۱- شهادت در راه خداوند متعال توفیقات خاصی میخواهد و به تعبیر عارفانه و دقیق شهید عزیز سردار سلیمانی باید در این دنیا شهید باشی تا شهید شوی. اما در همان حال بعضی از شهدا توفیقات خاص الخاص دارند و طبعاً در دنیا و آخرت شأن و منزلتی فراتر از سایر شهدا پیدا میکنند، بهگونهای که شهدا غبطه آنان را میخورند.
شهید «حاج حسین همدانی» از این دست از شهداست. او در کارنامه خود مبارزه با رژیم ستمشاهی را دارد؛ مقابله با گروهکهای مسلح تجزیهطلب را دارد؛ مقابله با تجاوز رژیم وابسته بعثی عراق را دارد، فرونشاندن فتنه داخلی را دارد، جهاد بینالملل و مبارزه با طرحهای استکباری ناظر به تجزیه و فروپاشی منطقه اسلامی را دارد و در واقع باید گفت این شهید نزدیک به پنج دهه از عمر پربارش پیوسته در میدان جهاد بوده است.
همان جهادی که امیرمؤمنان فرمودند خداوند در آن را به روی «اولیاء خاص خود» میگشاید. شهید در طول این نزدیک به پنجاه سال، هیچگاه در راه دچار تردید نشد و میتوان گفت این او را از حمایتهای غیبی الهی برخوردار کرد و مصداق آیه «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهًْ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهًِْ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» نمود و به او حکمت و بصیرتی فوقالعاده بخشید.
۲- یک روز در اثنای زمانی که فرماندهی سپاه تهران بزرگ را بهعهده داشت و همزمان با فتنه سال ۸۸ شده بود، در جلسه کوچکی در هیئت رزمندگان اسلام – که او عضو هیئت امنای آن بود – حضور داشت و به نکته عجیبی اشاره کرد او گفت «حضرت آقا – رهبر معظم انقلاب اسلامی – در مواجهه با اعتراضات خیابانی به من فرمودند «آقای همدانی مراقب باشید کسی آسیب نبیند و بعد مکثی کرده و فرمودند مواظب باشید بچهها – بسیجیها – هم آسیب نبینند» و من به ایشان عرض کردهام که آقا اینکه میفرمایید از ما به معترضین آسیبی نرسد، مطمئناً نمیرسد ولی اینکه میفرمایید به ما و نیروهای ما هم آسیبی نرسد، کار دشواری است؛ چرا که کنترل معترضین و عوامل پشت صحنه آنان دست ما نیست. حضرت آقا فرمودند «بله کار سختی است ولی باید بشود» و ادامه دادند «اینکه از ما نباید آسیبی به معترضین وارد شود، معلوم است، به نیروهای بسیجی هم نباید آسیب وارد شود چرا که با آسیب رسیدن به آنان به اقتدار کشور آسیب وارد میشود.»
شهید بزرگوار همدانی در ادامه گفت «من این تدبیر حضرت آقا را برنامهریزی کردم و در نهایت توانستم آن را کاملاً به کار ببندم و در زمانی نسبتاً کوتاه به نتیجه مطلوب هم برسم.» این یک الگوی جدیدی از مواجهه با آشوب و اعتراضات خیابانی و بسیار هم قابل افتخار است.
ارزش این مدل رفتاری بهخصوص آن گاه به درستی فهمیده میشود که آن را کنار مدلهای شرقی و غربی بگذاریم و نتایج آن را بررسی کنیم؛ یک نمونه از مواجهه با معترضین را در آمریکا شاهد بودیم که پلیس آمریکا گروه معترض دیویدیه که در سال ۱۹۹۳ در باغی جمع شده بودند را محاصره کرد و آنان را به اتهام نقض قانون درخصوص اسلحه همراه با باغ و ساختمان سوزاند و از بین برد! در اینجا جان ۸۲ شهروند به هیچ انگاشته شد تا پلیس آمریکا مقتدر دیده شود!
یک نمونه دیگر برخورد چین با دانشجویان معترض به دولت درآوریل و ژوئن ۱۹۸۹ بود که البته به تحریک سرویس اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت.
در این صحنه دانشجویان در میدان «تیان آن من» تحصن کرده و اعلام نمودند تا رسیدن به خواسته خود میدان را ترک نمیکنند. در این صحنه نیروهای نظامی امنیتی چین با خودروهای زرهی از چهار طرف به سمت این میدان به حرکت درآمدند. دستورکار این بود که هیچکس نباید زنده خارج شود. در این میان حدود ۵۰۰ دانشجو کشته شدند و پلیس مقتدر دیده شد.
یک صحنه خاورمیانهای معکوس هم داریم. دستورکار پلیس در عراق کنونی در مواجهه با آشوب این است که نیروهای آن به هیچ وجه علیه معترضین کاری نکنند ولو آنکه به دست معترضین کشته شوند! در دهه اخیر در عراق بارها شاهد چنین رخدادی بودهایم. در اینجا اقتدار پلیس قربانی امنیت آشوبطلبان شده است.
۳- در نوروز سال ۱۳۹۲ میهمان سردار شهید حاج حسین همدانی در دمشق بودم. در این زمان حلقه محاصره دمشق تنگ شده بود و تنها حدود ۱۵ درصد از سوریه در اختیار دولت بود.
شهید همدانی که آن زمان فرمانده نیروهای ایران در سوریه بود، با بزرگواری وضعیت سوریه را جزء به جزء شرح داد و جلسه ما نزدیک به سه ساعت به درازا کشید و در ضمن آن معلوم شد که دشمنان اسلام بر بخشهای مهم سوریه مسلط شدهاند.
از شهید همدانی پرسیدم با این وصف تکلیف چیست و چقدر میتوانید مقاومت کنید؟ او با صراحت گفت «طی دوهفته آینده یکی از این دو اتفاق میافتد یا ما – نیروهایی که در آن زمان از ایران به سوریه رفته بودند و البته تعدادشان زیاد هم نبود – همه به شهادت میرسیم یا اینکه خداوند متعال فرجی میرساند.» در آن شرایط شدیداً بحرانی، شهید بزرگوار همسر محترم و دختر مؤمنهاش را هم با خود آورده و در دمشق مستقر کرده بود.
بدون اینکه بپرسم چرا، خود متوجه شدم که شهید بزرگوار برای اینکه به نیروهای مقاومت سوریه و دولت آن اطمینان دهد که درباره حمایت ایران تا آخر این نیرو و نفس تردید نکنید، در اقدامی حسینی، همسر و دختر خود را که شجاعت آنان هم ستودنی بود، به وسط معرکه آورده است، در حالی که صدای تیراندازی در آن روزها و شبها قطع نمیشد.
شهید با این ابتکار توانست رشتههای گسیخته در سوریه را به هم پیوند دهد و امید را به مردم این کشور بازگرداند و مانع اجرای توطئههای عظیم علیه منطقه گردد. توطئهای که اگر آن روز برملا نبود، امروز برای همه برملاست و همه میدانند که اگر جنایتکاران داعش که از پول سعودی، قطر و امارات و از اطلاعات و آموزش آمریکا و از جغرافیای ترکیه و پشتیبانی رسانهای همه اینها تغذیه میشوند، بر سوریه مسلط میگشتند، چه سرنوشتی در انتظار مسلمانان اعم از شیعه و سنی بود.
«یورگن تودنهوفر» آلمانی که با کمک و وساطت سرویس ترکیه، ده روز در دو شهر رقه در سوریه و موصل در عراق، در کنار داعش زندگی و با چند نفر از فرماندهان آن گفتوگو کرده و در کتاب خود – که در ایران با عنوان ده روز با داعش چاپ شد – آورده است، میگوید «از فرمانده ارشد نظامی داعش در موصل که یک آلمانی بود پرسیدم شما با این همه شیعه عراق میخواهید چه کنید؟ او با صراحت گفت همه آنها را میکشیم، آنان کافرند و بعد پرسیدم با سنیها چه میکنید آنها هم ممکن است از شما حمایت نکنند و او گفت آنها را هم میکشیم؛ چون هر کسی از خلیفه – ابوبکر البغدادی – تبعیت نکند، مهدورالدم است. میگوید پرسیدم خب اینها در این منطقه، میلیونها سنی میشوند، او لبخندی زد و گفت عدد و رقم مهم نیست هر کس تبعیت نکند ریختن خونش مباح است!
تودنهوفر در کتابش میگوید من بررسی کردم و آمارهای داعش را به دست آوردم؛ ۷۰ درصد نیروهای جنگی داعش در سوریه و ۳۰ درصد آنان در عراق، خارجی بودند. از آن طرف در نظر بگیرید که ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان برای پیروزی تکفیریهای تروریست بر مردم و دولت سوریه با صراحت گفت ۲۰۰ میلیارد دلار در نظر گرفته و یک آمار میگوید قطریها دست کم ۳۶ میلیارد و اماراتیها هم حداقل ۳۰ میلیارد دلار برای پیروزی این جنایتکاران هزینه کردند.
دولت ترکیه تقریباً بهطور کامل شهرها و مرزهای جنوبی و جادههای منتهی به سوریه خود را در اختیار تروریستها قرار داد که هنوز هم بخش عمده مرز آن در اختیار گروههای تروریستی نظیر النصره قرار دارد. آمریکا در این صحنه ابتدا ۱۲۰ و سپس ۸۰ کشور را پای کار این تروریستها آورد تا جبهه مقاومت را کمر بشکند. مقامات آمریکا امروز با حسرت از آن روزها سخن گفته و متکبرانه میگویند، نمیگذاریم اوضاع سوریه عادی شود و حضور ایران در آنجا استمرار داشته باشد.
از میان برداشتن یک چنین فتنه پیچیده و لایه به لایه چقدر ارزش دارد؟ مرتبه خدمت آن به مسلمین اعم از شیعه و سنی چقدر است؟ تأثیر این دلاوری و هزینه کردن از خود و خانواده برای امنیت و منافع ملی ایران چقدر است؟ آیا میتوان با محاسبات مادی، عمق آن را نشان داد؟
شهید همدانی با همسر و دخترش، زیر آتش خمپارهها و تیربارهای آمریکا و عربستان، چشم فتنه بسیار خطرناک تکفیریهای تحتالحمایه را درآورد.
او در حالی پا در میدان سوریه گذاشت که – بدون در نظر گرفتن محاسبات الهی – هیچ امیدی به موفقیت نبود و خود او در آن روزها به این قلم گفت «ما قاعدتاً تا دو هفته دیگر شهید میشویم.» شهیدان همدانی و سلیمانی و دیگران با تمام توان و ظرفیت و با اعتماد به خداوند به سوریه رفتند و خداوند به همت مردم سوریه و عراق همت این شهیدان جادههای پیروزی را یکییکی به روی آنان گشود و صحنه را به نفع جهان اسلام و به ضرر جریان استکباری دگرگون کرد.