زمینه را جهت اقدامات و اِعمال تحرمی های بیشتر ضدایرانی نیز فراهم کنند. مساله ای که در میدان عمل آسیب های جدی را به هر گونه توافق احتمالی وارد خواهد کرد.

از این منظر، این تئوری که برخی می گویند چشم انداز پیروزی یک رئیس جمهور جمهوریخواه در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا، مهمترین تهدید علیه توافقی احتمالی با محوریت احیای برجام خواهد بود، تا حد زیادی رنگ می بازد و یکچنین توافقی از همین حال با فشارهای قانونگذاران جدید آمریکایی(در مجالس سنا و نمایندگان) که مخالف با دموکرات ها و بایدن هستند، رو به رو خواهد شد و احتمالا تضعیف می شود.

2: فلسفه مذاکراتی آمریکا و غرب، نابودی توانمندی های ایران است

یکی دیگر از نکاتی که به طور کلی و در چهارچوب فلسفه مذاکراتی کشورهای غربی به ویژه آمریکا در حوزه مسائل مرتبط با ایران باید درک شود این است که هدف و مُراد اصلی آن ها از مذاکره با کشومان، حل مشکلات با تهران و تنش زدایی از روابطشان با ایران نیست. بلکه برعکس، این قبیل کشورها مخصوصا آمریکا در سال های اخیر به صراحت ایران را به مثابه “دشمن” و نَه صرفا رقیب برای خود تعریف کرده اند و با توجه به اینکه این گزاره در اسناد بالادستی حکمروایی آن ها در عرصه سیاست خارجیشان نیز گنجانده شده، مذاکره را صرفا یک ابزار و حربه جهت پیشبرد اهدافشان علیه منافع ملی ایران ارزیابی می کنند.

از این رو باید توجه داشت که توافق احتمالی آتی از همان ابتدا با تلاش های هدفمند کنشگرانِ غربی جهت نقض مفادش مواجه خواهد بود و آن ها هر آنچه در توان دارند انجام خواهند داد تا انتفاعِ ایران از مزایای یکچنین توافقی را به حداقل برسانند.

از این رو هرگونه توافق جدید را بایستی صرفا در چهارچوب و قالب های مشخص آن دید و از ظرفیت های آن نهایت استفاده را داشت و انتظارات چندانی را بر آن بار نکرد. بدون تردید توافق احتمالی جدید نیز همچون توافق قبلی، با مخالفت های جدی لابی های صهیونیستی، کشورهای رقیب ایران در منطقه، سیاستمداران و قانونگذاران جمهوریخواه و در نهایت یک رئیس جمهور جمهوریخواه آمریکایی و البته انفعال کشورهای اروپایی در حمایت از حقوق حقه ایران مواجه خواهد شد.  مهم آن است که ما باید درس های تاریخی خود را به خوبی مرور کنیم و غافلگیر نشویم.